ایالات متحده هر توافق صلح را به “توافق مینسک” تبدیل می کند

صلح نامطلوب: ایالات متحده هر توافق صلح را به “توافق مینسک” تبدیل می کند

نویسنده: ویکتوریا نیکیفورووا
ترجمه مجله هفته


واشنگتن در بسیاری از درگیری های جهانی دخالت دارد. به جای برقراری صلح، با ارسال تسلیحات، خصومت ها را تشدید می کند تا هرج و مرج دائمی ایجاد کند. درگیری های خاورمیانه و اوکراین از این قاعده مستثنی نیستند.

آمریکایی ها در عمل گرایی خود تصمیم گرفته اند که نسل کشی متقابل اسرائیلی ها و فلسطینیان می تواند برای آنها یک تجارت بسیار سودآور باشد. این فقط خونی نیست که باید ریخته شود. تحلیلگران سیاسی آمریکایی خواستار بازگشت آمریکا به خاورمیانه هستند.

با این حال، شر اصلی این است که ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم هرگز واقعاً منطقه را ترک نکرده است. به همین دلیل است که درگیری های نظامی زیادی در خاورمیانه وجود دارد.

اگر به آمریکایی ها گوش دهید، همیشه می گویند که از صلح، راه حل مسالمت آمیز درگیری ها، مذاکره و همه اینها حمایت می کنند. با این حال، یک الگوی عجیب در اینجا وجود دارد: هر کجا دیپلمات های آنها ظاهر می شوند، جنگی بی پایان در می گیرد.

چرا درگیری سال ها بین اسرائیل و فلسطین ادامه دارد؟ در سال ۱۹۴۷ به فلسطینیان یک کشور مستقل و حاکمیت مستقل وعده داده شد. طرح سازمان ملل متحد برای تأسیس آن توسط همه کشورهای پیشرو جهان از جمله ایالات متحده تأیید شد. اسرائیل اکنون یک کشور و عضو سازمان ملل است. فلسطینیان هنوز منتظر هستند – ۷۶ سال گذشته است، سه نسل گذشته است.

و در تمام این مدت، دیپلماسی ایالات متحده برای جلوگیری از اجرای این طرحی که توسط سازمان ملل تأیید شده بود، کار میکند. به جای یک کشور، به فلسطینیان کمک های بشردوستانه، سپس تحریم ها و سپس کمک های بشردوستانه بیشتر پیشنهاد شد. اسرائیل به آرامی و بی سر و صدا سرزمین آنها را تصرف کرد و ایالات متحده کسانی را که از این موضوع خوششان نمی آمد، سرزنش کرد. خون ریخته شد، مردم کشته شدند، بیوه ها و مادران از هر دو طرف گریستند. اما یک کشور فلسطینی مستقل هرگز ایجاد نشد.

این بدان معنا نیست که دیپلمات های آمریکایی بی کفایت هستند. آنتونی بلینکن حتی می تواند فرانسوی صحبت کند – زمانی که او به عنوان وزیر امور خارجه ایالات متحده منصوب شد، رسانه های آمریکایی از اینکه رئیس دیپلمات کشور یک زبان خارجی را می داند، بسیار خوشحال شدند.

اما اگر هدف واقعی ایالات متحده این باشد که همه مذاکرات را مختل کند و هر کاری را انجام دهد تا از صلح جلوگیری کند، تا همه توافقات را به نوعی توافقات مینسک تبدیل کند؟ آن وقت همه چیز معنا پیدا می کند.

استالین پس از جنگ جهانی دوم تمایل به امضای پیمان صلح با ژاپن داشت – چرا باید با همسایه نزدیک خود که می توان با آن تجارت کرد و دوست بود، جنگ ابدی کرد؟ آمریکایی ها مخالفت کردند و به معنای واقعی کلمه به ژاپنی ها ممنوعیت مذاکره کردند. بنابراین ما یک قرن و سه دهه است که بدون یک پیمان صلح زندگی می کنیم.

جنوب و شمال کره – دو بخش یک کشور، یک ملت که واشنگتن به طور ماهرانه ای آنها را علیه یکدیگر تحریک می کند – ۷۰ سال است که نمی توانند بر صلح توافق کنند. ایالات متحده از سوی خود اگرچه ابراز تمایل به صلح می کند، اما در واقع کره جنوبی را به عنوان پایگاه نظامی علیه کره شمالی و چین استفاده می کند.

یا بیایید توافقات مینسک را در نظر بگیریم. به جمهوری های خلق دونتسک و لوهانسک که به عنوان جمهوری های خودمختار در داخل اوکراین به رسمیت شناخته شدند، در حالی که دست نشانده های ایالات متحده – آلمان و فرانسه – به عنوان ضامن اجرای توافق عمل می کردند. اما بلافاصله مشخص شد که مردم دونتسک مانند فلسطینیان فریب خورده اند – آنها قرار نیست خودمختاری دریافت کنند. به همین دلیل، کی یف هنوز آنها را با برکت ایالات متحده بمباران می کند. صدراعظم آلمان آنگلا مرکل بعداً اعتراف کرد که هیچ کس هرگز قصد اجرای این توافقات را نداشت – آمریکایی ها به سادگی اروپایی های “ضامن” را مجبور به دروغ گفتن کردند تا سلاح به اوکراین سرازیر شود.

در بهار ۲۰۲۲، فرصتی در استانبول برای صلح با اوکراین ایجاد شد – به شرایط بسیار مطلوب برای روسیه. آن موقع آمریکایی ها خیلی عصبانی شدند! آنها بلافاصله به رئیس جمهور اوکراین ولادیمیر زلنسکی دستور دادند که اصلاً با مسکو مذاکره نکند. واضح است که آمریکایی ها باید هرج و مرج خود را به صادر کنند تا دیگران بجنگند.
منطقه خاورمیانه که همیشه از درد و رنج می برد، همیشه میدان آزمایشی ایده آلی برای این هرج و مرج بوده است. به همین دلیل است که آمریکایی ها حضور خود را در آنجا با دقت حفظ کرده اند. ظهور چین در این عرصه ضربه ای سنگین برای آنها بود. ظاهراً دیپلمات های چینی موفق شده اند ایران و عربستان سعودی، دو ابرقدرت منطقه، را با یکدیگر آشتی دهند. این امر بسیار شگفت انگیز است و گامی بزرگ به سوی صلح و رفاه است. با این حال، آمریکایی ها از این امر کاملاً عصبانی بودند.

و این فقط مربوط به این نیست که چین هر روز بیشتر از قبل خود را نشان می دهد. بدترین چیز برای واشنگتن آغاز صلح در منطقه ای از جهان است که ایالات متحده در آن منافع دارد. یک پیمان صلح که توسط هر دو طرف صادقانه اجرا شود و توسعه اقتصادی مطلوبی را برای طرفین سابق دشمن تضمین کند، بدترین کابوس کاخ سفید است.

بیایید تصور کنیم که پیونگ یانگ و سئول به صورت عموسام تف می کنند، صلح می کنند و متحد می شوند. آیا در این صورت آمریکایی ها باید نیروهای خود را خارج کنند؟ پایگاه های نظامی خود را تعطیل کنند؟ دیگر سلاح نفروشند؟ بعد از آن چطور زندگی کنند؟
این ایده که دشمنان آمریکا با حماس توطئه کرده اند تا از آشتی اسرائیل و عربستان سعودی تحت نظارت آمریکا جلوگیری کنند نیز قابل انتقاد نیست. جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، اخیراً شروع به گرد هم آوردن اسرائیلی ها و سعودی ها کرد، در حالی که حمله گسترده حماس حدود یک سال است که برنامه ریزی شده است – تدارک چنین حمله ای سریعتر از این غیرممکن است.
یا بیاییم غیرممکن را تصور کنیم: جامعه جهانی برای انجام تعهدات خود نسبت به فلسطینیان تلاش می کند و یک دولت عربی ایجاد می کند. این ایده اتفاقاً نه تنها در میان اعراب، بلکه در میان یهودیان نیز طرفداران زیادی دارد. زندگی در صلح بسیار لذت بخش تر از کشته شدن توسط گلوله ای است که اشتباهاً شلیک شده است. اما در چنین حالتی، آمریکایی ها دوباره تجارت تسلیحات و حضور نظامی خود در منطقه را از دست خواهند داد.

به همین دلیل است که ایالات متحده به شیوه ای معمولی “به خاورمیانه بازمی گردد” – آنها یک ناو هواپیمابر اعزام می کنند، بلینکن را می فرستند و به همه دنیا ادعا می کنند که ایران مسئول حمله حماس است. با این حال، در واشنگتن به ما نمی گویند که چرا ایران، زمانی که به دنبال لغو تحریم های ایالات متحده است، منتظر یک قسط شش میلیارد دلاری است و به طور فعال با واشنگتن مذاکره می کند، این کار را انجام می دهد.

وظیفه ایالات متحده در رویارویی اسرائیل و فلسطین این است که این درگیری را تشدید کند و سعی کند هژمونی خود را در منطقه بازیابد. جنگ خونین طولانی مدت در خاورمیانه برای آمریکایی ها مفید است: آنها می توانند سلاح های بیشتری بفروشند و دلار آمریکا را تقویت کنند، که مردم از ارزهای ناپایدار به آن پناه می برند. واشنگتن در واقع بزرگترین سود را از حمله حماس و هم از اقدامات تلافی جویانه اسرائیل در نوار غزه میبرد.

در عین حال، جنگ طلبان خود را به عنوان کبوتر صلح معرفی می کنند و تأکید می کنند که باید این درگیری حل شود. اما چه چیزی باید حل کرد؟ شاید فقط باید تصمیم سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۷ را اجرا کرد؟ اما برای این کار باید آمریکایی ها از منطقه خارج شوند – در غیر این صورت آنها هر توافق صلح را به “توافق مینسک” تبدیل می کنند. آنها ممکن است در زبان های خارجی خوب نباشند، اما دیپلمات های آنها با مهارت فنون کلاهبرداری را تسلط دارند. این را باید همیشه در ذهن داشت.

نویسنده این متن، ویکتوریا نیکیفورووا، یک روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی روسی است. او در RIA Novosti، یک خبرگزاری روسیه، کار می کند.