
زمینه استعماری جنگ بین اسرائیل و حماس و متحدان آن در سیاست و رسانهها نادیده گرفته میشود
نویسنده: نورمن پش
یونگه ولت
ترجمه مجله هفته
نورمن پش استاد بازنشسته علوم سیاسی و حقوق عمومی است و بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ از حزب چپ در بعنوان نماینده مجلس در پارلمان آلمان فعالیت سیاسی داشت.
فلسطینیها نه تنها از زمان نکبه ۱۹۴۸، بلکه از دیرباز تحت سرکوب استعماری، آوارگی و تبعید قرار گرفتهاند.
طبقه سیاسی، چه در دولت، احزاب و رسانهها [غرب و آلمان]، به طور واضح عقیده خود را دارند: حماس باید نابود شود – به هر قیمتی. بگذارید یک بار جنبه سیاسی مشکوک این گزاره را کنار بگذاریم، اما در آن یک اشتباه اساسی وجود دارد. این گزاره، حمله و بروز خشونت را به مسئولیت یک سازمان واحد، یعنی حماس، تقلیل میدهد. این گزاره، تاریخ جنگهای آزادیبخش استعماری در آفریقا را فراموش کرده است که همیشه توسط یک یا دو سازمان نظامی رهبری میشدند. چه FLN در الجزایر، ANC در آفریقای جنوبی، SWAPO در نامیبیا، MPLA در آنگولا، PAIGC در گینه بیسائو، Frelimo در موزامبیک و یا سازمان آزادیبخش فلسطین در فلسطین، همه آنها به عنوان تروریست مورد حمله غرب قرار گرفتند. اما آنها فقط بازوی سیاسی-نظامی یک ملت بودند که برای آزادی خود میجنگیدند. در همه این جنگهای آزادیبخش، حقوق بینالملل در وضعیتی ناامیدکننده قرار داشت.
سیاست و رسانهها اکنون نیز نمیخواهند درک کنند که این درگیری در غزه و نیز در کرانه باختری، یک مبارزه آزادیبخش برای کل ملت فلسطین علیه سرکوب، مصادره اموال، خشونت و تحقیر چند دههای است. ما نباید فراموش کنیم و سرکوب وحشتناکی را که اکنون به طور گسترده و پرشور مورد انتقاد قرار میگیرد، در بیش از ۷۵ سال گذشته در حملات و کشتارهای متعدد از دیر یاسین تا ماسافر جاتا تجربه کردهایم. این جمعیت فلسطینی همیشه علیه آن ایستاده است – بیهوده. اکنون، وضعیتی ناامیدکننده مانند یک شورش در زندان به انفجار منجر شده است.
انتقام راه حل نیست
اگر اسرائیل با حمایت ایالات متحده و ائتلاف ناتو اصرار دارد که برای پاسخ به حماس آن را، نابود کند و از صحنه گیتی پاک کند، حتی اگر به قیمت قربانی شدن هزاران غیرنظامی و تبدیل غزه به ویرانهای باشد، مرتکب اشتباه دوم میشود: این کار مقاومت ملت فلسطین علیه خشونت آپارتاید را شکست نخواهد داد. میتوان یک سازمان را نابود کرد، اما نمیتوان یک ملت را نابود کرد. این کار را امروز سازمان ملل متحد و یک وجدان ضد استعماری باقیمانده در جهان متوقف خواهد کرد. میتوان احساس انتقام را ارضا کرد، اما نمیتوان با آن صلح را تضمین کرد. تمام قدرتهای استعماری کلاسیک مجبور به عقبنشینی از مستعمرات خود شدند. اسرائیل، یک استعمار صهیونیستی، در اینجا نیز استثنا نخواهد بود.
حقوق بینالملل و حقوق بشر در این درگیری مدتهاست که نقشی ایفا نمیکنند. آنها از زمان تأسیس دولت اسرائیل در برابر ملت فلسطین به طور مداوم نادیده گرفته و نقض شدهاند. اسرائیل هرگز کنوانسیونهای ژنو را برای مناطق اشغالی به رسمیت نشناخته است. قدرتهای ضامن اسرائیل، به ویژه ایالات متحده و آلمان غربی، تمام نقضهای حقوق بینالملل را پوشانده و پذیرفتهاند. دادگاههای بینالمللی تنها در سالهای اخیر برای بررسی سیاست استعمار و جنایات جنگی فراخوانده شدند، که بلافاصله به دلیل مقاومت قدرتهای ضامن مسدود شد.
در حالی که مردم آفریقا هنوز در سازمان ملل متحد برای به رسمیت شناختن سیاسی و حقوقی مبارزه خود میجنگیدند، این مبارزه اکنون در قطعنامههای سازمان ملل متحد و پروتکلهای الحاقی کنوانسیونهای ژنو به خوبی تثبیت شده است. با این حال، حقوق بینالملل و حقوق بشر از آغاز این درگیری تنها در کنفرانسهای مطبوعاتی و اعلامیههای عمومی دولتها نقشی ایفا کردهاند. آنها وجود دارند، اما تاکنون نتوانستهاند به صلح در منطقه کمک کنند.
واکنش سیاسی نسبت به فلسطینیها در جمهوری فدرال آلمان مرا به یاد زمان بلافاصله پس از حمله جبهه خلق برای آزادی فلسطین (PFLP) به تیم المپیک اسرائیل در سال ۱۹۷۲ در فورستن فلد بروک میاندازد. فضایی شبیه به پوگروم حاکم بود که بسیاری از فلسطینیها را وادار به ترک جمهوری فدرال آلمان کرد. وقتی بزرگترین روزنامه زرد آلمان، بیلد، در صفحه اول خود با عنوان «نوزادان با سرهای بریده» که جعلی بودنش ثابت شده است، تیتر میزند، این موضوع مدتها در ذهن خوانندگان باقی میماند و نفرت پایدار را علیه تمام فلسطینیها ایجاد میکند. تظاهرات و برنامههای آنها ممنوع میشود و شبکههای آنها با خطر تعطیلی تهدید میشود، حتی از اخراج نیز در امان نیستند. مبنای قانونی این اقدامات اغلب مورد مناقشه است و دادگاهها در مورد آنها تصمیم میگیرند.
پایان اشغال
نه، این سطور توجیهی برای فاجعه قتلعامی که جنگجویان حماس در حمله خود انجام دادند نیست، هیچ تأیید پنهانی برای سرود پیروزی در خیابانهای اروپا نیست. آنها توسط ترس از این امر نوشته شدهاند که تصویر «ترور» حماس با تمام قساوت حمله، ماهیت واقعی این خشونت به عنوان قیام جامعه فلسطین را پنهان میکند. اینکه همچنان از به رسمیت شناختن فلاکت وجود فلسطین در غزه و کرانه باختری خودداری میشود و اشغال و آپارتاید چند دههای را به عنوان دلیل واقعی خشونت ناگهانی به رسمیت نمیشناسند. این امر مدتهاست که اعلام شده است و با هیچ جنگی علیه نابودی از بین نخواهد رفت.
رهبران ایالات متحده و آلمان در سفرهای زیارتی خود به اورشلیم، تنها پیامهای همبستگی خود را ارائه خواهند کرد و از جنگی انسانی دفاع خواهند کرد. اما آنها دوباره از اعمال فشار بر دولت اسرائیل برای اجرای تنها راه ریشهکن کردن خشونت غافل خواهند شد: پایان دادن به اشغال و امکانپذیر ساختن تأسیس یک دولت مستقل برای فلسطینیها. اما در داخل، فشار بر جمعیت عربی باعث افزایش نفرت علیه آنها، طرد و انزوای آنها خواهد شد. این امر جامعه را دچار شکاف میکند و نژادپرستی را تقویت میکند. در نتیجه، جمعیت یهودی بهطور فزایندهای مورد حمله قرار خواهد گرفت و یهودستیزی تشدید خواهد شد. در نهایت، خشونت افزایش خواهد یافت و استفاده از پلیس نمیتواند فضای خصمانه را آرام کند. سیاستی نه چندان عاقلانه با پیامدهای مضر قابل پیشبینی.