دکتر  مهرنوش ابراهیمی » سلیا » – طیاریزدان پناه لموکی

دکتر  مهرنوش ابراهیمی » سلیا » ( ۱۳۲۶ بابل – 9 مهر ۱۳۵۰ تهران ) *

از : طیاریزدان پناه لموکی

محقق تاریخ و فرهنگ

پرداختنی ستودنی ، به زندگی علمی – اجتماعی ی اسطوره تاریخ معاصر مازندران وایران ، دکتر مهرنوش ابراهیمی ،    فصل نویی از یادمان هایی می توان درنظر گرفت که درکل ، تقدیر و تکریم به شایستگی های مقام با شکوه زنان  حوزه دریای کاسپین است ، که هر کدام  بنا به عرصه پیدایی خود ، اسوه تاریخند  . اگر چه همه آنان را می توان به صورت الاهه گانی در نظر گرفت که در یک سده اخیر بر تارک تاریخ حماسی منطقه درخشیدند . منتها دکتر مهر نوش ها ، که در راه رهایی مردم  ، با رویکردی تحول خواهانه ، در دوره ای از دوران  » پهلوانی » روئیدن ، بالنده شدند و بعد ، بذر کثرت را در بطن زمین زندگی ، به ودیعه نهادند و رفتند ، احترام انگیزند . زیرا اشکال مبارزه اجتماعی در هر دوره تاریخی ، بسته به جوامع مختلف ، پر تنوع ست که بر حسب بازه زمانی ، خود خویش را می نمایانند ، مطلقا دیکته ای نیستند . مدیریت تمامی این نوع اندیشگی ها ، علیه نظام های مستبد ، بیش از هر چیز تیز بینی ، زیرکی و فراست سیاسی می طلبد تا ضمن احترام به کلیه لایه های تفکر مردمی که هدف مشترکی را تعقیب می کنند  به تبیین جایگاه آنان بپردازد نه به تقبیح و تکفیر آنان روی آورد که شیوه سنجیده ای به نگاه نمی آید بلکه بیشتر به نظرمی رسد  نوعی جزم گرایی را تداعی می کند که غیر منطقی ست زیرا تفکر خلاقانه ای براین گونه تحلیل ها استوارنیست . بنا به این نگاه ، جهت اجتناب ازهر نوع خشک اندیشی ، شایسته آن است  آنان را بازوهای مسلح جنبش مردمی به حساب آورد ،همان گونه که در این دوره تاریخی بیش تر باید به دانشمندان رشته های مختلف علوم نیز توجه کرد و آنان را سازماندهی نمود. نه آن که تنها تکیه ی تام به دیوار گوشتی داشت و روی آن ها متمرکز شد  زیرا امپراتور و اجاره نشین های منطقه ای اش بسیار قدَرو سفاکند . در صورت اتخاذ چنین رویکردی ، هم صفوف مبارزه به یک اتحاد فراگیر توسعه می یابد و نیز وحدت تشکل های مختلف سیاسی که دارای سمت گیری مردمی اند ، وسیع تر می گردد .بنابراین  نقش دکتر مهر نوش ها را باید به عنوان  گُرد آفرینان ستیهنده ای  دید که دههاچون خود را آفریدند  و مانند ققنوسی که از میان آتش خویش بر آمده باشند در هزاران چهره شکفتند . در واقع  فرهنگ حماسی عصر نوین را رقم زدند که در نوع خود کم نظیرند   

     دکترمهرنوش ، گرُد ی حماسی ، در نبرد ی چند سویه ، در برهه ای از زمان ، پای به میدان مصاف گذاشت 1  که به رغم  داشتن عمری کوتاه توانست  درکسب دانش  پزشکی ببالد 2 ، و دررزم آوری کنار شویش چون تیزی برق لامع ، رعد آسا  بدرخشد ، 3 و در دوستی که پای مرگ و زندگی همرهی از همرهان در میان بود (پویان ) با شکیبایی ، وی را درمان کند و از مرگ برهاند 4 و هم چنین به عنوان پزشکی متعهد نسبت به تیماداری بیماران » در راه مانده » لحظه ای نپاید و با روشنگری چون مه تابان بتابد 5 سر انجام همانند گرُدی دلاور ، جسور چون ایزدِ نبرد ، در رویارویی  شجاعانه برای ایجاد تحولی با رویکردی مردمی علیه ستم طبقاتی ، تا پای جان پایدار بماند. 6

    نکته قابل تامل آن که  دکترمهرنوش در یک محاسبه ای ناروشن همراه با همرهی ، کمین خورد . در اوج آن تنازع ، با صدای صفیر فشنگ های آتشین ، موجب به خود آمدن دوهمراه  دیگری شد که از میدان تیر اندکی دور بودند ، وقتی واقعه را دریافتند بابهره گیری از ستیز بی امان دکتر مهرنوش علیه مهاجمان ، روزنی که وی آفرید ه بود به در آمده ، گریختند . منتها دکترمهرنوش ، «ماه مهر» را با سربی آتشین در آغوش کشید و جاودانه شد او نخستین خورشید تابان عصر پهلوانی معاصر ایران دراین دوره  حماسی ست  .

     تردیدی نیست  داشتن هر سه وجهه نامبرده جهت فرو افکندن پرده از رخ  «دیو سیاه تباهی » با داشتن  میر غضبان » آدمی در » اهریمنی، پیش از هر چیز، بلدی می طلبد   که راه شناس باشد . عاشقی می جوید تا ستاره گردد و نیز دلیری می شاید تادر میدان کشاکش ، قهرمان بماند وسپهر نیندازد . وجود چنین گُرُدی در عرصه کارازی که جزمایه گذاشتن ازهستی خویش راهی به نگاه نمی آید ، جَنم جانانه می خواهد تا دوردارد  چشمه جوشان زندگی انسانها را از رنج هستی ، تا  پی افکند مناسباتی معتدل اجتماعی ، بی شک چنین سرداری باید سروی باشد سدید ،تا استواربماند .

اگر چه دکتر مهرنوش در عنفوان جوانی توانسته بود در سه حوزه دانش ، مردم گرایی ، تحول خواهی تا مرز مایه گذاشتن جان خویش پیش برود اما قاطعان طریق ،  بال پرواز او را با کاشتن سربی داغ بر سینه اش ، در یک رویارویی نابرابر7، در پیش دید همگان ، آن هم در کف خیابان ، به خون کشاندند ، با این همه  بانگ این گرُد بی باک ، چون » دختر رز» هفت سال در خمره بماند و نطفه بست واز همان نقطه برآمد، تا غریوی گشت رعد آسا که  همگان با دم خود بر آن کوره دمیدند آن چنان که کاخ پور سلطان را طوماری نماند .  او راه رهایی را نمود و آن راه گلُ داد تا گلچینان بدانند زمین مستعد سرزمینش ، هیچ گاه از رویش «سرو چمان» فرو نمی ماند .کسرایی در رثای او سرود 8:.. ای کودک کرانه و جنگل / ای دختر ترانه و ابریشم و بلوط / از کوره راه دامنه و ده / با ما بگوکه بوی چه عطری / با بال رنگ رنگ چه مرغی تورا کشاند / تا پایتخت مرگ / چشم که خفته بود که چشمانت / راه از ستاره جست / دست که بسته بود که دستانت / از میخ های کلبه ربود آن تفنگ پر ؟ / ای روشنای چشم همه خانوار رنج / بی شمع و شب چراغ / در پیش چون گرفتی این راه پر هراس / وآن گاه با کدام نشانی / بر خلق زدی که جوابت نداد خلق ؟ / وقتی گلوله تو به بن بست کوچه ها / برجثه جنایت / دندان ببر بود که در گوشن می چرید / وقتی فشنگ آنان / در قامتت بهاری در خاک می کشید / بی راه و بی گناه / سر در گم هزارغم خرد عابران / آنان که بایدت به کمک می شتافتند / آرام سوی خانه و کاشانه می شدند / ای وای از آن جدایی و این جرئت / فریاد از این جنون و شجاعت / … / ای خوشه شکسته سرخ انگور / آه ای درخت خون / … / اینک بگو به ما / تا با کدام اشک ، رشادت را / ما شستشو کنیم؟ / چونان تورا کجا / ما جستجو کنیم ؟/ ای بر توام نماز / ای برتوام نیاز هزاران هزارها / تکرار شو / بسیارشو / ای مرگ تو تولد زن در دیار من / …

پانوشت

  • – تک نگار کوتاه پیش رو از زندگی رزمجوی راه آزادی مردم ایران علیه نظام ستم شاهی وابسته به انحصارات غرب به سرکردگ نظام حاکم بر ایالات متحده امریکا ، پاسخی ست به » احمد فراستی » از جمله چهار شرکت کننده  برنامه » پرگار » بی بی سی فارسی مورخ 11مارس 2023 در باره » ساواک ، سازمان اطلاعات و امنیت کشور در ایران  پیش از انقلاب [ که ] چگونه دستگاهی بود ، در برخورد با مخالفان چه رفتاری داشت …و تا چه حد کار آمد بود »  … ( بخش نخست ) ضمن رد هر نوع شکنجه نیروهای سیاسی به ویژه جریانی که مبارزه مسلحانه را برای تغییر رژیم ایران در پیش گرفته بودند ، تروریست مردم کش نامیده بود که می بایست از میان برداشته می شدند و در سخن آخر گفت : ما با مذهبی ها مشکلی نداریم ( مقصودش اسلام سیاسی یا وعاظ السلاطین یا اسلام اشرافی ابو سفیانی بود ) بلکه با کمونیست ها طبق قانون مصوب 1310 به این سو مشکل داریم … «

1 – 1347

2 – 1345

3 – همگام با همسرش دکتر چنگیز قبادی ، دانش آموخته رشته پزشکی دانشگاه تهران (1319 –  8 مهر 1350 )با دو تن دیگر در سی سنگان نوشهر دستگیر شدند و در گریز از بند ، دکتر چنگیزبا واژگون نمودن خودرو ، او و دکترمهرنوش توانستن بگریزند   1350

4 – امیر پرویز پویان ، دانش آموخته دانشگاه علوم اجتماعی تهران ، انسانی نیک اندیش و تحول خواه ( 25 شهریور 1325 مشهد – 3 خرداد 1350 تهران ) وی که با سلاح کمریش بسیار سخت زخمی شده بود( 1349 ) وضعیتش به گونه ای شد که احتمال مرگ او می رفت  دکتر مهر نوش سه شبانروز بدون آن که پلک رو هم بگذارد کنارش ماند و درمانش کرد

5 – بین سال های 1347 تا 1350 در بیمارستان های تهران و نقاط دور و نزدیک آبادهای سوادکوه و هزار جریب

6 – نهم مهر 1350

7 – سیاوش کسرایی ( 5 اسفند 1305 اصفهان – 1374 وین اطریش ) شاعر مردمی ، دانش آموخته دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ) در شعری  با نام » گیل آوا » – که نگارنده به خاطر مازندرانی بودن دکتر مهرنوش داخل پرانتز آوردم » ماز آوا » – او را ستود.

منابع :

سایت های اینتر نتی

 

نظرتان را درباره این مطلب بنویسید

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

این سایت برای کاهش هرزنامه‌ها از ضدهرزنامه استفاده می‌کند. در مورد نحوه پردازش داده‌های دیدگاه خود بیشتر بدانید.