«در کنار جنبش کارگری و کمونیستی منطقه» یا در جهتی متفاوت ؟! – مسعود امیدی

«در کنار جنبش کارگری و کمونیستی منطقه» یا در جهتی متفاوت ؟!

(نگاهی به اطلاعیه‌ی حزب توده‌ی ایران پیرامون عملیات «طوفان الاقصی» و نبرد رهایی‌بخش خلق فلسطین)

مسعود امیدی

 

از ۱۴ می سال ۱۹۴۸ زمان تشکیل دولت اسرائیل تا کنون شاهد موج‌های پی‌در‌پی جنگ و خون‌ریزی و فجایع انسانی و نقض گسترده‌ی حقوق خلق فلسطین از سوی رژیم نژادپرست و صهیونیست اسرائیل با حمایت آمریکا و متحدان اروپایی آن بوده‌ایم.

طی این مدت ده‌ها قطع‌نامه از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه اسرائیل صادر شد که رژیم اسرائیل تن به اجرای هیچ یک از آن‌ها نداد و به صورت مداوم با توسعه‌ی قلمروی سرزمین‌های اشغالی و شهرک‌سازی و … ، آوارگی طیف هر چه گسترده‌تری از خلق فلسطین را سبب‌گردید. بدیهی است که هیچ کشور دیگری در جهان وجود ندارد که از این منظر قابل قیاس با اسرائیل باشد. اسرائیل با داشتن صدها کلاهک هسته‌ای، عضو پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) هم نیست. و نه تنها از سوی آمریکا و غرب مورد تحریم قرار نمی‌گیرد، بلکه سالیانه از میلیاردها دلار حمایت مالی و تسلیحاتی و سیاسی و نظامی ایالات متحده‌ی آمریکا نیز برخوردار است. به عنوان مثال در سال ۲۰۲۰ آمریکا سه میلیارد و هشتصد میلیون دلار کمک به اسرائیل داده است که سه میلیارد و سیصد میلیون دلار آن نظامی بوده است. کارنامه‌ی اسرائیل در نقض مقررات بین‌المللی و قطع‌نامه‌های سازمان ملل، نقض حاکمیت ملی فلسطینی‌ها، نژادپرستی، جنایت و نقض حقوق بشر زبانزد و فاجعه‌بار است. از این رو اسرائیل به هیچ وجه به عنوان یک کشور متعارف در جهان نیست. یک رژیم نژادپرست ناقض حقوق بشر است که چند میلیون نفر را در زندان سربازی به نام غزه زندانی کرده است و …

طی دهه‌ها مقاومت خلق فلسطین در برابر تجاوزگری و جنایت رژیم اسرائیل از فراز و فرودهای بسیاری برخوردار بوده است. در زمان موجودیت اتحاد شوروی، سازمان آزادی بخش فلسطین و جبهه‌ی خلق برای آزادی فلسطین جایگاه برجسته‌ای در هدایت و رهبری این مبارزات داشتند. متأثر از مجموعه‌ای از عوامل به ویژه تخریب و نابودی اتحاد شوروی، به‌موازات کاهش نقش جنبش‌های کارگری و احزاب کمونیستی در جهان، در جنبش ملی خلق فلسطین نیز  نقش کمونیست‌ها رو به افول گذاشت. از سوی دیگر به دنبال انقلاب «اسلامی» سال ۱۳۵۷ در ایران و به‌ویژه رویکرد حمایتی گسترده‌ی رهبری مذهبی آن از جنبش ملی خلق فلسطین، نیروهای اسلام‌گرا اعم از شیعه و سنی در فلسطین و بسیاری از کشورهای منطقه در مبارزات اجتماعی و ملی تبدیل به نیروی هژمون شدند.

بدیهی است که اسلام سیاسی از نظر استراتژیک هیچ جایگزینی به جای نظام سرمایه‌داری ندارد، اسلام سیاسی در تعارض با حقوق و آزادی‌های دموکراتیک است، اسلام سیاسی در عین حال در تعارض با ارزش‌های مدرن و غربی بوده و واپس‌گرا هم هست، بسته به شرایط دارای وجه ناسیونالیستی هم هست. این ویژگی‌ها را در کشورهای مختلف می‌توان دید. بسته به اینکه چه تضادهایی در شرایط مبارزه اجتماعی و سیاسی عمده شوند، اسلام سیاسی با استفاده از قدرت گسترده‌ی بسیج‌گری خود بر همان تضادها متمرکز می‌شود و به نیروی هژمون تبدیل می‌شود. و در ارتباط با فلسطین نیز بر بستر تضاد تاریخی عملاً موجود در ارتباط با حق حاکمیت ملت فلسطین در برابر تجاوزگری دائمی اسرائیل به حقوق این ملت، فضایی برای نقش‌آفرینی جریان‌هایی چون حماس و حزب‌الله و جهاد اسلامی … فراهم شده‌است تا به پرچم‌دار دفاع از منافع ملی خلق فلسطین در برابر تجاوز و نژادپرستی صهیونیسم تبدیل شوند. از مهم‌ترین علل پایگاه عظیم اجتماعی آن‌ها را باید در همین واقعیت جست. عدم درک این واقعیت می‌تواند به گمراهی، انحراف و برداشت‌ها و تحلیل‌های نادرست مخرب و خطرناکی بیانجامد. بدون درک این واقعیت نمی‌توان به تحلیل درستی از آنچه در غزه و جنبش ملی خلق فلسطین می‌گذرد، دست‌یافت. شرط حمایت کمونیست‌ها از جنبش‌های ضد فاشیستی و ضد تجاوز و مدافع استقلال ملی و ضد تبعیض نژادی و ضدصهیونیستی نمی‌تواند این باشد که حتما باید این جنبش‌ها تحت رهبری نیروهای دموکراتیک، مدرن، سکولار و مترقی و رادیکال و ضدسرمایه‌داری و … باشند. این نوع نگاه به تحولات سیاسی هیچ نسبتی با رآل پالیتیک (واقع‌بینی سیاسی) ندارد. مطلعین از تاریخ جنبش کمونیستی حتماْ موارد متعدد از ایستادگی نیروهای غیر مدرن و دارای گرایش‌های واپس‌گرایانه را در دفاع از استقلال کشورهایشان در برابر تجاوزات امپریالیستی را به خاطر دارند، از جمله حمایت استالین از فلان امیر افغان با رویکرد دفاع از اشرافیت و سلطنت‌ را در زمانی که در برابر امپریالیسم ایستادگی می‌کرد. و البته طبیعی است که چنین ائتلاف‌ها و اتحادهایی به هیچ وجه قرار نیست عقد اخوت مادام‌‌العمر باشند و به تناسب پیشرفت مبارزه، تغییر صف‌بندی‌ها و وزن نیروها و شکل‌گیری توازن قوای جدید، دستخوش تغییرات خواهند شد.

واقعیت آن است که فارغ از تمایل و خوشایند دیگران، در اینجا و در این شرایط هم مانند جنگ در اوکراین، در عمل هیچ جبهه‌ی سومی وجود ندارد. یک طرف خلق فلسطین است و حماس و سایر نیروهای همراه و در طرف دیگر رژیم صهیونیستی نژادپرست و متجاوز اسرائیل که ده‌ها قطع‌نامه‌ی سازمان ملل را زیر پا گذاشته است و به هیچ مرجع بین‌المللی هم پاسخگو نیست و در عین حال از حمایت گسترده‌ی  ایالات متحده‌ی آمریکا هم برخوردار است و چهره‌هایی چون زلنسکی و …

اینکه حماس، واپس‌گرا و ضدکمونیست و ضددموکراتیک و … است، نمی‌تواند نافی این واقعیت باشد که  برآمد این نیرو که از پشتیبانی گسترده‌ی مردم برخوردار است، بر جنبش مقاومت هژمون شده است. نقش حماس در تضعیف نیروهای چپ و سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف) غیرقابل انکار است. اما در این هم تردیدی نیست که کم‌رنگ شدن و تضعیف سهم و نقش و جایگاه و حذف تدریجی آن‌ها در رهبری جنبش ملی خلق فلسطین، بیش از آنکه محصول جهت‌گیری و اقدامات حماس باشد، محصول رویکرد و عملکرد خودشان است. چپ در صحنه‌ی جهانی هم در دهه‌های گذشته فضاهای عمومی را از دست داد، در اروپا که دیگر حماس در کار نبود. فضای مبارزه از پویایی برخوردار است و هزینه‌ی ضعف‌ها، خطاها و کاستی‌ها را با کاهش وزن سیاسی و اجتماعی نیروها پاسخ می‌دهد. به‌ هر روی، ورای تغییر توازن قوا در فضای جهانی پس از تخریب و نابودی اتحاد شوروی، پاسیفیسم و سازشکاری ساف از یک سو و بی‌توجهی جامعه‌ی جهانی به نقض مداوم قطع‌نامه‌های سازمان ملل و حقوق خلق فلسطین از سوی اسرائیل، از مهم‌ترین زمینه های برآمد نیرویی چون حماس بوده است. نمی‌توان با نگاهی نوستالژیک به گذشته و نقش قابل توجه کمونیست‌ها در جنبش خلق فلسطین، در حسرت آن اشک ریخت و چشم بر آنچه هم اکنون در جریان است، بست. نگاه لنینی به رویدادها بیش از هر چیز بر واقع‌بینی و تحلیل مشخص از وضعیت مشخص اتکا دارد. بی‌تردید مجموعه‌ای از عوامل تاریخی، اجتماعی، طبقاتی، تمدنی و مرتبط با آینده پژوهی، سیاسی، ایدئولوژیک، نظامی و … در فضای مبارزه‌ی خلق فلسطین و پویش آن تأثیرگذار هستند. تلاش برای تمرکز بر تحلیل چنین رویداد پیچیده‌ای با تمرکز صرف بر جنبه‌های طبقاتی (و آن هم در چارچوب تنگ جمعیتی که در نوار غزه و در یک زندان روباز در شرایطی کاملاً نامتعارف زیست می‌کند) و ناتوانی از تحلیل تعامل، تأثیر متقابل، وزن، جهت و پویایی آن‌ها در قالب پویایی سیستمی، نه نسبتی با مارکسیسم دارد و نه متدولوژی علمی. و چیزی جز ابتذال از مارکسیسم و لنینیسم ارائه نخواهد کرد.   

حقیقت آن است که فارغ از خوشایند و پسند ما، حماس امروز به رغم تبلیغات رژیم اسرائیل و رسانه‌های غربی در قامت یک گروه تروریستی نمی‌گنجد بلکه در روند عینی تحولات و در عمل، خود را به جایگاه رهبری مبارزه‌ی آزادی‌بخش خلق فلسطین برکشیده است. از سوی دیگر در فضای موجود این جنگ، در عمل خط مستقلی که مدافع خلق فلسطین و فارغ از اشکالات حماس و در عین حال برخوردار از توانمندی رقابتی در فضای سیاسی و مبارزاتی و نظامی در برابر رژيم نژادپرست اسرائیل بوده و قادر به بسیج توده‌ها و ایفای نقش در میدان‌های مبارزه باشد، در معرض دید نیست. یک نگاه تاریخی و علمی به رویدادهای در جریان در غزه و فلسطین مستلزم آن است که این نکته‌ی مهم را مورد توجه قراردهد که نمی‌توان و نباید امروز این جنگ را به جنگ بین حماس (به‌عنوان یک گروه شبه‌نظامی) و حاکمیت اسرائیل تقلیل داد. این جنگ با توجه به زمینه‌ی تاریخی آن، فراز برجسته‌ای از نبرد خلق فلسطین در برابر رژيم نژادپرست اسرائیل است که متأثر از مجموعه‌ای از شرایط و عوامل مؤثر در شکل‌گیری توازن قوای اجتماعی، سیاسی و نظامی، جریانی چون حماس را به نیروی هژمون در جنبش ملی خلق فلسطین تبدیل کرده است. فارغ از اینکه چقدر از این عوامل مؤثر و نتیجه‌ی آن خوشایند این و آن باشد، واقعیت آن غیرقابل انکار است.

با توجه به شناخت ماهیت، اهداف و جهت‌گیری‌های غرب‌‌گرایانه و غرب‌پسند جریان‌هایی چون سلطنت‌طلبان و بخش‌هایی از اصلاح‌طلبان و برخی از شخصیت‌ها در ارتباط با جنگ جاری، ضرورتی به پاسخ‌گویی به مواضع آن‌ها به نظر نمی‌رسد. اما مواضعی که از سوی شخصیت‌ها و جریان‌های مدعی مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم و مدافع آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی، صلح، دموکراسی و … در مورد جنگ جاری اتخاذ می‌شود و ایجاد ابهام می‌کند، جای بررسی دارد.

ازجمله‌ي این موارد، به اطلاعیه‌ای مربوط می‌شود که با امضای «حزب توده‌ی ایران» منتشر شده‌است: [1]

پیرامون این اطلاعیه و به‌ویژه مقایسه‌ی آن با بیانیه‌های صادر شده از سوی احزاب کمونیستی منطقه، موارد زیر قابل طرح به نظر می‌رسند:

۱- در عنوان اطلاعیه از «تشدید جنگ در مناطق اشغالی فلسطین» و «سیاست‌های فاجعه‌بار و جنایتکارانه‌ی دولت نژادپرست و دست‌راستی نتانیاهو» استفاده شده است. روشن است که این عنوان با استفاده از «تشدید جنگ…» بر آن است تا توجهات را به «بد» بودن «جنگ» در برابر «صلح» که «خوب» است، جلب‌کند و در صدد القای این ذهنیت است که از آنجا که در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، گروه‌های شبه‌نظامی فلسطینی به رهبری حماس تحت عنوان عملیات «طوفان الاقصی ، تهاجم و یورشی گسترده را علیه اسرائیل از نوار غزه آغازکردند، از موانع غزه و اسرائیل گذشتند و از طریق گذرگاه‌های مرزی غزه وارد شهرک‌ها و تأسیسات نظامی و خاک اسرائیل شدند و زمینه‌ی «تشدید جنگ» را فراهم کردند، لابد کار «بدی» کردند که بر خلاف الزام و ضرورت «صلح» است و آن را به مخاطره می‌اندازد. در بخش دوم این عنوان، موضوع به «سیاست‌های فاجعه‌بار و جنایتکارانه‌ی دولت نژاد‌پرست و دست‌ِراستی نتانیاهو» محدود شده و تقلیل یافته است و نه به ماهیت ارتجاعی، تجاوزکار، جنگ‌افروز، نژادپرست و ضدکارگری و ضدانسانی صهیونیسم و حاکمیت اسرائیل!

۲- در ادامه از همه‌ی «نیروهای طرفدار صلح در جهان» خواسته می‌شود « تا از همه‌ی راه‌های صلح‌آمیزِ ممکن در جهت متوقف‌کردن فوری چرخه‌ی خشونت اخیر در خاورمیانه اقدام کنند و … »

۱-۲-  آنچه از عبارت «چرخه‌ی خشونت اخیر» برمی‌آید، چیزی جز اعلام نظر در باره‌ی عملیات «طوفان الاقصی» از سوی حماس و انتقام‌جویی گسترده‌ی اسرائیل از سوی دیگر نیست. در واقع موضوعی که در بیانیه‌های احزاب کمونیستی با عبارات و توصیفاتی چون «مقاومت مردم فلسطین، که صبح امروز با حمله‌ی همه‌جانبه به شهرک‌های اطراف نوار غزه»، «مبارزه برای پایان‌دادن به اشغال اسرائیلی»، «مبارزه‌ای عادلانه و برای رهایی»، « مبارزه‌ی مردم فلسطین برای موجودیت و استقرار یک کشورمستقل فلسطینی»، «حماسه‌ی جدیدی از قهرمانی علیه اشغال صهیونیست‌ها»، «حمله‌ی قهرمانانه‌ی همه‌جانبه» و … توصیف شده است، در این اطلاعیه ترجیح داده شده است تا با عبارت «چرخه‌ی خشونت اخیر در خاورمیانه» مورد تبیین قرارگیرد! [2]

۲-۲- آیا این «نیروهای طرفدار صلح» در عین حال قرار است مدافع حق حاکمیت ملی و استقلال کشورها هم باشند یا اینکه کاری به آن ندارند و فقط قرار است از صلحی انتزاعی و مجرد، بی‌توجه به زمینه‌ی مادی آن دفاع ‌کنند؟!

۳-۲- می‌شود ساکت بود و نجنگید و عملیات نظامی انجام نداد و به به‌اصطلاح «صلح» مدنظر اطلاعیه پای‌بند بود تا اسرائیل هر کاری می‌خواهد بکند و آن محدود نقاطِ باقی‌مانده از نقشه‌ی اولیه‌ از سرزمین فلسطین چون غزه را نیز که به یک زندان روباز بزرگ تبدیل شده‌است، از آنِ خودکند! آیا چنین صلحی ارزش دارد؟! اساساً آیا می‌شود اسم آن را صلح گذاشت؟ و آیا تسلیم، عنوان مناسب‌تری برای آن نیست؟ در واقع، آیا جز این است که «صلح»، محصول نوعی توازن قوای پایدار است و تغییر توازن قوای موجود نیز تنها از مسیر مبارزه می‌گذرد؟! آیا جز این است که بر اساس رأی دیوان بین‌المللی دادگستری، احداث «دیوار حایل»[3] فاقد حداقل مشروعیت حقوقی اعلام شد و تأکید شد که احداث آن باید متوقف شده و قسمت‌های ساخته شده نیز باید تخریب شود؟ آیا جز این است که قطع‌نامه‌ی ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل متحد، تمام سرزمین‌های اشغال شده پس از ۲۲ نوامبر ۱۹۶۷ را «اشغالی» دانسته و تأکید کرده‌است که این سرزمین‌ها باید در اسرع وقت از سوی اسرائیل تخلیه شده و تحویل فلسطینی‌ها شود؟[4]  با توجه به این حقیقت، چرا نباید عبور حماس از این دیوار و ورود به مناطق اشغالی را به جای «چرخه‌ی خشونت اخیر»، در چارچوب نبردی دفاعی و عادلانه و مشروع دید؟!

بعلاوه، آیا تنها «صلح» است که از ارزش‌های قابل دفاع است، یا اینکه در کنار آن حق حاکمیت ملی نیز از ارزش‌های قابل دفاع محسوب می‌شود و می‌توان و گاه باید برای دست‌یابی به آن‌ها و در واقع دست‌یابی به همان ارزش «صلح» جنگید؟! کدام ملت بیشتر از فلسطینی‌ها  دلایل موجه‌تری برای دفاع و جنگیدن جهت دست‌یابی به سرزمین، حاکمیت ملی، موجودیت و هویت خود و دست‌یابی به صلح پایدار دارد؟ چرا نباید در عنوان چنین اطلاعیه‌ای به جای ( یا در کنار) تمرکز بر صلح، بر حق حاکمیت ملی و سرزمینی کشور فلسطین تمرکز شود؟!

۴-۲- از کدام راه‌های صلح‌آمیز ممکن برای متوقف‌کردن «چرخه‌ی خشونت» سخن گفته می‌شود؟! وقتی در برابرتان رژیمی نژادپرست و صهیونیست و مرتجع قراردارد که به هیچ وجه پای‌بند به موازین حقوق بین‌المللی نیست و تحت حمایت همه‌جانبه‌ی آمریکا هم قراردارد، چه تضمینی برای صلح با آن وجود دارد؟ تجربه صلح‌های (آتش‌بس‌های) پیشین با آن‌ها به کجا انجامید؟ آیا جز این است که پس از هر جنگ و آتش‌بس، برنامه‌هایشان را برای توسعه‌ی اشغال سرزمین‌ها و تحمیل ستم بیشتر بر خلق فلسطین دنبال‌کردند؟

۵-۲- در این جمله چنان از «چرخه‌ی خشونت» سخن گفته می‌شود که گویا دو طرف آن نقش‌های همسان در حرکت این چرخه دارند! در حالی که درست آن است که در اینجا از یک سو با ستم نژادی، ملی و صهیونیستی بر ملت و خلق فلسطین، و از سوی دیگر با اقدامات تدافعی و مبارزه‌جویانه‌ی ملت فلسطین برای دست‌یابی به خواسته‌های برحقش یعنی سرزمین و حاکمیت ملی‌اش مواجهیم. عبارت ترکیبی «چرخه‌ی خشونت » اساساً تصویر درستی از این واقعیت را بازتاب نمی‌دهد و بیشتر تداعی‌کننده‌ی دو طرف هم نقش و همسان است تا نیروی صهیونیست و نژادپرست و متجاوز و ناقض همه‌ی قطع‌نامه‌های سازمان ملل در یک سو، و خلقی آواره و پراکنده و ستم‌دیده و مبارز در سویی دیگر.

۳- در بخش دیگری از این اطلاعیه آمده است :

«ما در کنار جنبش کارگری و کمونیستی منطقه به دیگر نیروهای صلح‌دوست طرفدار عدالت و حق عاجل تعیین سرنوشت برای مردم فلسطین می‌پیوندیم و به‌صراحت تمام هر گونه حمله به غیرنظامیان بی‌گناه را محکوم می‌کنیم و از همه‌ی طرف‌های درگیر می‌خواهیم غیرنظامیان را از چرخه‌ی خشونت دور نگه دارند.»

۱-۳- چگونه می‌توان «طرفدار عدالت و حق عاجل تعیین سرنوشت برای مردم فلسطین» بود و هم‌زمان، دفاع مشروع و عادلانه‌ی آن‌ها از سرزمین‌شان را تحت عنوان کمک به «چرخه‌ی خشونت» به زیر سؤال برد؟!

۲-۳- وقتی گفته می‌شود «از همه‌ی طرف‌های درگیر می‌خواهیم غیرنظامیان را از چرخه‌ی خشونت دور نگه دارند.» ، آیا تداعی‌کننده‌ی نقش برابر طرفین برای زیرپاگذاشتن حقوق غیر نظامیان نیست‌؟ با فرض اینکه در عملیات حماس هم مواردی از حقوق غیرنظامیان نقض شده باشد، آیا می‌توان آن را قابل قیاس با اقدامات رژیم اسرائیل در این زمینه و کشتار گسترده‌ای که هم اکنون در غزه دنبال‌می‌کند، دانست؟ اطلاعیه به گونه‌ای از « همه‌ی طرف‌های درگیر» سخن برای رعایت حقوق غیرنظامیان سخن می‌گوید که گویا از دو تیم فوتبال ۱۱ نفره و با توانایی فیزیکی و فنی و مدیریتی و … (و بدون توجه به سابقه‌ی عملکرد آن‌ها) می‌خواهد که ضمن رعایت قوانین بازی فوتبال، ارزش‌های  بازی جوانمردانه را رعایت کنند!

۳-۳- درست است که در حقوق بین‌الملل، تدابیری برای حفظ غیرنظامیان از آسیب‌پذیری در جنگ‌ها اندیشیده شده است، اما در کدام جنگ است که غیر نظامیان آسیب نمی‌بینند؟! مگر جز این است که اساساً دهه‌هاست که رژیم نژادپرست اسرائیل به‌رغم تمام قطع‌نامه‌های سازمان ملل، حقوق غیرنظامیان را نقض کرده است و اینک نیز به بیان همین اطلاعیه به نقل از وزیر دفاع اسرائیل «یوآو گالانت» مبنی بر محاصره‌ی کامل غزه و قطع برق، غذا، آب، گاز، و همه چیز، به توحش و نسل‌کشی و جنایت جنگی و بمباران‌های گسترده‌ی مناطق مسکونی مشغول است؟ [5] در چنین شرایطی، طرح درخواست مشابه و هم وزن از «طرف‌های درگیر» برای دور نگه‌داشتن غیرنظامیان از «چرخه‌ی خشونت»، تاچه اندازه منصفانه و واقع‌بینانه است و چه هدفی را دنبال‌می‌کند؟!

۴-۳- در این اطلاعیه از صدها هزار نفر جمعیت غزه سخن گفته می‌شود. این در حالی است که بر اساس اطلاعات وزارت کشور فلسطین، «جمعیت نوار غزه در پایان سال ۲۰۲۲ میلادی برابر با  ۲ میلیون و ۳۷۵ هزار نفر بود. بنابراین گزارش، از این تعداد یک میلیون و ۲۰۴ هزار و ۹۸۶ نفر معادل ۵۰.۷ درصد مرد و یک میلیون و ۱۷۰ هزار و ۲۷۳ نفر معادل ۴۹.۳ درصد زن هستند. در بین شهرهای استان نوار غزه، شهر غزه نیز با ۸۹۳ هزار و ۹۳۲ نفر بیش‌ترین جمعیت را دارد. پس از آن نیز شهر خان‌یونس با ۴۶۳ هزار و ۷۴۴ نفر در رتبه‌ی دوم از لحاظ جمعیت قرار دارد.»[6]

و از آنجا که سیاست محاصره‌ی رژیم اسرائیل اساساً متوجه کل نوار غزه (نه فقط شهر غزه) است، ذکر رقم صدها هزار نفر به جای نزدیک به دو و نیم میلیون نفر که ابعاد جنایت رژيم اسرائیل را تقلیل می‌دهد، در بهترین حالت، فقط می‌تواند یک بی‌توجهی آشکار باشد.

۴- در اطلاعیه به بودن «در کنار جنبش کارگری و کمونیستی منطقه» و به صورت تلویحی، هم‌سویی با آن‌ها اشاره شده است. در اینجا به منظور مقایسه‌ی موضع‌گیری‌آن‌ها  در برابر تحولات جاری با آنچه این اطلاعیه ارائه کرده‌است، مروری بر بخشی از بیانیه‌ها و اطلاعیه‌های منتشر شده از سوی احزاب کمونیستی منطقه صورت می‌گیرد:

۱-۴- حزب کمونیست فلسطین:

«حزب کمونیست فلسطین پشتيبانی کامل خود را از مقاومت مردم فلسطین، که صبح امروز با حمله همه‌جانبه به شهرک‌های اطراف نوار غزه، موسوم به «طوفان الاقصی»، به اوج خود رسید، اعلام می‌کند.

دشمن صهیونیستی در نتیجه سیاست‌های نژادپرستانه و فاشیستی خود، سیاست‌های کشتار، تبعيض، حمله به مقدسات و مصادره‌ی زمین چه انتظاری داشت؟ این نتیجه منطقی تمامی ويرانگری‌ها و سماجت اشغالگر است. اين نتیجه ناکامی تشکیلات خودگردان فلسطین است که جز محکومیت شفاهی این حملات و تجاوزات مکرر رژیم صهیونیستی کاری انجام نداده است…

حزب کمونیست فلسطین هم‌چنین از توده‌های ملت عرب ما و توده‌های خلق‌های آزاده می‌خواهد که در شهرها و کشورهای مختلف برای حمایت از مقاومت مردم ما تظاهرات کنند و پیام روشنی را برای همه هنجار‌سازان (عادی‌سازان) و سرسپردگان آن ارسال کنند، که آرمان مردم ما بزرگ باقی خواهد‌ماند و …»[7]

ملاحظه می شود که بسیار روشن و شفاف و بدون هرگونه ابهام و لکنت در باره‌ی بازتولید «چرخه‌ی خشونت» و «طرف‌های درگیر » و … به صورت مشخص از عملیات «طوفان الاقصی» حمایت می‌کند و همه را به حمایت از آن فرامی‌خواند.

۲-۴- حزب کمونیست اسرائیل :

 « حزب کمونیست اسرائیل، دولت راست‌گرای فاشیست اسرائیل را مسئول تشدید تنش‌های بسیار خطرناک ساعات اخیر می‌داند، تنش‌هایی شدید که جان بسیاری از غیرنظامیان بی‌گناه را گرفت.

شهرک‌نشینان در هفته گذشته، با حمایت دولت، در منطقه‌های اشغالی آشفتگی و هرج‌ومرج و ویرانی به‌بار آوردند، به مسجد الاقصی هتک حرمت  ‌کردند و در خیابان‌های حواره واقع در نابلس دست به اقلیت کشی ‌زدند. از امروز صبح اوج‌گیری شدید خصومت‌ها را شاهد بوده‌ایم که خطر چرخش و تبدیل شدن به جنگی منطقه‌ای را در پی داشته‌اند. به تهدید چنین جنگی از همان نخستین روز بر سر کار آمدن این دولت دست‌راستی پیوسته دامن زده شد و تقویت گردید…

« حزب کمونیست اسرائیل نگران اقدام‌های تلافی‌جویانه‌ی احتمالی علیه شهروندان فلسطینی در اسرائیل و به‌ویژه آنانی است که در شهرک‌های مشترک و در روستاهای غیررسمی صحرای النقب زندگی می‌کنند، شهروندانی که پیش‌تر بهایی گزاف بابت بی‌‌اعتنایی دولت به وضعیت آنان پرداخته‌اند.»[8]

ملاحظه می شود که مسئولیت «تشدید تنش‌های بسیار خطرناک ساعات اخیر» را بر عهده‌ی «دولت راست‌گرای فاشیست اسرائیل» معرفی می‌کند و هیچ ضرورتی نمی‌بیند همسو با تمرکز رسانه های امپریالیستی بر نقش ایران در حمایت از حماس و حزب‌الله، به «سیاست‌های نیروهای ارتجاعی در منطقه از جمله سیاست‌های ماجراجویانه» ایران در جهت کمک به «سیاست‌های جنگ‌طلبانه‌ی دولت اسرائیل و امپریالیسم جهانی» اشاره‌ کند. و نکته‌ی ‌مهم اینکه بر خلاف این اطلاعیه که نگرانی خود را بابت شهروندان به اسارت گرفته شده‌ی اسرائیلی و نقض «کرامت» و «حقوق بشر» آن‌ها از سوی طرف فلسطینی را مطرح می‌کند، حزب کمونیست اسرائیل نگران «اقدام‌های تلافی‌جویانه‌ی احتمالی علیه شهروندان فلسطینی در اسرائیل» و آنانی است که «پیش‌تر بهایی گزاف» پرداخته‌اند!

بدین ترتیب نه‌تنها به صورت غیرمستقیم و تلویحی نسبت به تقویت پروپاگاندای رسانه‌های غربی و وابسته به آن‌ها عمل نمی‌کند، بلکه براساس کارنامه‌ی واقعی اسرائیل در زیرپا گذاشتن مقررات بین المللی و نقض حقوق فلسطینی‌ها، توجه مخاطبان خود را به نقطه‌ی واقعی نگرانی جهت «اقدام‌های تلافی‌جویانه» جلب‌می‌کند.     

۳-۴- حزب کمونیست یونان :

«رخ دادهای امروز خیلی ‹تعجب برانگیز› نیست و کسانی که سبب آن را جستجو می‌کنند باید با حقیقت روبه‌رو شوند؛ که آشکار می‌کند که حمله‌های ارتش اسرائیل هرروزه به جنگ دامن می‌زنند که به مرگ ده‌ها فلسطینی، حتی سالمندان و کودکان منجرمی‌شود. این‌ها جنایت‌هایی هستند که اخیرا تشدید شده …

«مردم فلسطین حق دارند از حقوق خود دفاع کنند و به حمایت و همبستگی مردمی بیشتری نیاز دارند، تا به مبارزه خود برای پایان دادن به اشغال اسرائیلی، برای کشوری مستقل براساس مرزهای 1967، با پایتختی اورشلیم شرقی به عنوان پایتخت خود ادامه دهند.»[9]

ملاحظه می‌شود که حزب کمونیست یونان، علت تشدید جنگ را «حمله‌های هرروزه‌ی ارتش اسرائیل … و جنایاتی که اخیرا تشدید شده « است، دانسته و جنگ جاری را جنگی بین مردم فلسطین و اسرائیل می‌بینند و به هیچ وجه آن را به «تشدید جنگ» بین حماس با «دولت راست‌گرای نتانیاهو» یا «طرف‌های درگیر» تقلیل نداده‌است.

۴-۴- حزب کمونیست ترکیه :

«به دنبال عملیاتی که دیروز از غزه به راه انداخته شد، در رسانه‌های بورژوایی هیچ کوتاهی در تبلیغات به سود دولت اسرائیل وجود ندارد و پیام های ریاکارانه‌ی ضدخشونت مراکز امپریالیستی و بیانیه‌های همبستگی با اسرائیل یکی پس از دیگری می‌رسند. 

به وانمودکردن به این که این نقطه به ناگهان پیش‌آمد، پایان دهید. هیچ کس نباید طوری عمل‌کند که انگار خشونت در منطقه را تازه کشف کرده است…

مردم فلسطین برای موجودیت خود مبارزه می‌کنند، و مبارزه تا زمانی که به استقرار یک کشور مستقل فلسطینی منجرشود، اقدام‌های مردم فلسطین مشروع باقی خواهد‌ماند. نتیجه‌ی این مبارزه در یک صلح ابدی تنها با گسترش مبارزه‌ای دائمی علیه امپریالیسم امکان پذیراست.»[10]

مشاهده می‌شود که جنگ جاری را جنگی از سوی «مردم فلسطین برای موجودیت خود» می‌بیند و نه تنها نگرانی خود را بابت خشونت در مورد اسرائیلی‌های به اسارت گرفته شده اعلام نمی‌کند، بلکه این رویکرد را اساساً فضاسازی بورژوایی و امپریالیستی معرفی می‌کند. مبارزه‌ی جاری را بخشی از مبارزه خلق فلسطین می‌بیند و خود را در کنار آن قرار می‌دهد و بر این باور است که : «امپریالیسم و متجاوزان قطعا خواهند باخت، مقاومت به حق مردم فلسطین خواهد برد!»

 

۵-۴- حزب کمونیست لبنان:

«هانا قریب، دبیرکل حزب کمونیست لبنان شب گذشته در یک پیام فیس بوکی در این خصوص نوشت: هزار درود از حزب کمونیست لبنان به تمام مقاومت‌گران قهرمان در فلسطین اشغالی که حماسه‌ی جدیدی از قهرمانی خود را علیه اشغال صهیونیست‌ها برای جهانیان به نمایش گذاشتند.»

دفتر سیاسی این حزب نیز « حمله‌ی قهرمانانه همه‌جانبه‌ی دیروز مقاومت فلسطین به عمق استراتژیک رژیم صهیونیستی که منجر به اسارت ده‌ها نظامی اشغالگر و همچنین آزادسازی شهرک‌های صهیونیستی در سرزمین‌های اشغالی شد، را تبریک گفت.»

در بیانیه‌ی حزب کمونیست یونان آمده‌است: «این رویارویی قهرمانانه، نقطه‌ی عطفی در مبارزه برای آزادی فلسطین و ایجاد یک دولت دمکراتیک ملی در تمام قلمرو ملی آن، با بیت‌المقدس به‌عنوان پایتخت فلسطین و بازگشت همه‌ی آوارگان فلسطینی به سرزمین مادری و برحق خود است. »

روشن است که حزب کمونیست لبنان نیز بدون هر گونه حاشیه و بدون تزلزل و تردید از عملیات «طوفان الاقصی » حمایت کرده و به جای اینکه از آن تحت عناوینی چون تکرار «چرخه‌ی خشونت» و … سخن بگوید و نگرانی خود را بابت «کرامت، حفاظت و حقوق بشر شهروندان اسرائیلی» مطرح کند، آن را «قهرمانانه» و «نقطه‌ی عطفی در مبارزه برای آزادی فلسطین و ایجاد یک دولت دمکراتیک ملی در تمام قلمرو ملی آن …» می‌داند و در پایان بیانیه‌اش می‌گوید :

«حزب کمونیست لبنان با تمام توانایی‌های موجود در کنار مقاومت فلسطین ایستاده است و خواستار راه‌اندازی ابتکارات در گسترده‌ترین مبارزه برای حمایت و همبستگی مردمی لبنانی، عربی و بین‌المللی است و از کمونیست‌ها و همه‌ی میهن‌پرستان در لبنان و خارج از کشور می‌خواهد تا با تمام توان خود در حمایت از فلسطین و مقاومت آن مشارکت و همراهی کنند و با حضوری قوی در گردهمایی مردمی که روز یکشنبه، ۸ اکتبر راس ساعت ۱۱ در میدان ریاض الصلح بیروت در حمایت از مقاومت قهرمانانه فلسطین برگزار می‌شود، شرکت کنند.»

۶-۴- حزب کمونیست پاکستان

 «حزب کمونیست پاکستان ‹عملیات طوفان اورشلیم› در غزه، فلسطین را پاسخی به جنایت‌های شنیع مکرر اسرائیل علیه مردم فلسطین، تاخت‌وتاز درحیاط مسجد الاقصا، گسترش شهرک‌های یهودی‌نشین، طرح‌های آواره‌سازی، یهودی‌سازی، پاکسازی قومی، و ویران‌کردن خانه‎ها، و پافشاری دولت فاشیست و نژادپرست اشغال‌گر اسرائیل تحت رهبری نتانیاهو جنایتکارجنگی بر برنامه‌ی الحاق زمین‌های فلسطینی و عدم پذیرش عادی سازی روابط سعودی – اسرائیلی که انگیزه‌ی اولیه آن برمنافع سرمایه‌داری و امپریالیستی استوار است و تمام برنامه‌های شهرک‌سازی که حقوق مردم فلسطین، یعنی حق تعیین سرنوشت زمین آن‌ها را تهدید می‌کند، پایان دادن به اشغال اسرائیل و برقراری دولت مستقل فلسطینی به پایتختی اورشلیم ارزیابی می‌کند…

ما جهان به اصطلاح متمدن سرمایه‌داری و سازمان ملل را که خود را تجسم قهرمان حقوق بشرمی‌دانند اما سکوت جنایتکارانه و برانگیخته از منافع آن‌ها به اسرائیل اجازه داده است به بی‌رحمی‌های خود، ازجمله الحاق غیر قانونی زمین‌ها علیه مردم فلسطین ادامه دهد محکوم می‌کنیم. درسال 2023، تعداد 172 فلسطینی  ازجمله مردان، زنان و کودکان توسط نیروهای نظامی اسرائیلی شهید شدند، هزاران نفر زخمی شدند، که بسیاری از زخمی‌ها از نقص عضوهای مختلفی رنج می‌برند، و با هدف بمباران قرارگرفتن خانه‌های غیرنظامی و ساختمان‌های مسکونی، بیمارستان‌ها، مدارس و غیره زیر ساخت فلسطین ویران شده است…

حزب کمونیست پاکستان با مردم شجاع فلسطین، که برای دفاع از زمین‌های خود در برابر رژیم صهیونیست اسرائیل که جنایت‌های آن علیه بشریت از سوی امریکا و متحدان آن در ناتو کاملاً پشتیبانی می‌شود، حق دارند با تمام ابزارهای قابل دسترس بایستند، اعلام همبستگی می‌کند…»[11]

در این بیانیه هم حزب کمونیست پاکستان، ‹عملیات طوفان اورشلیم› را دقیقاً «پاسخی به جنایت‌های شنیع مکرر اسرائیل علیه مردم فلسطین» دانسته و بدون ابراز دغدغه پیرامون شهروندان به اسارت گرفته شده‌ی اسرائیلی و نقض «کرامت» و «حقوق بشر» آن‌ها از سوی طرف فلسطینی و بدون زیر سؤال بردن دفاع مشروع و عادلانه‌ی فلسطینی‌ها از سرزمین‌شان تحت عنوان کمک به «چرخه‌ی خشونت»، به صورت بسیار روشن از ‹عملیات طوفان اورشلیم› در غزه حمایت شده و تأکید شده است که مردم فلسطین حق دارند از «تمام ابزارهای قابل دسترس» در این نبرد استفاده کنند.

۷-۴- حزب کمونیست عراق

«حمله‌ی بیرحمانه‌ی اسرائیل علیه غزه با واکنش هیستریک به عملیات شجاعانه‌ی صبح امروز که از سوی مقاومت فلسطین علیه نیروهای اشغال‌گر صهیونیست صورت گرفت، گسترش می‌یابد. کشته‌های این حمله در زمان آماده کردن این اعلامیه به 198 جانباخته و صد‌ها زخمی رسید.

گسترش مقاومت مردمی فلسطینی‌ها پاسخ مشروع به جنایات شریرانه‌ای است که دولت فاشیست نتانیاهو، نیروهای اشغال‌گر و جنایتکاران شهرک‌ها علیه مردم فلسطین در ساحل غربی و اورشلیم مرتکب شدند…

…این تحولات دروغ شرم‌آور مواضع رژیم‌های عربی درگیر در روند تحقیر‌آمیز ‹عادی سازی› با اسرائیل را افشا، و ضربه‌ی محکمی به آن‌ها وارد می‌کند. »[12]

این بیانیه نیز بدون هرگونه حاشیه‌ای، به دفاع از عملیات «طوفان الاقصی» پرداخته و آن را «عملیات شجاعانه» و «پاسخ مشروع» فلسطینی‌ها (نه صرفاً حماس) به «جنایات شریرانه‌ی… نیروهای اشغال‌گر صهیونیست» معرفی کرده و ضمن اعلام «همبستگی با مردم فلسطین»، «تمام نیروهای میهن‌دوست عراقی را به بیان همبستگی با این مبارزه‌ی قهرمانانه» فرامی‌خواند.

۸-۴-فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری

فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری نیز در بیانیه‌‌ی خود خواهان حمایت از «پایان فوری اشغال‌گری اسرائیل و شهرک‌سازی در سرزمین‌های عربی اشغالی برای حل عادلانه و مسالمت‌آمیز قضیه‌ی فلسطین» شده است. در بیانیه‌ی این فدراسیون آمده است :

«برای فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری تردیدی نیست که علت اصلی این چرخه‌ی خونین، اشغال مستمر و شهرک‌سازی غیرقانونی

در سرزمین‌های اشغالی فلسطین توسط اسرائیل و جنایات مداوم روزانه و محاصره‌ی غزه است که سال‌هاست علیه مردم فلسطین انجام می شود. جنایاتی که با تسامح و حمایت تحریک آمیز اسرائیل از سوی قدرت‌های بزرگ امپریالیستی، یعنی آمریکا، اتحادیه‌ی اروپا و بقیه‌ی متحدان آن‌ها انجام می‌گیرد و در سال‌های اخیر وحشیانه‌تر و غیرقابل قبول‌تر هم شده‌است.

تلاش کسانی که در طول زمان بر جنایات و کشتار مردم فلسطین چشم‌پوشی کرده و به استمرار اشغال و استعمار یاری رسانده‌اند اما امروز اسرائیل را قربانی تجاوزات فلسطینی‌ها معرفی می‌کنند، دست‌کم ریاکارانه و غیرواقعی است. »[13]

ملاحظه می‌شود که تمرکز بر نقش رژیم صهیونیستی و نژادپرست اسرائیل، آمریکا و اتحادیه‌ی اروپاست و به رغم اطلاعیه‌ی مورد بحث، هیچ سخنی از ضرورت «کرامت، حفاظت و حقوق بشر شهروندان اسرائیلی» و … در آن نیست.  از این مهم‌تر، در بیانیه‌ی فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری، بر نقش مخرب اتحادیه‌ی اروپا در کنار آمریکا و سایرین در حمایت از اقدامات جنایت‌کارانه‌ی رژیم اسرائیل تأکید شده است، در حالی‌که در اطلاعیه‌ی موضع بررسی این نوشتار‌ هیچ اشاره‌ای به نقش اتحادیه‌ی اروپا نشده‌است!

۷- در این اطلاعیه نه‌تنها هیچ سخنی در باره‌ی اهمیت، عظمت و ابعاد گسترده‌ی عملیات «طوفان الاقصی» نمی‌شود که جهان را به حیرت واداشته و ناتوانی و درماندگی رژیم نژادپرست اسرائیل را به نمایش گذاشته است، بلکه سعی می‌شود چنان القا شود که گویا این عملیات برابر خواسته‌ی رژیم اسرائیل است. و در همین راستا سعی شده ‌است تا بخشی از دلایل این جنگ را به گردن حاکمیت ایران بیاندازد. این در حالی است که در هیچ یک از این بیانیه‌های مورد اشاره، مرز بین مسائل داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی درهم نریخته‌است. و البته هیچ‌یک از این احزاب، با وجود داشتن نقدها و دیدگاه‌های مشخص در باره‌ی مسائل منطقه‌ای از جمله نقش ایران در منطقه، از چیزی به‌نام «تأثیر  سیاست‌های ماجراجویانه» رژیم ایران و «کمک آن  به سیاست‌های جنگ‌طلبانه‌ی دولت اسرائیل و امپریالیسم جهانی در راستای ضربه‌زدن به حقوق مردم ستمدید‌ی فلسطین و دیگر نیروهای مترقی و آزادی‌خواه منطقه و …» نیز که در اطلاعیه مطرح شده است، سخنی نگفته‌اند.

با فرض اینکه این نگاه درست و واقع‌بینانه باشد، در این صورت نگاه سایر احزاب را باید نارسا و دارای مشکل دانست که موضوع را به مبارزه‌ی تاریخی ملت فلسطین برای حق تعیین سرنوشت و حاکمیت ملی لابد تقلیل داده‌اند! و … در این صورت چگونه می‌توان گفت که این اطلاعیه در کنار سایر احزاب کمونیستی و کارگری و گویا هم‌سو با آن‌ها با موضوع برخورد کرده است؟!

۸- اطلاعیه از پیامدهای مخاطرات «اقدام‌های تروریستی‌» به عنوان « فاجعه‌ای دهشتناک برای هر دو ملت فلسطین و اسرائیل» سخن می‌گوید. گزاره‌ای که به صورت تلویحی بر آن است تا اقدامات و عملیات مبارزاتی حماس و طرف فلسطینی را نیز که احزاب کمونیستی از آن پشتیبانی کرده‌اند، در کنار «بمباران هوایی غزه» از سوی اسرائیل به عنوان اقدام تروریستی معرفی کند. ضمناً چنان عادی و راحت از «هر دو ملت فلسطین و اسرائیل» سخن می‌گوید که گویا دارد از دو ملت متعارف و به عنوان مثال از ملت ایران و عراق با هویت و پیشینه‌ی تاریخی و حقوقی عادی حرف می‌زند. اگر چه اسرائیل از نظر حقوقی یک کشور شناخته شده در سازمان ملل متحد است، اما کیست که نداند اسرائیل یعنی تجاوز و این به اصطلاح «ملت» چقدر با مفهوم متعارف ملت‌ و سایر ملت‌ها تفاوت دارد و چگونه امپریالیسم آن را به عنوان ژاندارم خاور میانه و خاری در گلوی فلسطینیان و اعراب و مردم منطقه کاشته است و کارنامه‌ی آن در نقض قوانین و مقررات بین‌المللی و حقوق ملت فلسطین ، قابل قیاس با هیچ کشور دیگری نیست؟!

۹- اطلاعیه سعی دارد بگوید که امپریالیسم و اسرائیل دنبال راه انداختن چنین جنگی بوده و هستند تا از آن به عنوان زمینه‌ای برای پیشبرد اهداف منطقه‌ای و جهانی خود استفاده‌کنند. از این رو کار حماس در جهت منافع امپریالیسم و صهیونیسم بوده است و حامیان حماس به ویژه ایران را هم از همین زاویه  مورد توجه قرار می‌دهد. با این نگاه باید احزاب کمونیستی را هم که بخش‌هایی از بیانیه‌های آن ها در بالا مورد اشاره قرار گرفت، همکار امپریالیسم دانست!

این نگاه دائی جان ناپلئونی، مقهور قدرقدرتی امپریالیسم و صهیونیسم است و بر آن است بدون خواست و اراده‌ی امپریالیسم و صهیونیسم چیزی رخ نمی‌دهد و اگر چیزی رخ داده است، لابد باید برابر انتظارات و خواست آن‌ها و شاید هم برنامه‌ریزی و هماهنگی آن‌ها بوده باشد و … این نگاه نمی‌تواند واقعیت تغییر توازن قوا و دامنه و عمق  کار عظیم انجام شده در حوزه‌ی آموزش‌های نظامی، طراحی و راه اندازی یگان موشکی، هوابرد و نیز یگان اطلاعاتی در سطحی بسیار پیشرفته و غیر قابل انتظار در جنبش خلق فلسطین در دهه‌ّای اخیر را درک‌کند. این واقعیتی است که نه‌تنها افکار عمومی و سیاستمداران و رسانه‌ها، بلکه کارشناسان نظامی جهان را نیز به حیرت واداشته است. در حالی‌که در نبردهای گذشته تعداد تلفات طرفین غیرقابل قیاس بوده است، کافی است به تعداد تلفات نسبتا برابر بین دو طرف این نبرد نابرابر که یکی از آن ها از بالاترین سطح آموزشی و تجهیزات نظامی برخوردار است، طی روزهای نخست تمرکز شود تا اهمیت موضوع بیشتر روشن شود.

۱۰- بر خلاف احزاب کمونیست که مردم و نیروهای مترقی کشورهای منطقه و جهان را به حمایت از خلق فلسطین در برابر اقدامات جنایتکارانه‌ی اسرائیل فرامی‌خواند، اطلاعیه اما با رویکردی متفاوت، « دبیرکل سازمان ملل متحد را فرامی‌خواند تا به‌منظور متوقف‌کردن جنگ در نوار غزه و ایجاد شرایط لازم برای صلحی همه‌جانبه بر پایه‌ی قطع‌نامه‌های سازمان ملل و به‌ویژه خاتمه‌دادن به اشغال سرزمین‌های فلسطینی، پایان‌دادن به ساخت شهرک‌های یهودی‌نشین در کرانه‌ی غربی و برچیدن آن‌ها و برداشتن گام‌هایی عملی برای ایجاد کشور مستقل فلسطین در همسایگی اسرائیل و در محدوده‌ی مرزهای فلسطین قبل از ۴ ژوئن ۱۹۶۷/ ۱۳۴۶ به‌پایتختی اورشلیم شرقی تلاش کند.» گویا که این حرف‌ها چیز جدیدی هستند. نگارندگان اطلاعیه قرار نیست به این موضوع فکر کنند که با اینکه این موارد از مدت‌ها پیش در قطع‌نامه‌های متعدد سازمان ملل متحد آمده‌اند، چرا تاکنون اجرایی نشده‌اند و چرا هیچ‌‌یک از قطع‌نامه‌های سازمان ملل علیه اسرائیل عملاً ره به جایی نمی‌برند و …؟ و اگر تا کنون چنین اتفاقی نیافتاده است، بر چه اساسی باید امیدوار بود که پس از این می‌تواند این اتفاق بیافتد؟!

۱۱- مشخص نیست چرا در اطلاعیه، جنایات ۷۵ ساله‌ی اسرائیل به «جنایت‌های بیش از نیم قرن اسرائیل در منطقه و کشتار فلسطینی‌ها» تقلیل یافته است!

اطلاعیه تا آن اندازه به‌اصطلاح بی‌طرفانه از حقوق بشر در دو طرف دفاع می‌کند که در یک پاراگراف مانده به آخر، قبل از هزاران زندانی فلسطینی که « بدون حکم قانونی، بدون اتهام مشخص یا بدون دسترسی به روند قانونی در اسرائیل در ‹بازداشت اداری› قرار دارند» و قبل از فلسطینیانی که زیر بمباران بسیار گسترده و وحشیانه‌ی اسرائیل همه چیز خود را از دست می‌دهند و پرپر می‌شوند، بر خود لازم می داند تا از «کرامت، حفاظت و حقوق بشر شهروندان اسرائیلی‌ای که طی ۴۸ ساعت گذشته از سوی نیروهای فلسطینی به‌اسارت گرفته شده‌اند.»، دفاع کند!

۱۲- اطلاعیه در پایان هم مسیح وار «همه‌ی نیروهای طرفدار صلح در جهان را فرا می‌خواند تا از همه‌ی راه‌های صلح‌آمیزِ ممکن در جهت متوقف‌کردن فوری چرخه‌ی خشونت اخیر در خاورمیانه اقدام‌کنند.»

این نگاه البته آشناست و پیش‌تر هم برای روسیه در اوکراین نسخه‌ی مشابهی نوشته است و فکر می‌کرد که می‌شود با سلام و صلوات با فاشیسم به تفاهم رسید. این رویکرد، نگاهی انتزاعی به مقوله‌ی جنگ و صلح را بازتاب می‌دهد و نمی‌خواهد به این نکته توجه کند که اگر قرار بود اینگونه توصیه‌های منزه‌طلبانه، خیرخواهانه و «صلح دوستانه» می‌توانست تضمینی را برای برقراری صلح و رعایت حقوق بشر و کرامت و … انسان‌ها فراهم‌کند، به دنبال صدور ده‌ها قطع نامه‌ی سازمان ملل علیه اسرائیل، باید می‌توانست مانع توحش و جنگ‌افروزی و جنایات دائمی اسرائیل شود. حقیقت آن است که آنچه که می‌تواند نقش بازدارنده در توسعه‌ی خشونت ایفا کند، اعمال فشار بر اسرائیل است. این فشار می‌تواند از طرق مختلفی اعمال شود از جمله از داخل اسرائیل با اعتراضات و فرار از جبهه‌ها،  با اعتراضات گسترده در کشورهای منطقه و جهان در حمایت از مقاومت فلسطین‌، تداوم پایداری و مقاومت نظامی نیروهای فلسطینی در برابر نژادپرستی اسرائیل، اعمال فشار از سوی نهادهای بین‌المللی و جنبش صلح و … تعجب آور است که چرا آن‌ها که می‌توانند دفاع مشروع روسیه برابر ماده ۵۱ منشور ملل متحد را «قاطعانه» به عنوان «تجاوز روسیه به اوکراین» محکوم‌کنند، نمی‌توانند مانند احزاب کمونیستی منطقه، قاطعانه از مشروعیت و عادلانه‌بودن نبرد خلق فلسطین علیه رژیم نژادپرست اسرائیل حمایت و این رژیم ضد بشری را محکوم کنند و به جای آن ترجیح می‌دهند تا بر اعلام نگرانی جهت «تشدید چرخه‌ی خشونت» و نقض حقوق بشر و … حقوق بشر در دو طرف و به ویژه از سوی طرف فلسطینی باشند و…! و چرا در تحلیل ریشه‌های این فاجعه و آپارتاید، نقش هم‌پیمانان اروپایی اسرائیل و آمریکا و اتحادیه‌ي اروپا را از قلم می‌اندازند؟! و چرا فراموش کرده‌اند که راه مقابله با جنگ‌افروزی و تجاوزگری امپریالیسم و صهیونیسم، اساساً و بیش از هرچیز دیگر، مبارزه، ایستادگی و همبستگی در برابر آن است نه تمرکز بر حواشی به جای متن و اصل مسئله!

نتیجه :

تفاوت مشهودی بین ادبیات، منطق، موضع‌گیری و روح حاکم بر مواضع آن‌ها با اطلاعیه‌ی مورد بررسی مشهود است! با این تفاوت‌های مشهود، اساساْ نمی‌توان بودن «در کنار جنبش کارگری و کمونیستی منطقه» و هم‌سوئی با آن‌ها را ادعا کرد. حقیقت آن است که این اطلاعیه نه در کنار آن‌ها، بلکه رویکردی متفاوت از آن‌ها و گاه در برابر آن‌ها را دنبال کرده‌است!

در حالی که در بیانیه‌های احزاب مذکور از عملیات «طوفان الاقصی» آشکارا به عنوان اقدامی قهرمانانه و شجاعانه حمایت شده‌است، در این اطلاعیه نه تنها از آن حمایت نشده است بلکه سعی شده است تا این اقدام به صورت تلویحی در زمره‌ی «اقدام‌های تروریستی» معرفی شود.

در حالی که احزاب کمونیست منطقه عملیات «طوفان الاقصی» را برآمدی برجسته از نبرد خلق فلسطین برای رهایی از ستم صهیونیستی- امپریالیستی می‌دانند و به آن درود می‌فرستند، در این اطلاعیه ترجیح داده شده‌است که آن را برنامه‌ریزی نژادپرستان راست حاکم بر اسرائیل و نیز سیاست‌های ماجراجویانه‌ی ایران و اقدامی در جهت تشدید «چرخه‌ی خشونت» و در زمره‌ی «اقدام‌های تروریستی» نشان داده شود!

در حالی که در بیانیه‌های احزاب منطقه بر اساس شواهد فراوان موجود، نسبت به انتقام‌جویی اسرائیل و جنایت جنگی و نقض حقوق غیرنظامیان از سوی رژیم جنایتکار و نژادپرست اسرائیل هشدار داده شده است، در این اطلاعیه دغدغه نسبت به نقض حقوق «شهروندان به اسارت گرفته شده‌ی اسرائیلی و نقض ‹کرامت› و ‹حقوق بشر› آن‌ها از سوی طرف فلسطینی» از اولویت بیشتری نسبت به دغدغه برای نقض حقوق مبارزان و مردم فلسطین از سوی اسرائیل برخوردار است.

 در حالی که احزاب کمونیستی منطقه به صورت روشن برنامه‌ها و سیاست‌ها و اقدامات رژيم اسرائیل را علت این جنگ می‌دانند و راه دست‌یابی به صلح را در واداشتن رژيم اسرائیل به تن‌دادن به قطع‌نامه‌های سازمان ملل در این مورد و پایان دادن به نقض حقوق فلسطینیان می‌دانند و در این جهت مردم کشورهای منطقه و نهادهای بین‌المللی را به اعمال فشار بر رژیم اسرائيل فرامی‌خوانند، در این اطلاعیه سعی شده است تا مداخله‌ی کشورهای منطقه و از جمله ایران در حمایت از حماس و «اقدام‌های تروریستی» این گروه نیز در شمار علل این «چرخه‌ی خشونت» (به جای نبرد رهایی‌بخش و عادلانه و مشروع) معرفی‌شود و به‌جای واداشتن اسرائيل به رعایت حقوق ملت فلسطین و غیرنظامیان و …، «از همه‌ی طرف‌های درگیر» بخواهد تا «غیرنظامیان را از چرخه‌ی خشونت دور نگه دارند».

نکته‌ی اساسی اینکه به نظر می‌رسد نگارندگان اطلاعیه در تحلیل رویداد مورد بحث به نوعی خلط مبحث درافتاده‌اند و نتوانسته‌اند از نظر روش‌شناسی، قلمرو زمانی  و مکانی مربوط به موضوع بحث را از سایر مسائل مورد علاقه‌ی خود (و چه بسا مهم) جدا کنند، بر این اساس سعی‌کرده‌اند تا آن‌ها را هم در تحلیل و موضع‌گیری خود واردکنند. کاری که در بیانیه‌های هیچ یک از احزاب مورد بررسی مشاهده  نمی‌شود. بعلاوه نتوانسته‌اند مفهوم «اسلام سیاسی» را که برآمد و نقش‌آفرینی آن در دهه‌های اخیر در تحولات داخلی کشورها و معادلات منطقه‌ای قابل توجه بوده است، در بستر «تحلیل مشخص از وضعیت مشخص» مورد توجه قرار دهند و با ویژگی‌ها و جهت‌گیری‌های آن در شرایط مشخص نبرد فلسطین متمرکز شوند. این نگاه متأثر از کارنامه‌ی فاجعه‌بار اسلام سیاسی در ایران در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، قادر به توجه به سویه‌های مختلف اسلام سیاسی در شرایط و بسترها و تعارضات متفاوت در کشورهای دیگر و از جمله در غزه و فلسطین نیست و تمایل دارد از همان زاویه‌ای به نقش حماس در غزه بنگرد که به حاکمیت ایران در حوزه‌ی داخل کشور می‌نگرد!    

در این اطلاعیه متفاوت از رویکرد احزاب کمونیستی منطقه و از جمله حزب کمونیست اسرائیل، تلاش شده است تا هم زمینه‌ها و ریشه‌های وضع موجود و هم راه خروج از بحران و «چرخه‌ی خشونت» در دو سوی نبرد نشان‌داده شود! به دلایل فراوان، نمی‌توان این اطلاعیه را «در کنار» و هم‌سو با بیانیه های احزاب کمونیستی و کارگری منطقه دانست!

۲۱ مهر ۱۴۰۲

 


[1] https://www.tudehpartyiran.org/2023/10/09/

[2] موارد داخل «  » در ادامه در نقل قول از بیانیه‌های احزاب مورد نظر مشاهده می‌شوند.

[3] دیواری که اسرائیل در نوامبر سال ۱۹۶۷ احداث آن را در کرانه‌ی باختری رود اردن آغاز کرد و ۹۹ درصد آن در سرزمین‌های خارج از مناطق قبلاً اشغال شده قرارداشت.

[4] این قطع‌نامه با رأی مثبت همه‌ی پنج عضو دائم شورای امنیت از جمله آمریکا و ۱۰ عضو غیر دائم شورای امنیت تصویب شد.

[5] و امروز نیز به بیش از یک میلیون نفر ساکنان شمال غزه ۲۴ ساعت فرصت داد که آنجا را ترک کنند. در حالی که سازمان ملل هشدار داد که چنین جابه‌جایی بدون «پیامدهای فاجعه‌بار انسانی» ممکن نیست.

[6] https://www.mehrnews.com/news/5673845/

[7] https://www.edalat.org/node/1604

[8] https://www.tudehpartyiran.org/2023/10/09/

[9] http://www.rahman-hatefi.net/navidenou-1170-402-123-4020717.htm

[10] پیشین

[11] http://www.rahman-hatefi.net/navidenou-1170-402-124-4020719.htm

[12] پیشین

[13] https://www.ghatreh.com/news/nn14020712118725382144/

6 Comments

  1. اگر قصد و هدف مقاله آقای مسعود امیدی خاک پاشیدن در چشم مردم و، به هر قیمتی، تخطئه نظر حزب توده ایران در مورد این جنگ جاری است توصیه و پند و اندرز دادن به ایشان راه به جائی نخواهد برد. اگر قصد روشنگری و جانبداری درباره تلاش مشروع خلق فلسطین در دفاع از حقوق خویش است اکنون باید بر ضد این جنگ، جنگی که همین دیروز اسرائیل در آن با یک بمب جان چند صد نفر زن و مرد و کودک پناه برده به بیمارستانی در غزه را گرفت، تلاش کرد و قدم برداشت.

    متن کامل مقاله:

    https://www.sedayemardom.net/?p=128056

    • نویسنده محترم متن شما را مطالعه کردم متاسفانه در متن شما کوچکترین استدلالی در رد نوشته آقای امیدی مشاهده نمی شود بجز حمله و ابراز ناراحتی از اینکه چرا به حزب محبوب شما انتقاد شده است، اطلاعیه حزب توده موجود است و مایه شرمساری است، برچسب زنی شما به منابعی که آقای امیدی به آن ارجاع داده اند و مقایسه آنها با تارنماهای جمهوری اسلامی تلاشی خجالت آوری است تا منابع مطلب را بی اعتبار کنید و ترجمه آنها را زیر سوال ببرید اگر ریگی به کفشتان نیست چرا مستقیما به ترجمه ها مراجعه نمی کنید تا نشان دهید ترجمه دلبخواهی منابع آقای امیدی کجا و چه اشکالی دارند؟ چون منابع آورده شده محدودند و شامل تارنمای عدالت، رحمان هاتفی و حزب توده شما میشود ساده است اشتباهاتشان را افشا کنید بفرمایید این گوی و این میدان در غیر این صورت تمام مطلب شما افترا زدن و بی پایه است. مقایسه فوتبالی آقای امیدی تنها برای باز کردن چشم حزب شما است که ببنید ننه من غریبم بازی درآوردن اسرائیل در اندازه و حجم حمله این کشور به فلسطینی ها و مقایسه آن با حمله و قدرت نظامی حمله حماس نمیگنجد. اطلاعیه دوم حزب توده نشان میدهداز اطلاعیه اول دچار عذاب وجدان شده و متنی بهتر را منتشر کرده فقط شهامت عذر خواهی نداشته و ندارد. از آقای امیدی بخاطر نقد اصولی کمال تشکر را دارم قلمتان پر بار باد.

      • دقیقا، من شخصا از اعلامیه این جماعت غاصب غرق خجالت شدم. دیگه آستان بوسی امپریالیسم را به جاهای خطر ناکی رسانده اند. من مواضع این گروه به نام پیک خاور در وب نگاشتی به همین نام را بسیار جای امیدواری برای زنده نگهداشتن آئین زنده یاد رفیق کبیر کیانوری میدانم.www.peikekhavar.org

      • دقیقا. این بیانیه ها من را غرق خجالت کرد. حتی بیانیه دولت دست راستی فاشسیتی بریتانیا از سخنان با ترس و لرز حزب توده لندن انقلابی تر بود!!

  2. حزب توده و نوچه های فدایی اکثریت اش بطور کامل در جریان صهیونیسم بین الملل جذب و استحاله شده اند و دیگر قابل بازیافت نیستند.
    انان توسط نهادهای المانی …. حقیقتا عضوگیری شده اند و نمیتوان در هیچ زمینه ای به انان اعتماد و اتکا نمود و چون حقیقتا سوسیالیست نیستند .
    انان مورد نفرت همه مبارزین منطقه و اردوی جهانی ضد فاشیسم و صهیونیسم هستند و تاریخ ثابت خواهد نمود که همه رفتارهای حکومت ایران با انان ……. میباشد .
    اینان هر لحظه می‌توانند به نام سوسیالیسم در کنار راست ترین و جنایتکارترین دستجات سرمایه داری جهانی قرار بگیرند و حتی به کشتار مردم نیز بپردازند .
    حقوق بشر ، حقوق زنان و کارگران و ….تنها بازیچه و ابزار سرگرمی و گاه ابراز وجود انان است و حقیقتا انان هیچ اعتقاد و ایمانی به هیچ مرام و مکتبی به جز مزدوری المانی ها ندارند و اگر روزی حتی لنین در ایران بر سرکار بیاید انان به ایران بازنخواهند گشت و باقی عمر را جیره خوار صهیونیستهای المانی خواهند ماند و نامش را سوسیالیسم نوین خواهند گذاشت 🤣
    رفتارهای خوب گذشته های دور انان تنها اشتباهات تاکتیکی و یا از سر نادانی بوده است 😂
    اینان هیچ ارتباطی با سوسیالیسم ندارند و تنها یک مشت جارچی و بوقچی صهیونیسم و فاشیسم جهانی هستند .
    ازینکه در ایران ….. بسیار خوشحالم .

    • گنادی زیوگانف: روز گذشته، سرگئی لاوروف در دیدار با رهبر اتحادیه کشورهای عربی مستقیماً گفت که ما به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در مورد ایجاد دو کشور کاملاً پایبند هستیم.
      На днях и Сергей Лавров на встрече с лидером Лиги арабских государств прямо сказал, что мы строго придерживаемся резолюции Совбеза ООН – о создании двух

      خوب دقت کنید اشاره شده به دو کشور
      نه به تروریسم اسلامی ..!
      نه به داعش و النصره ، و جماص ، جمهوری اسلامی ..

Comments are closed.