مجله هفته – مجله سیاست بین المللی – سال هجدهم

45345komunist_karegari1قوّادی به از قاضی گری ست !

اندر احکام حکیمانه ی حکاکا

دیرینه رسمی ست در ایران ِ خودمان و شاید هم در ممالک محروسه ی نظم نوین جهانی که ایضاً نظم ِ مسلط ِ تا همین دیروز و نظم ِ در حال ِ فروپاشی ِ امروز هم خوانده میشود که هرساله در پایان سال و نزدیک ِ سال نو « سر رسید ِ سال » و یا « تقویم » نو منتشر میکنند . رسم ِ نانوشته و عرفی ِ فوق الاشاره در ایران ِ ما البته خصلتهای تبصره وار نانوشته ی دیگری هم دارد از جمله اینکه : شرکت ها و مراکز تجاری و تولیدی بنا به ذوق و سلیقه واهداف ِ خود و البته با نطر داشت ِ سلائق و خلقیات ِ مشتریان و مرتبطان مربوطه ؛ این تقویم ها را به اشعار و یا جملات و یا تصاویری از طبیعت و غیره و غیره مزیّن می کنند ومی آرایند و به مراجعین و مرتبطین خود هدیه می دهند و البته اغلب توزیع این سررسید ها از پرسنل خود این شرکت ها شروع می شود . سر رسید ها عموماً به شکل دفتری چاپ می شوند که قابلیت یادداشت روزانه هم دارند .

سالهای سال بعد حزبی قویاً کمونیست و شدیداً کارگری که عمری از انزوای مضاعف و پرتی ِ مکلّف رنج می بّرد و از جلسه به هم زنی و هوچی گری و رجز خوانی جز دریافت کیسه هایی چند صله و پاداش ِ دلاری ، طرفی نبسته بودو کاری پیش نبرده بود ؛ اخیراً آخرین تیر ِ ترکش اش در میز قمار جنبش سبز که با شعار : « این انقلاب است و این حزب هم رهبری آنست » وبه قصد سوار شدن بر موج این جنبش به تآسّی و تقلید از خمینی و آخوندیسم ِ تبهکار که بر موج انقلاب ، سوار و به قدرت نشسته بودند شلیک کرده بود و به سنگ برخورده و کمانه کرده و بر عِرض و آبروی داشته و ناداشته اش اصابت کرده بود ؛ دست به آخرین قمار خویش یازید که شاعر گفته است :

چه خوش آن قماربازی که بباخت هرچه بودش / بنماند هیچش الاّ هوس ِ قمار ِ دیگر !

و اینچنین بود که بناگهان همه چیز را پایین کشید و زبان ِ سر و اشارت ابروی و دهان ِ مّصوّت اش را فرو گذاشت و اندام های تحتانی اش را فراز افراشت و انواع و اقسام ِ نار پستانان و برهنگان ِ « نما زی » اش را در ممالک محروسه ی نظمِ مسلط به نمایش گذاشت و از این دختران جوان و زنان ِ کلان ، « تقویم برهنگی » ساخت و منتشر کرد و دیری هم نگذشت که بازیگران این نمایش از سوی مراکز مخاطب و گیرندگان ِ کار بدست ِ این تقویم ، دکترای افتخاری و نشان و عنایت نامه دریافت و بدان مفتخر شدند !

ما و باقی ابناء بشر ، خاصه آندست یک لاقبایانی که تنها حظ ِّ بصر ِ ممکن و محتملشان آنی ست که به رایگان و یا بسیار ارزان در دسترس باشد و در فضای واقعی دور از دسترس شان است ؛ از آنروز ، چشم انتظار به راه نشستیم و ماندیم تا تقویم و سر رسید سال نو و سال های نوتر را ازفضای مجازی ببینیم ودریافت کنیم اما دریغ که شغل شریف ِ این حزب و حزبیان ِ به مقام قضاوت ارتقاء یافته بود و اکنون قاضیانی شده بودند که به قضاوت در امورات مختلفه ی جهانی نشسته بودند و به محاکم و مظالم فرا خوانده می شدند و حکم و احکام صادر میکردند !:

اُکراین ؛ کشتار در دنباس و شرق ؛ زنده زنده سوزاندن ده ها و ده ها انسان در ساختمان سندیکاهاتوسط فاشیستها و نازیستها ؛ باران بمب های خوشه ای و ناپالم بر سر زنان و کودکان شرق اکراین ؟! …

حکم : حقشان است ! موضوع ، درگیری بین روسهای شرقی و همتایان غربی آنهاست !

عراق : حق اینست که عراق تجزیه شود و اصلاً آل ردی تجزیه شده است و بهتر است کردستان ِ عراق خود را از اسلام سیاسی مجزا یعنی تجزیه کند !

لیبی : دخالت بشر دوستانه ی خوبی از سوی ناتو و دنیای متمدن صورت گرفت !

سوریه : دخالت بشر دوستانه ی ناتو و دنیای متمدن الزامی است و اگر رژیم ِ اسد به این ترتیب سقوط کند راه برای تمدنی سکولار و یک دنیای بهتر باز میشود !

و اما شارلی ابدو ؟! : « امپریالیسم » و « بورژوازی مسلط جهانی » عناوین پوسیده ای هستند که فقط برخی از انواع چپ سنتی هنوز بکار می برند ! ما در کنار « دنیای متمدن» و در برابر « اسلام سیاسی » ایستاده ایم !

ما گزنه و همه ی رفقا و دوستان و همراهانمان از کارگران و مردم ساده ی ایران ضمن تهنیت این عنایت نامه و نشان و دستار ِ نو و شغل شریف ِ جدید به این « حزب » و کلیه ی ایادی و اعوان وانصار آن ؛ خاصه به لیدر عُظمای ِ قویاً کمونیست و شدیداً کارگری این حزب ، موقغ ِ نو را تبریک میگوییم اما برسم انتباه و به شکل ِ اشارت می گوییم : که « ای بولقاسم ! یاد دار که قوادی به از قاضی گری ست »! (1)

گزَنه

شانزدهم فوریه 2014

27 بهمن 1393

———————————-

پی نوشت :

(1) – گویند مردی بود به نیشابور که وی را بوالقاسم رازی گفتندی و این بوالقاسم کنیزک بپروردی و نزدیک امیر نصر آوردی و با صله برگشتی و چند کنیزک آورده بود وقتی امیر نصر بوالقاسم را دستاری داد و در این باب عنایت نامه نبشت . نیشابوریان وی را تهنیت کردند و نامه بیاورده به مظالم برخواندند. از پدر شنودم که قاضی بوالهیثم پوشیده گفت و وی مردی فراخ مزاج بود: ای بوالقاسم یاد دار که قوادی به از قاضی گری است . (تاریخ بیهقی ، از امثال و حکم دهخدا).

24 پاسخ به “قوّادی به از قاضی گری ست ! – اندر احکام حکیمانه ی حکاکا”.

  1. عسل

    اشکال فردی مثل سعید صالح نیا که در التزام حککا رکاب میزد این بود و است که آنرا «چپ» میدید! البته نه اینکه دیدگاه های سیاسی منحرف صالح نیا بهتر از حککا است هر دو این ها ضد لنین؛ آموزگار راستین و دلسوز کارگران جهان میباشند.
    مواضع پروامپریالیستی و پروصهیونیستی حکمت را هیچ کدام از اینها رد نکردند.

    لایک

  2. هئریش

    دسته گل دیگر محمد آسنگران، اینبار در تعریف انقلاب!

    سعید صالحی نیا
    February 20, 2015
    salehinia@aol.com
    مقدمه:
    محمد آسنگران ، از «رهبران» حزب کمونیست کارگری بجا مانده از منصور حکمت است! دسته گلهائی که او هر چند وقت به آب می دهد ، علامت سقوط مداوم سیاسی و فرهنگی حزبی است که زمانی به رهبری منصور حکمت می رفت که کمونیزم مدرن را در جامعه ایران بسازد و جنبش سوسیالیستی را به مرکز تحول سیاسی تبدیل کند.
    نقدهای من به محمد آسنگران (3) در دوره های مختلف ، پله به پله انجام شده و ادامه خواهد یافت از این رو که ایشان بعنوان بخشی از رهبری حزب کمونیست کارگری بطور واضح تری نشان می دهد که چرا بن بست سیاسی این حزب، آنرا به قیقاجهائی سخت مضحک انداخته است. مدتی پیش بود که دیدیم محمد آسنگران از طرح امپریالیستی «حکومت مستقل کردستان» دفاع کرد!(2) و دوره قبلی از مضجکه قوم گرایان بختیاری!
    اینبار محمد آسنگران را سر پیچ دیگری ملاقات می کنیم که شاید تصویر دقیقتری از وضعیت سیاسی حزبش که فراخوان کشتی نگرفتن با موسوی می داد یا فراخوان به «عدم اعتراض به حمله نظامی امریکا به سوریه»! بله! اینبار محمد آسنگران دارد به مردم توضیح می دهد که از دید او و حزبش «تعریف انقلاب چیست»؟
    سوال «تعریف انقلاب چیست» یک سوال بسیار محوریست که هر جنبش اجتماعی که تغییر را در سطحی دنبال می کند باید پاسخ دهد.از این طریق افق خودش را نشان جامعه می دهد.
    حالا برسیم به جملات محمد آسنگران از زبان خودش(1):

    (1)تعریف محمد آسنگران از انقلاب :

    محمد آسنگران انقلاب را از زبان خودش و حزبش اینجور تعریف می کند:

    » از نظر من هر تحرک توده ای که با به میدان آمدن توده های معترض از اقشار مختلف ناراضی جامعه و (نه الزاما تنها یک قشر و یا یک طبقه معین) که به خیابان می آیند و به شکل اعتصاب یا تظاهرات و تجمع میخواهد حکومتی را سرنگون کنند و قدرت سیاسی دیگری را به هدف بهبود زندگی جامعه و در جهت پیشرفت جامعه سرکار بیاورند را میتوان انقلاب نامید.»(1)

    ابتدا عناصر تعریف آسنگران را باز می کنم:
    ایشان، «هر تحرک توده ای» را که «می خواهد» قدرت سیاسی را سرنگون کند»، «به هدف بهبود زندگی جامعه و در جهت پیشرفت جامعه» قدرت سیاسی دیگری را سرکار بیاورد، انقلاب می نامد! حالا عیبهای تعریف ایشان چیست؟!

    (2)ایرادهای تعریف محمد آسنگران و حزبش در تعریف انقلاب:

    اول: روشن نیست که اون طبقه که در دوران معاصر انقلاب را نمایندگی می کند در تعریف آسنگران کدامست؟
    دوم: معلوم نیست اون «قدرت سیاسی » که قرار است سرنگون بشود و اون قدرتی که سر کار می اید چه ماهیتی دارند!
    سوم: آسنگران بر «هدف بهبود» تاکیید دارد ! چیزی در ذهن ها و نه چیزی قابل سنجش و عملی در پراتیک! یعنی هر وقت از دید ایشان مردمی (بطور کلی) در ذهنشان، هدف بهبود داشته باشند کافیست که ایشان انقلاب را اعلام کند!
    چهارم:معلوم نیست اون «پیشرفت جامعه» معنیش چیست؟ رفرمیستها هم از «پیشرفت جامعه» حرف می زنند .همه می دانند انقلاب نوع معین پیشرفت جامعه است که ماهیت نوینی دارد .هر «پیشرفت اجتماعی» انقلاب نیست. انقلاب تحول کیفی است.انقطاب است از تاریخ گذشته و نو شدن ماهوی پدیده است. انقلاب به معنی تغییر ماهوی در مناسبات اقتصاد سیاسی مالکیت، قدرت سیاسی ، نظام مشارکت مردم و طبقه کارگر است. البته از دیدگاه کمونیزم کارگری.

    محمد آسنگران با تعریف باسمه ای از انقلاب دارد انتخاب سیاسی حزبش را اعلام می کند! انتخاب او اینست که انقلاب را مغشوش بداند با رفرم! انتخاب او اینست که «بیرون آمدن مردم» را به «هدف تغییر» بجای انقلاب جا بزند! مختصات انقلاب را که در دوران ما فقط شامل انقلاب سوسیالیستی می شود مغشوش کند.
    آسنگران با تعریف موهوم و باسمه ای بالا خطی که در حزب کمونیست کارگری حاکم است دارد نمایندگی می کند.خطی که فراخوان کشتی نگرفتن با موسوی می داد! خطی که قیامهای اخیر خاورمیانه را انقلاب می خواند و نمی توانست توجیه کند که چرا همه این حرکات به عروج نظامهای اسلامی و دیکتاتوری فراروئیدند!

    (4)»انقلاب از آخرش شروع نمی شود» و تعریف محمد آسنگران:

    ممکنست هم حزبی های حمید تقوائی به نجات محمد آسنگران بیایند و بگویند که تعریف آسنگران بر اساس نظریه «انقلاب از آخرش شروع نمی شود» استوار است! یعنی محمد آسنگران یادش رفته این ترجیج بند حمید تقوائی را تکرار کند در تعریف انقلاب!
    من فکر می کنم «قافیه انقلاب از آخرش شروع نمی شود» را اینها ابزاری کرده اند که دنبال هر حرکت خودانگیخته بدوند و فریاد انقلاب بزنند و هر کس اینها را زیر سوال برد بگویند که «بابا ما گفتیم انقلاب از آخرش شروع نمی شود»! لذا مثلا جنبش سبز را انقلاب جا بزنند و بعد از به زیر کشیدن جنبش مردم توسط این ضد انقلاب، دوباره سر و کله اینها پیدا شود و بگویند «ما گفتیم انقلاب از آخرش شروع نمی شود»!
    تعریف محمد آسنگران از انقلاب از دید من شکل واضح تر ماهیت چرخش حزبش به راست است. دیگر اون ماسک «انقلاب از اخرش شروع نمی شود» را هم کنار زده!

    (3)محمد آسنگران و حزبش در آخر خط دوران معینی درجا می زنند!

    در مقاله مستقلی توضیح دادم (4) که حزب کمونیست کارگری بعد از فراخوان معروف حمید تقوائی به ایستادن در نقطه سر خط و انحلال و ماجرای کنگره نهم، بواقع به ته خطدوران سیاسی خود رسیده. «بازگشت» بخشی از فرقه علی جوادی به «حزب مادر» هم نمی توانست چیزی را برای حزب به بن بست رسیده حمید تقوائی حل کند.
    دوران «اعتراض عریان» ، همپائی با پروژه های راست و ناسیونالیستی ، شرکت در فستیوال واژن ، همخوانی با سیاستهای منطقه ای امپریالیستی مثل «کردستان مستقل»، هیچکدام نتوانسته ناتوانی این حزب در تاثیر گذاری در جامعه ایران و در نبرد طبقاتی درون جنبش سرنگونی طلب را مخفی کند.
    تعریف آسنگران از انقلاب ، بواقع فرمولبندی دیگریست که قرار است کارپایه پیوستن حزب او به جنبشی به کلی بیگانه با کمونیزم کارگری باشد. تعریف او از انقلاب در سطح تعاریف جنبشهای میانه راست است!

    لایک

  3. شروین

    شارلی ابدو، تروریسم اسلامی و نقش امپریالیسم فرانسه / احمد بخردطبع
    عناصر و نیروهایی که در تظاهرات ۱۱ ژانویه شرکت کردند که در راس این تظاهرات نماینده گان بورژوازی، جنگ افروزان آدمکش، یعنی تروریست های واقعی شرکت داشتند، ماهیت واقعی خود را که در نهایت سرتعظیم فرود آوردن به موازین بورژوازی جهانی است، ظاهر ساختند.
    تراژدی غم انگیز “شارلی ابدو”، صفوف پرولتری و بورژوایی را عیان ساخت. ثابت نمود که حامیان جنبش و طبقه کارگر کدامند و چگونه علیه نظم سرمایه می رزمند. ثابت نمود که عاشقان سینه چاک دموکراسی بورژوایی که سالهاست با همین عبارات فریبکارانه، چگونه باعث نفوذ ایده ی نظم سرمایه در جنبش کارگری می گردند.
    http://www.roshangari.net/1393/11/28/%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%A8%D8%AF%D9%88%D8%8C-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%88-%D9%86%D9%82%D8%B4-%D8%A7%D9%85%D9%BE%D8%B1%DB%8C/#comment-11854

    لایک

  4. دربدر

    بعد از اینهمه سال دربدری هرگز تصور نمیکردم جماعت باصطلاح روشنفکر ایران در خارج از کشور از ادبیاتی اینچنینی در بحث و جدل سیاسی خود استفاده نمایند! شماها در آینده میخواهید درباره حقوق شهروندی ، آزادی سیاسی ، آزادی اندیشیدن و هزاران موضوع دیگر در ایران به این زبان با مخاطبان خود مواجه شوید!؟ یعنی اینهمه سال استنشاق هوای آزاد و بدون ترس و واهمه، بشما یاد نداده که چگونه با یکدیگر حرف زده و برخورد نمایید؟ هنوز هم فرهنگ شما فرهنگ قلدری و فحاشی میباشد؟ اینهمه سال چه کار داشتید میکردید که امروز حتی حرمت زبان زیبای پارسی خود را هم ندارید؟

    لایک

  5. اتحاد برای آزادی بیان

    سایت گفتگوهای زندان منتشر کرد :
    قوادی به از قاضی گری ست – اندر احکام خکیمانه ی حکاکا
    http://dialogt.de/gazaneh_1/

    لایک

  6. صبا راهی

    با درودهای صمیمانه! نمیدانم مجله هفته با نکات درستی که مطرح کرده چرا نوشته زیر را منتشر نکرد؟ بهرو الان هم می تواند درج نکند، ولی تا زمانی که ما از درج چنین نوشته هایی خوداری میکنیم ( به هر دلیلی) جماعت بی آبروی سیاسی ی مثل حکمتی ها به خیال خام خود «میدان داری» میکنند.
    با احترام صبا راهی
    صبا راهی – آزادی عقیده و بیان و تضادهای آشکار برخی از مدعیان آن!

    http://neweshtejat.blogspot.com/2015/01/blog-post_14.html

    لایک

  7. عسل

    اشتباه نکنید! تنها «هومن» نیست که «ادبیات چارواداری» حکمت مرحوم را نمایندگی میکند. هومن یک روز اسمش » منصور حکمت» بود، یک روز اسمش شد ایرج و یک روز هم حمید و یک روز هم مریم و یک روز هم…. به همین ترتیب…اساس حزب کاغذی ی خارج از کشوری منصور حکمت بر پایه فحاشی و قلدری بنا شده همان چیزی که»عمو سام» می پسنده…
    روزی در یک جلسه در آلمان مینا احدی «برنامه » داشته یک نفر پس از برنامه او ازش سوال در رابطه با روابط حزبی شان با اسرائیل سوال میکند، مینا خانم از پشت میکروفون سوال کننده را » رژیمی» معرفی می کند… خب اگر این جماعت ریگی به کفششون نیست می تونن منطقی جواب بدن… دیگه چرا رفتار های » شناخته شده» از خودشون سر میدن
    هومن ها هر چی از این قلدربازی های پروامپریالیستی و پروصهیونیستی در بیاورند چیزی از ماهیت آلوده سیاسی حکمت کاغذی کم نمیشود و نمی توانند دیگران را مرعوب کنند که ماهیت کثیف ضدکارگری شان افشا نشود…

    لایک

  8. از فیس بوک

    از فیس بوک سعید پوریان:
    طرف اومده میگه فلانی‌ اینجوری ننویس،، مردم خوششون نمیاد،، منم میگم خب خوششون نیاد،، من که برای لایک گرفتن مطلب نمی نویسم،، اگه حرف‌های من و تو بتونه فقط یه نفر رو به فکر کردن وادار کنه برای هفت پشت من کافیه،، اصلا بذار خیالت رو راحت کنم،، من بی‌ ادب هستم،، در ضمن،، «من فحش میدم،، پس هستم «!
    اصلا نمیدونیم چی‌ می‌خوایم،، کجا ایستادیم،، حرف هامون رو هم لای صد تا زرورق تقدس و حفظ نزاکت و ادب بسته بندی می‌‌کنیم و به دشمن خودمون تحویل میدیم،، که مثلا متشخص هستیم،، حالم از هر چی‌ تشخص هست به هم می‌خوره،،، از گٔل و سبزه و بلبل بلد نیستم و دوست هم ندارم بنویسم،، زندگی‌ هم زیبا نیست،، فعلا که تو جهنّم داریم روزمرگی می‌‌کنیم ولی‌ مدام چسناله سر میدیم و اظهار وجود می‌‌کنیم ،، که همه ببینن که ما هم هستیم،، بعد احساس رضایت می‌‌کنیم که وظیفه خودمون رو انجام دادیم،، ولی‌ حاضر نیستیم خودمون رو با شاخ گاو درگیر کنیم،، شب بخیر و خسته نباشی‌ بخاطر این همه مبارزه!

    لایک

  9. از فیس بوک

    از فیس بوک سعید پوریان :
    میگم هیچ دقت کردی که چرا لباس زندانیان داعش نارنجی و یا قرمز رنگ هست؟ مشابه این لباس‌ها رو قبلا کجا دیدی؟ آفرین دخترا و پسرای خوب،، ! این لباس‌ها دقیقا همرنگ و هم شکل زندانیان گوانتانامو هست،، یعنی کلید داعش رو تو گوانتانامو زدن! از همون‌جا هم یه چند صد دست لباس زندانی‌های جدید رو دادن دستشون،، تا کلاس داعش بره بالا! قربون این جان مک کین برم من الهی که اینقدر با هوشه! موش کور بخوردش که ندونه چی‌ داره می‌‌خوره! یعنی آدم باید خر تشریف داشته باشه که نفهمه پشت داعش کی‌ هست!
    یکی‌ از این … حمید مقوّایی هست که مدام میگه داعش ربطی به امپریالیست‌ها نداره! البته من تکرار این ادعا رو دلیل بر … حمید مقوّایی نمیزارم،، هر چند که … هم هست،، ! اما این یکی‌ رو به نتیجه درک رابطه دیالکتیکی بین » شکل دریافتی » صهیونیست‌ها ، و … حمید جون میذارم،، » شکل » همون واحد پول اسرائیل هست،، فرقش هم با پشکل تو اینه که ، با پشکل نمیتونی چیزی بخری ولی‌ با شکل میتونی‌!
    توضیح آخری رو برای اونایی دادم که دیگه خیلی‌ … تشریف دارن! حالیته که!

    لایک

  10. هومن

    اگه یه بار ننه ی عسل و کارکنان die … کش ننه ی مجله هفته را از عقب .. این خار.. ها می فهمند قواد کیه زن ج… بی خایه چاپ کن ك.. فاشیستها و شاهزاده و کمونیزم کارگری تو .. کپک زده کارکنان خار… مجله هفته. … کش پدر ها چرا نمی رید تو کشورهای اسلامی زندگی کنید مادر تونو سگ بگاد

    لایک

  11. من مجله هفته هستم

    «هومن» فحاش حزب معلوم الحال حکاکا با اون کامنت بی شرمانه اش نشون داد که حقا دست پرورده منصور حکمت ه که میگفت: آدم یه بار بدنیا میاد یه بار هم از دنیا میره من میخوام به تو فحش بدم تو هم به من فحش بده چرا بزاریم توی دلمون بمونه !اینها توی جریان شارلی ابدو کنار سارکوزی و پورشنکو و نتانیاهو وایستادند به بهانه دفاع از آزادی بیان ! اونوقت بخاطر انتشار یه نقد طنز آمیز رگبار فحش و ناسزای چارواداری رو گرفتند به سمت مجله هفته ! آدم فکر میکنه اگه مجله هفته دفتر و دستک داشت و جاش هم معلوم بود آیا کادرها و عوامل این حزب اونو به توپ نمی بستند ؟!
    من به شخصه در کنار مجله هفته می ایستم و می گم من مجله هفته هستم ! ما مجله هفته هستیم .
    دست مجله هفته درد نکنه و خوشا به شهامت کارکنان ای سایت

    لایک

  12. س.ص

    نویسنده به مسائلی اشاره که مسائل ما هم هست . نمیشه صورت مسئلهرو با فحاشی پاک کرد اون هم فحاشی به ناشر و مثلا اینجا مجله هفته ! مواضع حزب کمونیست تقوایی در جنبش سبز و تقویم برهنگی و بمباران لیبی بوسیله ناتو و در خواست دخالت بشر دوستانه در سوریه و نابودی عراق وماجرای شارلی ابدو …اینها رو میشه و باید بحث و بررسی و نقد کرد حالا با طنز یا مناظره سیاسی .
    پیشنهاد میکنم حمید تقوایی و آسنگران و یا مینا احدی و مریم نمازی و یا هر کادر و عضو دیگه این حزب توی مناظره ای سیاسی با منتقدینشون توی همون تلویزیون خودشون بیان از مواضعشون دفاع کنن .
    دست مجله هفته درد نکنه که این بحث ها رو دامن میزنه بالاخره باید این بحث ها بشن

    لایک

  13. مجيد

    شهرام گرامي من از سوال شما تعجب مي‌كنم. كامنت دو جمله‌اي من به اندازه‌ي كافي گوياست. شايد آن چه كه باعث ابهام شده است معناي واژه‌ي قواد باشد. با مراجعه به فرهنگ لغت، براي واژه قواد معادل‌هاي قر..، دي… و جا.. آمده است. آيا شما هيچ جناس معنائي و شكلي بين قوادنگاري «گزنه» و لجن نويسي هومن نمي‌‌بينيد؟

    لایک

  14. عسل

    تنها «اشکال تئوری» منصور حکمت مرحوم این بود که فکر میکرد مسیر انقلاب از روستا به شهر است و عاقبت این «کح فهمی» را هم در همین رفتارهای روستایی منشانه ی حکمتی ها میتوان دید که هر چه «غرب» استفراغ میکند، مثل همان صفحه سوم روزنامه انگلیسی the Sun که در بالا مثال زدم حکمت و حواریونش آنرا می بلعند!
    آخر عاقبت ما را باش که روستایی ها می خواهند برای ما «تمدن و مدرنیسم» بیاورند…

    لایک

  15. Shahram 15

    مجید گرامی‌! من متوجه کامنت یک خطی‌ تو نشدم. ممکنه که بیشتر توضیح بدهی‌ چونکه این مقاله از «گزنه» شاید بتواند به یک بحث جالب و پر هیجان در این سایت دامن بزند. آیا با «گزند» موافقی یا مخالف؟

    لایک

  16. مجيد

    آن قوادنگار كامنت‌گذاري مثل هومن را هم مي‌خواهد كه از قديم گفته‌اند: كوه كوه را مي‌جويد و آب گنديده گودال را

    لایک

  17. عسل

    چرا عین فحاشی ها چاروداری مرحوم حکمت را منتشر نمیکنید تا خوانندگان بیشتر با این جماعت «با ادب» آشنا شوند؟

    لایک

  18. عسل

    حواریون مرحوم حکمت در جاهای مختلف به اشاعه فرهنگ «پورنو» مشغول هستند، همانطور که خود منصور حکمت بسیاری از آنها را با ارسال کارت های پورنو از کردستان به مراکز «تمدن و مدرنیسم» غرب کشاند. در یکی از این مکانهای مجازی انترنتی کاغذی های حکمت در فیس بوک چیزی به اسم «جنبش جوان» راه انداخته اندکه نه تنها با همکارانشان «سبز الهی» ها همکاری های تنگاتنگ دارند بلکه در آن به رسم روزنامه Sun چاپ انگلیس یک عکس زن یا چند عکس زن لخت را هم برای «کثرث هر بیشتر ببینده» قرار میدهند. البته روزنامه سان انگلیس فقط بالا تنه زن لخت را در صفحه سوم خود قرار میداد، گویا اخیرا بدلیل اعتراضات شدید و مجدد زنان مترقی دیگر به اینکار ادامه نمیدهد، اما «متمدن تر از روزنامه سان» ها در آن جا اینکار را برای مقابله با «اسلام سیاسی» انجام میدهند.
    این جریان بی شک سرش در آخور اسراییل کودک کُش است که فقط به «اسلام» می تازد! اینها در سایت روزنه برای انشتار مجله کاریکاتور فرانسوی آگهی درج کردند که نیاز به همکار برای انتشار ان نشریه دارند! مضحک تر از همه اینکه سایت «آزادی بیان» حکمتی ها که در چهارچوب اصول کاری سایتش متذکر شده که مطالب «توهین آمیز» را منتشر نمیکند در سایت خودش این آگهی را درج نکرده و در سایت روزنه درج کرده و آدرس ایمیل سایت آزادی بیان را داده است! واقعا این افراد دورغگو دغکار آیا ذره ای به اصول اخلاق پای بند هستند؟ خب اگر سایت آزادی بیان مطالب توهین آمیز را درج نمیکند پس چطور این هاهوراکش کاریکاتوریست های مزدبگیر امپریالیستها میشوند که هدفمند کاریکاتورهای محمد را میکشند و درج میکنند و بعد هم می کشندنشان!
    واقعا که دلم برای بلاهت کاریکاتوریست ها میسوزد که فکر میکردند که مثل سلمان رشدی که سفارشی آن کتاب را نوشت جان سالم بدر میبرند…

    لایک

  19. هومن

    .. کش ننه های مجله هفته می خواهید سایتتان مخاطب داشته باشد عکس … ننه کارکنان مجله هفته را چاپ کنید من یکی حتما مادر همه شون را از عقب … … فاشیستها و شاهزاده و کمونیزم کارگری تو … کپک زده ننه کارکنان مجله هفته

    لایک

  20. یک خواننده

    مثل اینکه ایرج آذرین دارد از غیبت صغری بر می‌‌گردد. انتشار چنین مطالبی در‌شان مجله هفته نیست.

    لایک

  21. پيام پرتوى

    دستت درد نکنه نويسنده محترم

    لایک

  22. سیاوش

    این نوشته نقد نیست، نمایش لمپنیسم اسلامی است که با صورتکی از چپ پوشانده شده است.چادر «گزنه» کمک میکند تا مسئولیت لمپنیسم پنهان شود. متاسفانه در فرهنگ اسلام زده چپ در ایران این سنت عتیق و جان سخت هنوز وجود دارد.

    لایک

  23. گَزَنه

    شهرام عزیز !
    ممنون از لطف و محبتت
    درود

    لایک

  24. Shahram 15

    «گزنه»، بنازم به تو و ذوق سرشارت!! آخر و عاقبت نان از دست اسرائیل خوردن همین میشود که تو گفتی‌. من چیز بیشتری ندارم بگویم. شاد باشید.

    لایک

Designed with WordPress