چگونه جنگ شروع شد، یا یاد رفقای اودسا گرامی باد!
چگونه جنگ شروع شد، یا یاد رفقای اودسا گرامی باد!
اوکراین: نه سال پیش، فاشیست ها خانه اتحادیه کارگری را در اودسا به آتش کشیدند
نویسنده گیلرمو کوینترو
یونگه ولت
ترجمه مجله هفته

به ندرت از اوکراینیها پرسیده میشود که درباره این جنگ چه فکری میکنند، و به ندرت، یا هرگز، به چهرههای چپی که پس از کودتای «یورومایدان» برای بازپسگیری حداقل حقوق در اوکراین مبارزه کردند، فرصت اظهار نظر داده میشود.
یکی از افرادی که می توان از او درباره اودسا پرسید آلکسی آلبو است، یکی از اعضای حزب کمونیست سابق اوکراین که از کشتار سال ۲۰۱۴ در خانه اتحادیه های کارگری در اودسا که توسط گروه های فاشیست مستقر در کیف انجام شد، جان سالم به در برد.
علیه کودتای جناح راست
آلبو در جلسه ای در دونتسک حاضر شد و در اینباره گزارش داد: «من به طور معجزه آسایی در آن روز زنده ماندم، بسیار خوش شانس بودم، اما بسیاری از رفقا کشته شدند و دیگران اندکی بعد در بیمارستان ها جان باختند، حتی نمی دانیم دقیقا چند نفر.»
آلبو هر وقت به رفقای خود فکر می کند، نفس عمیقی می کشد و به بالا نگاه می کند: «ما از آن زمان اینجا هستیم، این یک زندگی جدید است.» او در مورد تعداد قربانیان می گوید: رسانه ها تعداد کشته شدگان را بین ۴۰ تا ۵۰ نفر اعلام کردند، اما اگر گمشدگان را بشماریم، تعداد آنها بسیار بیشتر است.
آلبو با کمک همکارانش در لوگانسک توانست فرار کند. «من مجبور شدم اودسا را ترک کنم، به دونتسک آمدم، ما سعی کردیم با سایر رفقا حزب را بازسازی کنیم، اما همه ما پراکنده هستیم. در اوکراین همه احزاب چپ ممنوع شده اند، همه ما فقط به خاطر عقایدمان تحت تعقیب یا در زندان بودیم، زیرا ما با طرز تفکر ناسیونالیستی و فاشیستی مخالفیم.»
آلبو تصریح می کند: «ما سعی کردیم در تبعید یک جنبش چپ به نام «بوروتبا» ایجاد کنیم، اما جنگ کار را بسیار دشوار کرد.
آلبو با مشت بلند شده خداحافظی می کند: «آنها پیروز نمیشوند!»
سلام و خداحافظی یادآور شعار بریگادهای بین المللی و مبارزه با فرانکو در اسپانیا در سال ۱۹۳۶ است.
دونتسک به گلوله باران های دائمی توپخانه اوکراینی عادت کرده است.
کارینا شوتسووا و الکسی شوتسوف، زوجی که خود را شهروندان عادی اودسا توصیف میکنند، میگویند: «چه در بازارها، مدارس، بیمارستانها، هتلها، پارکها یا در خود خیابان – بمب میتواند در هر جایی شما را هدف قرار دهد».
این دو در نتیجه تبادل سربازان اسیر اوکراینی و جنگجویان جدایی طلب به دونتسک آمده و در آنجا زندگی می کنند.
در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵، آنها از مواد منفجره برای حمله به مقر گردان آزوف و سازمان فاشیستی «سکتور راست» استفاده کردند که متهم به برنامهریزی و مشارکت در کشتار ۲ می ۲۰۱۴ در خانه اتحادیههای کارگری هستند.
کارینا شوتسوا می گوید، ما تا سال ۲۰۱۴، زمانی که «مایدان» اتفاق افتاد، زندگی عادی داشتیم، در اودسا در تظاهرات ضد «مایدان» شرکت کردیم، زیرا نمیخواستیم کشورمان به طور ناگهانی توسط افرادی با همان افکار فاشیستی و نازی کنترل شود که علیه مادربزرگ ها و پدربزرگ هایمان جنگید.».
«بسیاری از مردم به تظاهرات پیوستند، در ۲ مه یک تجمع بزرگ برگزار شد».
«اما پس از آن فاشیست ها در گروه های بزرگ از کی یف آمدند و در لباس هواداران یک تیم فوتبال ظاهر شدند. بعداً مشخص شد که این کار برنامه ریزی شده و با پلیس هماهنگ شده بود، اما در آن زمان ما بویی از ماجرا نبرده بودیم.»
کارینا شوتسوا گزارش می دهد: آنها با چوب، سنگ، تفنگ و کوکتل مولوتف شروع به حمله به ما کردند. ما به ساختمان اتحادیه پناه بردیم زیرا گمان میکردیم پلیس برای دستگیری آنها اقدام خواهد کرد اما پلیس کاری نکرد.
بسیاری از مردم مورد ضرب و شتم قرار گرفتند، برخی به قتل رسیدند، ملی گراها کوکتل مولوتف پرتاب کردند، بسیاری از مردم در آتش سوختند.
همسرم را کتک زدند و به شدت مجروح کردند. خوشبختانه در حال بیرون آمدن از ساختمان بودم که آتش نشانان از مهاجمان خواستند تا چند زن را بیرون بیاورند و از آنجایی که تلویزیون در آن زمان حضور داشت، آنها جرات نکردند به ما آسیب برسانند.
اگرچه الکسی شوتسوف بسیار آرام است، اما عمیقا با احساس صحبت می کند. او که گویی این خاطرات را سال ها که مرور می کند، می گوید: «ما دیدیم که همه چیز از آن روز خیلی بدتر شده و تصمیم گرفتیم که دیگر نباید بی عمل بمانیم و شاهد اتفاقات باشیم. مه تاریکی بر زندگی ما نشسته بود.»
قتل عام در ساختمان اتحادیه کارگری دلیل برگزاری همه پرسی در لوگانسک و دونتسک بود تا خود را «جمهوری های مردمی» مستقل اعلام کنند. کریمه نیز به نوبه خود درخواست الحاق به روسیه را داشت.
در نتیجه اوکراین عملیاتی به اصطلاح ضد تروریستی را برای بازپس گیری کنترل «جمهوری های خلق» دونباس آغاز کرد.
از آن زمان تاکنون این جنگ هزاران نفر را گرفته است.
به گفته آنگلا مرکل، صدراعظم وقت، اگرچه دو توافقنامه صلح «مینسک اول» و «مینسک دوم» امضا شد، اما آنها فقط در خدمت خرید زمان و تسلیح اوکراین عمل کردند.

الکسی شوتسوف ادامه می دهد: «اول از همه، ما سازمانی ایجاد کردیم که هدف آن حمله به پایگاه های گروه های فاشیست، به ویژه آنهایی بود که در کشتار دست داشتند. ما همه چیز را با دقت برنامه ریزی کردیم و به گونه ای اجرا کردیم که جان انسانی از دست نرود.»
الکسی بعداً به شبه نظامیان «جمهوری خلق» دونتسک پیوست، اما پس از مدتی اخراج شد.
همانطور که صحبت می کنیم، صدای خفه شده انفجار گلوله های توپخانه ما را به زمان حال بازمی گرداند.
هر بار که کارینا شوتسوا چیز مهمی را به یاد می آورد، دستانش دچارگرفتگی می شود. او می گوید:
«ما از حمایت کامل مردم برخوردار بودیم، میدانستم که همان نقشی را دارم که دو مادربزرگم قبلاً ایفا کرده بودند، یعنی مبارزه با مهاجمان نازی، این ارتباط تاریخی ماست.»
الکسی شوتسوف برای لحظه ای به بالا نگاه می کند و شاید به پدربزرگ و مادربزرگش فکر می کند: «ما هفت ماه مخفیانه و زیرزمینی کار کردیم».
این مدت زمان زیادی برای چنین گروه کوچکی است. اما ما میدانستیم که هر کسی که به دنبال ما میگردد غریبه است و اهل این شهر نیست. از سوی دیگر، ما تمام عمر خود را در اودسا زندگی کرده بودیم و می خواستیم به ظلم و خشونتی که این شروران «بخش راست» و «آزوف» به مردم ما می کنند پایان دهیم.»
زندان و شکنجه
الکسی شوتسوف می گوید: «سرویس امنیت اوکراین ما را گروهی از «کمونیست های تروریست» توصیف کرد. اگرچه هیچ کدام از ما عضو حزب کمونیست نبودیم و نیستیم.
شاید آنها به بهانه دیگری برای ممنوعیت حزب کمونیست نیاز داشتند…» سرانجام توسط پلیس کیف دستگیر شدیم.
شوتسوف دوباره کمی نگاهش را پایین میآورد و با صدایی شفاف اما آرام میگوید: «آنها مرا به زیرزمینی بردند تا تحت شکنجه بازجویی شوم، جراحات جدی دیدم که پس از آن باید با چندین عمل جراحی ترمیم میشدم.» سپس هر دو به زندان منتقل شدیم.
کارینا شوتسوا توضیح می دهد: «من به شدت شکنجه نشدم، اما شکنجه این بود که اجازه نمیدادند برای مدت طولانی بخوابم. من دائماً تهدید و ارعاب میشدم.»
او با تلخی خاطرنشان می کند: « دادگاه های اوکراین در تقریباً پنج سال محاکمه زمان کافی برای اثبات گناه ما نداشتند. به پرونده ما توجهی نکردند، فقط هر دو ماه یک بار مدت حبس ما را در زندان تمدید کردند. تقریباً سه سال از مبادله زندانیان می گذرد، اما دادگاه به پایان نرسیده، پرونده بررسی نشده و حکمی صادر نشده است.
از سال ۲۰۱۵! هشت سال گذشت! و ما دیگر در لیست تحت تعقیب قرار نداشتیم. بنابراین ما بی گناه بودیم زیرا هیچ کس ثابت نکرده است که ما گناهی مرتکب شدهایم.»
کارینا شوتسوا می گوید، «در زندان، ما چهار نفر در اتاقی به مساحت هشت متر مربع با دو تخت دو طبقه زندگی می کردیم. دو متر مربع برای هر یک از ما، مانند یک قبر”.
ما به لطف کمک افرادی که از ما در برابر فاشیسم حمایت کردند زنده ماندیم، آنها در طول پنج سالی که در زندان بودیم مدام برای ما غذا می آوردند – حالا آنها خودشان در معرض خطر قرار دارند.»
اما در نهایت کارینا شوتسوا و الکسی شوتسوف به طور غیرمنتظره ای آزاد شدند. یک روز بعد از پنج سال، آنها ما را فرا خواندند و گفتند نام ما در لیست مبادلاتی قرار دارد. این یک سورپرایز بزرگ برای ما بود، یک نفس تازه.»
بیش از ۷۰ تروریست اوکراینی کشته شدند، چهار خودروی زرهی جنگی و پنج کامیون وانت منهدم شد. این تقریبا بخشی…
کمتر ولی بهتر نویسنده مقاله کیست؟ یا اینکه باید نوشت: شاهد از همانی که «آقای علوی» برگردان کننده آن است؟؟…
در اوکراین چیزی بنام دولت اوکراین وجود ندارد. این زلنسکی یک دلقک تلویزیونهای خصوصی حتی یک روز هم سابقه کار…
آیا تمام کتاب به فارسی ترجمه شده است ؟
این امر روشنی بود که الیگارش های روسی که سیاست را در روسیه دیکته میکنند از پیروزی روسیه بر آمریکا…