رسانهها و سیاستمداران آلمان هر روز بیشتر در توهمات ژئوپلیتیکی خود غرق میشوند. آنها هیچ علاقهای به پیامدهای ایدههای گاه دیوانهوار خود ندارند. این فقط نشانهای از جهل نیست، بلکه حماقت محض است.
تام جی ولبروک
ترجمه مجله هفته
«اگر نمیتوانیم سیستم را قویتر کنیم، پس چگونه میتوانیم آن را ضعیفتر کنیم؟» این سوالی است که مارکوس لانز، مجری ZDF، اخیراً از کوین کونرت، دبیرکل حزب سوسیال دموکرات آلمان پرسید. کونرت در پاسخ به این سوال به تحریمها و حمایت از مخالفان رژیم اشاره کرد. هیچ یک از مهمانان دیگر حاضر در برنامه این سوال را از لانز نپرسیدند: «اصلا ما چه حقی داریم ایران را تضعیف کنیم؟»
دمشق: حمله پنهان
در حال حاضر، ایران در کانون توجه روزنامهنگاران و سیاستمداران آلمانی قرار دارد. همه چیز حول این سوال میچرخد که چگونه باید به حمله ایران به اسرائیل واکنش نشان داد. ایدهها از تحریمها تا بمباران متغیر است و همیشه نقطه شروع حمله ایران به اسرائیل است.
در حالی که در روزهای اولیه پس از این حملات ایران، اینجا و آنجا به این نکته اشاره میشد که قبل از اقدام تلافیجویانه، اسرائیل حملهای غیرقانونی به ساختمان کنسولگری در دمشق (سوریه) انجام داده بود، اما اکنون دیگر این موضوع اهمیتی ندارد. حمله اسرائیل که منجر به ضدحمله ایران شد، از حافظه عمومی پاک شده است تا بتوان توجیهی برای عبارت «حمله به اسرائیل» پیدا کرد.
آلمان بار دیگر به طور چشمگیری ثابت میکند که از تاریخ چه برداشتی دارد. در مورد اوکراین، تاریخ از ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ آغاز میشود، در مورد اسرائیل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و اکنون در مورد ایران، پس از اصلاحات جزئی، از ۱۶ آوریل ۲۰۲۴ آغاز میشود. تمام دورههای زمانی قبل از این تاریخهای مهم تعیینشده، نادیده گرفته میشوند و در نتیجه، پیشینهها نیز به غبار فراموشی سپرده میشوند.
مسلماً این موضوع به «اصل خوب و بد» مربوط میشود که فقط با پنهان کردن حقایق ناخوشایند قابل حفظ است. با این حال، تقلیل رویکرد غربی به ادعاهای اخلاقی که خود به خود ریاکارانه و دوگانه هستند، بیش از حد سادهانگارانه است. در تقابل با ایران، عوامل بسیار بیشتری در کار هستند، از دخالت در سیاست داخلی به عنوان ابزاری برای مقابله با چین و سایر کشورهای بریکس گرفته تا تأمین انرژی در سطح جهانی. موضوعات دیگری نیز در میان هستند، اما مطمئناً هیچکدام از آنها نقشی ندارند: دموکراسی، حقوق بشر، آزادی بیان. این موضوع کاملاً غیرقابل باور خواهد بود. نمیتوان این دستاوردها را در کشور خود لغو کرد و در عین حال از دیگران آنها را مطالبه کرد.
بازی با نفت و گاز
ایران به دلیل ذخایر عظیم نفت و گاز خود، برای غرب خاری در چشم است. این موضوع به جایگاههای قدرت ژئوپلیتیکی مربوط میشود و در این میان، منابع در وهله اول نقشی فرعی دارند. با این حال، این دو موضوع به طور طبیعی به هم مرتبط هستند و هر کس که بتواند بهترین و ارزانترین انرژی را تولید یا دریافت کند، از نظر ژئوپلیتیکی در موقعیت برتر قرار دارد و در نتیجه از مزیت قدرت نیز برخوردار است. بنابراین، صرف نظر از اینکه از چه زاویهای به دیدگاه غربی نسبت به ایران نگاه کنیم، نمیتوانیم اهمیت نفت و به ویژه گاز را در تحلیل ایران نادیده بگیریم.
اهمیت نفت و گاز دو طرفه است. ایران از ذخایر عظیمی برخوردار است، اما باید آنها را در بازار جهانی نیز به فروش برساند. این دونالد ترامپ بود که با بسته تحریمی خود علیه ایران، این کشور را به شدت تحت فشار قرار داد (بستههای تحریمی علیه ایران به طور نامنظم اعمال میشوند، ترامپ آنها را ابداع نکرد، اما به طور خاص آنها را به طور رادیکال اجرا کرد). حتی قبل از اینکه شیوع کرونا اقتصاد جهانی را به خطر بیندازد، ترامپ باعث شد تا صادرات نفت ایران ۸۰ درصد، عملکرد اقتصادی ۱۲ درصد و دستمزد واقعی ۱۴ درصد کاهش یابد. در نتیجه، فقر در ایران به طور قابل توجهی افزایش یافت، حداقل دستمزد به طور کامل سقوط کرد و بخشهای زیادی از طبقه متوسط به فقر فرو رفتند.
اما در حالی که در گذشته چنین شوکهایی بارها و بارها به سرنگونی دولتها منجر میشد، این اتفاق در مورد ایران رخ نداد. این امر بیشتر به «رویکرد قاطعانهتر» منجر شد، که این امر به دلیل فقیر شدن طبقه متوسط که دیگر نمیتوانست اثر سیاسی تعدیلکنندهای داشته باشد، تشدید شد. آنها عملاً از بین رفتند.
علاوه بر این، یکی از عوارض جانبی تحریمها، یافتن راههایی برای دور زدن آنها است. ایران نیز به طور طبیعی در این کار موفق بود و به تدریج تجارت از سر گرفته شد، بخشی در حوزه نیمه یا کاملاً غیرقانونی (اگر بخواهیم تحریمهای ایالات متحده را قانونی بدانیم) و بخشی نیز از طریق مشارکتهای جدید.
ایران: ماهی کوچکی نیست
باید به خاطر داشت که ایران از جمله کشورهای بریکس است که این موضوع مزیت قابل توجهی برای این کشور به ارمغان میآورد. ایران مدتی است که دست همکاری به سوی روسیه و چین دراز کرده است. در سال ۲۰۲۱ توافق گستردهای با چین امضا شد که ۴۰۰ میلیارد دلار در زمینههای اقتصاد، زیرساخت و ارتش به ایران اختصاص داد. در مقابل، چین نفت و گاز را با شرایطی مطلوب دریافت میکند.
مدت کوتاهی بعد، قراردادی با روسیه که از سال ۲۰۰۱ اجرا میشد، تمدید شد. در اینجا نیز بحث بر سر همکاریهای متقابل جامع است. این تفاوت رویکرد غرب با ایران است. غرب به دنبال نابودی و بازسازی سیستمهایی است که مطابق میل او نیستند. در مقابل، اصل کشورهای بریکس همکاری و مشارکت است.
اینجا نقطه عطفی بزرگ است. در سراسر جهان سیستمهای سیاسی بسیار متفاوتی وجود دارد. لازم نیست همه آنها را دوست داشته باشید، اما باید قبول کنید که آنها وجود دارند. تغییرات بیشتر از طریق گفتگو و تجارت قابل دستیابی است. و در برخی موارد حتی این هم امکان پذیر نیست. اگر چین تصمیم بگیرد و این موضوع را به طور علنی اعلام کند که سیستم سیاسی آلمان فرسوده است، ساختارهای دموکراتیک را از بین میبرد و در نتیجه باید نابود شود، در آلمان چه اتفاقی میافتد؟ در آلمان غوغا به پا میشود، خشم بیحد و حصر خواهد بود و دخالت غیرقابل قبول خواهد بود، این حکم قاطع خواهد بود.
اما ایران، چین یا روسیه باید دقیقاً همین اتهامات را از جانب غرب بپذیرند. و سوال اینجاست: با چه حقی؟
بزرگترین قربانی: فلسطینیها
از زمان حمله اسرائیل به دمشق، توجه سیاسی و رسانهای تغییر کرده است. به طور طبیعی نباید اهمیت ایران و خطر گسترش درگیری مسلحانه با اسرائیل را دست کم گرفت، به خصوص که غرب علاقه زیادی به حداقل تضعیف ایران دارد. با توجه به فقدان مهارتهای دیپلماتیک در طرف آلمانی و عدم تمایل ایالات متحده به یافتن یک راه حل مسالمت آمیز، خطر تشدید تنش غیرقابل انکار است.
غرب، ناتو، آلمان چارهای جز توسل به جنگ ندارند. این موضوع دلایل اقتصادی نیز دارد، زیرا تجارت با جنگ در سیستمهای رو به زوال غربی همچنان تضمینی برای گردش مالی بالا است. و به طرز عجیبی حتی پایدار است، زیرا کشورهای ویران شده، بمباران شده و گلوله باران شده باید دوباره بازسازی شوند، که این امر فضای اقتصادی را آزاد می کند. خشم ویرانگر سیاست نئولیبرال منجر به فقر روزافزون می شود، بازارهای داخلی زیر بار قدرت خرید رو به کاهش ناله می کنند، در این شرایط است که شهرهای ویران شده و کشورها برای رونق بخشیدن به اقتصاد به موقع می آیند.
اما این توضیحات به مردم فلسطین کمکی نمیکند. آنها رنج میبرند، گرسنه میمانند، ناامید میشوند و میمیرند. و در حالی که این سرنوشتهای بیشمار در هفتههای گذشته دستکم از نظر رسانهای مورد توجه قرار گرفتهاند، این توجه از زمان بحثهای مربوط به ایران به طور قابلتوجهی کاهش یافته است. فلسطینیها اکنون در خلأ و دور از انظار عموم رنج میبرند، گرسنه میمانند، ناامید میشوند و میمیرند.
افراد بدبین ادعا میکنند که اسرائیل دقیقاً همین هدف را دنبال میکرد زمانی که حملات به ساختمان کنسولگری در دمشق را آغاز کرد. با جلب توجه کمتر، ادامه اقدامات غیرقانونی نسلکشی آسانتر است. با این حال، حتی اگر از یک رویکرد آگاهانه و برنامهریزیشده اسرائیل صحبت نکنیم، شکی نیست که به نفع اسرائیل است که اقدامات وحشتناک آن در افکار عمومی جهان کمتر مورد توجه قرار گیرد.
و این کارساز است: از اواسط فروردین، سرنوشت قربانیان در فلسطین در رسانههای آلمانی به ندرت مطرح میشود و حداکثر به طور موضوعی به آنها اشاره میشود. موضوع بزرگ ایران است و این چیزی فراتر از یک انحراف است. این گام بعدی غرب به سوی تشدید بیشتر تنش است.
پاسخی بگذارید