
پولیتیکو: دعوا در نیجر واقعاً در مورد چیست و چرا احتمال مداخله نظامی وجود دارد
نوشته توماس روپر
ترجمه مجله هفته
در گزارشهای رسانه های آلمانی درباره کودتا در نیجر، تمرکز اصلی بر لزوم حفاظت از دموکراسی در این کشور در برابر کودتاچیان است. این توجیهی برای “مردم احمق” است، زیرا دموکراسی در آنجا مطرح نیست. این در مورد اورانیوم است که گاهی اوقات حتی توسط رسانه های آلمانی مورد مناقشه قرار می گیرد، زیرا نیجر به مراتب بزرگترین تولید کننده اورانیوم در جهان نیست.
با این حال، همانطور که توسط نظر یک متخصص انرژی منتشر شده در پولیتیکو نشان داده شده است، همه چیز به این سادگی نیست. این نشان می دهد که مشکل واقعی کجاست، در مقاله اصلی، لینک ها و گرافیک های زیادی نیز به عنوان منابع آورده شده است که ارزش خواندن را دارند.
شروع ترجمه:
دست درازشده کرملین و سیاست اورانیوم
باخت احتمالی اروپا پس از کودتا در نیجر، امتیازی برای پوتین است.
شهر آرلیت، یک شهرک متروکه در لبه جنوبی صحرا، پیوند نامحتمل یک درگیری ژئوپلیتیکی جدید است: مبارزه برای کنترل اورانیوم، سوخت صنعت هستهای.
در آنجا، در رشته کوه های خشک شمال نیجر، زمین شناسان فرانسوی این ماده معدنی رادیواکتیو را در دهه ۱۹۵۰ کشف کردند. از آن زمان، شرکت های دولتی فرانسه آن را در مستعمره سابق خود حفر کردند و نیجر را به هفتمین تولیدکننده بزرگ در جهان تبدیل کردند. در سال ۲۰۲۲، معادن اطراف آرلیت ۲۵ درصد از کل واردات اورانیوم اتحادیه اروپا را تشکیل می دادند.
یک کودتا در کشور فقیر غرب آفریقا این واردات را به خطر انداخته است.
این کالا ممکن است مانند نفت، گاز یا حتی زغال سنگ سرفصل اخبار نباشد، اما برای جهانی که نیاز مبرمی به انرژی کربن صفر دارد، حیاتی است.
در حالی که به نظر نمی رسد کرملین مستقیماً پشت کودتا باشد، اما ماشین تبلیغاتی آن احساسات ضد فرانسوی و ضد آمریکایی را در سراسر منطقه جنوب صحرای ساحل تقویت کرده است. جای تعجب نیست که این منطقه از سال ۲۰۲۰ شاهد یک رشته انقلاب کاخ از جمله در بورکینافاسو، چاد، گینه، مالی و سودان بوده است.
در نیامی، پایتخت، کودتاچیان پرچم روسیه را به اهتزاز درآوردند تا امپریالیسم فرانسه را محکوم کنند. یوگنی پریگوژین، رئیس گروه شبه نظامی روسی واگنر، از تسلط نظامیان استقبال کرد. پس از کودتا در کشور همسایه مالی، واگنر در حال حاضر در آنجا فعال است. بازوی دراز کرملین به طرق مختلف در ژئوپلیتیک انرژی دخالت می کند – اگر چه نه همیشه کاملا آشکارا.
اگر نیجر وارد مدار روسیه میشد، جهان برای انرژی هستهای بیشتر به مسکو – و مشتریانش – وابسته میشد. قزاقستان و ازبکستان، دو جمهوری شوروی سابق، از بزرگترین تولیدکنندگان اورانیوم در جهان هستند و حدود ۵۰ درصد اورانیوم استخراج شده در سراسر جهان را تامین می کنند. اگر روسیه و نیجر را در نظر بگیرید، این سهمیه به بیش از ۶۰ درصد افزایش می یابد.
اورانیوم تازه آغاز چرخه سوخت هسته ای است. در حالی که روسیه ششمین تولید کننده بزرگ اورانیوم در جهان است، قدرت واقعی آن در جای دیگری از چرخه نهفته است: در تبدیل مواد خام به سوخت قابل استفاده برای راکتورهای غیرنظامی از طریق آنچه به عنوان تبدیل و غنی سازی شناخته می شود.
بر اساس گزارش انجمن جهانی هسته ای، روسیه تقریباً ۴۵ درصد از بازار جهانی تبدیل و غنی سازی اورانیوم را در اختیار دارد. این کیفیت پر توان یک “آسیب پذیری استراتژیک” ایجاد کرده است که مقامات آمریکایی اخیرا آن را “غیرقابل کنترل” خوانده اند. حدود یک سوم کل اورانیوم غنی شده مصرف شده توسط شرکت های آب و برق ایالات متحده در سال گذشته از روسیه وارد شده است، با هزینه ای نزدیک به یک میلیارد دلار که به شرکتی که مستقیماً تحت کنترل کرملین است پرداخت شد. با گذشت بیش از یک سال از حمله روسیه به اوکراین، واشنگتن هنوز واردات سوخت هستهای روسیه را ممنوع نکرده است.
آمریکا در ۵۰ سال اول عصر هسته ای مستقل بود، اما با پایان جنگ سرد، استخراج اورانیوم و مهمتر از همه، فرآیندهای پیچیده تبدیل و غنی سازی تا حد زیادی متوقف شد. به گفته جان واگنر، مدیر آزمایشگاه ملی آیداهو در وزارت انرژی ایالات متحده، امروزه ایالات متحده تا حد زیادی به منابع بین المللی سوخت هسته ای وابسته است، از جمله کشورهایی که با ما هم نظر نیستند و منافع متفاوتی دارند.
تسلط روسیه بر صنعت سوخت هسته ای آمیزه ای از شانس زمین شناسی، نوآوری فنی و یک توافق دیپلماتیک با نیت خوب است که مسکو و واشنگتن بلافاصله پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی منعقد کردند.
اول اینکه روسیه دارای ذخایر اورانیوم است که به آن نقش طبیعی در این صنعت می دهد. از سوی دیگر، مهندسان روسی سیستمی برای غنیسازی مواد رادیواکتیو ایجاد کردند که به طور قابل توجهی انرژی کمتری برای غنی سازی نسبت به روشی که مهندسان فرانسوی و آمریکایی استفاده میکنند لازم دارند و در نتیجه بسیار ارزانتر آنرا ارائه میکنند. این عوامل به تنهایی نقش مهمی در استخراج، تبدیل و غنیسازی روسیه ایفا میکرد. سپس، در سال ۱۹۹۳، ایالات متحده و روسیه در مورد برنامه موسوم به “مگاتون به مگاوات” به توافق رسیدند که در آن اورانیوم بسیار غنی شده از کلاهک های هسته ای شوروی سابق به اورانیوم با غنای پایین تبدیل می شد و به نیروگاه های هسته ای غیرنظامی ایالات متحده ارسال می شد.(!!! تاکید از مترجم فارسی) به طور خلاصه، صنعت ایالات متحده نمی توانست با روس ها رقابت کند و به آرامی در سمت بی علاقگی کاخ سفید دموکرات و جمهوری خواه رفت و در حال مرگ بود.
حتی قبل از حمله به اوکراین، صنعت هسته ای آمریکا به دلیل وابستگی به منابع خارجی زنگ خطر را به صدا در آورد. از آن زمان، مدیران اجرایی و دولتمردان از بحران صحبت می کنند. مشکلات در نیجر را به آن اضافه کنید و این وضعیت بیشتر شبیه یک وضعیت اضطراری به نظر می رسد.
با این حال، حل مشکل آسان نخواهد بود و به همکاری فشرده بین ایالات متحده و فرانسه نیاز دارد – از قضا دو قدرت غربی که بیشترین سهم را در نیجر دارند.
واشنگتن و پاریس میتوانند با راهاندازی مجدد نیروگاههای سوخت هستهای از کار افتاده و افزایش حمایت دیپلماتیک و نظامی از کشورهای تولیدکننده اورانیوم، از نیجر، طرحی برای افزایش تولید داشته باشند. تلاش ها ارزان نخواهد بود. اما با توجه به اینکه ولادیمیر پوتین نشان داده است که مایل به استفاده از سوخت های فسیلی مانند نفت و گاز به عنوان سلاح است، غرب باید قبل از اینکه کرملین تصمیم بگیرد حتی استفاده صلح امیز از اورانیوم را به عنوان سلاحی که انتقال به انرژی کربن صفر را حتی دشوارتر می کند، اقدام کند.
پایان ترجمه
اولین بار در ۵ آگوست ۲۰۲۳ در پرتال رسانه ای آنتی اشپیگل منتشر شد.
توماس روپر ناشر و مجری وبلاگ وب سایت آنتی اشپیگل است.