
موج اندیشه – مسعود دلیجانی
موج اندیشه نگفتم:“دیدگان با موج اندیشه فروزان کنو آنگاه سرخی گرم لب ات راسوی چشمانم شتابان کن” نگفتم:“سایه ای کز مژه ها افتاده روی گونه ات،زیباست!لیک،سایهٔ اندیشه را بر دیدهٔ پر مهر، رقصان کن” به […]
موج اندیشه نگفتم:“دیدگان با موج اندیشه فروزان کنو آنگاه سرخی گرم لب ات راسوی چشمانم شتابان کن” نگفتم:“سایه ای کز مژه ها افتاده روی گونه ات،زیباست!لیک،سایهٔ اندیشه را بر دیدهٔ پر مهر، رقصان کن” به […]
در توازن می خرامم بنِ احساست چو آبی بس زلالتا زدایم از دو چشمت انحنایی زان ملال شادی آرَم، غم زدایم، لب به لبخندی کشمتا خزم در آسمان ذهن تو همچون هلال در بر کهسار […]
پایان شعرا ــ شعرا !پایان شاعری راربات ها!ربات ها!اگر چه خود در آغاز راهند،اعلام کرده اند. قلم زمین بگذاریدو زین پس مفاهیم مجرد رااز ذهن بیرون بیاورید،عینیت ببخشیدو در زندگی جاری کنید. اما،نه بر اوراق […]
انقلاب کنون وطن ز خون، جنون نموده سوی انقلابچرا که کارگر به خیز پر کشیده سوی انقلاب به رعشه عرشهٔ سفینه در میان موج، پر تنشنه هر تنش ز فوجِ موج، رمیده سوی انقلاب اگر […]
آتش فام به آتش می ماند این گلگلی آتش فامنه از برای سوختنو یا سوزاندنکه از برای رسیدن به قله های به زیستن. شعله بر هوا می سایدبه امید گرایشی،گرایشی به پرواز. راه هایی می […]
یأسِ بی دورانی نوشا نوش خونین مارهادر متن تیرهٔ قصر،در هم آمیختگی نیش های خون آلودبر فراز سر،و قطره های خون فرو ریختهبر پیکر ضحاکِ زهر آگین. و در صدای چکاچاک شمشیر هادر پس برج […]
اشعار سه خطی(۱) پشت در صدای رفیقدر گشودم بروی اش، های!روح ما از نشاط هم لبریز (۲) پرده با نسیم در هم آغوشی ژرفپنجره از تماشا شاد (۳) دخترم کتاب می خواندهمسرم غرق در تراوش […]
شوق وزیدن در قعر نومیدی،آنجا که شوقِ وزیدندر روان آدمی به بی موجی می گرایدو خنده از وزیدن باز می ایستدو در چهره […]
تلاطم در زمانه (۱) ماهیان مرده در دریای قیر گوننشاط را از رخ طبیعت بر می چینندو تصورات پوسیده در اذهانی رو به افولنشاط […]
نخبه های حقیر از قِبَل کودکان کار سیمای مردمی را از دلسوزی های بی مایه آکنده می کنند. دلسوزی هایی بیهوده که با ریزش چند قطره اشک از گوشهٔ چشم هایی به غایت صمیمی به […]
در زیر سایه سار اندیشه ای گام می زنیم که از درون وسعت گستردهٔ خنده غمی را می نمایاند ـ جانفرسا! تا آن را از چهره ها بزداید، چونان زندگی که مرگ را. اندیشه ای […]
مهر ورزان دست در دستت نهم بی ذره ای بالا و پست چشم در چشمم بدوزی بی فرود و بی فراز لب گذارم بر لبانت، گیسویت افشان کنم در روانم غرقه گردی، مهر ورزی پر گداز نی فرود و […]
جهان وارونه بقیه اشعار و تارنمای شاعر در اینجا شبنم های ترد اشرافی با تمام زیبایی شان که بر سطح می لغزد در آرامش خیال خویش جهان را حقیر و باژگونه باز می تابانند. اما […]
مترجم: فریده عظیمی گلزاری باهار چوخداندیر، یولونی گوزلورم گلنده بئله گل قیشا اوخشاما گلیرسن یاشیلی محبتلی گل ظالیمه اییلمیش باشا اوخشاما من سنین آدیندان سئودا اومورام دویغوسوز، دیل بیلمزداشا اوخشاما اوره ک پنجرمدن باخیرام سنه […]
سرو بی ثمر چگونه بی ثمر توان بود آیا؟ وقتی که سروِ بی ثمر را بیهوده شاه درختان نامیده اند. اصل با بر و باری است که حاصل می گردد، دمبدم و مضاعف. نه بی […]
یادواره به محمد رضا لطفی روحی لطیف در اندیشه ای به نظم، متبلور در انگشتانی به نرمی آفتاب. نوازان بر سیم هایی چون نوسان انواری لغزنده بر امواجی خزنده. با طنینی آهنگین و موزون […]
اشتیاق رزم به کارگران نیشکر هفت تپه در اندرون خویش به رقص آمده ایم: ـ رقصی چنین، میانهٔ میدان! لیک نه در درونِ فردی خویش که در درون پیکره ای شکل گرفته از تار و […]
خطایی ناگزیر به محمود دولت آبادی قدم به ره نهاده نشسته بر سر سفره افطار. آنجا که مردی عبا بر دوش بی هیچ مکثی، خون کارگران را در شیشه می خواهد. با التهابی مثبت بر […]
تمام حقوق این تارنما به مجله هفته تعلق دارد.