روسیه و کره شمالی و تعادل ژئواستراتژی.

توافق نظامی ادعایی روسیه و کره شمالی، مربوط به تعادل ژئواستراتژیک است

نویسنده: اندرو کوریبکو
ترجمه مجله هفته

بسیاری از ناظران معتقدند که روسیه و کره شمالی به دلیل تهدید مشترک غرب، تصمیم گرفته‌اند روابط نظامی خود را تقویت کنند. گزارش‌ها حاکی از آن است که آنها در حال بررسی یک مبادله هستند که در آن روسیه فناوری های مافوق صوت، هسته ای، ماهواره ای و زیردریایی را با کره شمالی در ازای مهمات و توپخانه دوران شوروی به اشتراک بگذارند. بخش اول این معامله، در خدمت خنثی سازی مثلث در حال ظهور آمریکا، کره جنوبی و ژاپن است و آنرا متعادل می کند، در حالی که بخش دوم، عملیات ویژه روسیه را تا سال آینده حفظ می کند.

احتمالاً در این ارزیابی مقدار زیادی حقیقت وجود دارد، زیرا منطقی است که دو کشور یکدیگر را در برابر دشمنان مشترک خود در جنگ سرد جدید حمایت کنند، اما چیزهای بیشتری در پشت آن وجود دارد.

البته باید به این نکته توجه داشت که بدون پشتیبانی کره شمالی با سلاح های دوران اتحاد شوروی هم روسیه در مسابقه لجستیکی یا جنگ فرسایشی خود با ناتو که در پشت ضد حمله سرکوب شده کیف قرار دارد دستت برتر را دارد و روسیه هنوز هم به طور چشمگیر در برابر کل ناتو مقاومت می کند.

این امر ثابت می کند که مجتمع نظامی-صنعتی روسیه (MIK) نیازهای خود را در حال حاضر و در آینده نیز برآورده می کند. این سوال مطرح می شود که چرا روسیه اساساً یک توافق نظامی با کره شمالی را در نظر می گیرد، چه رسد به یک توافق یکجانبه.
یک توضیح قابل قبول این است که MIK روسیه در این سناریو ممکن است در انجام تعهدات نظامی-فنی خود نسبت به اشخاص ثالث با مشکل مواجه شود، بنابراین نیاز به خرید کالاهای ساده تر وجود دارد تا کارخانه های تولیدی روسیه دست از تولید کالاهای نظامی ساده برداشته و به تولید کالاهای با کیفیت تر و پیشرفته‌تر بپردازند تا بتوانند صادرات با ارزش بالاتر را در اولویت قرار دهند.

اما حتی اگر اینطور باشد، باز هم این سوال بی پاسخ می ماند که چرا روسیه آماده است تا این فناوری نظامی بالقوه بسیار با کیفیت خود را با کره شمالی به اشتراک بگذارد، آنهم به جای اینکه در برابر آن پول خوبی دریافت کند. و چرا مسکو نمی تواند یا نمی خواهد آن را با چین معامله کند. همینطور می توان پرسید که چرا کره شمالی نمی تواند فناوری نظامی مذکور را از چین دریافت کند و باید از روسیه به عنوان بخشی از مبادله گزارش شده درخواست کند.

پاسخ به این سه سوال به مخالفت چین با قطع کامل پل‌ها با غرب و همچنین منافع مشترک روسیه و کره شمالی در جلوگیری از وابستگی بالقوه نامتناسب به جمهوری خلق مربوط می‌شود. بیایید با اولین ترفند شروع کنیم: رئیس‌جمهور شی اگرچه تصور دارد که چین رهبری ایجاد نهادهای جهانی جایگزین را بر عهده دارد – همانطور که تصمیم او برای غیبت از اجلاس G20 در دهلی نو در آخر هفته گذشته به وضوح نشان داد – اما او ترجیح می دهد که این یک فرآیند روان باشد.

هر برش و انقطاع ناگهانی، اقتصاد جهانی را بی ثبات می کند و در نتیجه رشد صادرات محوری کشورش را مختل می کند. اما ایالات متحده می تواند این سناریو را به عنوان واکنش به تسلیح گسترده روسیه و/یا انتقال فناوری نظامی پیشرفته به کره شمالی توسط چین، به فروش برساند و تبلیغ کند. به همین دلیل، رئیس جمهور شی احتمالاً با هیچ یک از این دو توافق موافقت نخواهد کرد، مگر اینکه به شدت مورد نیاز باشند تا از شکست در برابر غرب جلوگیری کنند. اما از آنجایی که این خطر وجود ندارد، چین از ترس عواقب آن به این به خطر تن نخواهد داد.
در مورد دومین بخش این تعادل، حتی اگر رئیس جمهور شی به روسیه و کره شمالی پیشنهاد کند که نیازهای نظامی آنها را برآورده کند، آنها احتمالاً ترجیح می دهند به یکدیگر تکیه کنند تا به چین، تا از وابستگی بیش از حد به جمهوری خلق چین جلوگیری کنند. هر دو کشور چین را یکی از مهم ترین شرکای استراتژیک در جهان می دانند، اما هر دو احساس ناراحتی می کنند که وارد رابطه ای شوند که در آن پکن نقش بیش از حد بزرگی در تضمین امنیت ملی آنها داشته باشد.

از دیدگاه روسیه، این یک قاعده کلی است که هرگز نباید خود را به یک شریک خاص بیش از حد وابسته کرد، زیرا چنین روابطی می تواند حاکمیت سیاست خارجی کرملین را محدود کند، حتی اگر شریک هیچ قصد شرورانه ای نداشته باشد. در زمینه چین، چنین روابطی می تواند منجر به این شود که برخی از سیاستمداران روسی که کمتر علاقه مند به حفظ تعادل روابط کشورشان بین چین و هند باشند دست بالا را پیدا کنند، که این منجر به ترجیح ناخودآگاه پکن به دهلی نو میشود و موجب نزدیک شدن هند به واشنگتن می گردد و در نتیجه تعادل باز هم دچار اشکال میگردد.

اگر این اتفاق بیفتد، گذار سیستمی جهانی به چندقطبی دوباره به سمت دوقطبی (یا به عبارت بهتر بی‌قطبی) باز خواهد گشت، زیرا روسیه توسعه ابرقدرت چین را تسریع می کند و هند به ایالات متحده کمک می کند تا هژمونی رو به زوال خود را حفظ کند. نتیجه این خواهد بود که تنها این دو ابرقدرت از حاکمیت واقعی برخوردار خواهند بود، در حالی که حاکمیت همه کشورهای دیگر به شدت توسط پویایی طبیعی رقابت آنها محدود خواهد شد. روسیه البته می خواهد از این سناریو به هر قیمتی اجتناب کند.

برخلاف منافع جهانی روسیه، منافع کره شمالی صرفاً ملی است، اما آنها با منافع مسکو مکمل یکدیگر هستند. پیونگ یانگ از زمان پایان جنگ سرد قدیمی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به طور نامتناسبی به چین وابسته بود. اما چین بعداً از این رابطه برای گسترش روابط با غرب استفاده کرد، با تصویب تحریم های شورای امنیت سازمان ملل علیه کره شمالی. روسیه نیز به دلایل مشابه همین کار را کرد، اما کره شمالی به روسیه وابسته نبود، بنابراین پیونگ یانگ به اندازه پکن از تصمیم مسکو رنج نمی برد.
رشد بی اعتمادی به چین، کیم جونگ اون را وادار کرد تا پیشنهاد نهایی و ناموفق ترامپ برای خلع سلاح هسته ای را به طور جدی بررسی کند تا روابط کشورش را با جمهوری خلق چین متعادل کند. به همین دلیل، میانمار نیز با نزدیک شدن به ایالات متحده تحت ریاست جمهوری اوباما موافقت کرد که در نهایت نیز شکست خورد. هر دو کشور وابستگی بیش از حد خود به چین را مضر می دیدند و بنابراین سعی کردند با تغییر وزن روابط با ایالات متحده، این کمبود را جبران کنند.

از آنجایی که بعد از شکست ترامپ در آمریکا، این اقدامات تعادل سازی دیگر قابل دوام نیستند، هر دو کشور اکنون به روسیه نگاه می کنند تا همان نقش را ایفا کند و وابستگی بیش از حد خود را به چین کاهش دهد.

از دیدگاه پیونگ یانگ، حتی اگر پکن یک فناوری را در اختیار آنها بگذارد، ممکن است روزی به دلیل توافقاتی با ایالات متحده، جریان آن قطع شود. چین احتمالاً به هر حال در نظر نخواهد گرفت که این فناوری را به کره شمالی بدهد، زیرا این امر ممکن است‌کار را برای پکن دشوار کند که از نفوذ خود در پیونگ یانگ در چارچوب توافق با واشنگتن مجدداً استفاده کند، و این احتمالاً محدودیتی برای حاکمیت سیاست خارجی چین خواهد بود.

احتمال اینکه روسیه در آینده نزدیک توافقی بزرگ با ایالات متحده امضا کند، پس از رویدادهای ۱۸ ماه گذشته تقریباً صفر است، بنابراین کره شمالی در روسیه شریک نظامی بلندمدت بسیار قابل اعتمادتری می بیند.


اقدامات مکمل روسیه و کره شمالی برای تعادل سازی در سطح جهانی و ملی خود در برابر چین، همراه با عدم تمایل چین به قطع کامل همه پل‌های ارتباطی با غرب در حالی که این کشور سعی می‌کند نهادهای جایگزینی برای مقابله با سلطه آمریکا در جهان ایجاد کند در واقع نیروهای واقعی پشت توافق نظامی بین روسیه و جمهوری دموکراتیک خلق کره می‌باشد.
این بینش استراتژیک بزرگ به ما امکان می دهد تا وضعیت واقعی روابط بین این کشورها را بهتر درک کنیم و بنابراین به ناظران عینی کمک می کند تا در آینده تحلیل های دقیق تری ارائه دهند.

اندی کوریبکو، یک کارشناس ارشد علوم سیاسی آمریکایی ساکن در مسکو است که در زمینه استراتژی ایالات متحده در آفریقا و اوراسیا، ابتکار کمربند و راه چین، تعادل ژئوپلیتیک روسیه و جنگ های ترکیبی تخصص دارد.

Be the first to comment

پاسخی بگذارید