
این راز رویکرد روسیه به بحران خاورمیانه است.
فئودور لوکیانوف
فئودور لوکیانوف یکی از برجسته ترین کارشناسان روسی در زمینه روابط بین الملل و سیاست خارجی است. او از سال ۱۹۹۰ در زمینه روزنامهنگاری کار میکند و نویسنده مقالات متعددی درباره روابط بینالملل مدرن و سیاست خارجی روسیه است. او از نزدیکان نظری به حاکمیت روسیه به حساب میآید و منعکس کننده نظرات مشابه دولت پوتین است.
از سال ۲۰۰۲، او سردبیر مجله روسیه در امور جهانی است – مجله ای که به عنوان بستری برای گفتگو و بحث بین کارشناسان و سیاست گذاران خارجی و روسی در نظر گرفته شده است.
در سال ۲۰۱۳، او به عنوان رئیس هیئت رئیسه شورای سیاست خارجی و دفاعی روسیه، یکی از قدیمی ترین سازمان های غیردولتی روسیه انتخاب شد. از سال ۲۰۱۵، او مدیر کارهای علمی بنیاد توسعه و پشتیبانی باشگاه بین المللی گفتگوی والدای است.
او به عنوان استاد پژوهشی در دانشکده اقتصاد جهانی و سیاست جهانی در دانشکده عالی اقتصاد دانشگاه تحقیقات ملی کار می کند.
بحران حاد فلسطین برای همه غیرمنتظره بود، چه برای طرفهای درگیر و چه برای بازیگران خارجی. سالهاست که این درگیری دیرینه به عنوان یک بحران منجمد و «گیر کرده» تلقی میشد، به همین دلیل این موضوع برای بسیاری از قدرتهای جهانی و حتی منطقهای به حاشیه رانده شد.
هیچ کس واقعاً از وضعیت موجود راضی نبود، اما به نظر میرسید که هیچ کس را هم آزار نمیداد. واضح است که سایر رویدادهای مهم در خاورمیانه، مسئله فلسطین را که زمانی یک موضوع محوری بود، تحت الشعاع قرار داده است. به عنوان مثال، جنگ سوریه و حل این درگیری، نابودی داعش و نزدیکی پادشاهیهای خلیج فارس به اسرائیل (توافق ابراهیم) و ایران (مصالحهی میان ریاض و تهران که توسط چین میانجیگری شد) هیچ ارتباطی با مسئله فلسطین نداشت. برخی از کارشناسان بر این باور بودند که این امر میتواند به ایجاد یک «خاورمیانهی جدید» کمک کند، منطقهای با شبکهبندی بیشتر و مستقلتر که کمتر به مداخلات نیروهای خارجی وابسته باشد.
حل سایر مشکلات منطقه با کنار گذاشتن مسئله فلسطین برای تقریباً همه خوشایند بود، به جز البته خود فلسطینیها. حماس میخواست این برنامهها را بر هم بزند و همه را مجبور کند تا توجه خود را دوباره به فلسطین معطوف کنند و هرطور که جنگ تمام شود، این هدف را به احتمال زیاد محقق کرده است.
روسیه سالها بود، از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تا اواسط دههی ۲۰۲۰، در خاورمیانه فعال نبود. مسکو در سال ۲۰۱۵ با انجام یک مداخلهی نظامی برای نجات دولت بشار اسد در سوریه، یک «بازگشت» داشت. این هدف محقق شد و در جنگ سوریه به سود دمشق تغییر رخ داد. در نتیجه، روسیه به یکی از قدرتمندترین نیروهای غیرمنطقهای در خاورمیانه تبدیل شد. هم از نظر نظامی-سیاسی و هم از نظر اقتصادی بسیار فعالتر شده بود.
عملیات نظامی در اوکراین یک مرحلهی جدید را برای روسیه رقم زد. سیاست داخلی، خارجی، دفاعی و اقتصادی کشورمان بر یک هدف واحد متمرکز شد. سایر حوزههای منافع عمدتاً از این منظر مورد بررسی قرار گرفتند. این بدان معنا نیست که دیگر وجود ندارند، اما نظام اولویتهای روسیه و آمادگی برای تخصیص منابع تغییر کرده است.
تمرکز بر اوکراین تغییر خاصی را ایجاد کرد که به ویژه برای روسیه در زمینه خاورمیانه مهم بود. قدرت بلامنازع سیاست مسکو تاکنون بر توانایی انجام گفتوگوهای واقعی و عملگرایانه با تقریباً تمام نیروهای سیاسی در آنجا، حتی با آنهایی که به شدت با یکدیگر در تضاد بودند، متکی بوده است. ایران و اسرائیل، گروههای مختلف فلسطینی و لبنانی، طرفهای درگیر در لیبی و یمن، ترکها و کردها، سعودیها و ایرانیها و حتی تا حدودی درگیر در جنگ داخلی سوریه بودند.
در نتیجه درگیری اوکراین، روسیه این ویژگی منحصر به فرد را از دست داد (حداقل به طور قابل توجهی تضعیف شد). روابط بین مسکو و غرب وارد مرحله تضاد مستقیم و پنهان، یک جنگ سرد واقعی و حاد شد. علاوه بر این، روابط روسیه با ملت ها و گروه های مختلف به موقعیت و روابط آنها با ایالات متحده وابسته شد.
این تغییر بیشترین تأثیر را بر روابط ما با اسرائیل داشته است. پس از پایان رویارویی در اواخر دهه ۱۹۸۰، روابط بین دو کشور به طور فعال توسعه یافت – نه تنها در سطح سیاسی، بلکه بالاتر از همه، در یک مفهوم انسانی. پس از آغاز درگیری اوکراین، مقامات اسرائیلی از مسکو انتقاد کردند، اما سعی کردند تعادل را حفظ کنند و مستقیماً در ائتلاف تحریمهای ضد روسیه به رهبری واشنگتن شرکت نکردند. با این حال، افزایش همکاری بین مسکو و ایران، که کرملین برای دستیابی به اهداف خود در اوکراین به آن نیاز داشت، اسرائیل را در موقعیت دشوارتری قرار داد. حمله حماس و شروع جنگ در فلسطین، که در آن ایالات متحده و اتحادیه اروپا بدون قید و شرط از اسرائیل حمایت کردند، دولت یهودی را به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از “غرب جمعی” که روسیه به شدت با آن مخالف است، ایجاد کرده است. این طرح پیچیده قبلی (روابط) را ساده کرده و فضای کمتری برای مانور سیاسی ایجاد کرده است.
کارزار نظامی جاری و افزایش هزینه های بشردوستانه ممکن است بر وضعیت خود غرب تأثیر بگذارد. هم اکنون هم در ایالات متحده و هم در اروپای غربی بر سر موضوع حمایت از اسرائیل اختلاف نظر وجود دارد. با این حال، هیچ تغییر عمده ای وجود نخواهد داشت. در ارتباط با تلاشهای ائتلاف غربی برای تضمین محاصره سیاسی و اقتصادی روسیه، مسکو به حمایت آن بخش از جهان (اکثریت) نیاز دارد که اکنون اسرائیل را محکوم میکند و با فلسطینیها اعلام همدردی میکند. موضع ایالات متحده در کشورهای “جنوب جهانی” نامطلوب است، که فرصت های بیشتری را برای روسیه باز می کند.
همه اینها به این معنا نیست که مسکو به عنوان یک گروه، از حماس حمایت می کند. این گروه اسلامگرا با شعارهای ملی گرایانه، در کشور ما خاطرات ناخوشایند زیادی را زنده می کند. در اواخر دهه ۱۹۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰، روسیه با اسلامگرایان تندرو در شمال قفقاز می جنگید که سعی در تضعیف دولت داشتند. در واقع، آنها تا حدی توسط گروه های ذینفع در خاورمیانه، از جمله کشورهایی که روسیه امروز با آنها روابط تجاری دارد، تأمین مالی و تسلیح می شدند. غرب نیز با “شورشیان” همدلی می کرد، زیرا آنها را نماینده مردم خود می دانست که می خواستند از آنها جدا شوند. چپ ها و لیبرال ها در آن زمان روش های تروریستی و خونین آشکار اسلامگرایان را توجیه می کردند – با این استدلال که آنها هیچ راهی دیگری برای رسیدن به اهداف خود ندارند. در حال حاضر، برخی از همین منطق را در مورد حماس اعمال می کنند.
از آنجایی که روسیه در حال حاضر همه رویدادهای بین المللی را از طریق لنز اوکراین می بیند، فشار چندجانبهای که ایالات متحده در حال حاضر تجربه می کند، برای مسکو مطلوب است. واشنگتن مجبور است دو شریک نظامی را به طور همزمان به سرعت و موثر حمایت کند، که حتی برای یک قدرت جهانی بزرگ مشکل ساز است. با این حال، ایالات متحده این بار را خود بر عهده گرفته است.
بسیاری از مردم روسیه نسبت به وقایع در داخل و اطراف فلسطین بسیار احساسی هستند. با این حال، به دلیل تنوع اقوام در کشور، در این موضوع نظر واحدی وجود ندارد. مسلمانان روسی به شدت از مردم غزه حمایت می کنند، در حالی که کسانی که دوستان، اقوام یا شرکای تجاری در اسرائیل دارند که از طریق روابط نزدیک طولانی مدت بین دو کشور ایجاد شده است، با دولت یهودی همدردی می کنند.
روسیه در حال حاضر انتظار ندارد که درگیری به یک جنگ در کل منطقه تشدید شود، اگرچه مانند اکثر قدرت های دیگر، خطرات بالقوه را برجسته می کند. به طور کلی، موضع مسکو در قبال خاورمیانه نسبتاً محتاطانه خواهد بود و با حمایت معینی از فلسطینی ها، از طرفین می خواهد که خشونت را متوقف کنند و فرآیند سیاسی برای حل مسئله فلسطین را از سر بگیرند. اسرائیل هر چند هرگونه فرآیند صلح را رد کرده است، اما ممکن است در نهایت به این نتیجه برسد که راه دیگری وجود ندارد. در آن صورت، روابط روسیه با طرف های مختلف ممکن است دوباره مفید باشد – به ویژه اگر تا آن زمان در مورد مسئله اوکراین وضوح بیشتری وجود داشته باشد.
Be the first to comment