مجله هفته – مجله سیاست بین المللی – سال هجدهم

تئوری لنینیستی این امکان را انکار نمی‌کند که دیکتاتوری پرولتاریا در یک کشور می‌تواند با اقدام هم‌آهنگ امپریالیسم جهانی خُرد شود– اگرچه احتمال چنین حمله ای با رشد اتحادجماهیر شوروی سوسیالیستی و جنبش انقلابی در جهان سرمایه داری، از جمله مستعمرات ضعیف است. اما ما انقلابیون، لنینست‌ها از خودمان می‌پرسیم: حزب پرولتری در شرایط انقلابی چه باید بکند زمانی‌که احتمال حمله موفق در کشورهای سرمایه داری، و گرفتن قدرت توسط پرولتاریا وجود دارد؟ لنینیست‌ها می‌گویند که وظیفه کارگران تحت چنین شرایطی قبضه کردن قدرت است. تروتسکیست‌ها به کارگران می‌گویند ابتدا ثابت کنید که آیا امکان یک انقلاب در چند کشور وجود دارد؛ واگر چنین امکانی وجود ندارد، کارگران نباید قدرت را بدست بگیرند. لنینیست‌ها انقلابیون پرولتری هستند. و تروتسکیست‌ها تمایل دارند که پرولتاریا را خلع سلاح کنند، تا از استفاده او از یک موقعیت انقلابی در تسخیر قدرت جلوگیری نمایندیک سیستم امپریالیستی اقتصاد جهانی وجود دارد که نشان‌دهنده یک واحد یک‌پارچه است؛ که این واحد با تضادهای ذاتی نهفته در آن بطور مستمر شکاف برمی‌دارد و منفجر می‌شود، و انقلاب پرولتری که در همه جا رسیده شده، حتی در کشورهای نسبتاً عقب افتاده، به این‌علت که این سیستم بعنوان یک کُل برای آن رسیده شده است، ممکن‌ست که زنجیر امپریالیسم جهانی را در ضعیف ترین حلقه اش بشکند.این دیدگاه از امپریالیسم به عنوان یک سیستم یک‌پارچه، و انقلاب پرولتری از طریق شکست آن محلی که امپریالیسم در ضعیف ترین موقعیت‌ست، سرنخی به درک انقلاب پرولتری می‌دهد. اما این به معنای این‌ست که انقلاب پرولتری، ابتدا، بناچار تنها در یک کشور به تنهایی صورت می‌پذیرد. کشورهای دیگر ممکن‌ست پیروی بکنند و یا نکنند، اما انقلاب در یک کشور قاعده خواهد شد، جایی که به‌هردلیلی امپریالیسم دیگر نمی‌تواند بیش‌تر در برابر یورش نیروهای انقلابی مقاومت کند. این‌ها همه الفبای (مبارزه برای انقلاب و سوسیالیسم) هستند، و باید توسط هرکسی که با اصول لنینیسم آشنایی دارد، شناخته شده باشد. اما این تنها توسط تروتسکیسم انکار شده استتروتسکی توسعه ناموزون کشورهای سرمایه داری را تحت امپریالیسم انکار می‌کند. او کُل تجزیه و تحلیل لنین از امپریالیسم که به عنوان یک کُل یک‌پارچه شکل گرفته است، و باید به ناچار از طریق انقلاب پرولتری در ضعیف ترین نقطه آن شکسته شود را انکار می‌کند. تروتسکی فکر می‌کند که تضادهای داخلی و خارجی امپریالیسم به اندازه کافی تشدید نیافته‌اند که بتواند شکست جبهه امپریالیستی را در یک کشور امکان‌پذیر سازد. تروتسکی فکر می‌کند که نیروهای انقلاب پرولتری به اندازه کافی قوی نیستند که قادر باشند جبهه امپریالیستی را در یک کشو ر شکست دهند، و درست جهت پوشش شکست خود با عبارات انقلابی، ایده انقلاب در یک کشور را بگونه ای پیش می‌کشد که توسط انقلاب‌های کشورهای دیگر حمایت شده باشد، اما تروتسکی نمی‌تواند واقعیت را نادیده بگیرید که او به کارگران هر کشوری می‌گوید، «شما نمی‌توانید به تنهایی انقلاب کنید؛ مطمئن باشید که شکست می‌خورید؛ منتظر بمانید تا دیگر کشورها انقلاب را شروع کنند؛ و اگر انقلاب در جاهای دیگر نباشد، شما محکوم به فنا هستید» – و این بمثابه انکار امکان هر انقلابی به هیچ وجهی‌ست.

trotzki

تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۴) – تروتسکیسم و انکار ساخت سوسیالیسم در یک کشور

نوشته: موئیسای جی. اُلجین

برگردان: آمادور نویدی

 

سوسیالیسم در یک کشور

اساس تمام نظرات و سیاست‌های تروتسکیسم انکار امکان ساخت سوسیالیسم در یک کشور است. این انکار، به نوبه خود، از دو بخش عمده ترکیب شده است.

۱. انکار امکان انقلاب پرولتری پیروزمند در یک کشور، هنگامی‌که هیچ انقلابی هم‌زمان در یک یا چندین کشور دیگر وجود ندارد؛

۲. امکان ساخت سوسیالیسم در یک کشور، زمانی‌که انقلاب پرولتری صورت گرفته است – اما هم‌زمان هیچ انقلابی در دیگر کشورها وجود ندارد.

این نظرات برخلاف حقایق تاریخی و در تضاد با ماهیت درک لنینی از انقلاب پرولتری‌ست.

اجازه دهید که با دومی آغاز کنیم.

درک لنینیستی انقلاب پرولتری از تجزیه و تحلیل مرحله کنونی سرمایه داری به عنوان امپریالیسم، دوران پوسیدگی سرمایه‌داری، و «مرگ سرمایه داری» سرچشمه می‌گیرد. ویژگی های عمده مرحله امپریالیستی سرمایه‌داری، همان‌گونه که توسط لنینیسم مشاهده شد، عبارتند از:

(۱) سُلطه سرمایه مالی در کشورهای پیش‌رفته سرمایه‌داری؛ صدور سرمایه به کشورهای عقب افتاده که نماینده منابع مواد خام؛ و یک الیگارشی مالی سرکوب‌گر مطلق‌ست؛

(۲) رشد «حوزه نفوذ» سرمایه مالی و مستعمرات (مالکیت یا ثروت استعماری)، تا حد ظهور یک «سیستم مالی جهانی اسارت‌بار که اکثریت قریب به اتفاق بشریت توسط عده ای انگشت‌شمار از کشورهای ‹پیش‌رفته› تحت ظلم و ستم استعماری است»؛

(۳) اجتناب ناپذیری از درگیری‌های سخت بین آن کشورهایی که در حال حاضر سرزمین‌های جهان را فتح کرده‌اند و آن‌هایی که آرزومندند «سهم» خود را بگیرند – جنگی که جهت تقسیم مجدد جهان‌ست.

اولین ویژگی‌ برشمرده از امپریالیسم «تشدید بحران‌های انقلابی در کشورهای سرمایه داری و رشد عناصر انفجار داخلی، جبهه پرولتری در کشورهای ‹مادر› را هجی یا تعریف می‌کند».

دومین ویژگی منجر به «تشدید بحران انقلابی در کشورهای مستعمره و افزایش عناصر ناراضی با امپریالیسم در جبهه خارجی، و در جبهه استعماری می‌شود».

سومین ویژگی شامل درک «اجتناب ناپذیری جنگ تحت امپریالیسم و اجتناب ناگزیری از یک ائتلاف بین انقلاب پرولتری در اروپا و انقلاب مستعمراتی در شرق‌ست، که درنتیجه به شکل‌گیری یک جبهه جهانی متحد انقلابی علیه جبهه جهانی امپریالیسم منتهی می‌شود». (مراجعه کنید به کتاب لنین، امپریالیسم، بالاترین مرجله سرمایه داری؛ استالین، مبانی لنینیسم؛ برنامه کمونیسم بین الملل.)

چیزی‌که در ادامه این تجزیه و تحلیل می‌آید این‌ست که یک سیستم امپریالیستی اقتصاد جهانی وجود دارد که نشان‌دهنده یک واحد یک‌پارچه است؛ که این واحد با تضادهای ذاتی نهفته در آن بطور مستمر شکاف برمی‌دارد و منفجر می‌شود، و انقلاب پرولتری که در همه جا رسیده شده، حتی در کشورهای نسبتاً عقب افتاده، به این‌علت که این سیستم بعنوان یک کُل برای آن رسیده شده است، ممکن‌ست که زنجیر امپریالیسم جهانی را در ضعیف ترین حلقه اش بشکند.

این دیدگاه از امپریالیسم به عنوان یک سیستم یک‌پارچه، و انقلاب پرولتری از طریق شکست آن محلی که امپریالیسم در ضعیف ترین موقعیت‌ست، سرنخی به درک انقلاب پرولتری می‌دهد.

اما این به معنای این‌ست که انقلاب پرولتری، ابتدا، بناچار تنها در یک کشور به تنهایی صورت می‌پذیرد. کشورهای دیگر ممکن‌ست پیروی بکنند و یا نکنند، اما انقلاب در یک کشور قاعده خواهد شد، جایی که به‌هردلیلی امپریالیسم دیگر نمی‌تواند بیش‌تر در برابر یورش نیروهای انقلابی مقاومت کند.

این‌ها همه الفبای (مبارزه برای انقلاب و سوسیالیسم) هستند، و باید توسط هرکسی که با اصول لنینیسم آشنایی دارد، شناخته شده باشد. اما این تنها توسط تروتسکیسم انکار شده است.

تروتسکی مبارزه خود را علیه تئوری لنینیستی «توسعه ناموزون سرمایه داری»هدایت نمود. در این کلمات است که لنین آموزه های خود را درباره مرحله امپریالیستی سرمایه داری خلاصه نمود، و این توسعه ناموزون سرمایه‌داری ست که تروتسکی بویژه انکار می‌کند.

توسعه ناموزون سرمایه داری چیست؟ استالین، که بیش‌تر از هرکسی پس از لنین، خودش را با توسعه نظریه لنینیستی امپریالیسم و انقلاب جهانی علاقمند ساخت، آن‌را به صورت زیر توضیح می‌دهد:

توسعه ناموزون سرمایه‌داری شامل این واقعیت نمی‌شود که برخی کشورها از نظر اقتصادی پیش‌رفته تر از دیگران هستند؛ به عبارت دیگر توسعه ناموزون به معنی درجات مختلف توسعه کشورهای سرمایه داری نیست؛ بعلاوه، این تفاوت های درجات توسعه در عصر کنونی تمایل به کاهش دارند: پروسه ای از رهایی از تفاوت در درجه پیش‌رفت اقتصادی در کشورهای مختلف وجود دارد، و آن کشورهای عقب افتاده جهت رسیدن به سطح و فراتر از سطح کشورهای پیش‌رفته مبارزه می‌کنند. و توسعه ناموزون سرمایه داری شامل این واقعیت نمی‌شود که برخی از کشورها به سطح دیگران برسند و در یک راه تکاملی از آن‌ها سبقت بگیرند. چنین تغییراتی در موقعیت نسبی کشورهای مختلف یک مشخصه ویژه از امپریالیسم نیست: آن‌ها شناخته شده هستتند و حتی در دوران قبل از امپریالیسم اتفاق افتاده اند.

پس، قانون توسعه ناموزون سرمایه‌داری تحت امپریالیسم چیست؟

«قانون توسعه ناموزون در دوران امپریالیسم [استالین میگوید] به معنای توسعه متناوب برخی کشورها در ارتباط با دیگران، ازدحام سریع بازار جهانی برخی کشورها توسط دیگران، تقسیم مجدد دوره ای از جهان در حال حاضر تقسیم شده با استفاده از درگیری‌های نظامی و فجایع نظامی، تعمیق و تشدید اختلافات در اردوگاه امپریالیسم، تضعیف جبهه جهانی سرمایه‌داری، امکان این‌که این جبهه توسط پرولترهای کشورهای جداگانه دیگر شکست داده شود، و امکان پیروزی سوسیالیسم در کشورهای دیگرست.» (جوزف استالین، درباره اپوزیسیون، نسخه روسی، ص.۵۱۵).

دو سال قبل از انقلاب ۱۹۱۷ لنین، علیه شعار «ایالات متحده اروپا» که توسط برخی از بلشویک‌ها در آغاز جنگ پیش برده شد استدال کرد، و آن شعار را رد کردند برای این‌که درست بر عدم امکان سوسیالیسم در یک کشور دلالت داشت. لنین گفت، که ایالات متحده اروپا تحت سرمایه‌داری، یا غیرممکن و یا ارتجاعی‌ست، به این دلیل‌که این بمثابه توافقی جهت تقسیم مستعمرات است. طبق گفته لنین، تا زمانی‌که پیروزی کامل کمونیسم ناپدید شدن کُل دولت را به ارمغان بیاورد، ایالات متحده جهان (نه فقط اروپا به تنهایی)، شکل دولتی از فدراسیون ملی و آزادی ملی‌ست که کمونیست‌ها به سوسیالیسم پیوند می‌دهند.

« مانند برخی شعارهای جداگانه، با این حال [لنین میگوید] شعار ایالات متحده جهان به سختی می‌تواند یک شعار درست باشد، ابتدا به این دلیل که با سوسیالیسم ادغام می‌شود، دوم، بدین دلیل‌که ممکن‌ست به اشتباه به معنای عدم پیروزی سوسیالیسم در یک کشور به تنهایی تفسیر شود[تأکید از نویسنده]؛ این ممکن‌ست که باعث ایجاد تصورات غلط نسبت به روابط یک چنین کشوری به دیگران گردد.»

لنین بطور قطعی می‌گوید:

«توسعه سیاسی و اقتصادی ناموزون*، یکی از قوانین مطلق سرمایه داری‌ست. [تأکید از نویسنده ] بنابراین، امکان دارد که پیروزی سوسیالیسم ابتدا در چند و یا حتی تنها در یک کشور سرمایه داری بطور جداگانه اتفاق بیفتد. پرولتاریای پیروزمند آن کشور، پس از مصادره سرمایه‌ها و سازمان‌دهی تولید سوسیالیستی خود، علیه بقیه جهان سرمایه داری قیام می‌کند، طبقات تحت ستم کشورهای دیگر را بخود جلب می‌کند، و در میان آنها شورش علیه سرمایه داران را افزایش می‌دهد؛ و در صورتی‌که لازم باشد حتی با نیروی مسلحانه علیه طبقات استثمارگر و دولت‌های آنها مبارزه می‌کند». ایجاد «فدراسیون آزاد ملت‌ها در سوسیالیسم بدون یک مبارزه کوتاه یا طولانی مدت تر و سرسخت جمهوری‌های سوسیالیستی علیه ایالت‌های عقب‌افتاده غیرممکن‌ست.» (ولادیمیر ایلیچ لنین، مجموعه آثار، چاپ روسی، جلد هیجدهم، ص. ۲۳۲-۳).

تروتسکی توسعه ناموزون کشورهای سرمایه داری را تحت امپریالیسم انکار می‌کند. او کُل تجزیه و تحلیل لنین از امپریالیسم که به عنوان یک کُل یک‌پارچه شکل گرفته است، و باید به ناچار از طریق انقلاب پرولتری در ضعیف ترین نقطه آن شکسته شود را انکار می‌کند. تروتسکی فکر می‌کند که تضادهای داخلی و خارجی امپریالیسم به اندازه کافی تشدید نیافته‌اند که بتواند شکست جبهه امپریالیستی را در یک کشور امکان‌پذیر سازد. تروتسکی فکر می‌کند که نیروهای انقلاب پرولتری به اندازه کافی قوی نیستند که قادر باشند جبهه امپریالیستی را در یک کشو ر شکست دهند، و درست جهت پوشش شکست خود با عبارات انقلابی، ایده انقلاب در یک کشور را بگونه ای پیش می‌کشد که توسط انقلاب‌های کشورهای دیگر حمایت شده باشد، اما تروتسکی نمی‌تواند واقعیت را نادیده بگیرید که او به کارگران هر کشوری می‌گوید، «شما نمی‌توانید به تنهایی انقلاب کنید؛ مطمئن باشید که شکست می‌خورید؛ منتظر بمانید تا دیگر کشورها انقلاب را شروع کنند؛ و اگر انقلاب در جاهای دیگر نباشد، شما محکوم به فنا هستید» – و این بمثابه انکار امکان هر انقلابی به هیچ وجهی‌ست.

این در زمانی بود که اولین انقلاب روسیه (۱۹۰۵-۶) هنوز تمام نشده بود، اگرچه به روشنی در حال شکست بود؛ زمانی‌که بلشویک‌ها با لنین با کوشش زیاد هر تلاشی می‌کردند که سازمان‌های کارگران را که زیر ضربات فزاینده ارتجاع بودند زنده نگه دارند؛ زمانی‌که بلشویک‌ها نهایت سعی خودشان را می‌کردند تا درک کنند که چه اتفاقی می‌افتد، نیروهای انقلاب را تجزیه و تحلیل کنند، و دلایل شکست نیروهای انقلاب را درک کنند و از آن‌جایی که انقلاب به اهداف خود نرسیده بود، توده ها را برای نبردهای انقلابی جدید آماده سازند که اجتناب ناپذیر بود – در آن مقطع بود که تروتسکی با برآورد زیر بیرون آمد:

«بدون حمایت مستقیم پرولتاریای کشورهای اروپایی، طبقه کارگر روسیه نمی‌تواند خودش را در قدرت حفظ کند و حکومت موقت را به دیکتاتوری سوسیالیستی پایدارمنتقل کند. ما نمی‌توانیم برای لحظه ای شک کنیم.» (لئون تروتسکی، انقلاب ما، نسخه روسی، ۱۹۰۶، ص. ۲۷۸).

تروتسکی در این بیانیه خود چه می‌گوید؟ تروتسکی به کارگران می‌گوید که حتی اگر بر حسب شرایط موقعیت آن‌ها خودشان‌ قدرت دولتی را بدست بگیرند، قادر نیستند که قدرت را حفظ کنند. تروتسکی ادعا می‌کند، که کارگران نیازمند حمایت پرولتاریای کشورهای اروپایی هستند، برای مثال، حمایت پرولتاری اروپایی که قدرت دولتی را در دست دارند. در نبود چنین حمایتی، یک انقلاب موفق در روسیه غیرممکن‌ست – و این برای کارگران روسیه بی‌فایده است که تلاش کنند قدرت را تصرف کنند. تروتسکی هنوز به منشویک‌هایی که با ماهیت امپریالیستی سرمایه داری امروزی بی توجه اند، و به نظریه فرسوده ای چسبیده است که جنبش انقلابی پرولتری باید در پیش‌رفته‌ترین کشورهای سرمایه داری، قدرتمندترین باشد. تروتسکی، همراه با منشویک‌ها، به توسعه ناموزون سرمایه داری که شرح می‌دهد چرا جنبش‌های انقلابی در جایی که زنجیر امپریالیسم در ضعیف‌ترین حلقه خود‌ست، می‌توانند قدرتمندترین باشند، توجهی ندارند – چیزی که در پیش‌رفته ترین کشورهای سرمایه داری ضرروتی ندارد.

پاسخ تروتسکی به تئوری توسعه ناموزون سرمایه داری لنین چنین‌ست:

او آن‌را در سال ۱۹۱۷ در رساله خود، برنامه صلح نوشت. تروتسکی آن‌را دوباره در سال ۱۹۲۴ در مجموعه آثار خود منتشر ساخت، که آشکارا آن‌را صحیح می‌دانست.

«تنها از ملاحظه تاریخی کم و بیش واقعی که علیه شعار ایالت متحده اروپا طرح شد در [ارگان بلشویکی – تأکید از نویسنده] در سوسیال دمکرات سوئیس در جمله ای که می‌آید فرموله شده بود: «توسعه ناموزون اقتصادی و سیاسی یک قانون مطلق سرمایه داری‌ست». از این سوسیال دمکرات نتیجه‌گیری می‌کند که پیروزی سوسیالیسم در یک کشور ممکن‌ست، و آن که، بنابراین، ضرورتی ندارد که ایجاد ایالات متحد اروپا را شرط برقراری دیکتاتوری پرولتاریا در هر کشور جداگانه بدانیم. توسعه سرمایه داری در کشورهای مختلف ناموزون است، و یک واقعیت کاملاً بدون مناقشه است. اما این ناموزونی بخودی خود بی نهایت ناموزون‌ست. سطح سرمایه داری انگلستان، اتریش، آلمان یا فرانسه یکسان نیست. اما در مقایسه با آفریقا یا آسیا تمام این کشورها نماینده سرمایه داری «اروپاست»، که برای انقلاب اجتماعی رشد کرده است. و بمنظور احتناب از جایگزینی ایده انفعال بین الملل انتظار جهت ایده اقدام بین الملل هم‌زمان، هیچ کشوری در مبارزه خود نباید «منتظر» دیگران بماند، جرا که ایده ابتدایی مفیدست و نیاز به تکرار دارد. بدون منتظر شدن برای دیگران، ما مبارزه خودمان را در خاک ملی خود شروع و ادامه می‌دهیم و کاملاً مطمئن هستیم که ابتکار عمل ما انگیزه ای برای مبارزه در دیگر کشورها می‌شود؛ اما اگر این اتفاق نیافتاد، سپس این ناامید کننده است، در پرتو تجربه تاریخی و در پرتو ملاحظات تئوریک، فکر می‌کنم، برای مثال، که یک روسیه انقلابی بتواند خودش را در مواجهه با اروپای محافظه کار نگه دارد و یا آن که یک آلمان سوسیالیستی بتواند در جهان سرمایه داری مشتق (جدا) شده باقی بماند.» (لئون تروتسکی، مجموعه آثار، چاپ روسیه، جلد سوم، بخش اول، ص. ۸۹-۹۰).

تروتسکی علیه شعار ایالات متحده اروپا و امکان یک انقلاب پرولتری موفق در یک کشور، تنها در یک جمله چیزی می‌گوید. به این یک جمله تنها رجوع کنید. تنها «ملاحظه تاریخی کم و بیش واقعی». تروتسکی کُل تئوری لنینی امپریالیسم به عنوان مرحله پوسیدگی سرمایه داری، سرمایه داری در حال مرگ را نادیده می‌گیرد. کُل تئوری لنینیستی انقلاب برای تروتسکی وجود ندارد. تروتسکی با ذکر این که همه کشورهای اصلی اروپا برای انقلاب اجتماعی آماده اند، از رجوع به توسعه ناموزون اقتصادی طفره می‌رود. بعبارت دیگر چیزی‌که تروتسکی اشاره نمی‌کند تضاد بین انگلستان، اتریش، آلمان یا فرانسه است و تضادهایی‌که بین این کشورها و مستعمرات آن‌ها و حوزه نفوذ از سوی دیگر وجود دارد. به عقیده تروتسکی انقلاب در نتیجه این تضادها، از شکاف در جبهه امپریالیستی در یک کشور و یا دیگر کشورها بوجود نمی آید. به عقیده تروتسکی انقلاب هم‌زمان یا تقریباً بطور هم‌زمان در پیش‌رفته ترین کشورها صورت می‌گیرد– یا اصلاً به هیچ‌وجهی انقلاب نمی‌شود. از آنجایی‌که انقلاب از این‌راه اتفاق نمی‌افتد، این کاملاً آشکارست که تروتسکی امکان انقلاب را نمی بیند. باید این‌را در نظر داشته باشیم که این رساله در سال ۱۹۲۴، و هفت سال بعد از انقلاب اکتبر منتشر شده بود. تروتسکی گفت، این ناامیدکننده است، فکرمی‌کنم که انقلاب در روسیه بتواند در مواجهه با اروپای محافظه کار «خودش را حفظ کند».

همان‌گونه که رفیق استالین می‌گوید، این «خطاعلیه واقعیت است». این واقعیت که پرولتاریای اتحاد جماهیر شوروی قدرت را برای هفت سال در مواجهه با اروپای سرمایه داری نگه‌داشته است، باید هرکسی را به درستی تئوری لنینیستی پیروزی انقلاب سوسیالیستی در یک کشور متقاعد سازد. اما حقایق تاریخی تروتسکی چیست؟ او حتی تا به امروز به تئوری پوسیده عدم‌امکان سوسیالیسم در یک کشور خود چسبیده است.

زمانی‌که لنینیست‌ها درباره انقلاب سوسیالیستی در یک کشور صحبت می‌کنند، آن‌ها کمک و حمایت انقلابی را که از توده های دیگر کشورها می آید انکار نمی‌کنند. این یک واقعیت بخوبی شناخته شده است که بدون کمک توده های کشورهای سرمایه داری اتحاد جماهیرشوروی نمی‌توانست خودش را حفظ کند. این کمک‌های عظیم ارائه شده به دیکتاتوری پرولتاریا توسط توده های کشورهای سرمایه داری یکی از تضادهای امپریالیسم است: ممکن‌ست که شرایط هنوز در کشورهای سرمایه داری برای انقلاب رسیده نشده باشد، اما کارگران و دیگر استثمارشدگان و سرکوب شدگان به اندازه کافی انقلابی هستند که دیکتاتوری پرولتاریا را در اتحادجماهیر شوروی سوسیالیستی تشخیص دهند. این بزرگ‌ترین دست‌آورد پرولتاریای جهان است، که برای مبارزه با امپریالیسم های سرزمین خودشان در دفاع از سرزمین پدری کارگران به اندازه کافی مصمم است.

به عبارت دیگر، تئوری لنینیستی این امکان را انکار نمی‌کند که دیکتاتوری پرولتاریا در یک کشور می‌تواند با اقدام هم‌آهنگ امپریالیسم جهانی خُرد شود– اگرچه احتمال چنین حمله ای با رشد اتحادجماهیر شوروی سوسیالیستی و جنبش انقلابی در جهان سرمایه داری، از جمله مستعمرات ضعیف است. اما ما انقلابیون، لنینست‌ها از خودمان می‌پرسیم: حزب پرولتری در شرایط انقلابی چه باید بکند زمانی‌که احتمال حمله موفق در کشورهای سرمایه داری، و گرفتن قدرت توسط پرولتاریا وجود دارد؟ لنینیست‌ها می‌گویند که وظیفه کارگران تحت چنین شرایطی قبضه کردن قدرت است. تروتسکیست‌ها به کارگران می‌گویند ابتدا ثابت کنید که آیا امکان یک انقلاب در چند کشور وجود دارد؛ واگر چنین امکانی وجود ندارد، کارگران نباید قدرت را بدست بگیرند. لنینیست‌ها انقلابیون پرولتری هستند. و تروتسکیست‌ها تمایل دارند که پرولتاریا را خلع سلاح کنند، تا از استفاده او از یک موقعیت انقلابی در تسخیر قدرت جلوگیری نمایند.

تروتسکی وجود اتحاد جماهیرشوروی را چگونه نادیده می‌گیرد؟ آیا «در مواجهه با اروپای محافظه کار» کارگران روسیه تحت رهبری حزب بلشویک قدرت را در اکتبر ۱۹۱۷ بدست نگرفتند؟ آیا این یک انقلاب در یک کشور نبود؟ آیا کارگران خودشان‌را در قدرت برای بسیاری سال‌ها نگه نداشتند؟

تروتسکی نمی‌تواند این واقعیت را که در صورت او خیره می‌شود نادیده بگیرد. اما بمنظور دفاع از «تئوری» ابتکاری خود درباره در عدم امکان پیروزی انقلاب سوسیالیستی در یک کشور، از تفسیر واقعیت فرار می‌کند. چیزی که در اتحاد‌ جماهیر شوروی وجود دارد، نزد تروتسکی، انقلاب سوسیالیستی واقعی نیست؛ چیزی‌که در اتحادجماهیر شوروی انجام داده شده ساخت سوسیالیسم نیست.

تروتسکی در یادداشت الحاقی به نسخه جدید رساله خود، برنامه صلح، در سال ۱۹۲۲ می‌نویسد:

«این بیانیه، چندین بار در برنامه صلح تکرار شده، که انقلاب پرولتری نمی‌تواند در درون مرزهای یک کشور با یک نتیجه‌گیری پیروزمندانه انجام بگیرد، ممکن‌ست بنظر برای برخی خوانندگان با تقریباً پنج سال تجربه جمهوری شوروی ما تکذیب شود. اما چنین نتیجه گیری بی اساس‌ست. این واقعیت که دولت کارگری خودش را دربرابر کُل جهان در یک کشور، و در کشوری عقب افتاده در آن حفظ کرده است، شهادتی‌ست بر قدرت عظیم پرولتاریا، که در دیگر کشورهای پیش‌رفته تر، و متمدن‌تر، قادر به انجام شگفتی‌های واقعی خواهد شد. اما اگرچه ما زمین خودمان را در جهت سیاسی و نظامی بعنوان یک دولت داریم، اما ما هنوز جهت کار در ایجاد یک جامعه سوسیالیستی و حتی نزدیک به این مرحله تنظیم نشده ایم. تازمانی‌که بورژوازی در دیگر کشورهای اروپایی در قدرت باقی می‌ماند، ما مجبوریم، در مبارزات خود علیه انزوای اقتصادی، بدنبال توافقات با جهان سرمایه داری باشیم؛ در همان زمان کسی ممکن‌ست با اطمینان بگوید که این توافقات ممکن‌ست در بهترین حالت بما کمک کند که برخی از بیماری‌های اقتصادی ما را درمان کند، و یک گام یا بیش‌تر به جلو برداریم، اما آن پیش‌رفت واقعی در ساخت اقتصاد سوسیالیستی در روسیه تنها پس از پیروزی پرولتاریا در اکثر کشورهای اروپایی مهم امکان‌پذیر خواهد شد.» (لئون تروتسکی، مجموعه آثار، چاپ روسیه، جلد سوم، بخش اول، صص.۹۲-۹۳).

این آن گونه ای‌ست که تروتسکی از تفسیر انقلاب پرولتری موفق در روسیه طفره می‌رود. تروتسکی اشتباه می‌کند، اما او انبوهی از ادعاهای خیالی دارد و از سوی دیگر بر خطای اصلی خود سرپوش می‌گذارد. کارگران قدرت خود را در روسیه حفظ کردند؛ انقلاب پرولتری در برابر جهان متخاصم خودش را حفظ کرد، اما تروتسکی همواره می‌بایست مُحق باقی‌بماند. در تفسیر تروتسکی این انقلاب‌ست‌که همواره در اشتباه‌ست. بدون پیروزی پرولتاریا «در مهم‌ترین کشورهای اروپا» سوسیالیسم در روسیه نمی‌تواند ساخته شود. بنابراین، چیزی‌که در روسیه ساخته شد، سوسیالیسم نیست.

تروتسکی در سال ۱۹۲۲ بدین‌گونه نوشت. بدین‌گونه هم در سال ۱۹۳۵ نوشت، زمانی‌که اعلام کرد که اتحادجماهیرشوروی به «بحران عمومی خود» نزدیک شده است.

«بحران‌های سیاسی بسوی بحران‌های عمومی که بطور خزنده به پیش می‌روند، هم‌گرا می‌شوند و این واقعیت را در خودشان بیان می‌کنند که علی‌رغم هزینه‌های عظیم از انرژی توسط توده ها وبزرگ‌ترین موفقیت‌های فن آوری، دست‌آوردهای اقتصادی هم‌چنان عقب‌افتاده اند، و اکثریت قریب به اتفاق مردم هم‌چنان در رأس فقرزدگان موجودند.» (لئون تروتسکی، ترور کیروف، ۱۹۳۵، ص. ۱۲).

در این‌جا ما به سرچشمه واقعی روش تروتسکی پرداخته ایم. تروتسکی جهت اثبات عدم پیروزی سوسیالیسم در یک کشور، تلاش کرد که ثابت کند دست‌آوردهای اتحادجماهیرشوروی در نقض ساخت سوسیالیسم هستند. تروتسکی جهت تقویت استدلال خود رهبر ضدانقلاب شد و تلاش کرد که به ساختمان سوسیالیست آسیب برساند و اتحاد جماهیرشوروی را نابودسازد. تروتسکی همواره به خودش وفادار باقی‌ ‌ماند.

* یادداشت

در چاپ انگلیسی نهایی جلد هیجدهم ما بجای «ناموزون»، «نابرابر» میخوانیم. این اشتباهست و باید درست میشد.

درباره نویسنده:

اُلجین، موئیسای جی. (۱۸۷۸-۱۹۳۹)، در سال ۱۸۷۸ در شهرک یهودی نشین (شتلت) نزدیک کی‌یف، اکراین بدنیا آمد. پس از حضور در مدرسه سنتی یهودیان ( چدر) وارد دانشگاه کی‌یف شد، جایی که کار خود را بعنوان یک انقلابی آغاز کرد. در سال ۱۹۰۱، به عنوان رئیس کمیته مرکزی دانشجویان انتخاب شد، در حالی‌که هم‌چنین عضو گروه انقلابی فریهیت بود. در آوریل سال ۱۹۰۳ رژیم تزاری به دلیل نقش او در تشکیل گروه‌های دفاع از خود یهودی دستور دستگیری او را صادر کرد، که در آن‌زمان مجبور به مهاجرت به ویلنا، لهستان شد.

در ویلنا او عضو بوند یهودی بود، و برای فعالیت‌هایش دستگیر شد. در طول انقلاب سال ۱۹۰۵ در وین بود، و تمام اعلامیه های صادر شده توسط بوند را در آن دوره تألیف و تصنیف می‌کرد.

از سال ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۰ در هیلدربرگ تحصیل کرد، و در آلمان تا زمانی‌ بود که جنگ جهانی اول شروع شد. او قادر به بازگشت به روسیه نبود، و در سال ۱۹۱۵، به آمریکا مهاجرت کرد، جایی که بلافاصله به روزنامه روزانه سوسیالیست «به پیش» کمک نمود.

در سال ۱۹۱۷ نویسنده اولین کتاب درباره انقلاب روسیه (روح انقلاب روسیه) بود و زمانی‌که فدراسیون سوسیالیستی یهودیان در سال ۱۹۲۱ انشعاب کرد، او رابطه اش را با «به پیش» قطع کرد و یکی از اعضای بنیان‌گذار حزب کارگران شد. او یکی از پیش‌تازان سازمان‌دهی در بخش یهودیان حزب، و بینان‌گذار روزنامه کمونیست روزانه ییدیش «صبح فریهیت»، و تا هنگام مرگ ویرایش‌گر آن بود. او هم‌چنین برای سال‌ها یکی ازعضای کمیته ملی حزب کمونیست آمریکا بود.

گذشته از مقالات بی‌شمار روزنامه و سرمقالات، او کتاب‌های بسیاری نوشت، و مسئول ترجمه چندین جلد کتاب از مجموعه آثار لنین به انگلیسی، هم‌چنین مترجم کتاب جنگ دهقانی انگلس در آلمان، ده روزی که دنیا را لرزان از جان رید، و آوای وحش از جک لندن به ییدیش است. او در ۲۲ نوامبر، ۱۹۳۹ درگذشت. دهه ها پس از مرگش، و تا زمانی‌که روزنامه در سال ۱۹۸۸ بسته شد،عکس او در سرصفحه «فریهیت» چاپ می‌شد.

https://www.marxists.org/glossary/people/o/l.htm#olgin-moissaye

 

برگردانده شده از:

Trotskyism Counter-Revolution in Disguise, by Moissaye J. Olgin

https://www.marxists.org/archive/olgin/1935/trotskyism/

https://www.marxists.org/archive/olgin/1935/trotskyism/05.htm

جهت دریافت بخش های ۱ ، ۲، و ۳ کتاب تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء، لطفاً به سایت های هفته، گزارشگران، افغانستان آزاد، آزادی بیان، اشتراک و اخگر، جستجوگر گوگل، و یا به لینک‌های زیر مراجعه نمائید:

لینک‌ها در سایت هفته:

تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء

پایگاه اجتماعی تروتسکیسم
تروتسکیسم به چه معناست؟

لینک‌ها در اخگر(ترجمه های آمادور نویدی)
تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۱) – حرفه یا مقام تروتسکی: موئیسای جی. اُلجین/ آمادور نویدی
تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۲) – پایگاه اجتماعی تروتسکیسم/ آمادور نویدی
تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۳) – تروتسکیسم به چه معناست؟: موئیسای جی. اُلجین / آمادور نویدی

برگردانده شده از:

https://www.marxists.org/archive/olgin/1935/trotskyism/05.htm

6 پاسخ به “تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء (۴)”.

  1. رفیق آهنکار گرامی
    درود و تشکر از دل‌گرمی و کامنت.
    هرچه درباره این فرقه تربچه های یوک و ضدانقلابی، این دشمنان قسم خورده پرولتاریا – کارگران و زحمتکشان جهان بگوئیم و بنویسم و افشا کنیم، باز هم کم کرده ایم.
    اما راجع به خرده بورژوا بودن این اوباش، معنای تروتسکیسم و… به همین اکتفاء می‌شود که در بخش های دیگر(۱تا ۳) که در همین سایت هفته منتشر شده، و دیگر سایت‌ها از جمله در اخگر، اشتراک، گزارشگران، آینه روز، افغانستان آزاد،آزادی بیان و یا با جستجو در موتور گوگل، مراجعه کنید که بوضوح نوشته شده است. برای آسانی کار و جهت اطلاع بیش‌تر، لطفا به لینک زیر مراجعه کنید که در پائین آمده و در متن همین ترجمه هم موجودست:
    پایگاه اجتماعی تروتسکیسم
    https://mejalehhafteh.com/2017/04/01/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%AA%D8%B3%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D9%85/
    با درودهای رفیقانه

    لایک

  2. آهنکار

    درود بر رفیق نویدی
    رفیق یک جمله دیگر لااقل بهش اضافه کن:
    لنین و استالین نماینده کارگران پیشرو صنعتی بوده اند، و همیشه خود را کارگر دانسته و دایما از «ما کارگران»‌ سخن میگفتند؛

    ترتسکی، رینویف و کامنیف …و دیگر منشویک ها نماینده خرده بورژوازی عقب مانده بوده، و خود را همیشه مافوق کارگران در عرش اعلی دانسته و بکارگران از برج عاج خود موعظه میفرمودند!

    پسندیده شده توسط 1 نفر

  3. بازهم این تفنگدار سنگ پای قزوین بازهم قورقور- ابوعطا خواند!
    این فرقه تروتسکیست، هم مانند آخوندها که در پایان روضه خود که سر امام حسین را میبرند تا مردم را به گریه بیاندازند، دست به هر کاری میزنند، به هر شاخه ای می پرند تا رد گم کنند و بالاخره از صحرای کربلا سر در بیاورند، و همه چیز را تحریف کنند و افکار عموم را به جایی دگر سوق دهند. جل الخالق!
    این «استالنینیست»، «استالینیست ها» هم یکی از آن درو.غ‌های تروتسکیست‌هاست.
    استالین خودش را شاگرد لنین می‌دانست، چیزی‌که تروتسکی نبود.
    استالین از ابتدا با بلشویک‌ها بود، چیزی‌که تروتسکی اصلاً نبود.
    استالین جزو پنج عضو کمیته انقلاب بود، چیزی‌که هرگز تروتسکی نبود.
    استالین یک بلشویک واقعی بود و مانند تروتسکی که شش ماه قبل از انقلاب به بلشویک‌ها نپیوسته بود، که اصلا سنتریست – منشویک بود و ابدا بلشویک نشد و نبود.
    استالین هر کاری را که می‌کرد با اراده و با کمال میل و به بهترین وجهی به انجام می‌رسانند، چیزی‌که تروتسکی نبود.
    تروتسکی از همان فردای انقلاب شروع به بهانه گیری کرد و خواهان پست و مقام های بالا بود و بالاخره زیر نظر حزب و رهبری لنین و بلشویک‌ها به او مقام و منصبی دادند که با ندانم کاری، خودرای و خودپسندی و غرور بی‌جایش و اشتباهات و… به کشته دادن سربازان و با پیروی نکردنن از دستورات لنین و بلشویک‌ها، از کار برکنار شد، چیزی‌که استالین در پرونده اش چنین چیزی ندارد.
    استالین با موافقت اکثریت بلشویک‌ها دبیر اول/رهبر حزب شد، چیزیکه تروتسکی نشد. و شروع به نارضایتی کرد و فراکسیون تشکیل داد و سرانجام هم با اکثریت آرا از حزب اخراج شد. این قصه سر دراز دارد……..
    حالا تفنگدار: شما بازهم نسخه سرمایه داران بین المللی و امپریالیستها و دشمنان سوسیالیسم در یک کشور را برای نوجوانان و جوانانی بپیچ که چیزی از تاریخ نمی‌دانند، اما بالاخره ماه زیر ابرها نمی‌ماند و رو سیاهی بعد از زمستان به زغال می‌ماند!

    لایک

  4. اگر کسی فهمید این چهل سال استالینیست غیبی و قسم خورده خواسته چه بگوید، پس از آن هم هرچه بگوید حق با اوست!

    لایک

  5. درود به سایت هفته و خوانندگان محترم

    بازهم این تفنگدار ابوعطا می‌خواند! رو که نیست به سنگ پای قزوین گفته است زکی!

    اگر تفنگدار بیانی کور نبود و یا خودش را به کوری نزده باشد، می توانست به عنوان مقاله: «تروتسکیسم و انکار ساخت سوسیالیسم در یک کشور»، نگاه کند و انتقادش را براساس همین مقاله ابراز نماید که نکرده است!

    اگر تفگندار با سنگ پای قزوین، همان ابتدای مقاله را خوانده بود، بی شک می‌فهمید که بحث درباره سوسیالیسم در یک کشور است و «اساس تمام نظرات و سیاست‌های تروتسکیسم انکار امکان ساخت سوسیالیسم در یک کشور است»، اما تفگندار خودش را به نفهمی میزند، و به ارتش و رهبری ارتش توسط «پیشوا» می پردازد، درست مانند «پیشوا» که همواره از یک شاخه به یک شاخه دیگر می پرید! اما، ما به همین انتقاد آبکی هم قانع هستیم و پاسخش را ساده و شیرفهم می دهیم تا عالم و آدم بدانند – اگر چه آن‌هایی که خودشان را به نفهمی (خواب) میزنند، سخت میشود فهماند(بیدار کرد)!
    «پیشوا» (تروتسکی) تمام عمرش نه نظامی/ارتشی بود، و نه مقام و منصبی در ارتش داشت، و نه از فنون نظامی آگاه بود. تنها به این دلیل که «با شعارهای سُرخ، اما توخالی» سخنرانی می کرد، برای مدتی به منصب گماشته شد، ولی همواره زیر رهبری حزب بلشویک و لنین و بلشویک های قدیمی، بشدت زیر نظر بود که خطایی نکند که کرد و برکنار هم شد.(لطفاً مراجعه شود به بخش های اول تا سوم از همین کتاب و نویسنده: «تروتسکیسم ضدانقلاب در خفاء»، در همین سایت هفته!

    به نظر می‌رسد تنها کسی که نمی فهمد، همان تفنگدار بیانی و شرکایش هستند، برای آن که آن‌هایی که می فهمند، رنج می‌برند، اما آن‌هایی که خودشان را به نفهمی میزنند، یا نمی خواهند که بفهمند در جهل ابدالدهر خواهند ماند!

    اگر از یک مقاله ۶-۷ صفحه‌ای، بخشی برداشت که اساس «نظریه» سوسیالیسم در یک کشور را خلاصه کرده و دنبال منبع آن گشت، راستی راستی که نوبر است، آن هم چه نوبری – سُرخ، اما توخالی – همانند «پیشوا»!

    به درستی که نویسنده کتاب در سال ۱۹۳۵ فهمید که «پیشوا» (تروتسکی)، همواره به خودش وفادار باقی‌ ‌ماند. و ما هم می گوئیم، اما وفادارتر از او، پس مانده های این فرقه هستند – امثال تفنگدار بیانی و شرکاء که از شاخه ای به شاخه دیگر می پرند و بجای این که از یک بحث واقعی و اصیل که جهت روشنگری و افشاگری و برای آگاهی دادن به جوانان و کسانی که تشنه دانش مارکسیستی – لنینیستی هستند کمک نماید، فرار می کند. به این می گویند سفسطه گر!

    در خانه اگر کس است یک حرف بس است.

    با اجازه رفقا بروم و چند خط ترجمه کنم.

    لایک

  6. اگر نویسنده این تنها تکه ای که من از این مجموعه چیزنویسی ها خواندم یک شارلاتان ضد انقلابی نیست، منبع این ادعا را باید نشان دهد.
    « تروتسکیست‌ها به کارگران می‌گویند ابتدا ثابت کنید که آیا امکان یک انقلاب در چند کشور وجود دارد؛ واگر چنین امکانی وجود ندارد، کارگران نباید قدرت را بدست بگیرند».
    مشکل استالینیست فقط شدت نفهمی آنها نیست، بدون جعل و تحریف قادر به چند کلام بحث سیاسی نیستند. چگونه باید تروتسکی چنین نظری داشته باشد خودش ارتش سرخ به عنوان ضامن پیروزی انقلاب در روسیه را سازمان دهد!

    لایک

Designed with WordPress