روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲هنوز شام نشده است – ا. م. شیری

منبع تصویر

ا. م. شیری

هفتاد سال پیش مثلث آمریکا- انگلیس- رژیم پهلوی در روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲در اجرای طرح مخفیانۀ ضدکمونیستی بنام «آژاکس» دست به کودتای نظامی در میهن ما زدند که در نتیجۀ پیروزی آن، یگانه دولت ملی-دموکراتیک تاریخ ایران به رهبری دکتر محمد مصدق سقوط کرد و دورۀ تاریک استبداد سلطنتی وابستۀ پهلوی تا انقلاب سال ۱۳۵۷، بمدت ۲۵ دیگر ادامه یافت و در عین حال، ام‌آی-۶ و سیا با سازمان‌های زیرزمینی افراطی اسلامگرا در ایران ارتباط برقرار کردند و رابطۀ آن‌ها تا انقلاب اسلامی و سرنگونی شاه در سال ۱۳۵۷ حفظ و تقویت شد.

در تمام مدت هفتاد سال گذشته، اساساً دو نوع نگاه به این حادثۀ شوم، سپهر سیاسی ایران را احاطه کرده است. در یک سو، برغم اعترافات متعدد مقامات سیاسی و امنیتی کودتاگران، از جمله، اعتراف باراک اوباما، رئیس جمهور پیشین آمریکا، این سیاهپوست سفید پوست‌تر از اغلب سفیدپوستان در مصر و افشای تقریباً تمامی اسناد عملیات «آژاکس» دایر بر انجام کودتا، خیل گستردۀ بادمجان دور قاب چین‌ها، وابستگان سیاسی، فکری، ایدئولوژیک و حتی فیزیکی ایرانی تبار کودتاچیان، از جمله، افرادی مانند موسی غنی‌نژاد در همین روزها منکر انجام کودتا شده یا در بهتر حالت، دکتر مصدق را به انجام کودتای نافرجام علیه رژیم پهلوی متهم می‌کنند. بعبارت همه فهم‌تر، نوع نگاه وابستگان غرب به کودتا، مصداق روشن این ضرب‌المثل معروف است: «شاه می‌بخشد، اما شاهقلی نمی‌بخشد». در سوی دیگر، کلیۀ افراد و جریان‌های سیاسی ملی- میهنی به درستی و به حق بر وقوع کودتا تأکید ورزیده و آن را بعنوان یک واقعۀ تاریخی شوم علیه ایران تقبیح و محکوم کرده و می‌کنند.

در این رابطه، رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنه‌ای در دیدار با فرماندهان سپاه از سراسرکشور گفت: «در سال انقلاب، سران آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در «گوادلوپ» جمع شدند و سیاست راهبردی برای پس از  انقلاب تدوین کردند. این سیاست راهبردی ایجاد بحران‌های پیاپی، اغتشاشات و ناامنی‌ها و فعالیت‌های گستردۀ گروه‌های تروریستی در مناطق مختلف کشور در اوائل انقلاب بود که اسناد آن در لانۀ جاسوسی آمریکا در ایران بیرون آمد. می‌خواستند با ایجاد بحران‌های مستمر انقلاب را زمین‌گیر و بی‌رمق کنند ‌و بعد با اقدامی شبیه کودتای ۲۸ مرداد، کار انقلاب را تمام کنند» (نقل از پیک نت با اندکی ویراش نگارشی).

در تأئید سخنان صحیح و درست، اما ناتمام آیت‌الله خامنه‌ای، پاسخ به سه پرسش‌ زیر و اشاره به چند نکته ضروری به نظر می‌رسد.

اول، پرسش‌ها:

ــ دلیل ارزیابی ناتمام از سخنان رهبر جمهوری اسلامی این است که ایشان در این سخنرانی روشن نکرد‌ه‌اند که آیا تصمیمات سران آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در کنفرانس «گوادلوپ» (دی ماه ۱۳۵۷) در همانجا یخ بست و راکد ماند یا بعد از انقلاب بهمن، بنحوی از انحا محقق شد؟

ــ آیا دلیل موفقیت کودتا فقط ناشی از دقت در طراحی عملیات «آژاکس» و توانایی‌های نظامی و مالی کودتاچیان بود یا دلایل دیگری هم داشت؟

ــ آیا روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ شام شده و به پایان رسیده است یا هنوز تا روز امروزی (۳۰ مرداد ۱۴۰۲) ادامه دارد؟ (پرسش بر اساس گفتۀ یک انسان فرهیخته).

نکات مورد نظر:

وقایع هولناک بعد از کودتا، بویژه، تجدید حیات حاکمیت نواستعماری غرب در کشور ما و همچنین، اعدام گروه-گروه افسران عضو حزب تودۀ ایران شاغل در نیروهای مسلح کشور و همچنین، تعقیب و محکومیت شمار زیادی از اعضای این حزب به زندان‌های طویل‌المدت، گواهی از آن می‌دهد که هدف کودتا صرفاً و فقط برکناری دکتر مصدق از پست نخست وزیری نبود. بلکه، همچنانکه از عنوان عملیات- «آژاکس» پیداست، بسیار بالاتر و خطرناک‌تر از آن، مبارزه با رشد اندیشۀ کمونیسم علمی و آرمان‌های عدالت‌خواهانه در سیمای حزب تودۀ ایران بعنوان شاخص‌ترین نمایندۀ این تفکر و آرمان توده‌های تحت ستم و همچنین، جلوگیری از تأثیر و اعتبار سوسیالیسم و اتحاد شوروی در بزرگترین و مهمترین کشور خاورمیانه و غرب آسیا بود.

با این حال، رویدادهای خونین بعد از انقلاب بهمن ۵۷، بویژه، سرکوبی خشن نیروهای ملی و مترقی و در رأس آن‌ها، حزب تودۀ ایران نشان داد که نه تنها روز ۲۸ مرداد شام نشده و به پایان نرسیده، بلکه باشدت و حدت کم‌سابقه دوام یافت و همچنان ادامه دارد.

اگر در سال ۱۳۳۲ دولت‌ها و سازمان‌های امنیتی مثلث کودتا موفق شدند شاخه‌های پر بار حزب تودۀ ایران را بزنند، در دورۀ جمهوری وابستگان و نفوذی‌های غرب در سیمای اوباشان انجمن حجتیه و فدائیان اسلام (انگلیسی)، حزب مؤتلفه، پینه در پیشانی‌های و دسته‌های فالانژ نفوذ کرده در نهادهای حاکمیت بعد از انقلاب، با بریدن سر حزب تودۀ ایران و اعدام افسران توده‌ای، مانند ناخدا بهرام افضلی، فرمانده نیروی دریایی و دیگر فرماندهان دفاع مقدس در جنگ با عراق، از جمله، فرمانده آزادی خرمشهر، سرهنگ کبیری، تصمیمات کنفرانس گوادلوپ را محقق ساخته، کار ناتمام کودتاچیان را به اتمام رساندند. این‌ عمال غرب تا جایی نفوذ کردند، تا جایی پیش رفتند که حتی مقامات معتدل جمهوری اسلامی با منحله اعلام کردن حزب تودۀ ایران، در واقع، پایبندی خود را به قانون سیاه سال ۱۳۱۰ رضا شاه و تصمیمات کنفرانس گوادلوپ عملاً نشان دادند. به این ترتیب، توده‌ای ستیزی و ضدیت با شوروی بعنوان هدف اصلی و اساسی کودتای سال ۱۳۳۲ و تداوم روز ۲۸ مرداد در دورۀ جمهوری اسلامی نیز به اشکال مختلف و به بهانه‌ها و اتهامات واهی ادامه یافت و هنوز هم می‌یابد.

علاوه بر سرکوبی خشن نیروهای میهن‌دوست، عدم برخورد قاطع به فالانژهای انجمن حجتیه، فدائیان اسلام و سایر وابستگان فاسد غرب و همچنین، حفظ نام‌های گذاشته شده بر روی خیابان‌های شهرهای مختلف ایران بنام یاران کودتا، از جمله، آیت‌الله کاشانی، نواب صفوی، یکی دیگر از نشانه‌های تداوم کودتا و هنوز به پایان نرسیدن روز ۲۸ مرداد در دورۀ جمهوری اسلامی است. البته، تا اینجا، جای شکرش باقی است که در شهرهای ایران خیابان‌ها بنام روسپیان و لات و لوت‌های مانند ملکه اعتضادی، پری بلنده، شعبان بی‌مخ، طیب حاجی رضایی و امثال آ‌ن‌ها نامگذاری نشده است.

اما در مورد موفقیت کودتا، فرض قریب به یقین این است که دلیل آن تنها طراحی دقیق عملیات «آژاکس» و قدرت نظامی و مالی کودتاچیان نبود. چه که امکان مقابله با هر تبانی و توطئه، هر طرح و برنامۀ هر چند دقیق و هر نیروی نظامی، همیشه وجود دارد و آن عبارت است از اتخاذ تدابیر جدی و دست زدن به اقدامات پیشگرانۀ قاطع، بموقع و بی‌تزلزل. متأسفانه، هیچیک از این ویژگی‌های لازم برای دفع کودتا در ضمیر دکتر مصدق وجود نداشت. وقتی که افشار طوس را چهار ماه پیش از کودتا ربودند و کشتند، باید دکتر مصدق هشیارتر، سنجیده‌تر و قاطع‌تر عمل می‌کرد. اما دکتر مصدق نه تنها به گفته‌های نزدیک‌ترین یارش، شهید دکتر حسین فاطمی برای سرکوبی بموقع اوباشان کودتا، به هشدارهای جدی سرگرد مهدی همایونی، افسر میهن‌پرست و عضو حزب تودۀ ایران در مورد خطر کودتا ترتیب اثر نداد، حتی در مقابل سرکوبی و کشتار طرفدارانش بدستور احمد قوام نیز قاطعیت نشان نداد، بلکه با تأکید متوهمانه بر قانون و قانونگرایی، به شهربانی دستور داد طرفداران خود و فعالان حزب تودۀ ایران را از خیابان‌ها جمع کند. بنظر می‌رسد، اصلاً این واقعیت در تصور دکتر مصدق نمی‌گنجید که هر گاه زور از در وارد شود قانون، درست مثل خود دکتر مصدق از دیوار فرار می‌کند. به این ترتیب دکتر مصدق بقول شیخ اجل، سعدی شیرازی، «سنگ‌ها را بست و سگ‌های [کودتا] را رها کرد» وبا اتخاذ تصمیمات نادرست و عدم قاطعیت، با ایجاد زمینۀ کاملاً مساعد، یک میدان تماماً خالی، نقش بسزایی در موفقیت کودتاچیان بازی کرد.

توجه: کلمات و عبارات آبی رنگ زیرخط‌دار، نشانی منابع مورد استفاده هستند.

۳۰ مرداد- اسد ۱۴۰۲