
پایان شعرا
ــ شعرا !
پایان شاعری را
ربات ها!
ربات ها!
اگر چه خود در آغاز راهند،
اعلام کرده اند.
قلم زمین بگذارید
و زین پس مفاهیم مجرد را
از ذهن بیرون بیاورید،
عینیت ببخشید
و در زندگی جاری کنید.
اما،
نه بر اوراق برگ ها
نه در کلامی آمیخته با اصواتی آهنگین
نه بر روی پر پرندگانی در پرواز
و نه بر روی اندیشهٔ آشفتهٔ ابری ولگرد
که بر روی روشن زندگی
آنجا که خیال و خاطره رنگ می گیرند
و در زمین جاری می شوند
و در هیبت انسانی ملموس
که از ذهن بیرون کشیده شده
جان می گیرند
راه می روند
رنج می کشند
لذت می برند
و امنیت را با کار و نان و آزادی
پیوند می زنند.
شاعران خیال ساز
شاعران تفکر پرداز
شاعران مفاهیم مجرد
پایانتان را
ربات ها اعلام کرده اند:
ـ الحق از شما شاعرانه تر
شعریت شعر را بازتاب می دهد!
خدا به همراهتان.
بهتر است فکرتان آغشته با شغل دیگری باشد
“اگر چه کسی شاعر را شاغل نمی خواند !”
٭٭٭
نقش حروف “ب و س ه” بر سطح ذهن
و انعکاس آن بر بطن کلام
زین پس بیهوده خواهد شد
همچنان که بوسه ها
مدت هاست از بطن حروف سربی گریخته اند.
زین پس باید آنان را
تنها بر لب یار بنشانید.
زین پس زنان و مردان شاعر
در خیابان ها قدم می زنند
و لحظه لحظه اشعار خود را
همچون یک قناری عاشق
نثار موج های در هم فضا می کنند
تا شاید عواطفی را بر انگیزند.
تا جهان خالی از عواطف را
زین پس از عطوفتی سرشار،
نه مرده بر سطح اورق
که زنده در بطن زیستن
لبریز کنند.
مسعود دلیجانی