پرش به محتوا

سرگیجه از چرخش – کورش تیموری‌فر

سرگیجه از چرخش

کورش تیموری‌فر

دانش و امید، شماره ۱۵، دی ۱۴۰۱

روز 18 آذرماه سال جاری، نخستین نشست سران چین و کشورهای عربی در ریاض -پایتخت عربستان- تشکیل شد. این رخداد از آن‌رو اهمیت داشت که از زمان تأسیس جمهوری خلق چین -سال 1949- تاکنون، چنین گردهمایی و چنین تلاشی برای تجمیع منافع مشترک شکل نگرفته بود.

عوامل داخلی امپریالیسم در ایران، با کمک خوراکی که از رسانه‌های خارجی وابسته، برایشان فراهم شده بود، گردوغبار فراوانی برپا کردند. روی دو بند از بیانیه‌های مشترک متمرکز شدند و با کج‌خوانی و حتی دستکاری در متن، جوّ ضد چینی شدیدی ایجاد نمودند. در این کنسرت، ناسیونالیست‌ها، چین ستیزها، عرب ستیزها، «ارزشی»ها، انبوهی از نیروهای موسوم به اصلاح‌طلب، طرفداران نئولیبرالیسم حاکم، برخی از «چپ‌نما»ها، و البته بسیاری از ناآگاهان شرکت داشتند. چرا این نشست تا این حد مهم بوده است؟

اتحادیۀ عرب

این اتحادیه در سال 1945 پایه‌گذاری شد. اعضای اولیۀ آن، شش کشور بودند. بانی آن بریتانیا بود که با توجه به عدم نضج‌گیری جنبش‌های رهایی‌بخش ملی و ضدامپریالیستی منطقه در آن‌زمان، تلاش می‌کرد نیروهای مرتجع را به‌رهبری سران دست‌نشاندۀ خود، به زیر یک پرچم جمع کند و از وحدت نیروهای آزادی‌بخش جلوگیرد. چرا که نسیم آن در آسیای جنوب شرقی می‌وزید و امکان سرایت آن به این منطقه وجود داشت.

مدت‌ها بعد، به‌دنبال پیروزی انقلاب‌های ملی در برخی کشورهای عرب، این اتحادیه به بازوی توانایی در تشکیلات کشورهای غیرمتعهد تبدیل شد. کشورهای نفت‌خیزی چون عراق و لیبی و الجزایر، نقش مهمی در احقاق حقوق کشورهای نفت‌خیز بازی کردند و مانع غارت منابع انرژی توسط انحصارات امپریالیستی شدند. پنج کشور از این اتحادیه (عراق، لیبی، الجزایر، سوریه و مصر) یک جبهۀ قدرتمند مقاومت در برابر صهیونیسم و امپریالیسم ساختند. تمامی تلاش امپریالیسم، بر ایجاد شکاف و تنش و جنگ بین کشورهای پیشرو عرب، با کشورهای وابسته به امپریالیسم، و استفادۀ مؤثر از این اختلافات به سود انحصارات متمرکز شد. انتخاب ایران به‌عنوان ژاندارم منطقه و ایجاد رقابت سنگین با عربستان در این زمینه، سود سرشاری را نصیب کمپانی‌های تسلیحاتی کرد، و دسترسی به نفت ارزان را ممکن ساخت. امپریالیسم توانست با کمک به کشورهای نفت‌خیز برای افزایش قیمت نفت در زمان مناسب، یک جابه‌جایی عظیم مالی از بخش انرژی به بخش تسلیحاتی صورت دهد. درست مانند ایران سال 1971، زمانی که برای اولین بار در تاریخ، درآمد ایران از نفت، از مرز یک میلیارد دلار گذشت، و سال بعد، ایران دچار 500 میلیون دلار بدهی بابت خرید تسلیحات گردید. در آن‌زمان، کشورهای نفت‌خیز منطقه (به‌جز کشورهای پیشرو و غیر وابسته به امپریالیسم) تبدیل به گاوان واقعی شیرده امپریالیسم گردیدند.

دوران پسا شوروی

پس از تجزیه اتحاد جماهیر شوروی، کمک‌های عظیم فنی و اقتصادی کشورهای سوسیالیستی به کشورهای مترقی عرب قطع شد. به‌دنبال غیاب یک بدیل مترقی، اکثر کشورهای منطقه، ناچار و/یا وادار به تحکیم مناسبات سرمایه‌دارانه، و دنباله‌روی از امپریالیسم شدند. رقابت برای سروری اتحادیه شدت گرفت و در دهۀ اخیر، تنش بین قطر و عربستان تا حدی بالا گرفت که منجر به قطع روابط شد. اما هم‌زمان با افول امپریالیسم برتر، سیر گریز از «مرکز» شدت گرفت.

امپریالیسم معاصر، کاملاً میلیتاریزه شده است. بنابراین، فروش سلاح کارکرد دوجانبۀ خود را شدت بخشید: از یک‌سو ارزش سهام غول‌های تسلیحاتی را بالا برد، و از سوی دیگر آتش جنگ و مداخله‌جویی مدعیان سروری را تیزتر کرد.

شکل توسعۀ افقی کشورهای ثروتمندِ متکی به منابع خام، هرچند نسبت درآمد ناخالص داخلی آنان به کشورهای فقیرتر را افزایش داده، اما هیچ دورنمایی از توسعۀ عمودی -به‌معنای رشد همه‌جانبه، عمیق، و متوازن- را نمایان نساخته است. این امر به‌تدریج گرایش به مرکزی غیر از امپریالیسم را در میان حتی مرتجع‌ترین حکومت‌های منطقه -مانند قطر و عربستان و مصر- تشدید کرد. آنان می‌دانند که اتکا به منابع زیرزمینی انرژی، ابدی نیست، در حالی‌که هیچ جایگزینی در صنعت و کشاورزی و خدمات ندارند.

اینجا، کشوری مانند چین دست دوستی دراز کرده و دورنمای کوتاه‌مدتی از توسعه از طریق همکاری متقابل ارائه می‌کند که در آن، کمترین وجه را معاملات تسلیحاتی تشکیل می‌دهد.

شی جین‌پینگ در سخنرانی خود در اجلاس مذکور این‌گونه اعلام داشت:

آنها ​(چین و اعراب) در مبارزه برای آزادی ملی در کنار یکدیگر ایستاده‌اند، در موج جهانی شدن اقتصادی به نتایج برد ـ‌برد دست یافته‌اند و با حفظ انصاف و عدالت در تغییرات بین‌المللی، روح دوستی چین و اعراب مبنی بر کمک به یکدیگر، برابری و سود متقابل، فراگیری و یادگیری متقابل را شکل داده‌اند … چین و کشورهای عربی به یکدیگر اعتماد دارند و قاطعانه از یکدیگر در مسائل مربوط به منافع اصلی یکدیگر حمایت می‌کنند … رابطه چین و کشورهای عربی متقابلاً سودمند و برد برد است و نمونه‌ای از همکاری جنوب و جنوب محسوب می‌شود. … جهان در حال حاضر وارد دوره جدیدی از آشفتگی و تغییر می‌شود و تغییرات جدید و عمیقی در خاورمیانه در حال وقوع است. خواست مردم عرب برای صلح و توسعه بسیار ضروری است و درخواست آنها برای عدالت و منطق بسیار قدرتمند است … به‌عنوان اولین گام در ساختن یک جامعه چین عربی با آینده مشترک و اجرای «برنامه همکاری جامع چین عربی» در سه تا پنج سال آینده، چین مایل است به اتفاق کشورهای عربی در هشت زمینه از جمله امنیت غذایی، سلامت، نوآوری سبز، امنیت انرژی، گفتگو تمدن‌ها، توسعه جوانان، امنیت و ثبات، همکاری‌ها را تقویت کند تا هر چه زودتر به نتایج اولیه دست یافته شود.

مسئله فلسطین به صلح و ثبات در خاورمیانه مرتبط است. بی‌عدالتی تاریخی که مردم فلسطین متحمل شده‌اند، نمی‌تواند تا ابد ادامه یابد، حقوق مشروع ملی قابل معامله نیست و تقاضای تأسیس کشور مستقل فلسطین را نمی‌توان وتو کرد … جامعه بین‌المللی باید قاطعانه به «راه حل دو کشور» اعتقاد داشته باشد، به اصل «زمین در برابر صلح» پایبند باشد، قاطعانه به ترویج صلح و گفتگو متعهد باشد و حل و فصل زودهنگام و عادلانه مسئله فلسطین را ترویج کند. چین به ارائه کمک‌های بشردوستانه به فلسطین و حمایت از این کشور در اجرای پروژه‌های معیشتی ادامه خواهد داد.

این سخنان بسیار شبیه سخنانی است که شی جین‌پینگ پیش‌تر نیز در سفر به ایران یا آفریقا یا هر نقطۀ دیگری از جهان به زبان آورده است. معمولاً در گفتارهای دیپلماتیک دوستانه، این‌گونه تعارفات متداول است. اما تفاوت موضع او با دیگر دیپلمات‌های ارشد این است که هستۀ گفتار او، تفاوتی با پوستۀ گفتار ندارد. مهم نتایج عملی آن است. رقص شمشیر ترامپ با پادشاه عربستان، به قرارداد 110میلیارد دلاری تسلیحاتی ختم می‌شود، اما سخنرانی بدون ادا و اطوار رهبر چین مستقیماً به اقدام منتهی می‌گردد:

در این دوره از نشست سران، شی جین پینگ اعلام کرد: چین به واردات پیوسته و با حجم بالای نفت خام از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس ادامه می‌دهد و واردات گاز طبیعی مایع را گسترش می‌دهد و هم‌زمان همکاری فناوری انرژی پاک و کم کربن را تقویت می‌بخشد به گونه‌ای که راهی برای همکاری در حوزه انرژی روابط چین و شورای همکاری خلیج فارس در مرحله جدید محسوب می‌شود.

طی سال‌های اخیر، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با نیروی فراوان، چندجانبه‌سازی ساختار اقتصادی و تجدید صنعتی را به پیش برده‌اند.

در نشست سران مذکور، رهبر چین نیز مجموعه‌ای از اقدامات را مطرح کرد که عبارتند از:

«چین تمایل دارد همراه با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، مشترکاً مرکز داده‌های بزرگ و مرکز محاسبات ابری را بسازند و همکاری در زمینه فن‌آوری اینترنت نسل پنج و شش را تقویت بخشند».

به گفته رهبر چین قرار است دو طرف «با تمرکز بر همکاری تجارت الکترونیکی برون‌مرزی و ساخت شبکه مخابراتی، 10 پروژه اقتصاد دیجیتالی را اجرا کنند.» آقای شی همچنین گفت چین «از ورود فضانوردان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به ایستگاه فضایی چین استقبال می‌کند».

بر این اساس، همکاری فناوری پیشرفته چین و شورای همکاری خلیج فارس به سطحی بالا و جدید ارتقاء خواهد یافت و نیروی محرکه جدیدی نیز به اقتصاد و جامعه دو طرف تزریق خواهد شد.۱

جایگاه ایران در مناسبات با چین

شاید برای کوتاه‌کردن سخن، و از آنجا که در شمارۀ قبل مطلب مفصلی را تهیه و عرضه کرده بودیم، اینک سخنان حمیدرضا ترقی را در مصاحبه با همشهری آنلاین، پیرامون سفر اخیر چین به عربستان بخوانیم. او از درون جناحی از حاکمیت سخن می‌گوید و کار ما برای تحلیل را ساده کرده است. ایشان سخن‌گوی حزب مؤتلفه نمایندۀ بورژوازی تجاری سنتی ایران است. حزبی که از ابتدای انقلاب، پست‌های مهمی در کابینه‌های مختلف داشته و نبض بازرگانی ایران را در دست داشته‌اند. بعدها، تحت فشار بورژوازی نوپای بوروکراتیک قرار گرفته و به‌ویژه از دوران دولت دوم احمدی‌نژاد، تبدیل به منتقد شدند.

… می‌توان این اتفاق را تلنگری محسوب کرد که مسئولان، دولت و مجلس علل و عوامل تخریب روابط را دنبال کنند و آن را مورد بررسی قرار دهند. ضمن اینکه باید اعتراض ایران به چینی‌ها که همیشه در دوران تحریم یار کمک ما بودند و مساعدت‌های آنان قابل نادیده گرفتن نیست، اعلام شود…

فکر می‌کنید ریشه‌های این تغییر موضع چیست؟ آیا معادلات منطقه از منظر چین در حال تغییر است؟

آمریکا با اعمال تحریم مشکلاتی برای ایران به وجود آورده و بعضی از شرکت‌های چینی را که به ایران در دور زدن تحریم‌ها کمک می‌کردند در مضیقه قرار داده است. بنابراین به طور طبیعی تمایل ارتباط بخش خصوصی چین با ایران کاهش پیدا کرده است. از سوی دیگر چین با توجه به توسعه روزافزون صنعتی باید انرژی مورد نیاز کشور خود را تأمین کند و طبیعی است که به سمت کشورهایی حرکت کند که با هزینه کمتری بتوانند این انرژی را تامین کنند. از جمله این کشورها عربستان سعودی است که امروز بیش از پنج برابر ما با چین مراوده اقتصادی و تجاری دارد و مانعی همچون تحریم‌های آمریکا نیز بر سر راه روابط دو کشور نیست. عربستان نیز از این نیاز چین به سود خود بهره‌برداری می‌کند و چین هم چون به نفت این منطقه نیاز دارد مجبور است تفاهماتی با آن‌ها داشته است.

اما این اتفاق در حالی رخ داده که ما سند همکاری ۲۵ ساله با چین را داشتیم و به گفته مقامات روابط با این کشور شکل راهبردی به خود گرفته بود.

متأسفانه در دولت گذشته آسیب‌های زیادی به روابط با چین خورد. به ویژه وزارت نفت صدمه‌های زیادی به مراودات با چین زد و با لغو قراردادها با چین خسارت‌های زیادی را وارد کردند. دولت قبل سند همکاری ۲۵ ساله را نیز سال‌ها معطل نگه داشت و در مسیر آن کارشکنی ‌کرد.

امروز نیز غرب‌گراها و اصلاح‌طلبان نقش پررنگی در تخریب روابط با چین دارند و به طور کلی رابطه با شرق را زیر سؤال می‌برند. در حالی که امروز ما زمینه‌های بسیاری برای همکاری حتی با روسیه داریم و امروز روس‌ها سرمایه‌گذاری‌های زیادی می‌توانند در کشور انجام دهند که با موانع داخلی و اجرایی روبه‌رو است.

با توجه به این موانع که اجازه استفاده از ارتباط با شرق برای رشد اقتصادی را نمی‌دهد طبیعی است چینی‌ها به سمت کشورهایی با هزینه سیاسی و اقتصادی کمتر می‌روند تا نیازها خود را برآورده کنند.

یعنی موانع داخلی بالاتر از دولت و مجلس می‌توانند در مسیر رابطه با شرق مانع ایجاد کنند؟

یک سری عوامل و دست‌هایی هستند که جز کارشکنی در روابط ایران با روسیه و چین انجام نمی‌دهند و شدیداً با نزدیک شدن ایران به این دو کشور مخالف هستند.

نمونه‌های متعدد مستندی داریم. به طور مثال شرکت‌های زیر مجموعه شستا وجود دارند که می‌توانند در حوزه انرژی شمال تبادلات اقتصادی گسترده‌ای در زمینه نفت و گاز داشته باشند.

اما مجموعه‌ای هستند که اجازه نمی‌دهند تمرکز ما از نفت جنوب به شمال منتقل شود. حتی ما می‌توانیم گاز روسیه را وارد مدار کشور کنیم و از سوی دیگر گاز اضافه خود را با قیمت چند برابر به دنیا بفروشیم اما عده‌ای اجازه نمی‌دهند. ما موارد مستندی داریم که روس‌ها اعلام آمادگی کامل برای این همکاری‌ها می‌کنند ولی عده‌ای در داخل مانع آن می‌شوند.

دربارۀ سند همکاری با چین نیز چنین اتفاقی افتاد. مشخص است که این‌ها مافیایی در سیستم اقتصادی کشور، در بدنه شرکت نفت و بنگاه‌های اقتصادی هستند و نمی‌گذارند روند ارتباط ما با شرق کامل شکل بگیرد. در چنین شرایطی طبیعی است که چینی‌ها معطل ما نمی‌مانند و نیازهای خود را از راه‌های دیگر تامین می‌کنند.

برخی معتقد هستند افزایش تنش ها با غرب و به بن بست رسیدن مذاکرات احیای برجام قدرت چانه‌زنی با روسیه و چین را کاهش داده است. شما چقدر با این دیدگاه موافق هستید؟

به هیچ وجه این دیدگاه را قبول ندارم. چرا که روسیه و چین هیچ زمان دیگری به اندازه امروز به ایران نیاز نداشته‌اند. روسیه امروز کاملاً به ارتباط با ما نیاز دارد و تقویت و توسعه روابط به نفع اوست.

مشکل نخست ما دیپلماسی عمومی است که رها شده و ضعیف است. دیپلماسی عمومی یعنی استفاده از همه ظرفیت‌های مجلس، احزاب، گروه‌های سیاسی و مردمی و اتاق بازرگانی برای توسعه روابط. دیپلماسی عمومی امروز رها شده و فقط متمرکز در دولت است. این ایراد باید برطرف شود.

مشکل دوم موانع و عوامل داخلی ضدگرایش به شرق در دولت هستند. اگر این عوامل کنار گذاشته نشوند و جلوی تخریب و کارشکنی آنها گرفته نشود ما نمی‌توانیم هیچ بهره‌ای از ارتباط با شرق برای توسعه اقتصادی ببریم. بنابراین باید این ریشه‌ها به سرعت شناسایی شوند تا مشکلات و موانع ایجاد شده در رابطه با چین از میان برداشته شود.۲

سخنان ایشان نشان از درگیری بین جناح‌های مختلف درون حکومت دارد. یک درگیری اقتصادی بین بخش‌های مختلف، که به سطح درگیری سیاسی رسیده است. خشم برخی اصلاح‌طلبان از ژست نزدیکی به شرق، چنان تند بوده و چنان بی‌توجهی به وخامت اقتصادی کشور در نظرات‌شان غالب شده، که اینک پرچم توجه به توسعه –آن‌گونه که در گفتار وی مشهود است- در دستان بورژوازی تجاری قرار گرفته است. گفته‌های وی، مؤید درگیری بین غرب‌گرایان و شرق‌گرایان در سطوح بالای حاکمیت است.

دعوا بر سر بندهای بیانیه

حمله به سفر اخیر، قاعدتاً می‌بایستی در لفافه صورت می‌پذیرفت. همانان که تا دیروز به تفاهم‌نامۀ همکاری 25 ساله میان ایران و چین می‌تاختند، – تفاهم‌نامه‌ای که هنوز هیچ قراردادی بر مبنای آن منعقد نشده است- امروز تنگ‌نظرانه و حسودانه، به‌بار نشستن سریع مناسبات مبتنی بر سود متقابل اعراب و چین را مورد حمله قرار می‌دهند. این جماعت باید دستاویزی می‌یافتند. آنان با راهنمایی رسانه‌های همسو با امپریالیسم، بر بندهای معینی از بیانیه‌های مشترک متمرکز شدند. در اینجا هر چهار بندی از بیانیه را که به ایران مربوط است و مورد مناقشه قرار گرفته و توسط آقای حامد وفایی، استاد ادبیات چین در دانشگاه تهران ترجمه شده، می‌خوانیم:

بند9:

سران طرفین (چین و اعضای شورای همکاری) بر لزوم حمایت از «معاهدۀ عدم اشاعه»، جلوگیری از گسترش تسلیحات کشتار جمعی در منطقۀ خلیج (فارس)، تضمین ماهیت صلح‌آمیز برنامۀ اتمی ایران با هدف حفاظت از ثبات و امنیت بین‌المللی و منطقه تأکید نموده و مؤکداً خواستار گسترش همکاری همه‌جانبه ایران و شورای همکاری خلیج شدند.

این بخش از بیانیه، دقیقاً هم‌سو با مواضع ایران بوده و دارای هیچ ابهامی نیست.

بند 10:

طرفین بر لزوم رعایت اصل عدم دخالت در امور داخلی و حسن همجواری کشورهای عرب خلیج (فارس) و ایران، احترام به استقلال کشورها، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی آنها و لزوم حل اختلافات بر اساس «منشور سازمان ملل» و قوانین بین‌المللی، به شیوه‌های صلح‌آمیز و حفاظت از امنیت و ثبات منطقه‌ای و بین‌المللی بدون توسل به زور یا تهدید تأکید نمودند.

بر این بند نیز ایرادی متصور نیست.

بند 11:

سران طرفین بر اهمیت پیوستن کشورهای منطقه به گفت‌گوهای همه‌جانبه برای حل و فصل مسئلۀ اتمی ایران، فعالیت‌های منطقه‌ای مخرب ثبات، و لزوم جلوگیری از حمایت سازمان‌های تروریستی، سازمان‌های فرقه‌ای، و سازمان‌های غیرقانونی مسلح و همچنین مقابله با گسترش موشک‌های بالیستیک و پهبادها، و تضمین امنیت خطوط هوایی و تأسیسات نفتی، و احترام به قطعنامه‌های سازمان ملل و قواعد بین‌المللی تأکید نمودند.

اما در این بند است که با شیطنت ترجمه روبرو هستیم. در ترجمه‌هایی که مورد استناد غوغاگران قرار گرفته، چنین آمده است: «سران طرفین بر اهمیت پیوستن کشورهای منطقه به گفت‌گوهای همه جانبه برای حل و فصل مسئلۀ اتمی ایران، فعالیت‌های منطقه‌ای مخرب ثبات آن کشور (یعنی ایران)، و لزوم جلوگیری از حمایت سازمان‌های تروریستی ….». معنای این دستکاری آن است که ایران مستقیماً مسئول فعالیت‌های مخرب ثبات، حمایت از سازمان‌های تروریستی و غیره است. در حالی‌که در متن اصلی، تنها به‌طور عمومی و با هدف تثبیت صلح منطقه‌ای ابراز نظر شده است.

نیروهای اهریمنی، همواره از روش‌های ضد اخلاقی -مثل جعل و دستکاری اسناد- برای پیشبرد اهداف خود سود برده‌ و می‌برند. جنگ‌های خانمان برباد ده و خسارات جبران‌ناپذیر فراوانی را می‌توان برشمرد. شاید برای اشاره بد نباشد که تنها به یکی از این موارد اشاره کنیم: در سال ۱۸۷۰، توسعه‌طلبی‌های فرانسه و پروس، فضای اروپا را به‌شدت متشنج کرده بود و بیم آغاز جنگ می‌رفت.

طی مذاکرات بین نمایندۀ لویی بناپارت و ویلهلم اول -پادشاه پروس- توافقی به‌دست آمد که سایۀ جنگ را دور می‌ساخت. تلگرام نتیجۀ مذاکرات به صدر اعظم بیسمارک رسید. او که مخالف سازش و طرفدار تهاجم بود، تغییرات جزیی در متن تلگراف داد. لحن تلگراف تند و تحریک‌آمیز شد. او متن دستکاری شده را به‌عنوان نتیجۀ مذاکرات فرانسه فرستاد. لویی خشمگین شد و فرمان حمله داد.

از نتایج آن جنگ خانمان‌سوز همه آگاهیم.

در واقعیت امروز منطقه، مخاطب اصلی این بند، کشورهای مرتجع عرب امضاکننده این بیانیه هستند. این دولت‌ها همگی و بلااستثنا حامیان تروریسم بنیادگرای اسلامی در خاورمیانه بوده و هستند. تمامی گروه‌های آدم‌خوار بنیادگرای تکفیری -همچون القاعده و طالبان و داعش و جبهه‌النصره و جبهه‌التحریر و  بوکوحرام و الشباب و به‌ویژه  بنیادگرایان اسلامی اویغور که علیه چین می‌جنگند- به‌طور آشکار تحت حمایت‌های این دولت‌ها قرار دارند. چرا این جنبه از اشارۀ این بند، مورد توجه چین‌ستیزان ایرانی قرار نگرفت؟ چون صلح در منطقه جزء درخواست‌های آنان نیست.

جاعلان این بند بیانیه -همان‌گونه که در تفسیرهای مداوم خود در شبکه‌های وابسته، تبلیغ می‌کنند- قصد برافروختن یا شعله‌ورتر کردن آتش کینۀ متقابل بین ایران و عربستان را دارند، و در هر دو سوی ماجرا، دست اندر کارند.

بند 12:

سران طرفین بر حمایت از تمام تلاش‌های صلح‌آمیز شامل اقدامات، ابتکارات و تلاش‌های امارات عربی متحده مطابق اصول و قوانین بین‌المللی جهت انجام مذاکرات دوجانبه برای حل مسئلۀ جزایر سه‌گانه (تنب بزرگ، تنب کوچک، و ابوموسی) تا حل این مسئله مطابق قوانین و اصول بین‌المللی تأکید نمودند.

تلویزیون ایران اینترنشنال –وابسته به محافل امپریالیستی- این بند را این‌گونه خلاصه و اعلام نمود: «توافق‌نامۀ راهبردی چین با عربستان سعودی و بیانیۀ مشترک با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس: چین از حاکمیت امارات بر جزایر سه گانۀ ایران حمایت کرد»! کدام بخش جمله‌بندی این مفهوم را در بر دارد؟ تلاش برای حل مسئله از طریق گفت‌وگو، چه ارتباطی بر تأیید حاکمیت امارات دارد؟

عده‌ای خواهند گفت موضوع غیر قابل گفت‌وگو بودن مالکیت ایران بر این جزایر، دقیقاً مانند غیر قابل گفت‌وگو بودن مالکیت چین بر تایوان است. بنا بر این کشور چین نباید آنچه را بر خود نمی‌پسندد، برای دیگران آرزو کند. باید گفت علیرغم شباهت تام ادعاهای ایران و چین بر سر جزایر متعلق به خاک اصلی خود، و غیر قابل مذاکره بودن آنها، دو تفاوت عمده و مهم، مسیر ارزیابی این دو منطقه را از هم جدا می‌کند.

اول آن‌که تا اکتبر سال 1971، به‌دلیل خصومت شدید امپریالیست‌ها با کشور چین به‌دلیل حاکمیت سوسیالیستی، آنها کشور چین را به‌رسمیت نمی‌شناختند و تایوانِ تحت حکومت چیانگ‌ کای‌چک را نمایندۀ چین در سازمان ملل متحد قرار دادند. اما نهایتاً مبارزات دیپلماتیک چین با حمایت قاطع کشورهای سوسیالیستی پیروز شد. تایوان از سازمان ملل اخراج گردید، و حکومت اصلی چین، در جایگاه واقعی خود در سازمان ملل متحد قرار گرفت.

دوم آنکه دولت چین، با شناختی که از عهد شکنی آمریکا داشت، در سه دورۀ مختلف، سه بیانیۀ مشترک تاریخی با رؤسای جمهور آمریکا به امضا رساند که در آنها، بر حاکمیت چین بر تایوان صحه گذاشته شده بود. بنابراین تعجبی ندارد و دور از تصور نیست اگر در آینده، در جریان عادی سازی روابط متشنج کشور ایران با امارات متحدۀ عربی، پروندۀ جزایر سه گانه، یک‌بار و برای همیشه مفتوح، و با تأیید حاکمیت ایران توسط امارات، برای همیشه بسته شود.

مطمئن باشید داستان چین ستیزی به این زودی‌ها به پایان نخواهد رسید. تازه در اول راه هستیم. تغییر مسیر جریان تاریخ از هدف دلخواه امپریالیسم، ورود قوای جدید پیش‌برندۀ تاریخ و تعمیق گرایش به صلح و توسعۀ متوازن در بین کشورهای پیرامونی، و در یک کلام «چرخش تاریخی» برای مردمان جهان، نویددهندۀ دوران جدیدی از پیشرفت واقعی است. اما کم نیستند افرادی که از این چرخش دچار سرگیجه شده‌اند. تابش پرتو حقیقت، حال بسیاری از ناآگاهان را بهبود خواهد بخشید.

ما تا کنون فرصت‌های بسیاری را سوزانده‌ایم. باید بپذیریم که اعراب بیش از ما، به منافع نهفته در تضعیف دلار، گرایش به قطب صلح و توسعۀ متوازن، و کاهش تشنجات منطقه‌ای پی برده‌اند.


۱. رادیو بین‌المللی چین به آدرس:

https://persian.cri.cn/2022/12/11/ARTIYR2iXCDLQlkHrXK6XugT221211.shtml

۲. به نقل از هفته نامۀ «شما» ارگان هیئت مؤتلفه، به آدرس:

http://www.shoma-weekly.ir/fa/news/36861

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: