اسکات ریتر، کنسرسیوم نیوز، ۲۷ فروردین ۱۴۰۳ / برگردان: طلیعه حسنی
دانش و امید #۲۳، اردیبهشت ۱۴۰۳
«موشکهای آوریل» لحظه تحول دورانسازی را در ژئوپلیتیک خاورمیانه رقم زدند: استقرار بازدارندگی تأثیرگذار ایران بر اسرائیل و ایالات متحده.
بیش از دو دهه است که درباره ایران مینویسم. در سال ۲۰۰۵، سفری به ایران داشتم تا «حقیقت زمینی» درباره آن ملت را کشف کنم، حقیقتی که بعداً همراه با توصیف همکاری ایالات متحده و اسرائیل برای سر و هم کردن توجیهی جهت حمله به ایران برای سرنگونی دولت مذهبی آن را در کتابی به نام هدف: ایران (Target Iran) ثبت کردم. برای بهروز کردن تلاشهای ایالات متحده و اسرائیل، این کتاب را با کتاب دیگری به نام پیمانشکن (Dealbreaker) پی گرفتم.
در نوامبر ۲۰۰۶، در سخنرانی خود در دانشکده روابط بینالملل دانشگاه کلمبیا، تأکید کردم، ایالات متحده هرگز «دوست خوب» من اسرائیل را رها نخواهد کرد، مگر زمانی که ما [خود] این کار را به انجام برسانیم. [و نیز] در پاسخ به این پرسش که، چه چیزی میتواند چنین اقدامی را سرعت ببخشد، یادآور شدم، اسرائیل دولتی مست از غرور و قدرت است و تا زمانی که ایالات متحده نتواند راهی برای متوقف کردن ماشینی که اسرائیل در حال هدایت آن به طرف پرتگاه است، بیابد، ما نباید در این خودکشی کورکورانه به آن بپیوندیم.
سال بعد، در ۲۰۰۷، در سخنرانی در کمیته یهودیان آمریکا اشاره کردم که انتقاد من از اسرائیل (که بهخاطر آن بهشدت مورد لعن و نفرین بسیاری از حضار قرار گرفتم) ناشی از نگرانی برای آینده اسرائیل است. و با یادآوری واقعیت که بخش اعظم یک دهه از دوران خدمات من برای حافظت از اسرائیل در برابر موشکهای عراقی صرف شد، چه در نقشی که در عملیات طوفان صحرا در کارزار ضد موشکی اسکاد عراق داشتم، و چه به عنوان بازرس تسلیحات سازمان ملل متحد، زمانی که با اطلاعات اسرائیل کار میکردم تا از نابودی موشکهای اسکاد عراق مطمئن شوم، به حضار گفتم: «آخرین چیزی که دلم نمیخواهد ببینم، صحنه اصابت موشکهای ایران به خاک اسرائیل است. اما تا زمانی که اسرائیل مسیر خود را تغییر ندهد، این، پیامدِ اجتنابناپذیر سیاستی خواهد بود که بیش از آن که برآمد عقل سلیم باشد از نخوت و خیرهسری نشأت میگیرد.
اوایل صبح ۱۳ تا ۱۴ آوریل، نگرانیهای من در برابر چشم جهانیان بهطور زنده به تصویر درآمدند – موشکهای ایران بر اسرائیل باریدند و اسرائیل نتوانست هیچ کاری برای توقف آنها انجام دهد. درست مانند آنچه که حدود ۳۳ سال پیش اتفاق افتاد، زمانی که موشکهای اسکاد عراق بر پدافند موشکی پاتریوت آمریکا و اسرائیل غلبه کردند و در طول یک ماهونیم دهها بار به اسرائیل حمله کردند. موشکهای ایرانی با یک نقشه حمله ترکیبی که برای غلبه بر سیستمهای دفاع موشکی اسرائیل طراحی شده بود، به اهداف تعیینشده در داخل اسرائیلِ معافِ از مجازات اصابت کرد.
با وجود فعال کردن سیستم دفاع ضد موشکی یکپارچه گسترده، متشکل از سیستم موسوم به «گنبد آهنین»، باتریهای موشکی پاتریوت ساخت ایالات متحده و رهگیرهای موشکی پیکان و فلاخن داود، همراه با هواپیماهای آمریکایی، بریتانیایی و اسرائیلی، و سامانههای دفاع ضد موشکی کشتیهای آمریکا و فرانسه، بیش از ۱۲ موشک ایران به فرودگاهها و تأسیسات دفاع هوایی به شدت محافظت شده اسرائیل اصابت کردند.
بنا بر تصاویر ماهوارهای پس از حمله، ایرانیها دستکم به دو باند فرودگاه، از کار انداختن آنها، و حداقل پنج سازه انباری ضربه زدند. ایران برای جابهجا کردن اقلام باارزش (F-35s) پیشتر هشدار پنجساعته به اسرائیل داد. ایران همچنین به پادگانها، مقرها یا اهدافی که میتوانست تلفات جانی به بار آورد، حمله نکرد. با وجود آنکه خسارات وارده میتوانند جزئی بوده باشند، اما پیام روشن است: ایران میتواند در هر زمانی به هر هدفی [در اسرائیل] که بخواهد ضربه بزند.
اسرائیل به خاک ایران حمله کرده بود
حمله موشکی ایران به اسرائیل، به اصطلاح غیرمنتظره نبود، بلکه انتقام حمله اولِ آوریل اسرائیل به ساختمان کنسولگری ایران در دمشقِ، پایتخت سوریه بود که در نتیجه آن چند فرمانده ارشد نظامی ایرانی کشته شدند. با آنکه اسرائیل در گذشته هم حملاتی را علیه پرسنل ایرانی در داخل سوریه انجام داده بود، اما حمله اولِ آوریل نه تنها به دلیل کشتن پرسنل بسیار عالیرتبه ایرانی، بلکه به دلیل حمله به قلمرو مستقل ایران – کنسولگری ایران – از نظر قانونی متفاوت بود.
از نگاه ایران، حمله به کنسولگری خط قرمزی بود که در صورت عدم تلافی، ضمن از میان رفتن هرگونه مفهوم بازدارندگی، در را برای اقدامات نظامی وحشیانهتر اسرائیل از جمله حملات مستقیم به ایران باز میکرد. سنگینی کفه عدم تمایل به انتقامجویی، ناشی از شبکه پیچیدهای از اهداف سیاسی درهم تنیدهای است که احتمالاً میتوانست تحت تأثیر نوعی از درگیری بین اسرائیل و ایران در مقیاس بزرگ قرار گیرد. هر اقدام شتابزده تلافیجویانه میتوانست این امر را تسریع نماید.
اولی و مهمتر از همه اینکه، ایران به میدان سیاست استراتژیکی وارد شده است که حول محور دوری از اروپا و ایالات متحده و در مقابل به سمت روسیه، چین و منطقه اوراسیا قرار دارد. این تغییر از ناامیدی ایران در نتیجه ادامه سیاست تحریمهای اقتصادی ایالات متحده، و ناتوانی و/یا عدم تمایل غرب جمعی برای یافتن مسیری رو به جلو برای لغو این تحریمها، نشأت میگیرد. شکست توافق هستهای ایران (برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام) در ایجاد فرصتهای اقتصادی که در زمان امضای آن وعده داده شده بود، محرک اصلی این چرخش ایران به سمت شرق بوده است.
ایران در مقابل به هر دو سازمان همکاری شانگهای و مجمع بریکس پیوسته است و انرژی دیپلماتیک خود را به ادغام کامل و سازنده ایران در هر دو گروه معطوف کرده است. یک جنگ تمام عیار با اسرائیل میتواند به این تلاشها صدمه بزند.
دومی، اما نه امر کماهمیتتر در معادله کلی ژئوپلیتیک برای ایران، درگیری جاری در غزه است. یک رویداد تغییردهنده بازی، که اسرائیل را با شکست استراتژیک به دست حماس و متحدان منطقهای آن، از جمله محور مقاومت به رهبری ایران، روبهرو ساخته است. برای اولین بار در تاریخ، آرمان کشور مستقل فلسطین، به افکار عمومی جهانی راه یافته است. فزونی گرفتن محبوبیت آرمان فلسطین در جهان به مدد این واقعیت است که دولت بنیامین نتانیاهو، که از یک ائتلاف سیاسی بهشدت مخالف هر ایدهای برای دولت فلسطین تشکیل شده است، در نتیجه پیامدهای حمله ۷ اکتبر حماس و متعاقب آن نیز ناکامی اسرائیل در شکست نظامی یا سیاسی حماس، خود را در معرض فروپاشی میبیند.
اسرائیل همچنین زیر ضربات عملیات حزباللـه، که آن را را در امتداد مرز شمالی خود با لبنان مشغول کرده است، و نیز فعالیت بازیگران غیردولتی دیگر مانند شبهنظامیان عراقی طرفدار ایران و حوثیهای یمن که مستقیماً به اسرائیل حمله کردهاند، با مشکل مواجه است. بسته شدن خطوط حیاتی ارتباط دریایی توسط حوثیها، به طور غیرمستقیم، موجب تنگنای شدید اقتصادی اسرائیل شده است.
اما با همه اینها، این خود اسرائیل است که با تعقیب سیاست تنبیه نسلکشی علیه مردم غیرنظامی غزه، بیشترین آسیبها را به خود وارد کرده است. اقدامات اسرائیل در غزه نماد زنده همان نخوت و سیاستهای قدرتمحوری است که من در سال های ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۷ پیرامون آنها هشدار دادم و گفتم، ایالات متحده، برای دور کردن ما از پرتگاه جنگ غیرقابل پیروزی با ایران، نمیتواند به نشستن در ماشین سیاستی تن دهد که هدایتش دست اسرائیل است.
اسرائیل به واسطه رفتار جنایتکارانه خود در قبال غیرنظامیان فلسطینی در غزه، حمایت بسیاری از کشورهای جهان را از دست داده است و ایالات متحده را در موقعیتی قرار داده که حیثیت از پیش لکهدار شدهاش، به شکل جبرانناپذیری آسیب دیده است، آن هم در زمانی که جهان در حال گذار از دنیای تکقطبی آمریکایی به چندجانبهگرایی تحت رهبری بریکس است و لازم است تا نفوذ خود در به اصطلاح «جنوب جهانی» را حفظ کند.
لحظه یک تحول دورانساز
تلاش ایالات متحده برای در دست گرفتن کنترل ماشین انتحاری نتانیاهو ناکام بوده است. دولت رئیسجمهور جو بایدن، در مواجهه با بیاعتنایی آشکار دولت اسرائیل برای تغییر سیاست خود در قبال حماس و غزه، شروع به فاصله گرفتن از سیاستهای نتانیاهو کرده و به اسرائیل نسبت به عواقب خودداری از تغییر عملیاتش در غزه با توجه به نگرانیهای ایالات متحده، هشدار داده است.
هرگونه اقدام تلافیجویانه ایران علیه اسرائیل، مستلزم ملاحظات بسیار پیچیده سیاسی بود تا از یک سو ایران را قادر به تحمیل موقعیت بازدارندگی پایداری برای جلوگیری از حملات آینده اسرائیل بسازد، و از سوی دیگر از این که از اهداف سیاسی خود حول محور ژئوپلیتیکی رو به شرق و نیز اعتلای آرمان استقلال ملی فلسطین در صحنه جهانی، منحرف نخواهد شد، اطمینان حاصل نماید.
به نظر میآید که حمله ایران به اسرائیل، مانور موفقیتآمیزی در این میدان سخت سیاسی بوده است و این مهم را پیش از همه، با دور نگه داشتن ایالات متحده از جنگ به انجام رساند. هرچند، ایالات متحده با حضور در دفاع از اسرائیل، به سرنگونی تعداد زیادی از پهپادها و موشکهای ایرانی کمک کرد. این مداخله [نیز] به نفع ایران بود، زیرا خود بهتنهایی موجب تقویت این واقعیت شد که: در نهایت، هیچ ترکیبی از قابلیت دفاع موشکی که قادر به جلوگیری از اصابت موشکهای ایرانی به اهداف تعیینشدهشان باشد، وجود نداشت.
اهدافی که ایران به آنها ضربه زد – دو پایگاه هوایی در صحرای نِقب که هواپیماهای مورد استفاده در حمله اولِ آوریل به کنسولگری ایران از آنجا برخاسته بودند، همراه با چندین سایت دفاع هوایی اسرائیل – در ارتباط مستقیم با وجوهی بودند که ایران برای ایجاد دامنه و میزان سیاست بازدارندگی خود، برایشان تلاش میکرد.
اول اینکه اقدامات ایران مطابق ماده ۵۱ منشور ملل متحد قابل تأیید است – ایران علیه اهدافی در اسرائیل که مستقیماً با حمله اسرائیل به ایران مرتبط بودند، مقابله به مثل کرد، و دوم اینکه سایتهای دفاع هوایی اسرائیل در برابر حمله ایران آسیبپذیر بودند.
تأثیر ترکیبی این دو وجه مسئله، این است که سراسر اسرائیل در هر زمان در برابر ضربههای ایران آسیبپذیر بود و اسرائیل یا متحدانش برای متوقف کردن این حملات نتوانستند هیچ کاری انجام دهند. این پیام نه تنها در محافل قدرت در تل آویو، بلکه در واشنگتن دیسی نیز طنینانداز شد، جایی که سیاستگذاران ایالات متحده با این حقیقت آزاردهنده مواجهاند: ایالات متحده که قرار بود در هماهنگی با اسرائیل برای مشارکت یا تسهیل تلافی اسرائیل عمل کند، حالا، تأسیسات نظامی آمریکا در سراسر خاورمیانه میتواند در معرض حملاتی از جانب ایران قرار گیرد که ایالات متحده قادر به توقف آنها نیست.
به همین دلیل است که ایرانیها بر دور نگهداشتن ایالات متحده از درگیری این همه تأکید داشتند و اینکه چرا دولت بایدن آنقدر مایل بود تا مطمئن شود که ایران و اسرائیل هر دو بفهمند: ایالات متحده در هیچ حمله تلافیجویانه اسرائیل علیه ایران شرکت نخواهد کرد.
«موشکهای آوریل» یک لحظه دوران ساز در ژئوپلیتیک خاورمیانه را به نمایش گذاشتند – استقرار بازدارندگی ایران که بر اسرائیل و ایالات متحده تأثیرگذار است. در عین حال، در تلآویو، به ویژه در میان محافظهکاران افراطیتر دولت اسرائیل، هیجانها بالاست و نمیتوان تهدید انتقامجویی اسرائیل علیه ایران را کاملاً نادیده گرفت.
واقعیت این است که هدف عمده سیاسی نتانیاهو در طول ۳۰ سال گذشته، برای کشاندن آمریکا به جنگ با ایران، توسط ایران کیشمات شده است. علاوه بر این، ایران توانسته است این کار را بدون لطمه زدن به محور استراتژیک رو به شرق خود یا تضعیف آرمان کشور مستقل فلسطین به انجام برساند. با توجه به اینکه جنگ چیزی جز گسترش سیاست از راههای دیگر نیست، «عملیات وعده صادق»، نامی که ایران برای حمله تلافیجویانه خود به اسرائیل داده است، به عنوان یکی از مهمترین پیروزیهای نظامی در تاریخ ایران مدرن ثبت خواهد شد.
این واقعیت: استقرار موقعیت بازدارندگی قابل اتکای ایران بدون آسیب زدن به اهداف و مقاصد اصلی سیاسی خود، بهتنهایی تعریف پیروزی است.
پاسخی بگذارید