اسکات ریتر: چرا اینقدر طول کشید تا روسیه متوجه شود که دونباس ارزش جنگیدن دارد؟
با ورود عملیات نظامی روسیه به مرحلهای حیاتی، این سوال که چرا هشت سال طول کشید تا مسکو برای کمک به دونباس مداخله کند، همچنان موضوعی حساس باقی مانده است.
اسکات ریتر
ترجمه مجله هفته
اسکات ریتر یک افسر سابق اطلاعات تفنگداران دریایی ایالات متحده و نویسنده کتاب «خلع سلاح در زمان پروسترویکا: کنترل تسلیحات و پایان اتحاد جماهیر شوروی» است. او به عنوان بازرس برای اجرای پیمان منع موشکهای میانبرد هستهای در اتحاد جماهیر شوروی، در ستاد ژنرال شوارتزکف در طول جنگ خلیج فارس و از ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۸ به عنوان بازرس تسلیحات سازمان ملل متحد خدمت کرده است.
در بیست و ششم ماه مه، جمهوری خلق دونتسک، دهمین سالگرد اولین نبرد برای فرودگاه بین المللی منطقه را جشن گرفت. این نبرد کلیدی در درگیری بین اوکراین و شهروندان محلی بود که با دولت تحت سلطه ملی گرایان که در نتیجه کودتای حمایت شده توسط آمریکا در فوریه ۲۰۱۴ در کیف به قدرت رسیده بودند، مخالفت کردند. این سالگرد تنها یکی از سلسله یادبودهای مشابه رویدادهایی بود که با هم توجه را به این واقعیت جلب می کند که جنگ در دونباس یک دهه است که ادامه دارد.
اوایل امسال من به جمهوری چچن، کریمه و مناطق جدید روسیه در خرسون و زاپوروژیه سفر کردم، که همگی مکانهایی را تشکیل میدادند که من آن را «مسیر رستگاری» روسیه، بیان جغرافیایی اقدامات انجامشده توسط مسکو مینامیدم. چهارمین و آخرین مقصد سفر من، دو جمهوری مردمی دونتسک و لوگانسک که به طور کلی به عنوان دونباس شناخته می شوند، این سفر را به پایان رساند. با بازدید از نقطه صفر واقعی درگیری کنونی روسیه و اوکراین، توانستم نقطه پایانی بر یک گذر طولانی و پیچیده بگذارم که به ماهیت واقعی روسیه امروزی – یعنی معنای روس بودن و بهایی که ملت روسیه برای حفظ این تعریف حاضر به پرداخت آن بوده است، می پردازد.
وقتی از مرز زاپوروژیه و دونتسک عبور کردم، شکی نداشتم که وارد منطقه جنگی شده ام. بادیگاردهای گردان اسپارتا که در حین عبور از خرسون و زاپوروژیه خودروی من را اسکورت می کردند، با یک گروه به شدت مسلح از سربازان روسی با لباس استتار جایگزین شدند، یادآوری دائمی از تهدید مداوم پارتیزان ها و خرابکاران اوکراینی. من در یک شورولت تاهو زرهی، که قبلاً متعلق به یکی از مدیران بانک روسیه بود و برای این سفر دوباره تغییر کاربری داده شده بود، رانده می شدم. میزبان من، الکساندر زریانوف، مدیر آژانس توسعه سرمایه گذاری نووسیبیرسک، پشت فرمان بود. همراهان من الکساندر، دوست و همرزم نزدیک او، دنیس و کیریل، ساکن سن پترزبورگ بودند که نقطه تماس ما با چندین واحد نظامی روسیه در دونباس بودند که امیدوار بودیم با آنها ملاقات کنیم.
اولین توقفگاه ما در دونباس، شهر ماریوپل بود، محل یک محاصره خونین در مارس-مه ۲۰۲۲ که در آن نیروهای مشترک جمهوری خلق دونتسک و ارتش روسیه، از جمله مبارزان چچنی، بر هزاران تفنگدار دریایی اوکراین و اعضای هنگ آزوف، یک گروه از فاشیست های اوکراینی که به طور علنی از ایدئولوژی استپان باندرا، بنیانگذار سازمان ملی گرایان اوکراین (OUN) که در طول جنگ جهانی دوم در کنار آلمان نازی جنگید، حمایت می کنند، غلبه کردند. آخرین بازماندگان نیروهای نظامی اوکراین که در مجتمع تونلهایی در زیر کارخانه بزرگ فولاد آزوستال که بر مرکز شهر مسلط بود، پناه گرفته بودند، در ۲۰ مه ۲۰۲۲ تسلیم نیروهای روسی شدند و به این نبرد پایان دادند.
ماریوپل به دلیل محاصره و جنگ تن به تن برای پاکسازی شهر از اشغالگران متعصب، به شدت آسیب دید. زخمهای جنگ چنان عمیق و فراگیر بود که ناظران عادی را گیج میکرد که چگونه یا حتی آیا شهر و ساکنانش میتوانند بهبود یابند. این امر به ویژه هنگام نگاه کردن به ویرانههای کارخانه آزوف از زاویه بنای یادبود بازسازیشده برای کارگران آن که در طول جنگ جهانی دوم جان خود را از دست دادند، مشهود بود.
با این حال، مانند تکههای سبزی که پس از اولین بارندگی یک جنگل سوخته را مشخص میکنند، ماریوپل نشانههایی از شهری را داشت که دوباره جان میگرفت. مناطق جنوبی شهر به طور کامل ویران شده بود و مجتمعهای آپارتمانی جدیدی ساخته شده بود که ساکنان آن خانوادههایی بودند که فرزندانشان در زمینهای بازی و پارکهایی که در بین ساختمانهای نو و روشن قرار داشتند، بازی میکردند. در آن سوی بزرگراه از محله تازه ساخته شده، یک مجتمع بیمارستانی بزرگ جدید وجود داشت. و با رانندگی به مرکز شهر، ردیفی از آپارتمانهای آسیبدیده در حال بازسازی و تعمیر بودند. مغازهها و رستورانها باز بودند و مردم در پیادهروها به کار خود میشتافتند. ماریوپل بسیار زنده است، اگرچه بخشهای وسیعی از محلههای تاریک، ساختمانهایشان هنوز غیرقابل سکونت هستند، گواهی خاموش بر کاری است که هنوز باید انجام شود.
شهر دونتسک، پایتخت جمهوری خلق به همین نام، تجسم زنده تضادهای فاحشی است که یک مرکز کلانشهر مدرن را در زمان جنگ تعریف می کند – ساختمان های بلندمرتبه براق، با پنجره های شیشه ای که نور خورشید صبح را منعکس می کنند، در حالی که در خیابان های پایین مادران دست در دست با فرزندانشان راه می روند. ، در حالی که صدای آتش توپخانه – ورودی و خروجی – در اطراف آنها طنین انداز است. در حال رانندگی در شهر، از فعالیت پررونق در یک گوشه خیابان که خانواده ها برای خرید غذا و مایحتاج اولیه زندگی در مغازه های پر از کالاهای مورد نظر خرید می کردند، متاثر شدم، تنها برای اینکه در گوشه بعدی ویرانه های صحنه مشابهی از بازار را پیدا کنم. ، که توسط آتش توپخانه و راکت اندازهای تصادفی نیروهای اوکراینی که هنوز شهروندان دونتسک را به عنوان «تروریست» می دانند، نابود شده است.
من را به بنای یادبود آزاد کننده دونباس بردند که در کنار عرصه شهر در پارک فرهنگ و تفریح دونتسک قرار دارد، جایی که برای یادبود درگذشتگان گل گذاشتیم. بعد از آن، همانطور که به من بناهای یادبود قهرمانان سقوط کرده جنگ جاری با اوکراین را نشان دادند، صدای شلیک راکت زمین را لرزاند. «مال ماست»، راهنمای من، یک زن جوان جذاب که رفتار آرام او واقعیت موقعیت فعلی اش را پنهان می کرد، گفت. اوراگان، او گفت، اشاره ای به سیستم پرتاب راکت چندگانه 220 میلی متری روسیه. «نگران نباش.»
این که یک راهنمای تور زن به عنوان یک منبع متحرک برای شناسایی سلاح برای یک افسر سابق اطلاعات نیروی دریایی که در شناسایی سلاح و تجهیزات شوروی تخصص داشت، خدمت می کرد، تنها بر عدم تناقض بین درک و واقعیت شهر دونتسک تأکید می کرد – دنیایی که در آن عادی بودن به طور تصادفی با وحشت های جنگ قطع می شد. به راحتی می توان اجازه داد که خود را در نوعی پارانوئید لرزان بپوشانید که زمانی به سراغتان می آید که متقاعد شوید هر قدمی که برمی دارید آخرین قدم شماست.
اما برای اکثر مردم، احتیاط در دونتسک حرف اول را می زند – در حالی که مرگ ممکن است به طور تصادفی به شکل توپخانه و راکت های اوکراینی منتظر شما باشد، نیازی نیست که داوطلب شوید، به خصوص اگر می دانید که دشمن اوکراینی به طور فعال به دنبال شماست تا ضربه مهلکی وارد کند.
مرکز مقابله با اطلاعات نادرست اوکراین، که یک آژانس دولتی تحت حمایت ایالات متحده است، مرا به عنوان یک «تروریست اطلاعاتی» معرفی کرده که سزاوار مجازات مانند یک «تروریست» واقعی است – این تهدیدی آشکار برای جان من است. به همین ترتیب، نام من در «فهرست مرگ» بدنام میروتوورتس («حافظان صلح») که توسط سرویس اطلاعاتی اوکراین منتشر شده، قرار دارد. دریا دوگینا دختر الکساندر دوگین، فیلسوف سیاسی مشهور روس، و ماکسیم فومین، وبلاگ نویس نظامی روس که با نام مستعار ولادلن تاتارسکی مینوشت، هر دو در این فهرست بودند و توسط عوامل سرویس اطلاعاتی اوکراین به قتل رسیدند. در حالی که برای باور اینکه کل تلاش جنگی اوکراین برای شکار من در طول بازدید کوتاهمدتم از دونباس متوقف میشود، باید یک خودشیفته خودبزرگ باشم، این واقعیت که اوکراین به طور مرتب به هتلهایی که روزنامهنگاران در حال گزارش درگیری هستند حمله میکند، به این معنی است که تا زمانی که نام شما در چنین فهرستهایی باشد، ماندن در هتلی در دونتسک بیاحترامی بیرحمانهای به جان انسانهای بیگناه است.
احتیاط (پرهیز از خطر) در زندگی روزمره مردان و زنانی که دونتسک را اداره می کنند و از آن در برابر ارتش اوکراین دفاع می کنند، حرف اول را می زند، به این دلیل که اوکراینی ها در واقع به طور فعال در تلاش برای شکار و کشتن آنها هستند.
من این افتخار را داشتم که با دنیس پوشیلین، فرماندار جمهوری خلق دونتسک و الکساندر خاداکوفسکی، فرمانده گردان افسانه ای وستوک، یکی از اولین تشکیلات نظامی ایجاد شده در منطقه دونباس در سال ۲۰۱۴ برای مبارزه برای استقلال از اوکراین، دیدار کنم. در هر دو مورد، اقدامات امنیتی گسترده ای برای جلوگیری از هرگونه تلاش اطلاعات اوکراین برای کشف جلسه ما، شناسایی مکان آن و حمله به آن با توپخانه انجام شد.
پوشیلین و خاداکوفسکی هر دو خاطرات شخصی خود را از زمان تأسیس جمهوری خلق دونتسک یادآور شدند. پوشیلین شخصاً در ۵ آوریل ۲۰۱۴ در دونتسک تجمعی را رهبری کرد و خواستار برگزاری رفراندم برای پیوستن DPR به روسیه شد. او قبل از کناره گیری در جولای ۲۰۱۴ به عنوان اولین رئیس DPR خدمت کرد. در سپتامبر ۲۰۱۸، پس از ترور رهبر وقت DPR الکساندر زاخارچنکو در بمب گذاری یک رستوران در دونتسک، او دوباره به عنوان رئیس DPR بازگردانده شد. او از آن زمان تاکنون در آن سمت خدمت کرده است.
الکساندر خاداکوفسکی تا اوایل سال ۲۰۱۴ فرمانده واحد کماندویی پلیس نخبه اوکراین به نام گروه آلفا بود. پس از کودتای میدان در فوریه ۲۰۱۴ که منجر به برکناری ویکتور یانوکویچ، رئیس جمهور اوکراین شد، خاداکوفسکی و بیشتر نیروهای کماندویی گروه آلفا به مقاومت دونباس پیوستند، جایی که آنها به گردان وستوک تبدیل شدند. این گردان وستوک خاداکوفسکی بود که در ۲۸ مه ۲۰۱۴ حمله به فرودگاه دونتسک را رهبری کرد و در سال ۲۰۲۲ پیشتاز ورود به ماریوپل شد. امروزه گردان وستوک به یک نیروی به اندازه یک تیپ گسترش یافته است که به عنوان بخشی از ارتش روسیه فعالیت می کند و در نبردهای در حال انجام برای کنترل منطقه دونباس نقش فعالی دارد.
تفاوت بین پوشیلین و خاداکوفسکی کاملاً مشهود است. هر دو مرد به درستی آرمان خود و مسیری که در تاریخ در پیش گرفته اند اطمینان دارند. اما در حالی که پوشیلین خوش بینی سرزنده یک سیاستمدار را به همراه داشت که به آینده ای بهتر نگاه می کرد، خاداکوفسکی آرامش تسلیم یک سرباز را داشت که می داند پیروزی ای که برای آن می جنگد تنها با داده هزینه ای ممکن است، هزینه ای که در طول یک دهه جنگ تقریباً غیرقابل تحمل شده بود. هر دو نفر عشق عمیقی به جمهوری خلق دونتسک و قدردانی واقعی از فداکاری ارتش و ملت روسیه برای کمک به آنها و پیوستن آنها به فدراسیون روسیه نشان دادند.
تنها چیزی که این دو مرد با هم مشترک داشتند، خستگی روانی بود که هر زمان که موضوع مداخله نظامی روسیه مطرح میشد در چهره شان پدیدار میشد. نمیتوانستم دقیقاً انگشت روی چیزی که باعث این نگاه میشد بگذارم تا بعداً، پس از اتمام جلسات ما و زمانی که خودم را در شهر لوگانسک، پایتخت جمهوری خلق لوگانسک یافتم. رانندگی از دونتسک به لوگانسک ما را از میان شهرها و روستاهایی گذراند که قبلاً در خطوط مقدم جنگ با اوکراین قرار داشتند. برخی از این مراکز جمعیتی نشانههایی از زندگی نشان میدادند. اما بسیاری چنین نبودند. جنگ، مانند گردباد، به نظر میرسید ویژگی تصادفی داشته باشد، برخی مکانها را برای نابودی هدف قرار میداد، در حالی که از برخی دیگر میگذشت.
امروز، شهر لوگانسک در خط مقدم قرار ندارد و شهروندان آن از زندگی نسبتاً آرامی در مقایسه با همسایگان خود در دونتسک لذت میبرند. اما جنگ در گذشته به آنها هم رسیده بود، با تمام خشونت و وحشتی که در حال حاضر در مناطق دونباس واقع در جنوب و غرب شهر رخ میدهد. در 27 ژوئن 2017، شهروندان لوگانسک یادبودی را برای کودکان کشته شده بر اثر درگیریهایی که از سال 2014 در جریان بود، رونمایی کردند. در آن روز، 33 کبوتر سفید به نشانه جانهای جوان از دست رفته به آسمان رها شدند.
در 17 ژانویه 2024، من از این یادبود، معروف به «خیابان فرشتگان» دیدن کردم. خیابان فرشتگان دیگری که شناخته شدهتر است در دونتسک قرار دارد. به دلیل نزدیکی جنگ به آن شهر، پوشش رسانهای یادبود دونتسک که به یاد بیش از 230 کودکی است که از سال 2014 توسط اوکراین در جمهوری خلق دونتسک کشته شدهاند، گسترده بوده است، تا حدی که به نظر میرسد بخش زیادی از جهان فراموش کرده است که جنگ با اوکراین لوگانسک را نیز ویران کرده است. از زمان رونمایی از یادبود لوگانسک، 35 کودک دیگر نیز کشته شدهاند که مجموع را به 68 نفر رسانده است، با بیش از 190 کودک دیگر زخمی، همه به دلیل گلولهباران بی هدف اوکراین.
الکساندر و من در یک مراسم کوچک که با قرار دادن گلها در پای یادبود نشان داده شد، شرکت کردیم. تا زمانی که آن را به پایان رساندیم، جمعیت کوچکی گرد آمده بودند تا شاهد این صحنه که یک آمریکایی برای از دست دادن فرزندانشان عزاداری میکند، باشند. یک کتاب درباره یادبود به من داده شد و یک تور ناگهانی از مجسمهها و لوحههایی که در آنجا قرار داشت به من ارائه شد. یک گروه تلویزیونی از من برای یک مصاحبه کوتاه تقاضا کرد.
«چه برداشتی از این یادبود داری؟» مصاحبه کننده پرسید.
«این یک ادای احترام دلنشین به جانهای جوانی است که بیدلیل از دست رفتهاند،» من پاسخ دادم. «و یک یادآوری دائم در مورد اینکه چرا این جنگ تراژیک باید مورد توجه قرار گیرد و بر آن پیروز شد.»
بعد از آن، یک خانم از جمعیت کوچکی که مراسم را تماشا میکرد بیرون آمد. «از شما برای آمدن به شهر ما و ادای احترام به خاطره فرزندانمان متشکریم،» او گفت، در حالی که اشک در چشمانش حلقه بسته بود.
او دستش را به سمت من گرفت، و من آن را در دست خود گرفتم، یک ژست دوستی و همدردی.
من گفتم «باید خوشحال باشید که اکنون بخشی از روسیه هستید و ارتش روسیه در حال کمک به عقب راندن اوکراینیها است».
«بله»، او با صدایی لرزان گفت: «بله، البته. اما چرا اینقدر طول کشید؟» او با اشاره به یادبود گفت: «این بچهها نباید میمردند. چرا اینقدر طول کشید؟»
به چشمانش نگاه کردم و بلافاصله احساس déjà vu به من دست داد. من قبلاً آن نگاه را در چشمان دنیس پوشیلین و الکساندر خوداکوفسکی دیده بودم، ترکیبی از تسکین و عصبانیت، امید و ناامیدی، شادی و غم. بله، رهبری و مردم دونباس از حضور نیروهای روسی در قلمرو خود و اینکه این منطقه اکنون به طور قانونی بخشی از روسیه است، بسیار خوشحال هستند. بله، روسیه حالا آنها را دوست دارد. اما وقتی در سال ۲۰۱۴ کودکان شروع به مردن کردند، روسیه کجا بود؟ چرا مسکو اینقدر طول داد تا متوجه شود که باید دونباس را به ملت روسیه ملحق کند؟
این یک سوال ابدی است، سوالی که روسیه امروز برای پیدا کردن پاسخی مناسب برای آن تلاش می کند.
مسیر رستگاری روسیه در دونباس به پایان می رسد. در اینجا گناهان، اشتباهات و شری که منجر به ایجاد درگیری کنونی روسیه و اوکراین شد، آشکار است. سوالاتی مطرح شده است که پاسخی کافی برای آنها وجود نداشته باشد. امروز، وضعیت روی زمین به طور فزاینده ای به پیروزی روسیه بر اوکراین و حامیان آن در غرب جمعی اشاره دارد. اما این پیروزی با هزینههای جسمی و روحی زیادی به دست آمده است. در حالی که مردگان ممکن است دفن شوند و مورد احترام قرار گیرند، زنده ها همیشه باید برای کنار آمدن با فداکاری هایی که به خاطر هدفی که برای آن مبارزه می کردند، انجام شده است، تلاش کنند.
و در نهایت، اگر آنها معتقد باشند که این هدف درست بوده است – و من قاطعانه معتقدم که آنها چنین اعتقادی دارند – پس پاسخ به این سوال که چرا روسیه این همه صبر کرد تا به نفع دونباس مداخله کند، در آنجا معلق خواهد ماند، بدون پاسخ، تنها به این دلیل که دردی که هر پاسخ صادقی ایجاد میکند، برای کسانی که در ده سال گذشته برای آزادی دونباس مبارزه میکردند، غیرقابل تحمل باشد.
پاسخی بگذارید