ماركس و خودرهایی
نوشته: جیمز اُتول (James O’Toole) ترجمه: رامین جوان منتشر شده در رفاقت کارگری ماتریالیستها، طبیعت را بهمنزلهی یک شیءِ قابل تأمل و تماشا، نگاه میکردند؛ آنها منفعل بودند. ایدهآلیستها تغییر را قبول داشتند، اما فقط آن را در قلمرو اندیشه مىفهمیدند. اكنون هردو نحله برپایهى كار انسان و براساس عمل انقلابى گردهم می آیند. طبقهی انقلابى (كارگران) محصول و تولیدكنندهى تاریخ است. براى برانداختن نظم كهن، شناخت نظم قدیم بهیك ضرورت حیاتى تبدیل می شود. در واكنش بهاین ایده كه توده ها باید آموزش ببینند، ماركس فقط می پرسد: چه كسى بهآموزشدهنده آموزش می دهد؟ آموزشدهنده باید آموزش ببیند و آن آموزش با شركت در انقلاب و در مبارزاتى كه جهان را تغییر مىدهند، پدید میآید. مبارزاتِ خودِ تودههاى كارگر برنحوهى كاركرد جامعه پرتوى روشنگر انداخت و بهآرزوى تعاون، همكارى و بهرهبردارى جدید از دنیایى آزاد دامن زد. ماركسیسم چیزى جداى از این بینشهای تازه بهدست آمده نبود؛ و از طریق همین دیدگاههاى تازه بود كه مجموعهاى از درسهاى پیشین طبقهی كارگر را فراهم آورد تا با بهترینِ عناصرِ علم و فلسفه در یكجا و …