احمدسیف

جدولی که ملاحظه می کنید خلاصه ای به دست می دهد از تجارت خارجی ایران در طول 14 سال یعنی از 1377 تا پایان 9 ماهه اول امسال1.

آن چه دراین جدول نیست صادرات نفت خام از ایران است. ولی این جدول از خیلی نظرها اطلاعات جالبی می دهد.

بدون این که وارد جزئیات بشوم و به دلایلی که درجای دیگر آن را بررسی کرده ام یک مشخصه نگران کننده اقتصاد ایران از اواخر قرن نوزدهم تا کنون- به غیر از دو سال و 8 ماهی که تا کودتای ننگین 28 مرداد 1332 دکتر محمد مصدق نخست وزیر ایران بود- بین تولید و مصرف دراین اقتصاد شکافی وجود داشت که با واردات پر می شد. به آخرین ستون بنگرید میزان دلاری این شکاف را ملاحظه می کنید. اگرمیزان اش در 1377 اندکی بیشتر از 11 میلیارد دلار بود در1389 مقدارش به نزدیک 38 میلیارددلار رسید و برای 9 ماه اول امسال هم میزانش نزدیک به 21 میلیارددلار است. این یک نکته.

 

ظهور نفت و دلارهای نفتی تامین مالی این واردات و پرکردن این شکاف را ساده تر کرده است و دولتمردان بی قابلیت ایران هم در همه این سالها نشسته بر مرکب سم سیاه نفت مملکت داری کرده اند. درسالهای اخیر با افزایش درآمدهای نفتی این شکاف هم عمیق تر و هم گسترده تر شده است. دریک نگاه کلی دراین 14 سال در مجموع 491468 میلیون دلار کالا وارد ایران شد و در مقابلش هم 159938 میلیون دلار صادرات غیر نفتی داشته ایم. همین دو قلم نشان می دهد که دراین سالها 331530 میلیون دلار از آنچه دراقتصاد ایران مصرف شد در کشورهای دیگر تولید شده بود. اولین زیان این الگوی واردات سالار این است که برای تولید این حجم عظیم از آن چه که درایران مصرف شد، شغلی درایران ایجاد نشد. البته تعدادی مشاغل دلالی وواسطگی ایجاد شده است. متوسط کسری تراز پرداختهای سالیانه- که به اعتقاد من شاخص مناسبی برای اندازه گیری این شکاف بین تولید و مصرف است- 23681 میلیون دلارمی شود.

3

برای یک لحظه تصور کنید که دولت فخیمه با درپیش گرفتن سیاست های موثر و مفید و با کاردانی بکوشد تنها 20 % این کسری تراز پرداختها را درداخل تولید کند. یعنی متوسط کسری سالیانه را به 18945 میلیون دلار برساند، برای این منظور می توان 670961 فرصت شغلی در کشور ایجاد کرد و ماهی هم یک میلیون تومان به آنها حقوق داد.

برای یک لحظه دیگر مجسم کنید که دلارهای نفتی نداریم. درازای نزدیک به 24 میلیارد دلار کسری تراز سالیانه چه داریم که به دنیای بیرونی بدهیم؟ کمی پشم بز و دنبلان آهو و روده گاو صادر می کنیم، بقیه چی!

از این بگذرم. این دوره 14 ساله هم شامل 7 سال از ریاست آقای خاتمی است و از 1984 به این سو نیز، دوره آقای احمدی نژاد می باشد. در7 سال اول، دوره آقای خاتمی، یعنی در 1377-1383 در کل 141958 میلیون دلارواردات داشتیم که متوسط واردات سالیانه20280 میلیون دلار می شود و اززمانی که آقای احمدی نژاد درمصدر امور قرار گرفتند، یعنی در 6 سال و 9 ماه گذشته، هم در کل 349510 میلیون دلار کالا وارد ایران شده است یعنی برآورد متوسط واردات سالیانه هم 49930 میلیون دلار می شود که به نسبت دوره قبل 146% افزایش نشان می دهد.

کم دیده ام که کسی علل این افزایش را وارسیده باشد. ممکن است بعضی از شیفتگان جهانی کردن، آن را نشانه گسترش تعامل اقتصادی ایران با جهان بیرونی بدانند که موجب افزایش تجارت خارجی ایران شده است. من با این دیدگاه موافق نیستم.

اگرشکاف تاریخی و تقویمی بین این دو دوره وجود داشت، علت گسترش واردات و این شکاف می توانست گوناگون باشد. ولی این شکاف تقویمی وجود ندارد. البته که افزایش جمعیت داشتیم ولی به باور من، بخشی از این افزایش کسری تراز پرداختها، نشانه رکود در بخش تولید داخلی است. اگرچه اطلاعات دقیق آماری ندارم ولی گمان می کنم بخشی از تولیدات داخلی بازی را به کالاهای وارداتی باخته است. از سوی دیگر به عنوان شاهدی دیگر بر گسترش رکود دربخش واقعی، می توانم به گسترش فعالیت های سفته بازانه و قماری دربازار ارز و سکه اشاره کنم. منکر نقش بانک مرکزی و دولت دردمیدن در این تنور نیستم ولی به گمان من علت اصلی تر آن ساختاری است. اگردرعین حال در نظر داشته باشیم که به خصوص دراین 7 سال گذشته میزان نقدینگی دراقتصاد ایران هم رشد هراس آوری داشته است. در فقدان فرصت های مناسب برای سرمایه گذاری مولد،برای این نقدینگی بیشتر راهی به غیر از مشارکت در فعالیت های حبابی باقی نمی ماند. تا یکی دوسال پیش حباب مسکن و مستغلات بود بعد نوبت حباب بورس شد که هرروزه « رکورد می زد» و حالا هم که اقتصاد ایران گرفتار حباب سکه و دلار است.

در7 سال خاتمی، کسری تراز پرداختهای سالیانه 14309 میلیون دلار بود که این رقم در 6سال و 9ماه ریاست آقای احمدی نژاد به 33053 میلیون دلارافزایش یافت. به عبارت دیگر، اگرچه صادرات غیر نفتی ایران دردوره احمدی نژاد به نسبت آن چه دردوره خاتمی داشتیم، افزایش یافت ولی متوسط کسری ترازپرداختهای سالیانه هم 131% بیشتر شده است. عبرت آموز این که دراین 14 سال بیشترین کسری تراز پرداختها را در 1389 داشتیم که چه از نظر ارزش و چه از نظر وزن، بیشترین صادرات غیر نفتی را هم داشتیم. دراین سال 60198 هزار تن کالا به ارزش 26551 میلیون دلار صادر کردیم و درهمین سال واردات به ایران نیز 45346هزار تن بود. یعنی 25 درصد کمتر از آن چه که صادرکرده بودیم واردات ما بود ولی با این وصف، 64450میلیون دلار نفتی را درازای آن خرج کردیم که از دریافتی ما بابت صادرات 37899 میلیون دلار بیشتر بود. به سخن دیگر، اندازه شکاف بین مصرف و تولید درسال 1389 اندکی کمتر از 38 میلیارددلار بود. نکته دوم، اگر دلارهای نفتی نباشد یا کم باشد، چه می شود و چه باید بکنیم؟

وجه دیگر گرفتاری ما به گمان من، فرایند صنعتی شدن معکوس درایران است. یعنی صادرات غیر نفتی- وارد تقلباتی که در این آمارها می شود، نمی شوم که بخشی از صادرات بخش نفت را غیر

نفتی جا می زنند- ما به عبارتی « خام تر» می شود و به همین دلیل، ارزش افزوده کمتری دارد. درهمان سال 1389 به ازای هر تن واردات 3.32 تن کالای غیر نفتی باید صادر می کردیم. اگر به صورت دیگری همین نکته را بازگو کنم. حجم صادرات غیر نفتی ما 33% از حجم واردات بیشتر بود ولی درآمد ما از صادرات به مراتب بیشتر مان، 59% کمتر شد.

به چند نکته اضافی اشاره کنم و درز بگیرم:

* این ارقام به خوبی نشان می دهد که برخلاف شماری از مدافعان تحریم ایران، وابستگی اقتصاد ایران به نفت نه فقط بسیار جدی است بلکه در این سالها بسیار بیشتر شده است. دریک برنامه بی بی سی دیدم که یکی از مدافعان تحریم با بیان این که میزان این وابستگی فقط 10% است خواهان گسترش تحریمها شد با این ادعا که به مردم لطمه زیادی وارد نخواهد آمد. من به عکس معتقدم که اگر تحریم ها گسترده تر بشود، احتمال بروز قحطی درایران افزایش می یابد.

* خبر ندارم که دراین 14 سال درکل چه میزان دلارهای نفتی داشتیم ولی از این جدول مشاهده می کنیم که بیش از 331.5 میلیارددلار آن خرج تامین مالی واردات از چین و ماچین شده است. به گمان من این یک مشکل اساسی ساختاری است که باید برطرف شود.

* با تحریم نفت و در نتیجه اگرنه حذف کامل، حداقل کاهش چشمگیر دلارهای نفتی، برای من روشن نیست که این شکاف بسیار گسترده بین تولید و مصرف درایران چگونه باید پرشود؟ گذشته از ضعف تاریخی بنیه تولیدی دراقتصاد ایران، واقعیت دارد که تولید داخلی دراین 7 سال گذشته لطمات جدی دیده است. در آن صورت، پس از اجرائی شدن تحریم های شدید تر کنونی، آن چه به گمان من بعید نیست پیش بیاید، قحطی و قلا درایران است و به تجربه تاریخ می دانیم که هزینه قحطی و قلا را اکثریت زحمت کشان جامعه خواهند پرداخت.

* شمارا نمی دانم ولی امیدوارم اشتباه کنم.

 

لندن 13ژانویه 1390

 

1 http://www.khabaronline.ir/detail/19352

  1. مجمجلۀ هفته یک منبع پرافتخار برای کسب دانش و آگاهی و روشنگری در همۀ عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و…

  2. با درود به دوستان گرامی، نزدیک به دو سال است که از مطالب این سایت استفاده کرده ام و برایم…

Designed with WordPress