
مسعود امیدی
چند روز پیش دو بیانیه، یکی بیانیهی ششمین نشست وزرای امور خارجهی شورای همکاری کشورهای خلیج فارس و روسیه در مسکو و دومی بیانیهی سران ناتو در ویلنیوس پایتخت لیتوانی منتشر شد.
بیانیهی مسکو بین وزاری خارجهی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و روسیه شامل موارد زیر است :
- استقبال از توافق میان عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران و ابراز امیدواری برای حل و فصل اختلافات و پایان دادن به همهی کشمکشهای منطقهای از طریق گفتوگو و ابزارهای دیپلماتیک
- تأکید بر اهمیت این که روابط میان کشورها بر اساس تفاهم، احترام متقابل، حسن همجواری، احترام به حاکمیت، عدم دخالت در امور داخلی و پایبندی به منشور سازمان ملل متحد و قوانین و هنجارهای بینالمللی باشد.
- پشتیبانی از کاهش تنش و اقدامات اعتمادسازی میان کشورهای منطقه در راستای تقویت و تضمین امنیت در این منطقهی دارای اهمیت راهبردی در جهان
- تأکید بر اهمیت حفاظت از امنیت دریایی و امنیت گذرگاههای آبی در منطقه و مقابله با تهدیدهای علیه خطوط ناوبری دریایی، تجارت بینالمللی و تأسیسات نفتی در کشورهای عضو شورا
- تأکید بر پشتیبانی از همهی تلاشهای صلحآمیز از جمله «ابتکار امارات و تلاشهای آن جهت دستیابی به یک راه حل مسالمتآمیز برای مسئلهی جزایر سهگانهی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی از طریق مذاکرات دوجانبه یا دیوان بینالمللی دادگستری بر اساس مقررات حقوق بینالملل و منشور سازمان ملل متحد برای حل و فصل این مسئله مطابق با مشروعیت بینالمللی»
- تأکید بر همکاری میان روسیه و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، اهمیت گفتوگوی راهبردی میان دو طرف در راستای دستیابی به منافع مشترک و تقویت روابط دوستی، اعتماد متقابل و همکاری دوجانبه و همچنین نقش مهم کشورهای خود در پشتیبانی از اقتصاد جهانی، ثبات بازارهای انرژی و ارتقای رفاه و شکوفایی
- گفتگو در مورد دستیابی به صلح و امنیت، از بین بردن تروریسم، حل و فصل مسئلهی فلسطین، تلاشهای در راستای حل و فصل بحرانهای یمن و سوریه، تعیین مرزهای دریایی میان کویت و عراق، لزوم خروج مزدوران از لیبی و توقف درگیری در سودان و بازگرداندن امنیت و ثبات به افغانستان
مروری ساده بر این محورها نشان میدهد که جهتگیری کلی بیانیه نهتنها در تضاد با منافع ملی و امنیتی ایران و منطقه نیست، بلکه در راستای کاهش تنش و ایجاد محیط صلح و امنیت در منطقه در راستای توسعهی همکارهایهای اقتصادی و تجاری و سیاسی و امنیتی متقابل است. مقدم بر این بیانیه، روسیه با ایفای نقش در عادی سازی روابط ایران با عربستان، این نقش را در مورد ایران نیز بازی کرده است.
نکتهی قابل بحث در مورد بند ۵ و اشاره به ابتکارات امارات برای دستیابی به یک راه حل مسالمتآمیز برای جزایر سهگانهی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی از طریق مذاکرات دوجانبه یا ضوابط و مراجع حقوق بینالمللی است.
در اینجا از تلاش امارات برای مذاکره دوجانبه پشتیبانی شده است. و در ادامه به پیگیری موضوع از طریق صلحآمیز و مراجع حقوقی بینالمللی (به جای یارگیری با امپریالیسم آمریکا و اتحادیهی اروپا و اسرائیل جهت ایجاد یک بلوک نظامی برای رویارویی با ایران) اشاره شده است. اگر چه از منظر تاریخی و موازین حقوق بینالمللی، تردیدی در تعلق جزایر سه گانه به ایران وجود ندارد، اما از منظر رآل پالیتیک با واقعیت ادعاهایی از سوی امارات در ارتباط با این جزایر مواجهیم که البته فاقد هر گونه پشتوانهی حقوقی است. میتوان خود را به جای روسیه یا چین گذاشت که استراتژی توسعهی روابط تجاری و اقتصادی با کشورهای منطقهی غرب آسیا را دنبال میکند یا فراتر از آن، بزرگترین طرح توسعهای در قالب یک جاده، یک راه را دنبال میکند که از دهها کشور و چند قاره میگذرد، آیا جز این خواهد بود که باید خواهان حل اختلافات بین کشورهای منطقهی حوزهی استراتژی از طریق گفتگوهای دوجانبه یا از طریق مراجعه به نهادهای حقوقی بینالمللی باشد؟! آیا جایگزین اینها میتواند چیزی جز یارگیری و ایجاد بلوکهای خصمانه و افزایش تنش و افزایش احتمال درگیری نظامی باشد؟! از این منظر، پشتیبانی از گفتگوی دوجانبه در واقع میةواند بهمعنای پیشگیری از رفتن فضا به سمت افزایش تنش باشد.
اگر چه منطقاً اینگونه بیانیهها پیش از امضا باید از سوی تیمهای کارشناسی طرفین از نظر واژهها و عبارات مورد استفاده در آن مورد آنالیز دقیق قرار گیرند، با این وجود به نظر میرسد از سوی تیم وزارت خارجهی روسیه نوعی کم توجهی نسبت به حساسیت موضوع رخ داده است که با توجه به جوسازی رسانهای و تبلیغاتی ضدروسی در ایران، زیان آن بیش از همه و در درجهی اول متوجه خود این کشوراست. درست آن بود که در بیانیه نامی از جزایر برده نمیشد. به هر روی آشکار است که امارات با اینگونه مستندات به دنبال طرح ادعای ارضی در محاکم قضایی بینالمللی علیه ایران است. با توجه به فضای منطقه در این شرایط، بیتردید مقامات وزارت خارجهی روسیه میتوانستند بدون نام بردن از جزایر سه گانه، بند مربوطه در متن توافقنامه را به گونهای تنظیم کنند که با چنین پیامدهای سیاسی همراه نباشد. اگر چه با توجه به ابعاد و حجم و عمق مسائل گستردهی مطرح در حوزهی سیاست خارجی روسیه، رخ دادن برخی از موارد کم توجهی و خطای محاسباتی اینچنینی ممکن است تا حدودی طبیعی به نظر برسد، اما این امر نافی حق مردم و حاکمیت ایران برای اعتراض موجه به این بیتدبیری نخواهد بود.
در مجموع، همراهی روسیه با پشتیبانی از ابتکار امارات برای پیگیری اختلاف خود با ایران از طریق گفتگوهای دو جانبه و … می تواند کاملاً منطقی و متعارف و برابر با عرف دیپلماتیک باشد. اما از آنجا که با نام بردن از جزایر سهگانه همراه شده است، اعتراض ایران به آن کاملا موجه و ضروری بود که انجام هم شد. فارغ از اینکه چه نیرویی با چه ماهیتی و چه کارنامهای در ایران حاکم باشد، اعتراض به وزارت خارجهی روسیه، ضروری بود.
آنچه در این میان نادرست و ضد منافع ملی است، تلاش رسانههای غربی و پایگاه اجتماعی و سیاسی غرب در ایران برای ایجاد جو تبلیغاتی ضد روسیه و ضد چین و ایجاد اختلال در مناسبات و همکاریهای فی مابین ایران با چین و روسیه است. آنها که مدعی دفاع از استقلال و امنیت ایران هستند، اگر تحت تأثیر این جوسازی رسانهای و تبلیغاتی غرب و وابستگان آنها در داخل، بیتوجه به صفبندیهای جهانی و منطقهای، با این جوسازی ضد روسیهای و ضدچینی همراه شوند و غیرمسئولانه از دو قرن «خیانت» و «از پشت خنجر زدن» روسیه به ایران سخن بگویند، بدون اینکه توجه داشته باشند که در دو قرن گذشته حاکمیت در روسیه و ایران چه تغییر و تحولاتی را پشت سر گذاشته است، با اطمینان میتوان گفت که در مسیر دشمنی با منافع ملی و استقلال و امنیت کشور حرکت میکنند. مهم هم نیست که چقدر برای امنیت ملی و اتهام زنی به دیگران رگهای گردنشان را برجسته کنند و … آنهایی که نمیتوانند تفاوت سیاست خارجی روسیه در زمان رژیم تزاری و قبل از انقلاب اکتبر را با سیاست خارجی دوران حاکمیت شوروی پس از انقلاب اکتبر و نیز دوران پس از فروپاشی در سال ۱۹۹۱ در ارتباط با ایران درک کنند و چشم خود را بر حقایق تاریخی در این مورد می بندند، خوششان بیاید یا نه، در دام روسوفوبیای مهندسی شده از سوی رسانه های غرب گرفتارند.
اما ببینیم بیانیهی سران ناتو در ویلنیوس پایتخت لیتوانی دربردارندهی چه مواردی بود :
- بیانیه اساساً در حمایت از اوکراین و بر ضد روسیه است . در بیانیه آمده است «روسیه بزرگترین تهدید مستقیم برای امنیت متحدان ناتو و صلح در منطقه یورو آتلانتیک است.»
- حمایت ایران از جنگ روسیه علیه اوکراین بر امنیت یورو آتلانتیک تأثیر میگذارد… .و ما از ایران میخواهیم… این کار را متوقف کند.
- ما نگرانی جدی خود را نسبت به فعالیتهای [به ادعای آنها] مخرب ایران در قلمرو متحدان ابراز میکنیم.
- ما همچنین از ایران میخواهیم از اقدامات [به ادعای آنها] بیثباتکننده از جمله توقیف کشتیهای دریایی خودداری کند.
- ما عمیقا نگران تشدید برنامهی هستهای ایران هستیم. ما از ایران میخواهیم که تعهدات قانونی خود بر اساس معاهدهی منع گسترش سلاحهای هستهای و تعهدات سیاسی خود در ارتباط با عدم اشاعهی هستهای را بدون تأخیر انجام دهد.
- ما همچنین از ایران میخواهیم که تمام فعالیتهای موشکهای بالستیک مغایر با قطعنامهی ۲۲۳۱ شورای امنیت را متوقفکند.
در این بیانیه علاوه بر اتهامات غیر قانونی در خصوص همکاری نظامی ایران و روسیه، در مورد برنامههای هستهای و سیاست خارجی منطقهای ایران نیز مواضعی کاملاً توهینآمیز و البته مداخلهجویانه و مغایر با حقوق اساسی و قانون اساسی ایران و متضاد با منافع ملت ایران پرداخته شده بود.
ملاحظه میشود که در بیانیهی ناتو آشکارا ایران مورد تهدید واقع شده است و البته اگر چه سفارت ایران در بروکسل به آن پاسخ داد، اما طیف وسیع کسانی که در بارهی بیانیهی مشترک روسیه و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در مسکو موضع گرفتند و آن را خیانت روسیه و … نامیدند، احساس نیاز نکردند تا در بارهی این بیانیهی ناتو که آشکارا استقلال و امنیت ایران را در معرض تهدید قرار داده است، سخنی بر زبان آورند. بدیهی است که انسان حق داشته باشد به ادعای دفاع آنها از استقلال و منافع ملی با تردید بنگرد!
این بیانیهها چند روز پیش و تقریباً بهصورت همزمان، در خبرگزاریها منتشر شدند و به دنبال انتشار بیانیهی مسکو، موجی از فضای تبلیغاتی علیه روسیه فضای رسانهای و مجازی را پرکرد. در این فضا وزارت خارجهی ایران هم سفیر روسیه را احضار و مراتب اعتراض خود را اعلام کرد.
اما برای بیانیهی ناتو در لیتوانی هیچگاه جو تبلیغاتی ضد ناتو در رسانهها و فضای مجازی و در دفاع از استقلال و امنیت کشور و خیانت و دشمنی اتحادیهی اروپا و ناتو با کشور و منافع ملی ما و یادآوری سابقهی دشمنی آن ها با ایران و … و ایجاد جو دشمنی و بدبینی نسبت به آنها مشاهده نشد.
هیچ نگاه مستقل و آگاه و میهندوستی نمیتواند ادبیات و رویکرد سیاسی دو بیانیه را در شرایط و فضای حساس کنونی منطقه و جهان مقایسه کند و اولی را به زیان استقلال کشور و خیانت و دشمنی با ایران و از پشت خنجر زدن به ایران ببیند، در حالی که در مورد دومی که آشکارا کشورمان را تهدید میکند، چنین ارزیابیای نداشته باشد و سکوت کند یا آن را تهدیدآمیزتر از اولی نبیند.
برای درک بهتر چرایی این برخورد دوگانه باید قدری به عقب برگشت. فضای به شدت متشنج منطقه در زمان جنگ در سوریه، اقتدار داعشِ ساخته و پرداختهی امپریالیسم در سوریه و عراق، مداخلهی غرب در حمایت از داعش برای براندازی حاکمیت سوریه، ارادهی آمریکا برای پیادهسازی طرح خاورمیانهی نوین، اوج جنگ و مداخلهی نظامی آشکار عربستان در یمن، مداخلهی ترکیه در سوریه و عراق، اخبار روزانه برای پیشرفت پروژهی ابراهیم اسرائیل با کشورهای مختلف عربی، تلاشهای فراوان برای شکلدادن به اتحادیهی نظامی موسوم به ناتوی عربی (اساسا در برابر ایران) و … و بسیاری مسائل دیگر را باید مورد توجه قرار داد که نشانهی تشدید وضعیت بحرانی و ایجاد زمینهی مناسب منطقهای برای مداخلات غرب و آمریکا در منطقه و بیش از همه به منظور تهدید استقلال و امنیت ملی ایران بود. آشکار است که فضای منطقه امروز بسیار متفاوت است. آمریکا و غرب جنگ در سوریه را با مداخلهی روسیه و ایران در دفاع از حاکمیت سوریه باختهاند (اگر چه هنوز آمریکا با رویکردی تجاوزکارانه هنوز بخش مهمی از این کشور را در اختیار خود دارد و از منابع ملی مردم این کشور میدزدد و غارت میکند)، با میانجیگری روسیه و چین روابط ایران و عربستان و به طور کلی اعراب در مسیر عادی شدن پیش میرود، متأثر از همین واقعیت مهم، جنگ در یمن فروکش کرده و به نوعی در شرف پایان است، چیز چندانی از طرح ابراهیم نصیب اسرائیل نشده است و طرح خاورمیانهی نوین خانم کاندولیزا رایس برای تغییر جغرافیای سیاسی غرب آسیا عملاً ناکام مانده است و …در کنار اینها باید توسعهی روابط عربستان و کشورهای عربی با روسیه و چین بر خلاف میل آمریکا و اتحادیهی اروپا را نیز مدنظر قرار داد.
به این موارد باید چند نکته مهم را هم اضافه کرد . در روز ۱۳ تیر ماه ایران رسماً در پیمان شانگهای پذیرفته شد. پیشتر ایران در پیمان اوراسیا نیز پذیرفته شده بود. درخواست عضویت ایران در پیمان بریکس نیز بهویژه با حمایت روسیه در جریان است. اهمیت عضویت ایران با جایگاه ژئوپالیتیک و ژئواکونومیک ویژه در این پیمانها، آن هم در فضای برآمد چندجانبهگرایی بهویژه پس از آغاز عملیات ویژهی روسیه در اوکراین، را به هیچ وجه نمیتوان دستکم گرفت.
طبیعی است که رهبران غرب، رسانههای آنها و وابستگان و مزدوران آنها در ایران از این تغییر فضا ناراضی باشند و همهی تلاش خود را برای ممانعت از توسعهی نقش روسیه و چین در تحولات غرب آسیا در مسیر تقویت چندجانبهگرایی به کار بگیرند. تلاش مهندسی شده برای ایجاد بیاعتمادی و تنش در روابط بین ایران با چین و روسیه، در این راستا صورت میگیرد و ایرانیان میهن دوستی که حق دارند منتقد بیانیه مسکو باشند، نباید در این دام بیافتند.
بیشک دفاع از استقلال و تمامیت ارضی هر کشوری از مهمترین ارکان حفاظت از منافع ملی آن کشور است. اما حقیقت آن است که حفاظت از منافع ملی دارای جنبهها و ابعاد دیگری نیز هست که عبارتند از :
- توسعهی اقتصادی که به معنای تأمین رشد اقتصادی و افزایش سطح رفاه جامعه، ایجاد اشتغال و فرصتهای شغلی و مواردی چون تأمین کار و معیشت، مسکن و …، تقویت زیرساختهای اقتصادی و … است.
- تأمین حقوق اساسی و دموکراتیک مردم که شامل حقوق و آزادیهای اجتماعی و سیاسی است که بهعنوان مثال در فصل سوم قانون اساسی کشورمان به آنها پرداخته شده است. مشارکت مردم در سرنوشت خود، آزادیهای فردی و فعالیتهای اجتماعی متشکل در حوزههای صنفی، سیاسی، فرهنگی، محیط زیستی و ….
- حفاظت از منابع طبیعی و محیط زیست که مستلزم مراقبت و حفاظت از منابع طبیعی، حفظ تنوع زیستی، کنترل
آلودگی و حفظ تعادل محیط زیست با مشارکت تشکلهای اجتماعی طرفدار محیط زیست است. - حمایت از سلامت و آموزش به معنای تأمین خدمات بهداشتی و درمانی برای جامعه، ارتقاء سطح آموزش و تحصیلات، ترویج عدالت اجتماعی و کاهش نابرابریها.
- حفظ هویت فرهنگی و اجتماعی به معنای حفظ و ترویج فرهنگ و هویت ملی، حفظ حقوق و آزادیهای فردی، تنوع فرهنگی و تعاملات اجتماعی.
آری ، بیشک بخشهایی از منافع ملی را باید در این حوزهها جست و واقعیت این است که حاکمان امروز ایران تنها با احضار سفیر روسیه و یا پاسخ به بیانیهی ناتو نمیتوانند در جایگاه دفاع از منافع ملی قرارگیرند. در حالی که با اجرای چند دهه برنامههای نئولیبرالی به توصیهی نهادهای مالی بینالمللی، خدمات اجتماعی را کالایی سازی کرده و تودههای وسیع مردم را از آن محروم کردهاند، زمینهی صنعت زدایی و بیکاری گسترده را فراهم کردهاند، با شیوهی حکمرانی سنتی و واپسگرا و غیرعلمی و انباشته با سوء مدیریت و فساد ساختاری به جامعه و منافع ملی زیانهای بزرگ وارد کرده، محیط زیست را به ویرانهای بدل کرده، حقوق اجتماعی و آزادیهای دموکراتیک تودههای مردم را در گستردهترین شکل نقض میکنند، بر اساس داده ها و اطلاعات آشکار پدر محیط زیست کشور را درآوردهاند، با تحمیل ارزشهای فرهنگی و هنجارهای مطلوب شیوهی حکمرانی واپسگرای مطلوب خود، جامعه را از حقوق بدیهی و هویتهای فرهنگی و اجتماعی محروم میکنند و …
از این زاویه تردید نباید کرد که آنها برای جزایر سهگانه هم مانند سایر نقاط کشور ، عامل چیزی جز فقر و محرومیت و فساد و دیکتاتوری نبوده و نخواهند بود. منافع ملی ما علاوه بر حفظ تمامیت ارضی کشور، در گروی ایجاد زیرساختهای یک اقتصاد ملی با رشد درونزا و جهتگیری اجتماعی و مردمی در شرایط استقرار یک حاکمیت ملی و دموکراتیک با سمتگیری عدالت اجتماعی است که نه نشانی از آن در شیوهی حکمرانی مستقر مشاهده میشود و نه چشماندازی. اتفاقاً در شرایط فقدان یک حاکمیت ملی و دموکراتیک و دارای مشروعیت اجتماعی، دغدغههای مرتبط با حفظ استقلال و امنیت و تمامیت ارضی کشور افزایش مییابد. با این وجود و با همهی اهمیتی که حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور برای نیروهای ملی و دموکراتیک دارد و با همهی اهمیتی که تغییر توازن قوای منطقهای و جهانی در راستای تقویت چندجانبهگرایی دارد، حقیقت آن است که نه حفظ تمامیت ارضی و نه توسعهی رابطه با شرق که دارای پتانسیلهای رشد و توسعهی اقتصاد ملی و درونزاست، لزوماً منجر به توسعه و پیشرفت اجتماعی و حفظ منافع ملی و تأمین حقوق دموکراتیک و مطالبات عدالتخواهانهی مردم کشورمان چه در جزایر سهگانه و چه در سایر نقاط کشور نخواهد شد. معنی روشن این سخن آن است که تأمین منافع ملی و وجه ملی مطالبات مردم کشورمان، در ارتباط تنگاتنگ با تأمین مطالبات دموکراتیک، آزادیخواهانه، عدالتخواهانه، مدرن و سکولار آنها قرار دارد.
۲۴ تیر ۱۴۰۲
مطلب معقول و کار شده ای است که روش آشنای رفیق گرامی امیدی است، من اعتقادم بر این است که دفاع از تمامیت ارضی هر کشوری ربطی به دیگران ندارد و انتظار های اینچنینی فقط تصورات غیر واقعی است که عملی نیست و نمی شود، روسیه و چین و هر کشور دیگری زمانی به کمک کشور دیگری میروند که منافع و تمامیت ارضی خود را در کوتاه و دراز مدت در خطر ببینند همانگونه که ایران و روسیه در سوریه و یا روسیه در اوکراین کرد، فقط امپریالیست ها هستند که بدون کمترین تهدیدی به کشورگشایی دست میزنند. نکته ای اما در نوشته شما رفیق گرامی مشاهده کردم به خود جرات دادم به آن اشاره ای کنم نگاشته اید: «اگر چه منطقاً اینگونه بیانیهها پیش از امضا باید از سوی تیمهای کارشناسی طرفین از نظر واژهها و عبارات مورد استفاده در آن مورد آنالیز دقیق قرار گیرند، با این وجود به نظر میرسد از سوی تیم وزارت خارجهی روسیه نوعی کم توجهی نسبت به حساسیت موضوع رخ داده است که با توجه به جوسازی رسانهای و تبلیغاتی ضدروسی در ایران، زیان آن بیش از همه و در درجهی اول متوجه خود این کشوراست. » من چنین اعتقادی ندارم هم چین و هم روسیه از حساسیت ایران در مورد این جزایر مطلعند و بخوبی نیز میدانند مشکل ریشه دار است، بنظر میاید امارات و حامیان عربش بویژه عربستان که از نفوذ مالی قابل توجهی در جهان فعلی برخوردارند این بند را شرط همکاری قرار دادهاند. اما اینکه خود این بند در اساس چیزی را به امضا کنندگانش تحمیل نمی کند و مالکیت این جزایر را ناروشن باقی میگذارد و خواستار مذاکره میشود بیشتر به یک فورمالیته عربی تبدیل شده است، از سوی دیگر ایران هم هوشمندانه به شکل فورمالیته به گنجاندن این بند اعتراض میکند و ماجرا تا دور بعدی بایگانی میشود این دیپلماسی است و لاغیر بقیه سرو صدای بی مورد غربگرایان است. آخر ماجرا این است که پرچم ایران در جزایر افراشته میماند آنها که خیلی دلشان برای وطن میسوزد اول خفت بحرین و آرارات را شفاف سازی کنند که آریامهری ها بوجود آوردند اینجا که هنوز اتفاقی نیفتاده . در ضمن خوشحال خواهم شد از این پس برای مطالعه نوشتههای مفید شما لازم نباشد به «ایران اینترنشنال چپ ایران» اخ….ر…ز (با عرض معذرت نام توسط ادمین تغییر داده شد) مراجعه کنیم. قلمتان پربار باد