
نگاه روسیه به اتفاقات اخیر
روابط چین و آمریکا به چین در عرض ۳۰ سال امکان صعود به قدرت اقتصادی بزرگ را داده است. اکنون ازدواج پکن و واشنگتن در حال فروپاشی است. آیا دیدار شی جین پینگ و جو بایدن در سانفرانسیسکو آن را نجات خواهد داد یا فقط یک طلاق مودبانه است؟
نویسنده: ویکتوریا نیکیفورووا
در آستانه هر دیداری بین شی جین پینگ و جو بایدن، نگرانی های زیادی در روسیه وجود دارد: دوست چینی ما چه کار می کند؟ اگر آمریکایی ها او را تحت فشار قرار دهند، به او قولی دهند، او را اغوا کنند، فریب دهند، آیا این به روابط چین و روسیه آسیب نمی رساند؟
تمام این ترس ها درد های مخفیانه از ۳۰ سال پیش هستند، زمانی که چین و روسیه هر دو در واقع به ایالات متحده وابسته بودند، اقتصادهای آنها ضعیف، جمعیت آنها فقیر و ارتش آنها عقب مانده بود. امروز دنیا متفاوت است.
دیدار امروز شی جین پینگ و بایدن در حاشیه APEC در خود آمریکا به عنوان یک اعلامیه طلاقی است که مدتهاست انتظار آن می رفت، تلقی می شود. همسران مدتهاست به یکدیگر طعنه وتهمت می زدند، اما سرانجام تصمیم گرفتند که سرنوشت محتوم خود را بپذیرند. اکنون، طلاق، تقسیم اموال، مذاکره با وکلا، نبرد در دادگاه و مذاکرات جدید مد نظر خواهد بود، اما مهمترین چیز این است که هر شریک خود را به عنوان یک بازیگری مستقل جا انداخته و به تنهایی زندگی کرده است، روابط، اتحادها و ائتلاف های جدیدی ایجاد کرده است.
عنوان مقاله نیویورک تایمز درباره سفر شی جین پینگ به ایالات متحده، یادآور شکایتهای یک همسر دل شکسته است: تمام جوانیام را به تو هدیه دادم و یک ماشین لباسشویی با پول خودم خریدم، اما تو هیچوقت به من گل ندادی یا هزینه سالن زیباییام را پرداخت نکردی.
با چه نتایجی همسران سابق ازدواج طولانیمدت خود را به پایان میرسانند؟ فروپاشی “چیمریکا” (همانطور که مورخ نیل فرگوسن اتحاد اقتصادی بین این دو کشور را نامیده بود) دقیقاً چگونه خواهد بود؟
به لطف قیمتهای پایین واردات چینی، ایالات متحده توانست مدتها سطح زندگی جمعیت خود را در سطح بالایی حفظ کند. با این حال، از آنجایی که تولید به چین منتقل شد، میلیونها شغل نیز از دست رفت. کمربندی زنگزده با شهرهای متروک و ویران شده در آمریکا از خود بجا نهاد.
دههها بود که آمریکا میتوانست نرخ بهره وامها را پایین نگه دارد زیرا چین اوراق قرضه دولتی آمریکا را خریداری میکرد. با این حال، در پنج سال گذشته پکن اوراق بهادار ایالات متحده را فروخته و ذخایر خود را تقریباً یک چهارم حداکثر مقدار قبلی کاهش داده است. اکنون نرخ بهره وامهای آمریکا به رکوردهای بالایی رسیده است، به دنبال آن نرخ بهره وامهای معمولی نیز بسیار بالا رفته. امروز در ایالات متحده بین ۸٫۵ درصد تا ۲۰٫۵ درصد برای یک وام بهره گرفته میشود ‒ این پدیده ای است که در طول زندگی نسلهای امروزی مشابه اش وجود نداشته است.
براد ساتسر، یک اقتصاددان برجسته آمریکایی، با آهی میگوید، “کل این ایده که چین پسانداز میکند و آمریکا خرج میکند، چین میدهد و آمریکا قرض میگیرد، و با این سیستم همه چیز درست است، زیرا ما دو روی یک سکه هستیم … هیچکدام از اینها هرگز یک ساختار پایدار نبوده است”
چین تجارت خود را با ایالات متحده کاهش میدهد و آن را با سایر کشورها، از جمله روسیه، افزایش میدهد. ایالات متحده نیز سعی میکند از چین فاصله بگیرد: آنها سهم واردات از مکزیک و ویتنام را افزایش میدهند و تولید شرکتهای بزرگ خود را به کشورهای آمریکای لاتین منتقل میکنند. با این حال، وابستگی ایالات متحده به بسیاری از واردات چین همچنان بحرانی است.
اگر آمریکاییها چین را چهل سال پیش با یک هدیه غیرعادی سخاوتمندانه، یعنی دسترسی به ثروتمندترین بازار مصرفکننده جهان، فریب دادند، امروز در چین یک طبقه متوسط غولپیکر رشد کرده است و آمریکاییها اکنون از دست دادن بازار چین میترسند. کجا باید شرکتهای فیلمسازی هالیوود اینقدر پول جمع کنند، چه کسی باید محمولههای جدید آیفون و شلوار جین لیوایز را بخرد؟
دونالد ترامپ، پیش از پیروزی انتخاباتی خود در سال ۲۰۱۶، فریاد زد: «ما نمیتوانیم اجازه دهیم چین کشور ما را مورد تجاوز قرار دهد!» آیا در این ادعا واکنش یک زن عصبانی از شوهر سابق خود را تشخیص میدهید؟
با این حال، این اراده افراد خاص نیست که دو ابرقدرت را از یکدیگر دور میکند، بلکه جریان تاریخ و حرکت سرمایه جهانی است. ۳۰۰ سال پیش، زمانی که ایالات متحده هنوز حتی یک پروژه نبودند، امپراتوری بهشتی ثروتمندترین کشور جهان بود. اکنون آونگ یک نوسان کامل را کامل کرده و به موقعیت اولیه خود باز میگردد.
داستان غمانگیز «چیمریکا» برای ما در روسیه نیز جالب است. بسیار درباره آن میشنویم:
«چرا ما در دهه ۱۹۹۰ نتوانستیم همه چیز را مانند چین انجام دهیم؟ اگر ما چنین می کردیم، ما امروز به همان اندازه ثروتمند زندگی میکردیم.»
ما به طور عینی امکان نداشت مانند چین عمل کنیم. اولاً، در اتحاد جماهیر شوروی میلیونها نفر فقیر وجود نداشتند که مایل باشند روزانه ساعتهای بیشماری با ۳۰ دلار در ماه کار کنند، بدون حق بازنشستگی و مزایای اجتماعی. ثانیاً، آمریکاییها اصلاً به فکر انتقال تولید خود به کشور ما و باز کردن دسترسی به بازار خود به ما نبودند. برعکس، تولیدکنندگان ما مجبور بودند دسترسی به بازار جهانی را به معنای واقعی کلمه به دست آورند. ما محکوم به این بودیم که از دره دهه ۱۹۹۰ به تنهایی بیرون بیاییم. احتمالاً این هم بهتر بود.
وضع اقتصادی امروز به گونه ای است که واشنگتن به سادگی هیچ اهرم موثری برای اعمال فشار بر پکن ندارد. این امر نشان دهنده این است که دیدار شی جین پینگ در چه زمینه ای برگزار می شود. اجلاس APEC در سانفرانسیسکو برگزار می شود، شهری که زمانی زیباترین شهر آمریکا بود. اما در سال های اخیر به خرابه ای متروک تبدیل شده است. ده ها هزار نفر از فقرا و بی خانمان ها در پیاده روهای مرکز شهر می خوابند.
برای اصلاح تصویر اجلاس، تمام مسیرهای دسترسی به مکان های برگزاری اجلاس APEC با نرده های سه متری مسدود شده اند، اما هنوز هم افراد فقیر زیر هر نرده ای در حالت کما ناشی از مواد مخدر یا الکل دراز کشیده اند.
تصاویر سانفرانسیسکو در شبکه های اجتماعی چین منتشر شده و سوژه جوک ها شده اند. در هیچ شهری دیگر چین (حتی فقیرترین شهر)، چنین چیزی قابل تصور نیست. و این نه به این دلیل است که پلیس بی خانمان ها را بیرون می کند، بلکه به این دلیل است که چین به طور هدفمند خود را از فقر نجات داده است. چین اکنون حتی در زمینه تعداد افراد صاحب ملک، رکورددار جهان است. در این موقعیت مهم، چین از ایالات متحده بسیار جلوتر است. روسیه نیز در این زمینه پیشرو است.
واشنگتن به این دلیل نیز بر چین تأثیری ندارد که مقامات عالی رتبه دو کشور در وزن سیاسی متفاوتی بازی می کنند. رئیس دولت چین اخیراً برای یک دوره پنج ساله دیگر انتخاب مجدد شد. “غاز زخمی” (جو بایدن) شانس کمی برای انتخاب مجدد در سال ۲۰۲۴ دارد و میلیون ها شهروند آمریکایی امروز معتقدند که او به طور غیرقانونی رئیس جمهور شده است.
آخرین دیدار شی جین پینگ و بایدن در اندونزی به هیچ پیشرفتی منجر نشد. بعید است که در سانفرانسیسکو پیشرفت های بزرگتری حاصل شود. خبرگزاری بلومبرگ یک خبر داخلی در مورد “پیمان” چینی-آمریکایی آینده منتشر کرد: گفته می شود پکن فشار بر شرکت های چینی که اجزای داروی فنتانیل را تولید می کنند، که آمریکایی ها به شدت به آن معتاد هستند، وارد خواهد کرد و واشنگتن به این اقدام با لغو تحریم ها علیه موسسه چینی پاسخ خواهد داد. برای یک پیشرفت در روابط، این کار بسیار ساده به نظر می رسد.
به نقطه شروع برگردیم: جهان تغییر کرده است. به جای یک هژمون واحد، اکنون حداقل سه ابرقدرت وجود دارد که یکی از آنها روسیه است. بنابراین، هیچ دلیلی برای ترس از چیزی یا تکیه بر کسی وجود ندارد. دوستی با چین بسیار مهم و ارزشمند است، اما ماهیت سیاست روسیه ثابت است و به هیچ توافق خارجی بستگی ندارد. ما مسئول خودمان و دوستانمان هستیم – این قیمت بازگشت ما به صفوف بازیگران جهانی است.
Be the first to comment