
باز نشر بمناسبت شروع عملیات ظفرمند طوفان الاقصا علیه رژیم صهیونیستی اسرائیل
ا. م. شیری
روز، ٢٧ دسامبر سال ٢۰۰٨، بار دیگر خبرگزاریها، خبر جنایت هولناک دیگری را به جهان مخابره کردند. نیروی هوائی اسرائیل با حملات مکرر به نوارغزه، از کشته پشته ساخت. بطوریکه طی این حملات، بیش از هزار فلسطینی به قتل رسید و مجروح شد. بگزارش خبرگزاریها، بمب افکنهای اسرائیلی پس از آنکه امدادگران و آمبولانسها، برای کمک به قربانیان حملات اولیه در مناطق بمباران شده حاضر شدند، با بمباران مجدد، امدادگران را نیز به قتل رساندند. بی شک، شیوه سخیفی را که مهاجمان اسرائیلی در قتل عام فلسطینیان بکار گرفتند، چیز جز تروریسم دولتی نمیتوان نامید.
البته، این اشتباه خواهد بود هر گاه، رژیم حاکم اسرائیل را عامل اصلی این جنایات هولناک بشناسیم. در واقع، عامل اصلی این جنایت و همه جنایاتی که در سراسر جهان روی میدهد، امپریالیسم جهانی و در رأس آن، آمریکاست و این نیز اشتباهی بزرگتر از آن است هرگاه اسرائیل را یک کشور بنامیم. زیرا، طرح تأسیس کشوری بنام اسرائیل و تاریخ آن، بارها و بارها مورد تفحص و بررسی قرار گرفته است و نتیجۀ همه آنها، عبارت از این است که، استعمار پیر انگلیس، در اواخر جنگ جهانی اول و در پی بیداری ملل مستعمرات، بخوبی درک میکرد که حفظ مستمرات به شیوۀ سابق ممکن نیست. بدین جهت، مجبور به برخی تغییر در رویهها بود و حتی بهتر میدانست که در پشت امپریالیسم تازه بدوران رسیدۀ آمریکا پناه بگیرد و چهره اصلی خود را پنهان سازد. از این رو، مقدمات تأسیس کشوری بنام اسرائیل در منطقۀ خاورمیانه، بعبارت دقیقتر، تأسیس بزرگترین پایگاه نظامی امپریالیستی، بعد از آنکه بوسیله جمیز بالفور، وزیر خارجۀ وقت روباه انگلیس، در سال ۱٩۱٧ طراحی شد، آماده گردید. جنگ جهانی دوم و شکست فاشیسم در این جنگ، برای آمریکا و انگلیس موهبتی شد که توانستند، بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در جهان را تأسیس و آن را «کشور اسرائیل» بنامند. بدین ترتیب، اسرائیل در زایشگاه دو جنگ، از مادری بنام انگلیس و پدری بنام آمریکا زاده شد. نا گفته پیداست که، برای کشور نامیدن این پایگاه، تاریخ جعل کردند، توجیهات و دلایل قانونی تراشیدند و از اطراف و اکناف عالم، گروههای یهودی و غیریهودی را تطمیع کردند، فریفتند، تهییج و تشجیع کرده به این پایگاه کشاندند و گروگان مطامع و منافع خویش ساختند.
دلیل روشن دیگری که نمیتوان اسرائیل را یک کشور نامید، عبارت از این است که، مهمترین و اصلیترین وجه مشخصۀ یک کشور، داشتن مرزهای مشخص و برسمیت شناختهشدۀ بینالمللی است که اسرائیل فاقد این مشخصه میباشد.
البته، هدف این کوتاه، بررسی مجدد پروسۀ تأسیس اسرائیل و تکرار مکررات نیست، بلکه، اشاره کوتاهی بود که بتواند در شناخت عوامل اصلی جنگ، کشتار، خونریزی، ویرانی و خلاصه، نسلکشی ٩۰ ساله (پس از نامۀ بالفور) در سرزمین فلسطین یاری نماید.
جنایت تروریستی که امروز رژیم حاکم پایگاه نظامی آمریکا برعلیه مردم نوار غزه و دیگر مناطق فلسطین مرتکب شد، همچنانکه اولی نبود، قطعا آخری نیز نخواهد بود. چرا که اولیای این پایگاه فعلا دست بالا را در جهان دارند و راه هر گونه تلاش بینالمللی برای کمک به مردم ستمدیده و زجرکشیدۀ فلسطین را بستهاند. بطوریکه حتی، معتبرترین نهاد بینالمللی، یعنی، سازمان ملل متحد با همۀ کمیتهها و شوراهایش، در تمام دورۀ موجودیت خود نتوانسته است هیچ کاری برای متوقف ساختن نسلکشی نظاممند و مستمر مردم فلسطین از پیش ببرد. شاهد این مدعا، عملکرد شورای امنیت و شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد است که در حالیکه مرتبا بر علیه این کشور و آن کشور قطعنامهها و گزارشات سفارشی صادر میکنند، از نقض حقوق بشر، در فلان کشور اظهار نگرانی مینمایند، تحریم روا میدارند، اما در تمام مدت موجودیت خود نتوانستهاند، سران این پایگاه را به رعایت حق حیات مردم فلسطین ملزم سازند.
این نهادها بیش از آن به ابزار دست امپریالیسم تبدیل شدهاند که بتوان انتظار معجزه از این «امام زادهها» داشت. بر کسی پوشیده نیست که تمام تصمیمات، گزارشات و موضعگیریهای آنها تمهیداتی هستند برای اجرای سیاستهای امپریالیسم آمریکا و هیچ ارزش و اعتبار قانونی ندارد. از همین رو، مردم فلسطین باید قبل از همه، خود به فکر چاره درد خویش باشد و بجای امید به نهادهای باصطلاح بینالمللی و دولتهای جهان که عمدتا دست نشانده امپریالیسم میباشند، دست کمک به سوی خلقها و ملل جهان دراز کنند و نهادهای مدنی، مدافعان صلح و انسانهای انساندوست نیز صدای اعتراض خویش را هرچه رساتر سازند تا بتوانند ماشین آدم کشی امپریالیسم را متوقف سازند.
قتل عام امروز مردم فلسطین بدست نوادگان بالفور، دلیل دیگریست در رد ادعاهای «توابین» و وازدگان سیاسی شیفته و دلباختۀ دموکراسی و بشر دوستی امپریالیستی. هشداریست به همۀ آنان که مبارزه با امپریالیسم را ترک گفته و با نفرین به سوسیالیسم شهید روزگار میگذرانند.
نشر اول: ۲۸ دسامبر ۲۰۰۸
باز نشر: ۱۶ مهر ۱۴۰۲
❤️زنده باد ❤️
سوسیالیستهای حقیقی ایران باید بپذیرند که بیش از نود درصد سازمانهای و دستجات به اصطلاح چپ ایرانی ماحصل سرمایه گذاری انسانی ،سیاسی و تشکیلاتی درازمدت پروژه بالفور بوده و میباشند.
سکوت کامل انان در برابر جنایات فجیع اسراییل بر علیه مردم فلسطین تنها بیانگر کوه یخ این وابستگی ریشه دار ، سنتی و تشکیلاتی است .
انان با وحدت و نزدیکی به احزاب سوسیال صهیونیست اروپا ضمن برخوردای حقیرانه از امکانات مادی و تشکیلاتی و تبلیغاتی انان با سکوت خاینانه و ضدانسانی در برابر این جنایات با انتشار دروغ و هوچی گیریهای رسانه ای که تحت پوشش صددرصد صهیونیسم جهانیست به تضعیف جبهه ضد صهیونیستی پرداخته اند و درین بی شرافتی و وابستگی تا به حدی پیش رفته اند که حتی یک گروه چپ خاورمیانه ای دیگر نه انان را برسمیت میشناسد و نه احترام و وقعی به انان میگذارد .
شاید پاره ای از دوستان چهل سال گذشته را دوره رکود و امتزاج و حل شدگی این جریانات در پدیده صهیونیسم بدانند حقیقت اینست که خلق و زاده شدن انان ریشه در ماجرای بالفور دارد و انان برای چنین روزها و چنین مواضعی به دنیا آمده بودند و همه هدف شکل گیری انان نهایتا خدمت به امپریالیسم و صهیونیسم بوده که آن را امروز درحد توان خود انجام میدهند و از دیده ها پنهان نیست .
اما اینکه صهیونیست بودن این جریانات چه خدماتی به حکومت ایران که خود بخشی از دولت جهانیست میکند همینقدر باید گفت که در طول چهل سال گذشته هر حرکت خودجوش و گسترده مردمی در ایران با دروغگویی ها و دروغ پراکنی های گسترده رسانه ای اینان در غرب به شکل طبیعی حقانیت و مشروعیت خود را از دست داده است و قیام کنندگان با فهم این نکته به خانه های خود بازگشته اند .
تنها به حجم دروغها ،اکاذیب و جعلیاتی که اینان بنام سازمانهای چپ در جریان جنبش مهسا پیش و پس از آن ساختند و پرداختند توجه نمایید این فضاحت حقیرانه به حدیست که حتی داد بی بی سی و بقیه را نیز دراورد .
از حمله شیمیایی به دبستان های دخترانه تا ماجرای ارمیتا همه چیز زندگی و وجود اینان دروغ و تباهی و نیرنگ است و این دروغها مبنای بقای مستحکم حکومت ایران است .
بیش از نود درصد چپ ایرانی فرزند نامشروع صهیونیسم جهانیست و وظیفه ای به جز تقویت صهیونیسم و به انحراف بردن و درهم شکستن مبارزات ضد صهیونیستی و استقلال طلبانه مردم منطقه را ندارد و هر حرکت مردمی با نفوذ شبکه ای تبلیغاتی این جانوران موذی خودبخود مشروعیت خود را از دست داده و از پا در میاید .