نویسنده:دیمیتری ترنین،
دیدگاه نظریه پردازان دولت روسیه درباره استفاده از سلاح های هسته‌ای

ترجمه مجله هفته

دیمیتری ترنین، پژوهشگر ارشد دانشکده عالی اقتصاد و پژوهشگر برجسته در مؤسسه اقتصاد جهانی و روابط بین‌الملل است. او همچنین عضو شورای روابط بین الملل روسیه (RIAC) است.

قدرت بازدارندگی هسته‌ای یک افسانه نیست. این عامل در طول جنگ سرد جهان را از خطر درگیری هسته‌ای در امان نگه داشت. بازدارندگی یک مفهوم روانشناختی است. شما باید دشمن بالقوه هسته‌ای را متقاعد کنید که با حمله به شما به اهداف خود نخواهد رسید و اگر وارد جنگ شود، نابودی خودش قطعی است. بازدارندگی هسته‌ای متقابل بین اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده در طول رویارویی آنها با واقعیت نابودی حتمی متقابل در صورت وقوع تبادل گسترده حملات هسته‌ای تقویت شد.

از زمان پایان جنگ سرد، این باور گسترده وجود داشته که هر دلیل قابل تصوری برای جنگ هسته‌ای از بین رفته است. عصر جدیدی از جهانی‌سازی با تاکید بر همکاری اقتصادی آغاز شده است. برای اولین بار در تاریخ، هژمونی یک قدرت واحد، ایالات متحده، به صورت جهانی تثبیت شده است. سلاح‌های هسته‌ای همچنان در زرادخانه‌های قدرت‌های بزرگ باقی مانده‌اند – اگرچه تعداد آنها نسبت به اوج رویارویی کمتر است – اما ترس از استفاده از آنها کاهش یافته است. خطرناک‌تر اینکه نسل جدیدی از سیاستمداران ظهور کرده‌اند که نه بار خاطره دهه‌ها رویارویی و نه حس مسئولیت را بر دوش نمی‌کشند.

باور آمریکایی به استثنایی بودن خود و «چتربازی استراتژیک» اروپا که عاری از هر گونه حس خودنگهداری است، ترکیبی خطرناک است. در چنین محیطی است که ایده وارد کردن شکست استراتژیک به قدرت هسته‌ای یعنی روسیه – در یک جنگ نیابتی متعارف در اوکراین – متولد شده است.

توانایی‌های اتمی روسیه نادیده گرفته می‌شود. مقایسه‌هایی که مسکو سعی کرد بین این وضعیت و بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ ترسیم کند، زمانی که واشنگتن در پاسخ به استقرار موشک‌های شوروی در همسایگی ایالات متحده، احتمال وقوع جنگ هسته‌ای با اتحاد جماهیر شوروی را در نظر گرفت، توسط آمریکایی‌ها دور از ذهن ارزیابی شد و رد شد.

در پاسخ، مسکو مجبور به فعال کردن عامل بازدارندگی شد. طبق توافق با مینسک، سلاح‌های هسته‌ای روسیه در بلاروس مستقر شده‌اند. نیروهای هسته‌ای غیرراهبردی روسیه اخیراً رزمایش‌هایی را آغاز کرده‌اند. با این وجود، کشورهای غربی همچنان به تشدید درگیری در اوکراین ادامه می‌دهند، که در صورت عدم کنترل، می‌تواند منجر به یک درگیری نظامی مستقیم بین ناتو و روسیه و یک جنگ هسته‌ای شود.

با این این سناریو می‌توان با تقویت بیشتر بازدارندگی – به طور دقیق‌تر، با برانگیختن «هوشیاری هسته‌ای» طرف مقابل – مقابله کرد. آنها باید متوجه شوند که پیروزی در یک جنگ متعارف که منافع حیاتی یک قدرت مسلح به بمب در آن دخیل باشد غیرممکن است و هر تلاشی برای انجام چنین کاری منجر به نابودی خودشان خواهد شد. این همان بازدارندگی هسته‌ای کلاسیک است.
کلمه «بازدارندگی» خود بار دفاعی دارد، اما از نظر تئوری این استراتژی می‌تواند به صورت «تهاجمی» نیز به کار رود. این زمانی اتفاق می‌افتد که یک طرف موفق شود ضربه اول خلع سلاح را به دشمن وارد کند و با نیروهای باقی‌مانده، حریف ضعیف شده را در صورت پاسخگویی با نابودی کامل تهدید کند. در اینجا مفهوم «بازدارندگی» به کار رفته در کشورهای انگلیسی-آمریکایی که به معنای واقعی کلمه «عصبانی کردن» است، مناسب‌تر است. راستی، فرانسوی‌ها در مفهوم خود از اصطلاح «بازدارندگی» استفاده نمی‌کنند، بلکه از کلمه «منصرف کردن» استفاده می‌کنند.

تاثیر سلاح‌های غیرهسته‌ای بر سیاست بازدارندگی هسته‌ای

سلاح‌های غیرهسته‌ای مطمئناً بر سیاست بازدارندگی هسته‌ای تأثیر می‌گذارند. این یک واقعیت است.

ایالات متحده زرادخانه عظیمی از سلاح ها و روش‌های غیرهسته‌ای برای رسیدن به اهداف خود ایجاد کرده است. نه تنها هیچ‌کدام از اتحادهای نظامی خود را منحل نکرده است، بلکه آنها را گسترش داده و شبکه‌های جدیدی ایجاد کرده است. در شرایط فعلی، واشنگتن به نام حفظ نظام جهانی به رهبری آمریکا، خواستار تعهدات واقعی بیشتر و بیشتر از آن متحدان است. پنجاه کشور در قالب «رامشتاین» برای سازماندهی کمک‌های نظامی به کی‌یف در جلسات شرکت می‌کنند. نتیجه این است که این ایده مطرح می‌شود که شکست دادن یک قدرت هسته‌ای ممکن است، اما به شرطی که نیازی به استفاده از سلاح‌های هسته‌ای نباشد.

تنها کاری که باقی می‌ماند متقاعد کردن یک قدرت هسته‌ای است که تحت هیچ شرایطی از سلاح هسته‌ای استفاده نکند و به خود اجازه دهد به خاطر نجات کل بشریت و غیره، شکست بخورد. این یک توهم به شدت خطرناک است که با یک استراتژی فعال بازدارندگی هسته‌ای، از جمله پایین آوردن آستانه استفاده از سلاح‌های هسته‌ای که در حال حاضر بسیار بالا است، می‌تواند و باید از بین برود. شرط کلیدی برای استفاده نباید «تهدید برای موجودیت کشور» باشد، بلکه «تهدید برای منافع حیاتی کشور» باشد!

آغاز فاز جدیدی در روابط بین قدرت‌های هسته‌ای

می‌توانیم بگوییم که مرحله جدیدی در روابط بین قدرت‌های هسته‌ای جهان آغاز شده است. بسیاری از ما هنوز از نظر روانی در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به سر می‌بریم. این نوعی منطقه امن است. در آن زمان، روابط بین اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده بر اساس برابری استراتژیک و سیاسی دو ابرقدرت بود. در حوزه نظامی-استراتژیک، واشنگتن مجبور بود با مسکو به‌طور برابر برخورد کند.
بعد از سال ۱۹۹۱، این برابری [بین آمریکا و روسیه] از بین رفت. از نگاه آمریکا، روسیه از دهه ۱۹۹۰ به بعد یک قدرت رو به افول بوده است؛ کشوری که با ابهت و نمایش قدرت، همواره عظمت گذشته‌اش را به خود یادآوری می‌کند، گاهی واکنش‌های تند نشان می‌دهد و حتی گاهی خطرناک می‌شود، اما در سراشیبی سقوط قرار دارد. فاز سختِ آغازینِ درگیری اوکراین به آمریکایی‌ها این امید را داد که خاک این کشور، گورِ ابرقدرت روسیه باشد. هرچند از آن زمان کمی واقع‌بین‌تر شده‌اند، اما برایشان، برابریِ جایگاه بین مسکو و واشنگتن دیگر موضوعیت ندارد.

این، تفاوت اصلی میان وضعیت فعلی روابط و «دوران طلایی» جنگ سرد، یعنی دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ است. و روسیه هنوز نتوانسته است به آمریکایی‌ها ثابت کند که در اشتباه هستند.

همانطور که می‌گویند، پیش‌بینی هر چیزی، به ویژه آینده، همیشه دشوار است. اما امروز باید فرض کنیم که دوره‌ی طولانیِ رویارویی با غرب، به رهبری آمریکا، برای حدود یک نسل در پیش روی ما قرار دارد. آینده کشور ما، جایگاه و نقش آن در جهان، و تا حد زیادی وضعیت کل نظام جهانی، به نتیجه این رویارویی بستگی خواهد داشت که جبهه اصلی آن در اوکراین نیست، بلکه درون روسیه است: در بخش اقتصاد، در حوزه اجتماعی، در علم و فناوری، در فرهنگ و هنر.

چرا که در داخل [روسیه]، دشمن [غرب] متوجه می‌شود که شکست دادن مسکو در میدان نبرد غیرممکن است، اما به یاد می‌آورد که دولت روسیه بیش از یک بار در اثر آشوب‌های داخلی فروپاشیده است. این فروپاشی، همانطور که در سال ۱۹۱۷ اتفاق افتاد، ممکن است نتیجه‌ی یک جنگ ناموفق باشد. از این رو، غرب روی یک درگیری طولانی‌مدت شرط‌بندی می‌کند که می‌داند در آن منابع بیشتری در اختیار دارد.

چندقطبی شدن هسته‌ای، بازتاب چندقطبی شدنِ در حالِ رشدِ جهان است. در دوران جنگ سرد پنج قدرت هسته‌ای وجود داشت، اما آن زمان تنها قطب‌های واقعی آمریکا و شوروی بودند، به علاوه چین با زرادخانه هسته‌ای کوچک آن زمان. اکنون پکن در حال حرکت به سمت (دست‌کم) برابری با آمریکا و روسیه است، در حالی که هند، پاکستان، کره شمالی و اسرائیل (برخلاف اعضای ناتو، بریتانیا و فرانسه) بازیگران مستقل باقی می‌مانند.
ایده کلاسیک ثبات استراتژیک در دوران جنگ سرد که بر نبودِ انگیزه برای حمله هسته‌ای پیشگیرانه از سوی طرفین استوار بود، نه تنها امروز برای توصیف روابط میان قدرت‌های بزرگ ناکافی است، بلکه گاهی اوقات قابل اعمال هم نیست.

به اوکراین نگاه کنید: واشنگتن در حال افزایش ارسال سلاح به کی‌یف، تشویق و تأمین آن‌ها برای حملات تحریک‌آمیز به زیرساخت‌های استراتژیک روسیه (ایستگاه‌های هشدار اولیه، فرودگاه‌های هوایی استراتژیک) است، در حالی که همزمان از مسکو می‌خواهد گفتگو در مورد ثبات استراتژیک را از سر گیرد!

در نظم نوظهور جهانی، ثبات استراتژیک به معنای نبودِ دلایل درگیری نظامی (حتی غیرمستقیم) میان قدرت‌های هسته‌ای خواهد بود. این امر زمانی امکان‌پذیر است که قدرت‌ها به منافع یکدیگر احترام بگذارند و برای حل مشکلات بر اساس برابری و امنیت جمعی آمادگی داشته باشند.

تضمین ثبات استراتژیک میان هر نه قدرت، نیازمند تلاش‌های عظیم و شکل‌گیری یک مدل کاملاً جدید از نظم جهانی است، اما این ثبات استراتژیک (به معنای واقعی و گسترده کلمه) میان جفت‌هایی از کشورها (روسیه-چین، آمریکا-هند و غیره) کاملاً واقع‌بینانه است. برای روسیه، تنها سه کشور از هشت قدرت هسته‌ای دیگر – آمریکا، بریتانیا و فرانسه – همچنان مشکل‌آفرین باقی مانده‌اند.

کنترل تسلیحات مرده است و احیا نخواهد شد!

تا جایی که به کنترل تسلیحات به شکل کلاسیک آن، یعنی توافق‌های شوروی/روسیه و آمریکا یا توافق‌های چندجانبه در اروپا (معاهده نیروهای متعارف در اروپا) مربوط می‌شود، این سیستم مرده است و احیا نخواهد شد. آمریکایی‌ها دو دهه پیش شروع به عقب‌نشینی از این سیستم کردند. آن‌ها ابتدا از پیمان موشک‌های ضدبالستیک، سپس از پیمان منع موشک‌های هسته‌ای میان‌برد و پیمان آسمان‌های باز خارج شدند. آن‌ها از اجرای معاهده تطبیق‌یافته نیروهای مسلح و تسلیحات در اروپا سر باز زدند. در حوزه سلاح‌های هسته‌ای استراتژیک، تنها یک معاهده باقی مانده است، استارت-۳، اما این معاهده در سال ۲۰۲۶ منقضی می‌شود و مسکو با توجه به درگیری در اوکراین، بازرسی‌های تحت این معاهده را متوقف کرده است.
در آینده، نه تنها به معاهدات جدید، بلکه به پایه و اساس جدیدی برای مذاکرات و توافقات نیاز خواهیم داشت. لازم است مفاهیم جدیدی را به طور مشترک توسعه دهیم، اهداف و مقاصد جدیدی را تعیین کنیم و در مورد اشکال و روش های اجرای آنها توافق کنیم. «اوراسیای بزرگ» – که به طور معمول با سازمان همکاری شانگهای (SCO) شناخته می شود – می تواند به سکویی برای ایجاد یک مدل جدید از امنیت بین المللی در مقیاس یک قاره بزرگ (یا حداقل بخش اعظم آن) تبدیل شود. سازمان همکاری شانگهای شامل چهار قدرت هسته ای است: روسیه، چین، هند و پاکستان. ایران، یکی دیگر از اعضای سازمان همکاری شانگهای، برنامه هسته ای پیشرفته ای دارد. اعضای سازمان همکاری شانگهای، روسیه و چین، روابط امنیتی نزدیکی با کره شمالی دارند. فضای زیادی برای کار، ایده های جدید و راه حل های ابتکاری وجود دارد.

هیچ چشم اندازی برای ادامه مذاکرات کاهش سلاح های هسته ای بین روسیه و آمریکا وجود ندارد

مذاکرات درباره خلع سلاح هسته ای ممکن است و حتی می تواند نتایجی داشته باشد: معاهده ای برای ممنوعیت سلاح های هسته ای در سال ۲۰۱۷ تصویب شد. اما یک نکته را باید به خاطر بسپارید. هیچ قدرت هسته ای در میان امضاکنندگان وجود ندارد. علاوه بر این، آمریکا، انگلیس، فرانسه و روسیه از قبل اعلام کرده اند که هرگز این معاهده را امضا نخواهند کرد زیرا با منافع ملی آنها مطابقت ندارد.

در مورد مسئله کاهش سلاح های هسته ای، رویارویی طولانی مدت بین مسکو و واشنگتن هرگونه ادامه این رویه را رد می کند. چین از سوی دیگر قصد دارد به جای کاهش زرادخانه هسته ای خود، آن را تقویت کند، احتمالاً با هدف دستیابی به برابری با آمریکا و روسیه در دراز مدت. آمریکایی ها که به طور رسمی روسیه و چین را به عنوان تهدیدات اصلی امنیت خود معرفی کرده اند، در حال بررسی چگونگی ایجاد تعادل در مقابل پتانسیل هسته ای ترکیبی مسکو و پکن هستند. پس اینجا امیدی وجود ندارد.

با این حال، مشکل اصلی نه کمیت سلاح های هسته ای و حتی نه صرفاً وجود آنها به خودی خود، بلکه کیفیت روابط بین کشورها است. نظم جهانی با یک بحران حاد سیستمی روبروست. در گذشته، چنین بحران هایی به طور اجتناب ناپذیری منجر به جنگ می شد. اکنون بازدارندگی هسته ای در حال کار است، هرچند با برخی مشکلات. برای جلوگیری از جنگ جهانی، لازم است با فعال کردن عامل هسته ای در سیاست خارجی، بازگرداندن ترس و ایجاد نردبان تشدید، بازدارندگی را تقویت کرد.

با این حال، ما نمی خواهیم تمام مسیر را تا پرتگاه برویم و سپس در آن سقوط کنیم، بلکه می خواهیم از یک پیشرفت فاجعه بار جلوگیری کنیم. سلاح های هسته ای یک بار با تهدید نابودی جهان، آن را نجات دادند. آن ماموریت ادامه دارد.

پاسخی بگذارید

این سایت برای کاهش هرزنامه‌ها از ضدهرزنامه استفاده می‌کند. در مورد نحوه پردازش داده‌های دیدگاه خود بیشتر بدانید.

  1. مجمجلۀ هفته یک منبع پرافتخار برای کسب دانش و آگاهی و روشنگری در همۀ عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و…

  2. با درود به دوستان گرامی، نزدیک به دو سال است که از مطالب این سایت استفاده کرده ام و برایم…

Designed with WordPress