پرش به محتوا

علیه تاریخ‌نگاران تجدیدنظرطلب – کورش تیموری فر

علیه تاریخ‌نگاران تجدیدنظرطلب

معرفی کتابِ بحران نفت در ایران

کورش تیموری فر

دانش و امید شماره ۱۶، اسفند ۱۴۰۱

میدانید چرا در آمریکا کودتا نمیشود؟ چون آمریکا در واشینگتن سفارت ندارد!

(جان نگروپونته، اولین سفیر آمریکا در عراق، پس از تجاوز 2003)

این کتاب، با زیر عنوان از ناسیونالیسم تا کودتا توسط نشر نی منتشر شد. در معرفی این کتاب، حجم قابل توجهی مطلب نگاشته شده است. بخشی از این معرفی‌نامه‌ها شامل مصاحبه‌ای با نویسندۀ کتاب -یرواند آبراهامیان- است (شرق؛ 27 دی 1401).

شاید برای دعوت به مطالعۀ​کتاب، تنها همین نوشتۀ گری سیک (عضو سابق شورای امنیت ملی آمریکا و کارشناس امور خاورمیانه) مندرج در پشت جلد کتاب، کافی باشد:

یرواند آبراهامیان بررسی ژرفی از اسناد جدید نقش آمریکا در کودتای سال 1332 که منجر به برکناری نخست‌وزیر مصدق و بازگشت شاه به سلطنت شد، ارائه کرده است. فهم رویدادهای مربوط به آن وقایع، موضوعی است همچنان داغ و زنده. آبراهامیان در بررسی خود، موضوعات اساسی زیر را مد نظر قرار می‌دهد: مناقشه بر سر چه بود، نفت یا کمونیسم؟ نقش آمریکا در این حوادث چقدر تعیین‌کننده بود؟ تأثیر این رویدادها بر روابط کنونی آمریکا با ایران چگونه است؟ همۀ کسانی که به دانستن این پرسش‌ها یا پرسش‌هایی دیگر علاقه دارند، در این گزارش مناقشه‌آمیز جذاب، پاسخ‌هایی معتبر و قانع کننده در بارۀ این واقعۀ مهم تاریخ معاصر خاورمیانه خواهند یافت.

آبراهامیان قبلاً کتاب کودتا را بر اساس اسنادِ از محرمانگی خارج شدۀ 2013 نوشته بود. علاوه بر انگیزۀ جدید وی -انتشار اسناد 1000 صفحه‌ای وزارت خارجۀ آمریکا تحت عنوان روابط خارجی ایالات متحدۀ آمریکا در سال 2017- نگاه تازه‌ای به فلسفۀ تاریخ در این کتاب نهفته است.

کتاب در پنج جستار گرد آمده است. نخستین جستار به موضوع دخالت آمریکا در ایران از همان ابتدای انتصاب مصدق به نخست‌وزیری تا مقطع کودتا می‌پردازد. دومین جستار با بررسی اسناد جدید در پی پاسخ به این پرسش است که کدام‌یک از این عوامل، در شکل‌دهی به سیاست آمریکا نقش داشته است: ترس از کمونیسم یا دغدغۀ همه‌گیر شدن خواست ملی کردن منابع خام در جهان توسط کشورهای عقب نگه داشته شده؟ موضوع جستار سوم بررسی تلاش‌های گوناگونی است که برای سرنگونی مصدق با استفاده از ابزار پارلمانی صورت گرفت. چه بصورت دخالت در نصب نمایندگان خریداری شده یا هم‌سو با منافع امپریالیسم، و چه بصورت تلاش برای هدایت سیاست‌ورزی پارلمانی ایران. در جستار چهارم، راه طی شده به‌سوی کودتا، پس از بسته شدن راه‌حل‌های پارلمانی بررسی شده است. اما به‌نظر می‌رسد، مهم‌ترین جستار، پنجمین آن باشد: تلاش طراحان و مجریان امپریالیستی کودتا برای «مهار تاریخ»، بازنویسی آن، زدودن آن از حافظه‌ها، دگرگون نمایی تاریخ، و فراهم نمودن شرایطی برای امکان‌پذیر کردن تکرار آن به اشکال متفاوت، در هر کشور «دل‌خواه». ترجیح می‌دهیم ابتدا به این بخش بپردازیم.

برای اکثریت عظیم ایرانیان، دهه‌هاست که روشن و اثبات شده که کودتای 28 مرداد، با هدایت و رهبری CIA و MI6 رخ داده است. واقعه‌ای که مسیر سرنوشت کشور ما را تغییر داد و توسعۀ اقتصادی-اجتماعی-سیاسی ما را برای دهه‌ها عقب انداخت. اما در بیست‌واندی سال گذشته، به تبعیت از بنگاه‌های تولید اندیشۀ امپریالیستی، در همین ایران خودمان، سروکلۀ «جامعه‌شناسان» و «مورخین» و «استادان علوم سیاسی» و «کارشناسان علوم انسانی» فراوانی پیدا شده است که معتقدند که کودتایی رخ نداده است. برخی از آنان پا فراتر گذاشته و اعلام می‌کنند «این، مصدق بود که دست به کودتا زد».

آبراهامیان، ترجیح داده است در آخرین بخش کتاب، پس از بررسی جزییات فراوان و تازه در طول 200 صفحۀ ابتدایی، به خاطرۀ بازبینی شده بپردازد. تمامی 40 صفحۀ پایانی، فریاد اعتراض او را به تلاش امپریالیست‌ها برای مهار تاریخ می‌شنویم. زیرعناوینی که برای بخش‌های مختلف این جستار انتخاب کرده است، گویای نگاه عمیق او در این زمینه است: تاریخ سرکوب شده؛ بازنگری در تاریخ؛ مرور بازنگری تاریخ؛ و تاریخ بازمی‌گردد.

برای خوانندۀ ایرانی، باور کردنی نیست که وقتی یکی از نمایندگان مجلس عوام بریتانیا در سال 1357/1979 شنید که ایرانیان، بریتانیا را به مهندسی کودتای 1332/1953 متهم می‌کنند و شخصاً با انگیزۀ کنجکاوی برای درک حقیقت به بایگانی وزارت خارجه مراجعه کرد، مطالب چندانی نیافت. ماشین بازنویسی تاریخ در بریتانیا و آمریکا، بلافاصله پس از کودتا به‌کار افتاده بود تا تمام رد پاها را بزداید.

تمام روایت‌های رسمی، از لفظ و معنای «کودتا» زدوده شده بودند. «در قانون اسناد رسمی محرمانه در بریتانیا، برای هر یک از کارمندان دولت، که روایت دولت از مسائل با اهمیت –به‌ویژه وقایع حساس اخیر- را انکار نمایند، مجازات شدیدی در نظر گرفته شده است» (212). جک استرا، وزیر خارجۀ بریتانیا طی تهاجم به عراق، در واقع نخستین مقام رسمی –البته بازنشسته- است که رسماً نقش بریتانیا در کودتا را پذیرفته است. او هنگام شهادت دادن در مجلس عوام در سال 2006 گفت: «وزرای خارجۀ بریتانیا حق ندارند اسناد دولت‌های پیشین را ببینند. من در ارتباط با کودتا چیزی ندیدم … پیش از این، اسناد به‌شدت محرمانۀ سیا در دسترس بوده است که شامل اطلاعات دقیق و مستند در بارۀ نقش MI6 است. به‌رغم استمرار خط مشی رسمی بریتانیا (عدم تکذیب یا تأیید) در این موضوع، تکرار طوطی‌وار این خط مشی، در شرایطی که همگان نسبت به مداخلۀ سازمان‌های جاسوسی ما مطلع هستند، خنده‌دار است. بنابراین، هنگام ارائۀ شواهد به کمیتۀ منتخب امور خارجی مجلس عوام در فوریۀ 2006، گفتم که عواملی از اطلاعات بریتانیا و سیا، نخست‌وزیر کاملاً دموکراتیک –مصدق- را مجبور به کناره‌گیری از سمت خود کرده‌اند.» (213).

در ایالات متحده نیز قانون مشابهی –قانون سخت‌گیرانۀ جاسوسی 1917- مانع افشای اطلاعات طبقه‌بندی شده می‌گردد و مجازات‌های سنگینی در انتظار متخلفین است. «رئیس جمهور آیزنهاور، در سخنرانی مهمی که پس از کودتا ایراد کرد، روش بیان استاندارد برای رویدادهای مرداد 1332 را تعیین کرد. او ادعا کرد که شاه، به‌موقعْ از طریق «طغیانی» خودجوش، برآمده از ترس کمونیسم و وفاداری نیروهای مسلح، نجات یافت». (ص214) آبراهامیان پس از زیرورو کردن تاریخ‌های رسمی به این نتیجه می‌رسد که «تاریخ‌های رسمی، به‌شکل موفق، نقش سیا و MI6 را از تاریخ ایران جدا کردند. این وضع، کسی مثل جورج اورول را چندان شگفت‌زده نمی‌کرد» (216).

او خاطرنشان می‌کند که «تاریخ‌نگاران، گذشته را موضوعی می‌دانند که به مجرد پیدایش واقعیت‌های جدید و شیوه‌های تازۀ نگاه به گذشته، همواره به بازبینی نیاز دارد» (218). به‌نظر می‌رسد که همین باور، انگیزۀ بنیادین او در بازنمایی حقیقت، متکی بر اسناد تازه باشد. او، خستگی ناپذیر، با لحن پخته و خونسردانه، به جنگ تاریکی می‌رود. طنز تلخی در کلام اوست، آنجا که می‌گوید: «بنا بر گفته‌ای قدیمی، موفقیتْ چندین صاحب دارد، اما شکستْ یتیمی بی‌صاحب است. اما کودتا با این گفته در تناقض است. تقریباً هیچ‌کس مسئولیت موفقیت آن‌را قبول نمی‌کند» (222).

تنها اشاره به فرازهای مهم کتاب، جزوه‌ای مفصل خواهد شد. اما خوانندۀ علاقه‌مند، از خلال نوشته‌ها با شخصیت شاه، مصدق، عوامل اصلی کودتا، گردانندگان پشت صحنه، تبلیغات‌چی‌ها، تحریک‌کنندگان، هوچی‌گران، و مزدبگیران سرویس‌های اطلاعاتی امپریالیست‌ها آشنایی نزدیک پیدا خواهد کرد. همچنین با ترفندهای مکارانۀ این دستگاه‌های ضد خلقی در نفاق‌افکنی، جعل حقایق، ایجاد دشمنی بین عناصر مترقی، وارونه‌نمایی هوشیاری حزب تودۀ ایران و صداقت و فداکاری آن در همکاری نزدیک با نیروهای ملی در مسیر اعتلای کشور، پنهان کردن خنجرهایی که تیز می‌شدند تا از پشتْ به نیروهای چپ ضربه زنند، کمک به تغییر مسیر خائنینی چون خلیل ملکی و حسین مکی و بقایی و دیگران، آشنا خواهند شد. خواننده همچنین به مفهوم «پروپاگاندای خاکستری» در کنتراست با «پروپاگاندای سیاه» دست خواهد یافت. به این معنا که چگونه باید با کاربرد معانی ظریف، تخم جدایی نیروهای متحد خلق را کاشت و دشمنی را تحریک کرد. این، اولین بخش از طرح چهار بخشی کودتا بود. بخش دوم، در دستور کار قرار گرفتن جنگ روانی شدید توسط دولت آمریکا بود: تهدید مصدق به قطع رابطۀ آمریکا با ایران، دلسرد کردن ایرانیان نسبت به ادامۀ مذاکرات نفتی، و بویژه بزرگ کردن «خطر کمونیسم» برای پوشاندن هدف اصلی -به‌دست گرفتن مجدد کنترل بر نفت. بخش سوم شامل اعزام نمایندگانی به‌منظور تقویت روحیۀ شاه در پشتیبانی از کودتا و مشارکت مستقیم در آن بود. از اشرف –خواهر دوقلوی شاه که توسط مصدق به تبعید فرستاده شده بود- گرفته تا کرمیت روزولت و مک‌گی و جورج آلن و شوارتسکوف. چهارمین -و شاید مهم‌ترین بخش- طرح، سیا را ملزم می‌ساخت تا «برنامۀ دقیق اقدامات» را برای زاهدی تهیه نماید.

خوانندۀ دقیق، از لابلای سطور کتاب، تصویر جامع‌تری از جهان آن زمان درخواهد یافت. چگونگی فرجام‌یابی انتقال قدرت هژمونیک امپریالیسم از بریتانیا به آمریکا، و موضع دوستانه و صلح‌طلبانه و دلسوزانۀ اتحاد شوروی نسبت به ایران، از ورای کلماتْ رخ می‌نماید. جابه‌جا، اطلاعات جالبی به‌دست می‌آید. مثلاً در مورد افسانۀ طلاها. گفت‌وگوی ایران با متفقین، دربارۀ مطالبات از آنان بابت هزینه‌های خدمات دوران جنگ، در تابستان 1332 آغاز شده بود. صورت‌حساب ارائه شدۀ ایران به اتحاد شوروی، 21 میلیون دلار بود که پس از یک‌سال تأدیه شد. «برخی سیاست‌مداران، تأخیر طولانی در حل و فصل این حساب‌های زمان جنگ را تبدیل به فرصت [حمله به اتحاد شوروی] کردند. اما اسناد تازه انتشار یافتۀ سیا نشان می‌دهد که آمریکا و ایران به‌مدت طولانی، حتی تا نیمه‌های دهه 1350 بر سر صورت‌حساب‌های مشابه با یکدیگر در کشاکش بودند» (227) و البته هیچ گله‌ای از آمریکا بابت این تأخیر در میان نبود!

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: