پرش به محتوا

مدیریت جمعیت، آخرین ابزار دفاعی نظام سرمایه‌داری – ا. م. شیری

مدیریت جمعیت، آخرین ابزار دفاعی نظام سرمایه‌داری

ا. م. شیری

گوستاو لبون، جامعه‌شناس و روان‌شناس فرانسوی، در پایان قرن نوزدهم خواستار مطالعۀ روان‌شناسی جمعیت و توانایی کنترل رفتار آن شد. او این توانایی را آخرین ابزار دفاع از نظام سرمایه‌داری نامید.

انسان‌ها در میان ازدحام جمعیت تعقل نمی‌کنند، برده‌وار تسلیم احساسات می‌شوند، و به این دلیل لبون گفت تلقین، ایجاد تصاویر، همپیوندی‌های احساسی و استفاده از حالات عاطفی ضروری است. او در کتاب «روانشناسی ازدحام و توده‌ها» تأکید کرد که اصلی‌ترین مسئله، توانایی «فریب دادن جمعیت» است و این به کمک مفاهیمی به دست می‌آید که «بی‌تعین‌ترین معنای» مثلاً، آزادی انتزاعی، دموکراسی، انتخابات عادلانه و غیره را دارند. به عبارت دیگر، برای هر آنچه خوب است و در برابر هر آنچه که بد است. اما اغلب در برابر همه چیز بد است.

ولادیمیر لنین «تحریک احساسات زشت توده‌های نآگاه» را بمعنی تلاش‌های دولت تزاری برای الهام بخشیدن به گروه‌های شوونیست و تشجیع آن‌ها به قتل‌عام و ضرب و شتم نامید. میخائیل ریسنر، یکی از اولین محققان اتحاد شوروی در زمینۀ مسائل روانشناسی اجتماعی، در اثر خود با عنوان «مشکلات روانشناسی اجتماعی» نوشت: « دیکتاتورهای مرتجع امروزی مانند کاری که ناپلئون بناپارت در فرانسه انجام داد، اکنون به دنبال سازماندهی تفاله‌های لومپن پرولتاریا، اوباشان، جنایتکاران و انواع کوکلوکس‌کلان‌ها به عنوان پیشاهنگ مسلح فاشیسم هستند».

تاریخ نمونه‌های متعددی از استفاده از نیروهای ارتجاعی از روان‌شناسی ازدحام به یاد دارد‌. بعنوان مثال، رویدادهای آلمان نازی، اقدامات ضدانقلابی در چکسلواکی و مجارستان (پائیز خونین مجارستان و بهار پراگ)، «انقلاب‌های رنگی» متعدد در طول دورۀ نابودی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و سال‌های پس از آن، تنها چند نمونه‌ از استفاده از روان‌شناسی ازدحام هستند.

افراد غیرعادی که توسط رسانه‌های بورژوازی پردازش می‌شوند، عادت دارند با احساساتی که به آن‌ها تلقین می‌شود، زندگی کنند. تحریک آن‌ها با احساسات ناسیونالیستی، شوونیستی و سایر احساسات مخرب، کار دشواری نیست.

روانشناسی اجتماعی بورژوایی، در خدمت نیازهای طبقۀ حاکم، ابزارهایی را فراهم می‌کند که سازمان‌های سیاسی مرتجع و گروه‌های ذینفع به طور گسترده از بخش ناآگاه جمعیت و لومپن پرولتاریا برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‌کنند.

 

‌ احساسات غلیان می‌کند، افکار عمومی به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرد، فنون تحریف و شستشوی مغزی فعالانه به کار می‌افتد و دژآشفتگی جمعی ایجاد می‌شود.

روانشناسی اجتماعی مارکسیستی، ازدحام تحریف شده را به عنوان یک پدیدۀ اجتماعی سالم طبقه‌بندی نمی‌کند. مجموعۀ تصادفی افرادی که اشتراک غیراصولی و ناخودآگاه آن‌ها مبتنی بر احساسات در رابطه با برخی افراد، رویدادها، اطلاعات است، نمی‌تواند نیروی محرکۀ تحولات اجتماعی مثبت باشد. گوسفندان مات و مبهوت، که در یک گله در کنار هم جمع شده‌اند، فقط می‌توانند با ترس همه‌گیر به ورطه بپرند.

​​همسان سازی مفهوم «ازدحام» با مفاهیم «مردم»، «توده‌ها» و نیز معرفی کنش ازدحام به عنوان خواست مردم به عنوان اقدامات انقلابی، یک فریب هیولایی و جایگزینی مفاهیم است. یک تجمع لَخت، بی‌تفاوت، و غیرمعمول، هیچ وجه مشترکی با فعالیت خلاقانه، آگاهانه و واقعاً انقلابی توده‌ها ندارد و نمی‌تواند داشته باشد.

منبع: اینجا

۲۴ فروردین- حمل ۱۴۰۲

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: