نویسنده: ایرینا آلکسنیس

منبع: ریا نووستی

ترجمه مجله هفته

چشم‌اندازهای به اصطلاح کنفرانس صلح برای اوکراین که قرار است 15 تا 16 ژوئن در سوئیس برگزار شود، برای برگزارکنندگان و مروجان آن روز به روز غم‌انگیزتر می‌شود.

کاخ سفید اعلام کرد که حضور جو بایدن در این کنفرانس هنوز در برنامه نیست. این بیانیه پس از آن منتشر شد که روسای جمهور آفریقای جنوبی و برزیل از عدم حضور خود در این رویداد خبر دادند و ولادیمیر پوتین در سفر اخیر خود به چین کنایه آمیزی به این رویداد آینده کرد.

نیمه بد ماجرا این است که غرب همچنان به تلاش‌های خود برای انجام «مذاکرات صلح» بدون حضور روسیه ادامه می‌دهد، دنیای امروز تقریباً به این پوچی عادت کرده است. با این حال، رئیس جمهور روسیه به نکته‌ای جالب‌تر اشاره کرد: اختیارات رئیس جمهور اوکراین فردا، 20 مه به پایان می‌رسد – و از آن پس مشروعیت او حداقل مشکوک خواهد بود. و قرار است در این کنفرانس درباره «فرمول زلنسکی» بدنام بحث شود.

بنابراین، در سوئیس، هم خود زلنسکی به عنوان نماینده اوکراین و هم «فرمول» او به کالسکه‌ای تبدیل می‌شوند که یا به کدو تنبل تبدیل شده یا هنوز کاملاً تبدیل نشده، اما هر لحظه ممکن است تبدیل شود. در چنین شرایطی اصلاً چه چیزی برای صحبت کردن وجود دارد؟

با وجود پیشرفت‌های ارتش روسیه، تلاش‌های مداوم برای تشکیل یک ائتلاف جهانی ضد روسی با مشارکت کشورهای جنوب جهانی هر روز مضحک‌تر به نظر می‌رسد. با این حال، این تلاش‌های بی‌وقفه مشکلی سیستمی در غرب را آشکار می‌کند که مستقیماً بر از دست دادن سلطه جهانی آن تأثیر می‌گذارد: غرب موقعیت رهبری خود را از دست داده و دیگر نمی‌تواند جهت‌گیری‌ها و روندها را تعیین کند. در عین حال، به نظر می‌رسد که غرب سعی دارد مانند گذشته عمل کند، اما بارها و بارها دیر می‌رسد و در نتیجه مجبور می‌شود به تصمیمات و اقدامات دیگران واکنش نشان دهد، و در این واکنش نیز تأخیر، اشتباه و ناکارآمدی دارد.

در واقع، تاریخ کوتاه «روند صلح و مذاکره در مورد اوکراین» می‌تواند نمونه‌ای عالی از این مشکل باشد.

در تئوری، این طرح بسیار زیرکانه و هوشمندانه به نظر می‌رسید. با این حال، همانطور که در ضرب‌المثل آمده است: «همه چیز روی کاغذ خوب بود، اما به مشکل برخوردیم.» غرب در ابتدا روی شکست کامل و مطلق روسیه حساب باز کرده بود. قرار بود ارتش اوکراین با حمایت کامل ناتو این کار را در میدان جنگ انجام دهد و برای تسریع فروپاشی اقتصادی کشورمان، به همکاری کشورهای غیر غربی نیاز بود که از زمان آغاز درگیری از موضع ضد روسی تحمیل شده به آنها طفره رفته بودند. اگر این اتفاق می‌افتاد، قالب مذاکرات بدون روسیه می‌توانست به خوبی عمل کند: مسکو در موقعیتی قرار می‌گرفت که متحمل شکست فاجعه‌باری شده و فقط کافی بود سند تسلیم بدون قید و شرط را امضا کرده و هر شرایطی را که «جامعه جهانی» برای آن تعیین می‌کرد، برآورده کند. و اینکه غرب این «روند مذاکره» را بدون روسیه و خیلی زود آغاز کرد، علاوه بر همه چیز، به عنوان ابزاری برای فشار روانی بر کشور ما و همچنین بر کل جهان عمل می‌کرد.

به همین دلیل، اولین کنفرانس «صلح» در ژوئن سال گذشته در کپنهاگ تقریباً همزمان با آغاز «پاتک» که غرب به شدت به آن امیدوار بود، برگزار شد. و باید به کشورهای جنوب که در آن زمان تحت فشار شدید بودند، ادای احترام کرد – اکثر آنها موضعی واقع‌بینانه و متعادل اتخاذ کردند: «شما اول روس‌ها را شکست دهید، بعد در مورد شرایط تسلیم آنها صحبت می‌کنیم.»

با سه کنفرانس بعدی – در آگوست در جده عربستان، در اکتبر در مالت و در ژانویه در داووس – همه چیز ساده‌تر شد، زیرا عملاً برای همه (به جز خود غرب) روشن شد که این طرح شکست خورده است. کشورهای زیادی در این رویدادها شرکت کردند، اما به طور طبیعی هیچ نتیجه‌ای نداشتند. و ایجاد جبهه ضد روسی حتی بیشتر از این غیرممکن بود.

با این حال، این واقعیت که ایالات متحده و اروپا شش ماه دیگر پس از نشست کپنهاگ به فشار بر این دکمه ادامه دادند، علیرغم اینکه در جده کاملاً مشخص شد که کار نمی‌کند و کار نخواهد کرد و کل وضعیت به نفع اوکراین نیست، به خوبی نشان می‌دهد که سیستم بازخورد و تصمیم‌گیری در غرب چقدر کند است.

با این حال، در نهایت در اوایل سال جاری کار کرد. در ژانویه (چند روز پس از نشست داووس)، رئیس جمهور سوئیس برگزاری یک کنفرانس صلح را اعلام کرد و در همان زمان اولین رهبر غربی بود که اذعان داشت که در نهایت بدون روسیه هیچ مذاکره واقعی امکان پذیر نیست.

در طول هفته‌ها و ماه‌های گذشته، شاهد تحولات اساسی در رویکرد غرب نسبت به حل بحران اوکراین و همچنین در قبال روسیه بوده‌ایم. غرب از ایده شکست کامل کشورمان عقب‌نشینی کرده و به دنبال آن است که از طریق مذاکرات، ما را به توافقاتی به شدت غیرقابل قبول وادار کند. با این حال، برای رسیدن به این هدف، آمریکا و اروپا همچنان به همکاری کشورهای جنوب جهانی نیاز دارند تا از طریق آنها بر مسکو فشار بگذارند.

نکته جالب توجه این است که مبنای این رویکرد جدید، فرضیه بن‌بست در جبهه جنگ است. در ماه‌های اولیه سال جاری، وضعیتی در منطقه جنگی به وجود آمد که کارشناسان و مقامات غربی آن را به عنوان ناتوانی هر دو طرف برای تغییر رادیکال در وضعیت موجود تفسیر می‌کردند. درست است که روس‌ها ضدحمله اوکراین را متوقف کردند، اما خود آنها نیز توان و امکان شکستن خطوط دفاعی نیروهای اوکراینی را ندارند، به این ترتیب، خط فعلی درگیری می‌تواند برای سال‌ها بدون تغییر باقی بماند. از این نتیجه‌گیری می‌شود که مسکو در اوکراین در وضعیتی مشابه بن‌بست غرب قرار گرفته و به همین دلیل برای یافتن راه حلی قابل قبول به مذاکره علاقه‌مند است. و این فرصتی برای غرب است تا در مذاکرات برتری پیدا کند.

بر اساس همین استدلال، کنفرانس سوئیس در حال برنامه‌ریزی بود تا – حتی بدون حضور روسیه – کشورهای جنوب جهانی را به اطاعت وادار کند و سپس با اتکا به تلاش‌های مشترک، فشار بر مسکو را افزایش دهد.

با وجود گذشت دو تا سه ماه از شروع جنگ، آشکار شده که غرب بار دیگر اشتباه کرده و با اتخاذ رویکردی نادرست، به شدت در واکنش خود به بحران اوکراین تأخیر نشان میدهد. خطوط دفاعی نیروهای اوکراینی در سراسر جبهه در حال فروپاشی است، روسیه در جبهه خارکیف فعال‌تر شده و مسکو هیچ انگیزه و تمایلی برای مذاکراتی که به ضرر آن باشد، ندارد (همانطور که پوتین در سفر اخیر خود به چین به صراحت اعلام کرد). در این میان، «فرمول زلنسکی» به عنوان مبنای مذاکره در چنین شرایطی، نه تنها کی‌یف را که از عقلانیت آن دیگر کسی تردیدی ندارد، بلکه غرب را که همچنان بر سر آن پافشاری می‌کند، به شدت بی‌اعتبار می‌کند.

علاوه بر این، به نظر می‌رسد زمانی که ایده برگزاری کنفرانسی در سوئیس در تابستان مطرح شد، هیچ‌یک از برگزارکنندگان به این موضوع فکر نکرده بودند که تا آن زمان، دوره ریاست جمهوری زلنسکی به پایان خواهد رسید، وضعیت جدید او به شدت مبهم خواهد بود و امضای او در هر سندی هیچ ارزشی نخواهد داشت. یا شاید این موضوع را آنقدر بی‌اهمیت تلقی کرده‌اند که در محاسبات خود لحاظ نکرده‌اند.

اما جای تعجب نیست که تمام این اوضاع و احوال توسط سایر نقاط جهان مورد توجه قرار گرفته و در نظر گرفته می‌شود. دنیایی که نه تنها شاهد ناکامی‌های غرب در جنگ با روسیه است، بلکه شاهد انحطاط فاجعه‌بار کلی آن نیز هست.

  1. آزادی بر جولیانو آسانژ و همه رسانه‌های آزاد مبارک باد! به همین دلیل کار مجله هفته است وقتی که می‌شنوم…

  2. مجمجلۀ هفته یک منبع پرافتخار برای کسب دانش و آگاهی و روشنگری در همۀ عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و…

  3. با درود به دوستان گرامی، نزدیک به دو سال است که از مطالب این سایت استفاده کرده ام و برایم…

Designed with WordPress