ایالات متحده کی یف را وادار می کند تا دومین ضد حمله را آغاز کند: نبرد نهایی برای کی یف و نظم جهانی غرب محور

نبرد نهایی، این عبارت به معنای شکست کامل ارتش اوکراین و حامیان غربی آن در سیاست است. زیرا این امر به معنای پایان سلطه غرب خواهد بود و به عاملی مهم در تغییر نظم سیاسی جهان تبدیل خواهد شد.

توسط سرگئی میرکین

ولودیمیر زلنسکی در نیمه دوم آوریل ۲۰۲۴ به طور قاطع اعلام کرد که برنامه ای برای «ضدحمله» دوم دارد. ناظران این اعلامیه را به منزله تضمینی به بخشی از تشکیلات ایالات متحده می دانند که به نفع او لابی گری می کنند: در پاییز ۲۰۲۳ درست به موقع برای انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده، ارتش اوکراین این «ضدحمله» جدید را آغاز خواهد کرد.

برای این منظور، در تابستان صدهزار تا ۳۰۰ هزار نفر در بسیج اجباری به خدمت سربازی فراخوانده می شوند. پس از آن، نیروهای اوکراینی در یک عملیات تهاجمی گسترده در چندین جهت پیشروی خواهند کرد – با پیاده نظام بسیار زیاد. در این میان قرار نیست به تلفات توجهی شود.

احتمالاً به دلیل چنین وعده هایی بود که مایکل جانسون، جمهوری خواه و رئیس مجلس نمایندگان ایالات متحده، سرانجام اجازه رای گیری در مورد آخرین پیش نویس لایحه ای را داد که طبق آن بودجه بیشتری برای کمک های نظامی به کی یف اختصاص می یابد – علیرغم مخالفت بسیاری از اعضای حزبش.
البته جانسون برای اینکه در مقام خود باقی بماند، باید بین گروه‌های مختلف در چشم‌انداز سیاسی ایالات متحده مانور دهد و در تامین منافع آنها تعادل را حفظ کند. حامیان ارسال کمک‌های نظامی بیشتر و به طور کلی پول به کی‌یف شامل غول‌های مجتمع نظامی-صنعتی ایالات متحده هستند: بخش زیادی از این پول‌ها به هر حال به جیب صنایع دفاعی ایالات متحده خواهد رفت، خواه مستقیماً به زرادخانه‌های اوکراین تحویل داده شود یا به طور غیرمستقیم از ذخایر تسلیحاتی ایالات متحده – زیرا این ذخایر بعداً باید دوباره پر شوند. به همین دلیل، جای تعجب نیست که خبرنگاران لابی‌گران صنایع دفاعی ایالات متحده را در حلقه جانسون یافتند.

با این حال، کاخ سفید به عنوان ذینفع اصلی تصویب این بودجه برای ارتش اوکراین جلب توجه می‌کند. به نظر می‌رسد تیم بایدن به چیز بهتری به جز احیای طرح قدیمی «ضدحمله» اوکراین فکر نکرده است. ایده قدیمی که آنها در این زمینه به آن پایبند بودند این بود: در بهار یا تابستان ۲۰۲۳، نیروهای اوکراینی حمله خود را در جنوب جبهه آغاز می‌کنند و – در شرایط مطلوب – به مرزهای کریمه می‌رسند. بنابراین، شبه جزیره تحت کنترل آتش توپخانه و موشک اندازهای اوکراینی قرار می گیرد. این امر در روسیه به عنوان شکست تلقی می شود – و بر اساس آن غرب می تواند در روسیه شورش کند یا به طرق دیگر اوضاع را بی ثبات کند.

واشنگتن به عنوان حداکثر وظیفه، روی کار آوردن یک دولت لیبرال در روسیه بود که کاملاً مطیع غرب باشد و تحت کنترل کامل آن باشد. حداقل وظیفه، مجبور کردن روسیه به پذیرش صلحی بود که غرب دیکته کرده بود.
اگر حتی حداقل وظیفه هم برآورده می‌شد، تیم بایدن می‌توانست پیروزی ژئوپلیتیکی بی‌قید و شرط خود بر روسیه را اعلام کند. با این حال، به نوعی این اتفاق نیفتاد. و در نتیجه، سوال بسیار حادی برای دولت بایدن مطرح شد: چگونه باید در برابر رای دهندگان برای بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار آمریکا که به درون پروژه «اوکراین میدان» سرازیر شده است، پاسخگو بود؟

و رگه خلاقیت در تیم هریس-بایدن به امید و بهانه نشان دادن تعهد فزاینده به آرای رای دهندگان و با این امید که با به هدر دادن پول خوب به پول بد برسند خلاصه شد: به عبارت دیگر، دوباره مجبور کردن ارتش اوکراین به یک عملیات تهاجمی – و متقاعد کردن کنگره برای ریختن ده ها میلیارد دلار دیگر به داخل گودال سیاه کی یف.

اگرچه اهداف این عملیات تهاجمی جدید ممکن است کمی متواضعانه تر تعیین شود. شاید کاخ سفید و پنتاگون این بار به این راضی شوند که نیروهای کی یف یک شهر بزرگتر را تصرف کنند و آن را تا زمان انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده حفظ کنند. این امر می تواند توسط پروپاگاندا دولت ایالات متحده به عنوان یک پیروزی به مردم خود ارائه شود. در این میان، مقامات و مردم ایالات متحده به طور طبیعی اهمیتی نمی دهند که چه تعداد شهروند اوکراینی کشته می شوند، این عملیات چه تأثیری بر وضعیت کلی ارتش اوکراین خواهد داشت و آیا پس از آن می تواند در برابر یک حمله بزرگ روسیه مقاومت کند یا خیر.

زیرا سیاست خارجی کاخ سفید در حال حاضر به دو نکته خلاصه می شود: جلوگیری از تشدید تنش در خاورمیانه – و ریختن روغن بر آتش درگیری اوکراین.

رویکردهای متفاوت آنگلوساکسون ها در قبال اسرائیل و اوکراین به خوبی در رویدادهای شب ۱۴ آوریل ۲۰۲۴ آشکار شد – زمانی که ایران حمله گسترده ای با موشک های کروز، موشک های بالستیک و پهپادهای انتحاری به اهدافی در خاک اسرائیل انجام داد. نیروی هوایی ایالات متحده و بریتانیا در دفع این حمله مشارکت داشتند – و پس از آن زلنسکی سوال مربوط به حفاظت از حریم هوایی اوکراین توسط نیروی هوایی غربی را مطرح کرد. جان کربی، سخنگوی پنتاگون و دیوید کامرون، وزیر امور خارجه بریتانیا به او پاسخ دادند که چنین حمایتی وجود نخواهد داشت. به عبارت دیگر، خطی وجود دارد که غرب به طور قاطع از عبور از آن خودداری می کند: درگیری مستقیم نیروهای ناتو با نیروهای روسیه برای آنها ممنوع است. بر این اساس، ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو، اعلام کرد که اوکراین باید وظایف نظامی خود را با پرسنل نظامی خودش تامین کند و همه مشکلات مربوط به این موضوع را خودش حل کند. کشورهای ناتو فقط به کی یف سلاح می دهند. این به ما می گوید که ایده اعزام نیروهای ناتو به اوکراین که توسط امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه مطرح شده بود، به طور کامل رد شده است.
همه چیز به طور فوق العاده ساده و واضح آشکار شده است: اوکراین باید خون بهای غرب جمعی را بپردازد. بر این اساس، سیاستمداران اوکراینی پنهان نمی کنند که به تازگی به دلیل نارضایتی غرب، بند مربوط به غیرنظامی شدن سربازان پس از پایان خدمت طولانی آنها در خط مقدم را از قانون جدید بسیج حذف کرده اند. غربیها می گویند: اگر مردان آماده جنگ دوباره به خانه فرستاده شوند، به نظر می رسد که اوکراین می خواهد تسلیم شود – و در این صورت هیچ فایده ای ندارد که به کمک آنها ادامه دهیم.

اما در واقعیت، همه چیز ساده تر است: غرب به رژیم دست نشانده خود برخاسته از کودتاگران مایدان دستور داده است که هر مردی را که می تواند پیدا کند، استخدام کند – و آنها را در یک «ضدحمله» جدید به میدان جنگ بفرستد.

اما اگر این «ضدحمله» به طور کامل شکست بخورد چه؟ و همه ما می فهمیم: این دقیقاً همان چیزی است که اتفاق خواهد افتاد.
البته که دولت اوکراین می‌تواند تمام مردان (فقط مردان؟) را که توسط شکارچیان انسان دزچر خیابانها دستگیر میشوند و  به ادارات ثبت‌نام ارتش ارسال می‌شوند، به خدمت سربازی اجباری بفرستد. طبیعتاً غرب هر چه سلاح و مهمات در گوشه و کنار انبارهای خود پیدا کند و شاید هم مقداری از کشورهای ثالث خریداری کند، به اوکراین خواهد داد. تمام اینها علیه روسیه به کار گرفته خواهد شد. بدیهی است که حلقه‌ی نزدیکان زلنسکی به نام امید موهوم به بقای سیاسی خود، هزاران شهروند اوکراینی را قربانی خواهند کرد. پهپادها و موشک‌های هدایت‌شونده‌ای که توسط غرب تامین می‌شوند، به زیرساخت‌ها (در بهترین حالت فقط به آنها) در اعماق خاک روسیه حمله خواهند کرد. به عنوان مثال، زلنسکی از حمله به پل کریمه در چارچوب این تهاجم صحبت کرد.

کار آسانی برای روسیه نخواهد بود، اما ارتش و جامعه‌ی آن بدون شک در برابر این تهاجم مقاومت خواهند کرد. اما آیا اوکراین می‌تواند از شکست خود در این تهاجم جان سالم به در ببرد؟
در اینجا تردیدها بیش از حد مجاز است. و در اینجا ممکن است نه تنها سوال در مورد انحلال پروژه «اوکراین و مایدان» مطرح شود، بلکه ممکن است این دولت به طور کلی از نقشه سیاسی جهان نیز ناپدید شود. و چنین شکست سیاست خارجی، به ویژه درست قبل از انتخابات، می‌تواند برای بایدن به طور خاص و برای حزب دموکرات ایالات متحده به طور کلی فاجعه‌بار باشد: شکست کامل ارتش اوکراین – و در نتیجه، نخبگان سیاسی و صنعت تسلیحات غربی که پشت سر آنها هستند – پایان سلطه جهانی غرب را به طور قاطع اعلام خواهد کرد و نقش مهمی در تغییر دائمی نظم جهانی از تک قطبی به چند قطبی ایفا خواهد کرد.

«حمله متقابل» جدیدی که کی‌یف توسط غرب تحت فشار اجرای آن قرار دارد، می‌تواند به نبرد نهایی برای اوکراین، بایدن و دموکرات‌هایش و نظم جهانی غرب محور تبدیل شود.

  1. با درود به دوستان گرامی، نزدیک به دو سال است که از مطالب این سایت استفاده کرده ام و برایم…

Designed with WordPress