پاداش همدستی با آمریکا!

در سال ۱۹۷۳، پیمان صلح پاریس به ارتش آمریکای این اجازه را داد تا متحدین ویتنام جنوبی خود را در جنگ ویتنام رها کنند.
این آخرین باری نبود که چنین اتفاقی رخ داد. در آگوست ۲۰۲۱ نیز همین روند در افغانستان تکرار شد.

نوشته ماتیو بوگه
ترجمه میرفخرایی برای مجله هفته.

در ژانویه ۱۹۷۳، ایالات متحده توافق نامه ای را برای خروج از ویتنام امضا کرد. با انجام این کار، آنها متحدان ویتنام جنوبی خود را رها کردند. در آگوست ۲۰۲۱ نیز همین روند در افغانستان تکرار شد.
پس از اینکه ویتنام به یکی از صحنه های جنگ سرد تبدیل شد، ایالات متحده تصمیم گرفت برای مقابله با پیشروی کمونیست ها در جنوب شرقی آسیا در آنجا مداخله کند.
بر اساس تئوری دومینو، ویتنام باید در حوزه نفوذ غرب باقی می ماند. البته برای حفاظت از «دموکراسی» در سراسر جهان.
سال ۱۹۶۵ آغاز یک درگیری نظامی گسترده ایالات متحده بود. تا آن زمان، واشنگتن خود را به ارسال تدارکات نظامی و حدود ۹۰۰ مستشار نظامی محدود کرده بود.
اما پس از حادثه خلیج تونکین (۱) در سال ۱۹۶۴، که تا به امروز ساختگی بودن آن بحث برانگیز است، دخالت آمریکا به طور قابل توجهی جدی تر شد.
در اوج خود در سال ۱۹۶۹، ایالات متحده ۵۴۰ هزار سرباز را راهی ویتنام کرده بود.
با این حال، عملیات بزرگ رعد و برق که از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۸ به طول انجامید (عجب رعد و برق طولانی) و طی آن ایالات متحده ۸۶۴ هزار تن بمب بر روی ویتنام شمالی فروریخت، با شکست به پایان رسید.
حمله غافلگیرانه تت که توسط ویتنام شمالی در روز سال نو ویتنامی آغاز شد، با وجود آنکه در نهایت برای ویتنام شمالی یک عملیات ناموفق بود، اما به طور قابل توجهی به زیرساخت های ویتنام جنوبی آسیب رساند و به شهرت ایالات متحده به عنوان یک کشور قابل اعتماد تر آسیب جدی وارد کرد.
در اواخر دهه ۱۹۶۹، جامعه ایالات متحده از جنگ ویتنام خسته شده بودند.
اعتراضات ضد جنگ به طور فزاینده ای در سراسر کشور سازماندهی شد. رئیس جمهور ریچارد نیکسون در سال ۱۹۶۸ با وعده پایان دادن به جنگ در ویتنام با صلح و افتخار به مبارزات انتخاباتی پرداخت. هدف از این کار این بود که غربی ها برای تسلیح ویتنام جنوبی ها زمان بخرند تا بتوانند از مواضع خود در با اتکا بخود خود دفاع کنند. (اوکراین سلام میرساند)
با این حال، نیکسون نتوانست به صلحی که وعده داده بود برسد و مجبور شد با عدم موفقیت در سال ۱۹۷۲ در انتخاب مجدد شرکت کند.
درست همانطور که ایالات متحده قبلاً هم در طول جنگ جهانی دوم مشابه این‌کار را کرده بود، تا جایی که «جنگ دموکراتیک» همیشه با انتخابات و مبارزات سیاسی داخلی مرتبط بود، مکرراً افتتاح جبهه دوم جنگ را به تعویق انداخت.

له دوک توو» و هوشی مین در دورا جنگ با فرانسه


سه مرد بسیار متفاوت در یک قایق

ریچارد نیکسون، هنری کیسینجر، مشاور امنیت ملی آن زمان را به مذاکرات فرستاد. کیسینجر شخصیت معروف و سیاستمدار مجربی بود که اکنون ۹۹ ساله است و در آن زمان هم یکی از اعضای نخبگان آمریکا بود.
او ویتنام جنوبی را فی نفسه مهم نمی دانست، اما احساس می کرد برای حفظ موقعیت ایالات متحده به عنوان یک قدرت جهانی، حمایت از این کشور ضروری است.
او متقاعد شده بود که اگر ایالات متحده به سادگی سایگون را رها کند، هیچ یک از متحدان دیگر هرگز به واشنگتن اعتماد نخواهند کرد.
به عبارت دیگر: باید در این زمینه رئال پولیتیک اعمال میشد.
فرستاده ویتنام شمالی برای مذاکرات پاریس، «له دوک توو» بود که در سن ۱۶ سالگی فعالیت خود را به عنوان یک انقلابی آغاز کرده بود و یکی از بنیانگذاران حزب کمونیست هندوچین در سال ۱۹۳۰ بود.
او دو بار و برای چندین سال در شرایط بسیار سخت توسط فرانسوی ها زندانی شد و برای اتحاد مجدد کشورش تلاش فراوانی کرده. کیسینجر او را فردی «متعصب» میدانست.
نفر سوم، رئیس جمهور ویتنام جنوبی، نگوین وان تینو بود.
او ابتدا به تشکیلات ویت مین که هوشی‌مین بنیان نهاده بود پیوست اما پس از یک سال آنها را ترک کرد و به ارتش ملی ویتنامی کشور ویتنام تحت حمایت فرانسه پیوست.
او از سال ۱۹۶۵ رئیس جمهور ویتنام جنوبی بود و توانسته بود امنیت نسبی را فراهم آورد، اما معروف بود که چشمانش را بر فساد می بندد – و خودش هم در آن افراط می کرد.
نمونه دیگری از سیاست خارجی آمریکا به خوبی با این جمله خلاصه می شود: «او ممکن است حرامزاده باشد، اما او حرامزاده ماست».
برای تصویر را بهتر نشان دهیم، نگوین هرگز واقعاً فرصتی برای نشستن پشت میز مذاکره پیدا نکرد.
او را روشنفکری جهان وطن، ملی گرا! انقلابی! و سیاستمداری فرصت طلب می خوانند.
اینکه کدام یک خوب، بد یا زشت بوده، به سلیقه شخصی افراد بستگی دارد.

نگوین وان تینو


پیمان صلح ویتنام: تمرینی برای افغانستان؟
بین سال‌های ۱۹۶۹ و ۱۹۷۳ هنری کیسینجر و «له دوک توو» بیش از ۱۵ بار در پاریس با هم ملاقات کردند.
به گفته مورخ آمریکایی ای. جی.لانگوت در نقطه‌ای در سال ۱۹۷۰ که به نظر می‌رسید همه چیز در حال توقف است، یکی از تلاش‌های کیسینجر برای صحبت با «له دوک توو» با یادداشتی پاسخ داده شد که در آن نوشته شده بود:

«وعده‌های صلح آمیز آمریکایی بجز وعده های پوچ چیز دیگری نیست. اما پیشنهاد آمریکا و این واقعیت که انتخابات ریاست جمهوری آتی در امریکا در پیش است، برای ویتنام شمالی فرصتی پیش آمد که که نباید آنرا از دست میدادیم. »
همانطور که اتفاقات زیر نشان داد، ویتنامی ها از آمریکایی ها شناخت و درک خوبی داشتند، اما آمریکایی ها اصلاً ویتنامی ها را نمی‌شناختند.
دو طرف در نهایت درباره خروج کامل ایالات متحده و آزادی تمام اسرای جنگی آمریکایی در ویتنام شمالی مذاکره کردند.
با این حال، مذاکرات پس از این توافق در آستانه سقوط بود، زیرا نیکسون خواهان تغییراتی در توافق بود و نگوین وان تیو، که از مذاکرات منع شده بود، نمی‌خواست آن را امضا کند.
کیسینجر توانست امتیازاتی را از ویتنام شمالی بگیرد تا مانع بی آبرویی آمریکا شود. واشنگتن سپس اولتیماتومی را به نگوین وان تینو فرستاد.
آتش بس در ۲۷ ژانویه ۱۹۷۳ در پاریس امضا شد، اما در عرض ۲۴ ساعت توسط دو طرف ویتنامی شکسته شد.
دو سال بعد، در ۳۰ آوریل ۱۹۷۵، سایگون به دست ویتنام شمالی کمونیست افتاد و خروج نهایی و کامل ایالات متحده را رقم زد. نگوین وان تیو در آخرین سخنرانی خود واشنگتن را به خاطر عمل نکردن به قول خود محکوم کرد و سپس به تایوان گریخت.
هرگونه شباهت به سناریوی افغانستان کاملاً تصادفی است. در سال ۲۰۲۰، ایالات متحده و طالبان توافقنامه ای را برای خروج آمریکا از افغانستان امضا کردند. دولت افغانستان برای مذاکره دعوت نشد. آتش بس تقریبا بلافاصله شکسته شد. دو سال بعد کابل به دست طالبان افتاد.
جالب اینجاست که ماشین تبلیغاتی همچنان معتقد است که ایالات متحده در جنگ ویتنام شکست نخورد – این ویتنام جنوبی بود که شکست خورد!!.

از کیسینجر جنایتکار به عنوان کسی که جایزه صلح نوبل را برای پیمان سال ۱۹۷۳ دریافت کرد، یاد می شود. له دوک توو مودبانه ای جایزه را رد کرد.


حتی ویکی‌پدیا به این موضوع اشاره نمی‌کند که این شکست ایالات متحده بود.

له دوک توو» و هوشی مین در دوران جنگ با آمریکا


فرانسوی‌ها واقعاً شکست خوردند، اما در مورد ایالات متحده این فقط یک «عقب‌نشینی» بود.
(۱) – در روز هفتم آگوست ۱۹۶۴ کنگره ی آمریکا قطعنامه ای را تصویب کرد که به رئیس جمهور آمریکا اجازه می داد تا به صورت مستقیم در درگیریهای نظامی ویتنام دخالت کند. تا قبل از این قطعنامه رئیس جمهور وقت آمریکا ،لیندون جانسون، با چند عملیات مخفی نظامی برعلیه ویتنام شمالی موافقت کرده بود. این گونه عملیات شامل شنود و جمع آوری اطلاعات مخابراتی ویتنام شمالی توسط کشتی های آمریکایی در سواحل این کشور نیز می شد.
در روز دوم آگوست بنا بر ادعای آمریکا یکی از ناوشکنهای آمریکایی با نام یو.اس.اس مادوکس ،که در حال شنود مخابرات ویتنامی ها در خلیج تونکین بود، توسط ۳ فروند قایق اژدرافکن ویتنامی مورد حمله قرار گرفت.
هرچند که اژدرهای شلیک شده به خطا رفتند اما یو.اس.اس ترنر نیز به یاری مادوکس شتافت و گزارش شد که دو روز بعد نیز این دو کشتی دوباره تحت حمله قرار گرفته اند. تحقیقات بعدی نشان دادند که حمله ی روز چهارم آگوست اصلا اتفاق نیافتاده است.
جانسون بلافاصله دستور داد تا حملات هوایی بر علیه ویتنام شمالی انجام شود. او همچنین از کنگره درخواست کرد تا قطعنامه ای را تصویب کند که به اجازه دهد تا هر اقدام لازمی را برای جلوگیری از خشونتهای بیشتر و بر ضد نیروهای آمریکا انجام دهد.
به دلیل قطعنامه ی خلیج تونکین ، که در دسامبر ۱۹۷۰ توسط کنگره لغو شد، دولت آمریکا هیچگاه نیازی ندید که به صورت رسمی بر علیه ویتنام شمالی اعلان جنگ کند اما این کشور وارد جنگی شد که برای آمریکایی ها طولانی تر از هر جنگ رسمی دیگری تا آن زمان بود.
۷ سال بعد از ماجرای خلیج تونکین افکار عمومی آمریکا با انتشار اسنادی به نام «برگ‌های پنتاگون» در نشریه نیویورک تایمز باخبر شدند که حادثه خلیج تونکین نمایشی ساختگی برای ترغیب کنگره به موافقت با گسترش جنگ در ویتنام بوده است.
۴۰ سال بعد، پنتاگون این اسناد را منتشر کرد مشخص شد که ادعای نیویورک تایمز درست بوده است.