کودکان به عنوان سلاح



طارق سیریل عمار
منت

منتشر شده در روسیه امروز


ترجمه مجله هفته




اکونومیست مقاله‌ای منتشر کرده است که در آن مدعی شده است که میتواند پاسخ اینکه چرا اسرائیل اینقدر کودکان فلسطینی را می‌کشد، یا به ادعای این مجله بریتانیایی، چرا “کودکان سهم بسیار بالایی از قربانیان جنگ در غزه را تشکیل می‌دهند” بدهد.
نویسندگان خاطرنشان می‌کنند که «در اوکراین، درگیری بین دو قدرت بسیار بزرگ‌تر، کودکان کمتر از ۵۵۰ نفر از حدود ۹۸۰۰ قربانی غیرنظامی را در مدت زمان بسیار طولانی تشکیل می‌دهند». آنها به خود جرأت میدهد ادعا کنند که «تعداد بسیار زیاد قربانیان کودک در غزه تا حدی ناشی از جمعیت بالای جوان این منطقه است».

به گونه‌ ای بی‌شرمانه، این مقاله قاتلان واقعی را نادیده می‌گیرد (کودکان قربانی “جنگ” هستند، نه قربانی اسرائیلی‌ها)، به تردیدهای دروغین رئیس‌جمهور ایالات متحده جو بایدن در مورد آمار قربانیان فلسطینی (که در واقع مطمئناً کم‌برآورد شده است) توجه کنید تمام اینکار برای این است که مخاطبان را نسبت به آمار مشکوک کنند، و هرگز پاسخ واقعی را ذکر نمی‌کند: این تعداد کودک به این دلیل کشته می‌شوند که اسرائیل یک جنایت جنگی پس از یک جنایت جنگی دیگر را علیه جمعیت غیرنظامی مرتکب می‌شود و در عین حال استراتژی مجازات جمعی را دنبال می‌کند که به نسل‌کشی و پاکسازی قومی منجر می‌شود (اگرچه این تعاریف، مانند اغلب اقدامات اسرائیل، در سطوح رسمی مختلف مورد بحث قرار می‌گیرند). و همچنین، زیرا این امر به دلیل همدستی غرب امکان‌پذیر است. در کل، یک نمونه معمولی از گزارش‌دهی جریان اصلی غربی است.
در پشت این چرخش، که به عنوان یک تحلیل سرد و بی‌طرفانه به سبک انگلیسی با آمار و نمودار ارائه می‌شود، چیزهای بیشتری وجود دارد. این مقاله به طور ناخواسته پنجره‌ای گسترده به چیزی زشت اما مهم باز می‌کند: نقطه‌ای که روایت‌ها درباره اینکه چه کسی چند فرزند دارد یا جمعیت، با بی‌انسانی‌سازی از انسان فلسطینی تلاقی میکند و پیوند میخورد و جنایات علیه همنوعان را ممکن می‌سازد.

همانطور که خالد الگیندی، مدیر برنامه فلسطین و امور فلسطین و اسرائیل در موسسه خاورمیانه، در مجله نیوزویک توضیح داد، این بلاغت بی‌انسانی، تصوری را القا می‌کند که “زندگی، رنج و انسانیت فلسطینی‌ها کمتر از زندگی، رنج و انسانیت اسرائیلی‌ها ارزش دارد”. و همانطور که راز سگال متخصص نسل‌کشی و هولوکاست، خاطرنشان کرده است، حمله اسرائیل بر اساس معیارهای کنوانسیون منع نسل‌کشی سازمان ملل در سال ۱۹۴۸ یک “نمونه کتابی” است، در حالی که یکی از عناصر معمول نسل‌کشی این است که دیگران را کمتر انسانی جلوه دهد.

این سلاح ویرانگر تحریف گسترده باعث می‌شود که عاملان، مانند بسیاری از اسرائیلی‌ها در حال حاضر، احساس کنند که آماده کشتن هستند و نتیجه کارشان موجه است. همچنین همدستان آنها را که بسیاری از آنها از نخبگان سیاسی، رسانه‌ای و فکری غرب هستند، تحریک و محافظت می‌کند.
برای تماشاگرانی که در برابر نیاز مبرم فلسطینیان به حفاظت صرفاً سکوت می‌کنند و منفعل می‌مانند، گفتمانی که فلسطینیان را به عنوان «حیوانات» و «وحشی‌ها» مسخره می‌کند و هر فراخوانی به مقاومت را بدون ظرافت به عنوان حمایت از «تروریسم» نشان می‌دهد، حداقل همدلی را سرکوب می‌کند، آنچه از وجدان باقی مانده را بی‌حس می‌کند و شکست اخلاقی آشکار را توجیه می‌کند گفتمانی متمدن است.

البته اکونومیست بر آن است که ظاهر را (همچنان) را حفظ کند، با اینکه نکات ناخوشایند خود را در میان انبوهی از زبان جامعه‌شناسی درباره درآمد متوسط، نرخ باروری و تحصیلات متوسطه می‌پیچد. اما پیامش هنوز بلند و واضح است: کودکان در غزه به صورت دسته‌جمعی می‌میرند، نه به این دلیل که اسرائیلی‌ها آنها را می‌کشند، بلکه به این دلیل که تعداد زیادی از آنها وجود دارد. مرحله اول بی‌انسانی‌سازی: از فکر کردن به کودکان به عنوان کودکان با نام و چهره دست بردارید، بلکه آنها را به عنوان اعداد ببینید. و سپس آنهم به عنوان اعداد انبوه.

گام دوم بی‌انسانی‌سازی: واقعیت اینکه تعداد زیادی جوان فلسطینی وجود دارد، همانطور که از اکونومیست می‌آموزیم، نتیجه طبیعی زندگی بشر نیست. با مقایسه فلسطینیان با گروه‌های جمعیتی فقیرتر در جهان، نویسندگان به این نتیجه می‌رسند که نرخ باروری بالای آنها یک ناهنجاری است که به گفته آنها توسط سیاست‌های میهن‌پرستانه، یعنی پرو-ناتالیستی رهبران فلسطینی، از رئیس‌جمهور مرحوم سازمان آزادی‌بخش فلسطین یاسر عرفات تا حماس، قابل توضیح است. به عبارت دیگر، فلسطینیان به عنوان افرادی به تصویر کشیده می‌شوند که، همانطور که امروز می‌گوییم، از خود برای تولید مثل و در نتیجه فرزندان خود به عنوان سلاح استفاده می‌کنند.

تأکید مقاله “اکونومیست” بر این نکته که کودکان فلسطینی بخشی از یک استراتژی جمعیتی بلندمدت هستند، بسیار گزنده است.

به یاد داشته باشیم که در دیدگاه ایالات متحده، مهم ترین متحد غربی اسرائیل، حمله به غزه، از جمله گرسنگی و کشتار غیرنظامیان، اعمال حق دفاع مشروع اسرائیل محسوب می شود. (البته از این واقعیت بگذریم که طبق حقوق بین الملل، اسرائیل یک قدرت اشغالگر نظامی است و بنابراین “دفاع مشروع” توجیهی برای اعمال خشونت علیه سرزمین های اشغالی نیست.) این را با آنچه “اکونومیست” در مورد کودکان فلسطینی می گوید، ترکیب کنید که بخشی از یک استراتژی جنگ جمعیتی بلندمدت “از گهواره تا گور” هستند. از اینجا، فقط کافی است دو نقطه را با هم وصل کنید تا به این نتیجه برسید که اگر کودکان یک “سلاح” باشند، اعمال “جنایتکارانه” علیه آنها قابل قبول است.

حتی اگر هیچ کس در این مجله، از نویسندگان گرفته تا سردبیران، نتواند سقوط اخلاقی را که استدلال خود آنها باز می کند، درک کند، خود این عدم درک این شکست به خودی خود مایه شرمساری و رسوایی است.

در واقعیت، فلسطینی ها باید یاد بگیرند که کودکان خود را به عنوان آینده خود درک کنند، و آنهم با فوریت و شدتی که معمولا مردمی که در تاریخ خود با پاکسازی های سیستماتیک قومی، آپارتاید و نسل کشی مواجه نبوده اند، آنرا درک مبکنند یعنی مردم «متمدن» غربی یعنی «انسانهای کامل».

اینکه کشتار این کودکان فلسطینی توسط متجاوزان اسرائیلی را به گردن قربانیان فلسطینی انداختن، به این دلیل که جرأت داشته اند در برابر سرکوب بی رحمانه، فرزندان زیادی داشته باشند، عمیقاً ریاکارانه است.

البته یهودیان نیز این نوع فوریت را می شناسند، به ویژه از طریق تلاش تاریخی اخیر آلمان برای نابودی آنها. اما نسل کشی علیه ملت خود در رهبران صهیونیستی امروز به همدلی با ملل دیگر منجر نشده است. برای آنها، شعار ” دوباره هرگز” به معنای ” هرگز دوباره برای ما” است.

البته، رهبران فلسطینی تنها کسانی نیستند که نگران جمعیت هستند. جمعیت شناسی قرن بیستم در مرکز پروژه صهیونیستی قرار داشته است، و این هم در دو جهت: از یک سو، به عنوان تلاشی مداوم برای افزایش تعداد یهودیان صهیونیست و سپس شهروندان یهودی اسرائیل، و از سوی دیگر، به عنوان ترسی به همان اندازه پایدار از رشد جمعیت فلسطینی.

از اولین پاکسازی قومی اکثریت فلسطینیان (حداقل ۷۰۰ هزار نفر)، که قبل از جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ آغاز شد و تا آن زمان ادامه داشت، کاهش تعداد آنها یکی از دلایل اصلی این بود که اسرائیل همیشه حق بازگشت فلسطینیان را که در قطعنامه ۱۹۴ مجمع عمومی سازمان ملل متحد به آن تأکید شده بود، رد کرده است.
این امر به نوبه خود یکی از عوامل اصلی غیرممکن بودن یک راه حل صلح پایدار بوده است. به عبارت دیگر، اسرائیل فلسطینی‌ها و کودکان آنها را تهدید اساسی امنیت ملی خود می‌داند و این یکی از بزرگترین موانع بر سر راه رسیدن به راه حلی است که عدالت را برای فلسطینی‌ها به ارمغان آورد و جهان را از بحرانی پایان‌ناپذیر و بسیار خطرناک که باید مدت‌ها پیش پایان می‌یافت، رها کند.

چگونه ممکن است یک نشریه معتبر و تأثیرگذار مانند اکونومیست دست به انتشار چنین مقاله‌ای بزند – و آنهم در هر زمانی، بلکه در طول یک حمله مداوم به نوار غزه که بیش از ده هزار نفر کشته شدند، تقریباً نیمی از آنها کودکان؟ پاسخ این است که نظام‌مند کردن انسان‌زدایی فلسطینی‌ها، کاهش بلاغی آنها به “زندگی بیولوژیکی صرف که بدون هیچ اخلاقی و ارزشی” – همانطور که علی ابونعمه، روزنامه‌نگار و نویسنده آمریکایی توضیح می‌دهد – تاریخچه طولانی دارد.

ناظران آگاه خاطرنشان می‌کنند که حمایت غرب از اقدامات اسرائیل وجهه‌ای را که هنوز در بقیه جهان – یعنی در اکثر کشورها – دارد، از بین می‌برد. این درست و سزاوار است. زیرا بدتر از زبان انسان‌زدایی این است که این امر به هیچ وجه یک پدیده حاشیه‌ای نیست: در غرب می‌توان در این عمل که به نسل‌کشی دامن می‌زند شرکت کرد و با همدلی و پذیرش روبرو شد، نه سرزنش و نکوهش، تا زمانی که قربانیان فلسطینی باشند. غرب که خود را به عنوان “باغ” “ارزش‌ها” توهم می‌کند، تاریخچه طولانی خشونت تکان‌دهنده همراه با ریاکاری شگفت‌انگیز دارد. اما در این لحظه از تاریخ جاری، بدرفتاری هولناک با فلسطینی‌ها – در کلام و عمل – فساد عظیمی است. و بشریت فراموش نخواهد کرد یا نخواهد بخشید.




طارق سیریل عمار مورخ و کارشناس سیاست بین الملل است. او اصالتاً اهل آلمان است، در انگلستان، اوکراین، لهستان، ایالات متحده آمریکا و ترکیه زندگی و تدریس کرده است.

پروناتالیستیسم دیدگاهی است که معتقد است تولد فرزند مطلوب است و باید تشویق شود. پروناتالیست‌ها بر این باورند که فرزندان هدیه‌ای هستند و بشریت با رشد جمعیت تقویت می‌شود.

Be the first to comment

پاسخی بگذارید