
ا. م. شیری
پانزدهمین اجلاس سران گروه کشورهای بریکس- برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی- به میزبانی جمهوری آفریقای جنوبی با شرکت سران و نمایندگان دهها کشور جهان و حضور مجازی ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در تاریخ ۲۲- ۲۴ اوت (۳۱ مرداد- ۲ شهریور) در ژوهانسبورگ برگزار گردید.
در این اجلاس موضوعات کلیدی مانند پذیرش اعضای جدید به گروه، دلارزدایی یا مبارزه با سلطۀ دلار به مثابه ابزار جنگ، غارتگری و صدور بحران، غلبه بر نظم تکقطبی نظام امپریالیستی و ایجاد جهان چند مرکزی مبتنی بر برابر حقوقی کشورها، انجام معاملا تجاری با ارزهای ملی، افزایش گردش مالی ارزهای ملی در مبادلات اقتصادی بینالمللی، بهبود سازوکارهای پرداختها و تقویت نقش بانک توسعۀ بریکس به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
مهمترین و اساسیترین نکته غایب در بحثهای پانزدهمین اجلاس بریکس، موضوع ایجاد و ساماندهی ارز واحد گروه بود که بطور کلی مطرح نشد. بعبارت دیگر، به دستور کار اجلاس اصلا وارد نشده بود. دلیل مغفول ماندن این موضوع حیاتی هر چه باشد، از هم اکنون روشن است که بدون ایجاد ارز واحد، نه مبارزه با سلطۀ دلارهای بیپشتوانه امکانپذیر است و نه ایجاد جهان چند قطبی. بخصوص در دورۀ زمانی که پول حلال تمام مشکلات است و سلطۀ بلامنازع نظام امپریالیستی بر نظام مالی- پولی جهان و تمام ابزارهای مغزشویی، تحریف واقعیتها و سمتدهی افکار و اندیشهها و تأثیرگذاری مخرب بر روانشناسی اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی قابل انکار نیست.
کشورهای گروه بریکس در موضوع افزایش اعضای جدید، از میان چند ده کشور متقاضی عضویت، بالاتفاق کشورهای آرژانتین، اتیوپی، امارات متحدۀ عربی، ایران، عربستان سعوی و مصر را بعنوان اعضای جدید پذیرفتند.
با عضویت کشورهای بخصوص ایران و مصر، گروه بریکس، در واقع، به دو منطقۀ ژئوپلیتیک و سوقالجیشی با اهمیت جهانی فوقالعاده برای حملونقل مالالتجازه و نیروی نظامی، یعنی ایران بمثابه چهار راه خشکی و دریای و مصر در مقام صاحب و ناظر ترعۀ سوئز، گسترش یافت.
عضویت عربستان سعودی و امارات متحدۀ عربی و در کنار آنها ایران نیز، نشانۀ آشکار گسترش بریکس در حوزۀ انرژی است. به این ترتیب، گروه بریکس آهسته و پیوسته بسوی نظم جهانی جدید و خارج کردن کنترل انرژی و راههای ارتباطی از زیر سلطۀ نظام امپریالیستی پیش میرود. بخیر و موفقیت!
اگر چه پیوستن ایران به قطار جنوب جهانی، عضویت در گروهای کشورهای بریکس، سازمان همکاری شانگهای، اتحادیۀ اقتصادی آوراسیا نشاندهندۀ سمت و سوی مثبت و منطقی سیاست خارجی کشور و مایه مباهات است، اما با توجه به سیاست داخلی جمهوری اسلامی در چهل و پنج سال گذشته، بیم و نگرانیهایی نیز وجود دارد. برای رفع نگرانیها و جلب اعتماد تودههای میلیونی، جمهور اسلامی باید قبل از هر چیز، سیاستهای داخلی خود را با سیاست خارجیاش منطبق سازد. عدم تطابق سیاستهای خارجی و داخلی، احتمال بریدن از قطار جنوب جهانی و بازگشت به گذشته را تقویت میکند.
لازمۀ اعتمادسازی جز این نیست که حاکمیت جمهوری اسلامی باید از سیاست اقتصادی نئولیبرالی تاکنونی خود عبور کند؛ با عظم و ارادۀ راسخ به مبارزه با فساد در تمام زمینهها، بویژه، مفاسد اقتصادی، رانتخواری برخیزد؛ آزادی تشکلهای سیاسی را عملاً و بدون هیچ «اما و اگر و بشرطی که»، برسمیت بشناسد؛ از سلب اختیار بانوان در پوشش خود دست بردارد؛ قوانین کار و اجتماعی مدرن و متضمن تأمین منافع کارگران، آزادیهای فردی و جمعی تدوین نماید؛ قانون سیاه سال ۱۳۱۰ رضا شاه را که رسما و عملاً تا روز امروزی بقوت خود حفظ کرده و اجرا میکند، لغو نماید؛ بخاطر سیاستهای مخرب گذشته خود، از جمله، با انجام اصلاحات اقتصادی به نفع هشت دهک جامعه، از «اقتصاد مال حیوان است. الاغ هم زیربنای همه چیزش اقتصاد است» (امام خمینی) عبور کند؛ نهادهای پر هزینه و بطور کلی، غیرلازم مانند گشت ارشاد و «ستاد امر به معروف و نهی از منکر» را بفوریت لغو نماید؛ بخاطر توابسازیهای فلهای و مضحکۀ نمایشهای تلویزیونی، کشتارهای انبوه اسیران و ایجاد گورستانهای جمعی در سالهای ۱۳۶۰، رسماً و علناً از خود انتقاد نموده، عذرخواهی کند؛ با اتخاذ سیاستهای عملی در جهت تأمین منافع ملی کشور و ایجاد بسترهای لازم برای کار و زندگی، بخصوص برای نسل جوان، از فرار مغزها، سرمایهها و منابع انسانی به غرب امپریالیستی جلوگیری نماید و…
در ارتباط با اجرا یا عدم اجرای مفاد بند فوق، بسیاریها به شمول نویسندۀ این سطور، بدرستی بر این باور هستند که حاکمیت جمهوری اسلامی، یک حاکمیت یکدست نیست و بخش احتمالاً ترقیخواه آن از منظر توازن قوا در شرایطی قرار ندارد که بتواند مقاومت نیروهای ارتجاعی و غربگرا را در هم شکند و گامهایی در جهت اجرای خواستهها و برنامههای اعتمادساز و تأمینکنندۀ منافع ملی بردارد. واضح است که این وضعیت نمیتواند تا ابد ادامه یابد.
البته، روشن است که عدم توازن قوا در حاکمیتها فقط خاص جمهوری اسلامی نیست. این وضع، در تاریخ حاکمیتها همواره بوده و بعد از این نیز همیشه خواهد بود. علاوه بر ایران، اختلافات ناشی از عدم توازن قوا در هیأت حاکمۀ آمریکا، آشکارترین نمونۀ امروزی آن است.
تبدیل ایدهها و اندیشهها، طرحها و برنامهها به نیروی مادی، مهمترین راه و روش تغییر توازن قوا است. در این زمینه، راههای آزموده شده و تجربیات فراوان وجود دارد. جناح ترقیخواه حاکمیت جمهوری اسلامی با وجود صدها هزار مسجد، تکیه، حسینیه و دیگر اماکن مذهبی در کشور، میتواند بجای تشویق و تحریک راهپیمایی میلیونی عاشورا یا اربعین به عراق، با برگزاری منظم و پیاپی جلسات، سمینارها و کنفرانسها در آنها، افکار و برنامههای مشخص خود را به میان تودهها ببرد؛ به بحث بگذارد؛ به نیروی مادی تبدیل کند و از این طریق، تعادل قوا را به سود منافع ملی کشور تغییر دهد.
بنابراین، حالا که ایران با عضویت در گروه بریکس به عرصۀ دوستی با پیلبانان وارد شده، خانهاش را نیز باید در خورد پیل بسازد. در غیر این صورت، بمصداق «دو صد گفته چون نیم کردار نیست»، گمان نمیرود عضویت در گروه بریکس نیز کمکی به خروج کشور از بنبست سیاستهای ناهنجار داخلی و اعتمادسازی بکند.
تصویر سر صفحه از اینجا
۶ شهریور- سنبله ۱۴۰۲
مقاله بسیار خوب
آفرین