بشنوید آیات عظام!
و «هر که سخن ناصحان نشنود، بدو آن رسد که به باخه رسید»
ا. م. شیری
زمانی سید احمد کسروی، مقتول بدست فدائیان اسلام انگلیسی نوشت: «ما یک حکومت به آخوندها بدهکاریم. یعنی باید قدرت سیاسی به دست روحانیون بیفتند…». و در سال ۱۳۵۷ ملت ایران این سعادت را یافت تا تاج و تخت سلطنت پهلوی را واژگون سازد و بدهی تاریخی خود را به شما ادا نماید.
اما شما، شما که بر خلاف سایر مذاهب دین اسلام عدل و امامت را نیز جزو اصول اولیۀ دین اسلام میشمارید، از ابتدا هم یقین داشتید که علل و عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی باعث حرکت تودهها و پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ گردید، نه اسلام! چه که نه تنها هیچ تضادی بین اسلام و رژیم دستنشانده شاه پهلوی نبود، حتی محمد رضا شاه خودش را کمربسته امام رضا میدانست و در دورۀ او و پدرش نه فقط هیچ مسجد و تکیه و حوزهای تعطیل نگردید، حتی به تعدادشان همه ساله افزوده میشد.
با این حال، ملت ایران بدهی خود را به شما پرداخت، اما پاسخ شما در مقابل چنین خوشحسابی ملت بدین گونه بود:
ــ کشتار بیامان میهنپرستان، قلع و قمع احزاب و سازمانهای ملی و مترقی، یکسره کردن کار آنها و خاموش کردن هر صدای حقطلبانه در سالهای آغازین انقلاب؛
ــ توسعۀ بیسابقۀ دزدی، اختلاس، رانتخواری، کوه و جنگلخواری و به تبع آنها، گسترش بی حد و حصر فقر و محرومیت، فساد و فحشا و اعتیاد، بیکاری و گرسنگی و بیخانمانی؛
ــ غصب عدوانی داراییهای ملی تحت عنوان خصوصیسازی مطابق برنامۀ اجماع واشینگتن، بانک جهانخوار جهانی و اجرای بیتزلزل سیاستهای اقتصادی نولیبرالی منجر به تعمیق بیسابقۀ فاصلۀ طبقاتی در کشور؛
ــ خصوصی کردن طب و بهداشت و درمان، تحصیل و آموزش و پرورش بر خلاف قانون اساسی؛
ــ تعرض به حقوق حقۀ خلقهای کشور و سلب آزادیهای فردی و اجتماعی تا حد محروم کردن نیمی از جمعیت ایران از حق انتخاب نوع پوشش خود؛
ــ ضربات سهمگین به فرهنگ، هنر، ادبیات، اخلاقیات و روح و روان تودههای محروم، تبلغ مداوم موهومات و خرافات؛
ــ و فعلا بالاخره، علاوه بر تمام سیاستهای منجر به فجایع هولناک اجتماعی- اقتصادی، سیاسی و انحطاط فرهنگی و اخلاقی در کشور، رفتار و گفتار، روش و منش شما روحانیون، بخصوص «امامان جمعۀ» طفلترسناک مانند احمد خاتمیها، موج عظیم نفرت و انزجار در میان اکثریت قریب به اتفاق جمعیت کشور نسبت به روحانیت دینی برانگیخته است.
البته، ناگفته نماند که پیروان مذهب تشیع بر اساس اعتقاد به اصول عدل و امامت، به تداوم امامت تا ظهور امام موعود باور دارند و گسترش بیحد و حصر ظلم و بیداد، فقر و فساد و بدبختیهای عمومی را عوامل تسریعکنندۀ «ظهور» او و شرط برقراری عدل «واقعی»میدانند. بر این اساس، میتوان گفت که بخش عمده و اساسی نابسامانیهای اجتماعی- اقتصادی جامعۀ ایران در دورۀ حاکمیت روحانیت شیعه، جنبه اعتقادی دارد.
با این حال، اگر چه وجود شخصیتهای ملی، مترقی، آزادیخواه و باورمند به عدالت اجتماعی در میان روحانیت شیعه را نمیتوان انکار نمود، اما شکی نیست که بخش اصلی روحانیت معتقد به گسترش ظلم و فساد بمثابه عامل تسریعکنندۀ «ظهور منجی موعود» اساساً پیرو مکتب تشیع انگلیسی هستند.
همۀ اینها و بسیاری ناگفتههای دیگر، باعث اعتراضات و بروز آشوب و اغتشاشات دورهای مانند حوادث خرداد ۸۸، دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ بدنبال فتنۀ افزایش قیمت بنزین، همچنین، همین شورش هفتههای اخیر بدنبال توطئه ترور بیولوژیک مهسا امینی، که بدون مشارکت نفوذیهای درون گشت ارشاد امکانپذیر نبود، گردیده است. البته، اگر این شورشهای متناوب اتفاق نمیافتادند، باید به شعور اجتماعی شک میکردیم.
ولذا، به شما آیات عظام توصیه میشود:
ــ از سیاستها و مشی ۴۴ سال گذشته بطور کلی و یک بار برای همیشه دست بردارید، به اصلاحات اساسی دست بزنید و تا حل مشکلات و معضلات زمانبر، مقدمتاً یکسری بنیادها و نهادی پر هزینۀ ارزشی، از جمله، ستاد امر به معروف… و گشت ارشاد را به تعجیل منحل کنید. اگر تمایلی به انحلال گشت ارشاد ندارید، حداقل باید کاربری آن را تغییر داده، به گشت ضد دزدی، فساد، رانتخواری، اختلاسگری و باندبازی بدل کنید!
ــ تغییرات داده شده در اصول قانون اساسی، از جمله، اصل ۴۴ را کنلمیکن اعلام کنید؛
ــ با اعلام پایبندی اکید خود به یکسری اصول قانون اساسی، بویژه، اصول مربوط به آزادیهای فردی و اجتماعی، حقوق ملی خلقهای ایران، حق کار و مسکن، حق دسترسی به طب و بهداشت و درمان، به تحصیل و آموزش و پرورش، یک نهاد پر قدرت مردمی برای نظارت بر حسناجرای آنها تشکیل دهید تا تودههای ستمدیده از ترس عقرب جراره به مار غاشیه پناه نبرند!
در غیر این صورت، باید درک کنید که «یک بار جستی ملخک، دو بار جستی ملخک»، اما بار دیگر «جستنی» در کار نخواهد بود. زیرا، دشمنان استقلال و تمامیت ایران، یعنی غرب به رهبری رژیمهای تاریخاً جنایی- تروریستی آنگلوساکسونها از سیاستهای بغایت غلط شما بعنوان ابزاری برای نابودی ایران بهرهبرداری میکنند و برای نیل به این هدف کثیف خود، مغزها را به میدان نبرد تبدیل نموده، بواسطۀ رسانههای جمعی خط تولید انبوه احمقان و پخمههای سیاسی راه انداختهاند. بگونهای که بدین وسیله، زیاد مهم نیست میخواهند طومار حاکمیت شما در هم بپیچند که این، دیر زود این اتفاق خواهد افتاد. اما، فاجعۀ هولناک این است که موجودیت ایران را مانند اتحاد شوروی، یوگسلاوی، چکوسلاواکی، سودان، لیبی و تعدادی کشورهای دیگر مستقیماً تهدید میکنند.
این هم نوعی بهاصطلاح مبارزه علیه حجاب اجباری با شعار زن – زندگی- آزادی
و حالا، شما بشنوید آشوبگران، شورشیان، اغتشاشگران عاصی از سیاستهای زیانبار حاکمیت اسلامی! روی سخنم با شماست!
اگر چه عمر اکثریت قریب به اتفاق شما به نصف عمر حاکمیت اسلامی نمیرسد و اساساً شاهد فجایع دهههای گذشته نبودهاید، اما بسیار طبیعی و قابل درک است که مانند عامۀ جمعیت کشور، حاضر به زندگی تحت احکام شریعت ۱۴۰۰ قبل نیستید. به درستی و به حق به سیاستهای فاجعهبار چهل و چند سال حاکمیت اسلامی معترضید.
اما، واضح است که اغتشاش، آشوب و ایجاد هرج و مرج در کشور و سازمانیابی بواسطۀ رسانههای امپریالیسم جهانی، صهیونیسم بهاصطلاح بینالملل و عوامل پنهان و آشکار آنها در داخل و خارج کشور، رویکرد درستی برای طرح مطالبات و خواستههایتان نیست.
لازم است بطور جدی به این واقعیت بیاندیشید، که چرا رژیمهای استعماری و امپریالیستی، قاتلان میلیون میلیونی بشریت، یغماگران ثروتهای خلقهای جهان از شما حمایت میکنند؟ چرا رسانههای امپراطوری جعل و دروغ بطور منظم به شما خط میدهند؟ آری، «تو بگو دوستات کیست، تا بگویم تو کیستی»!
به هوش باشید! قبل از اینکه عربدههای گوشخراش دمکراسی و حقوق بشر رژیمهای تروریستی غرب گوش شما را کر کند؛ عقل و هوش از سرتان برباید و به آتش «انقلابهای رنگی» بسوزاند؛ پیش از آنکه به دستابزار امپریالیستهای جهانخوار برای انجام «انقلاب رنگی» بدل شوید و هزینۀ توطئههای امپریالیسم جهانی را بپردازید، به خود آئید! تصور نکنید با لغو حجاب اجباری رژیمهای غربی دست از سر ایران برخواهند داشت. این رژیمهایِ کهنهپرستِ تاریخاً جنایتکار، با ایران بمثابه یکی از سه ستون اصلی نظم نوین جهانی در کنار چین و روسیه مشکل دارند!
قبل از اینکه دیر شود و شیرازۀ کشور از هم بگسلد، در سازمان سیاسی طبقۀ کارگر، سازمان مدافع حقوق انسان، حامی اصیل تمامی استثمارشوندگان و زحمتکشان و محروم شدگان از نیازمندیهای اولیۀ یک زندگی سادۀ انسانی گرد هم آئید؛ در اتحادیهها و سندیکاهای صنفی متحد شوید؛ در خانۀ حزب طبقۀ کارگر، حزبی که بتواند مطالبات و خواستهای شما را پیگیرانه مطرح و مبارزه مقدس شما را تا پیروزی رهبری کند، متشکل شوید. جز این، راهی برای دفع توطئههای امپریالیسم و پیروزی نیست!
مضاف براینها، گیریم که در نتیجۀ آشوبگریها و اغتشاشات شما نظام حاکم کله-پا شد. سؤال میشود: آیا فکری برای بعد از سرنگونی کردهاید؟ کدام نیرو یا چه کسانی بر مسند قدرت خواهند نشست؟ اگر برای دو پرسش آخر پاسخی دارید، مطمئنم که ندارید، صریحاً جواب دهید!
ولذا، اکیداً توصیه میشود، قبل از اینکه از فاجعۀ خود درس فراگیرید، خرد پیشه کنید و از تجربیات دیگران بیاموزید!
باور کنید که خیابان امروز، خیابان انقلابهای بزرگ نیست؛ خیابان انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه نیست، خیابان انقلاب اکتبر سال ۱۹۴۹ چین نیست؛ خیابان انقلابهای رهاییبخش ملی در مستعمرات نیست؛ خیابان انقلاب ۱۳۵۷ ایران هم نیست.
خیابان را از خیلی سالها پیش، بخصوص از دورۀ شروع «انقلابهای رنگی»، از سالهای شوم دهۀ ۱۹۹۰ در اتحاد شوروی کاملاً لوث و آلوده کردهاند. خیابان حتی پیشتر از آن، از پائیز خونین مجارستان (۱۹۵۶)، از «بهار پراگ» (۱۹۶۸) تا بهار کذایی عربی (۲۰۱۱) و تا امروز لوثِ لوث شده است.
خیابانهای امروز را روح خبیث جورج سورس در کمال گستاخی تسخیر نموده، آزادانه در آنها جولان میدهد؛ سایۀ شوم جین شارپ فضای خیابانهای امروز را در چنان تاریکی فروبرده، که «عابران» کورمال-کورمال بسوی چالۀ مرگ میروند.
آری، این خیابان دیگر از آن جنس خیابانهای اصیل نیست که من و شما تصور میکنیم. لوثِ لوثش کردهاند. آنچه امروزه با نقشآفرینی شما در خیابانهای کشور روی میدهد، چیزی جز تکرار سناریوی رسوای انقلابهای رنگی نیست.
با همین خیابان آلوده، پرچم اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی را به زیر کشیدند و سپس، یکسری شیرین عقلهایی نیز از چپ و راست به تکاپو افتادند تا «ثابت کنند» عدالت اجتماعی بکلی استعداد حیات ندارد؛
در لهستان، خیابان یک مأمور شناخته شدۀ سازمان سیا- لخ والسا را به قدرت رساند؛ رومانی، کشور فاقد بیکار و بیمسکن را به کشور گدایان و فواحش تبدیل کرد، چائوشسکو را مزدوران رومانیایی سازمان تروریستی «سیا» ترور کردند؛ همین خیابان، یوگسلاوی را تکه- پاره کرد؛ چک و سلواکی را از هم درید، بزرگترین کشور آفریقا- سودان را تجزیه کرد؛ بواسطۀ خیابان، طاعون فاشیسم را از نو احیاء کردند.
خیابان را با «بهار» شوم «عربی» هر چه بیشتر لوث کردند و بواسطۀ آن، لیبی را از نقشۀ سیاسی جهان حدف نمودند و سرهنگ قذافی را وحوش سازمان امنیت فرانسه شره شره کردند؛ سوریه را ویران ساختند و با خیابان، خوآن گوایدو را رئیس جمهور ونزوئلا نامیدند (خوشبختانه در این کشور و خیلی پیشتر از آن در میدان تیانآنمن پکن، در سال ۱۹۸۹ شکست خوردند)؛ اوا مورالس را در بولیوی، امانوئل زلایا را در هندوراس ساقط نمودند و از کشور بیرون کردند؛ در برزیل لولا داسیلوا و دیلما روسوف را به زیر کشیدند و ژائیر بولسناروی فاشیست را بر سر کار آوردند و بسیار جنایات دیگر…
با این اوصاف، همۀ ما، قبل از اینکه ایران را مانند اروپای شرقی و جمهوریهای دستساز منشعب از اتحاد شوروی به عرصۀ تاخت و تاز ناتو، روسپیخانه و کشور گدایان یا حتی به لیبی و سوریه و یمن جنگزده تبدیل کنند، با وجود تمامی ظلم و ستمها، برغم تمامی کمبودها و کاستیها، باید به فکر نجات میهنمان باشیم. ایران مدفن اجداد ماست؛ ایران مأمن و مأوای نسلهای حاضر است؛ ایران، موطن و مسکن اولاد ماست؛ ایران، تاریخ و تمدن و فرهنگ مشترک ماست!
در پایان، «من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم، خواهی از سخنم پند گیر و خواهی ملال»!
۱۴ مهر- میزان ۱۴۰۱
کسی که درابوعطا جناب تان هستی که هنوز از آیات عظم مرتجعین دوران باقی مانده از دوران پارینه انتظار لطف و مرحمت دارید! ولی باید بشما گوشزد که در این دوران متعقدین به اسلام ناب محمدی و جضرات مثل جوزوف باید، گوترش، لیز تراس ، پوالادیمیر پوتین و تنگ شی پینگ و… نیستند که قادر گردند، کاری بکنند، آنها خود را به سرمایه مثل جناب تان فروخته اند، کارشان تمام است، اگر کاری برای نجات بشردر چشم انداز باشد، آن کار را فقط طبقه کارگر جهان است که می تواند و قادر است، انجام دهد. این طبقه است که باید توسط کارگران آگاه و حزب سیاسی شان آماده برای به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی آماده گردد، دولت سرمایه داران درهم شکند و دیکتاتوری خویش را جانشین آن نماید تا قادر گردد که نظام سرمایه داری امپریالیستی با ارکان و ستونهایش ( مالکت خصوصی، خانواده، مذهی، نظم و آرامش) را لغو نماید و یا واژگون کامل سازد تا جامعه ای بسازد که بر بستر آن انسان بتواند، نشو و نما نماید! البته، دیگر از شما و من گذشته است که توان خود را تغیر دادن داشته باشیم، هر چه بود و هر چه هست، همین که هستیم، هستیم و اما دنیای در حال نابودی بوسیله طبقه سرمایه دار ( سرمایه دار سرمایه شخصیت یافته است- کارل کاپیتال جلد اول) و دولت و دولت مداران جنایت کارش، می تواند از نابودی نجات یابد بوسیله به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی پرولتارهای متحزب، متحد و مسلح- انقلاب بیوقفه مارکسی!
فکر کردین کسی نمیدونه چه اتفاقی داره می افته که خط و نشون میکشین که خواهی پند گیرو خواه ملال؟ فکر کردین با این حرف از شما رفع مسئولیت میشه؟ این شد تمام حرکت سوسیالیستی و چپ در ایران؟ همین یک مقاله؟ خاک برسر چپ ها، مخصوصا الان که شما دارین قلم میزنین و اسم شوروی رو میارین، که هیچ تشکل و حتی دیدگاه درستی جز چسناله کردن ندارین. معلومه خیابون خالیه. میخواین صبر کنین تمام دنیا به درک سوسیالیستی برسن بعد کاری کنین؟ حیف اسم شوروی که از طرف شما بیان بشه. انگار تو شوروی گل و بلبل بود که حزب تشکیل دادن و انگار توشرایط دوستی و مودت انقلاب کردن. حیف مردان بزرگی که اگر بودن جز نگاه تحقیر آمیز برشما نمی انداختن. اگر نیست شرایط، مقصر شما هستین. انقدر که با اقلیت و اکثریت تو سر و کله هم کوبیدین و یک مشت بیسواد دور هم جمع شدین برای هم سخنرانی میکنین فکر میکنین خیلی متفکر هستین. حال آدم از شما بهم میخوره. حیف اسم کمونیسم که شما روخودتون میذارین. شما فرقی با آمریکا ندارین. اونا از روی خباثت شما از روی بیعرضگی مملکت رو به باد دادین. ترسوها. حرف مفت آبروی شما رو نمیخره
هر روز که میگذرد، هر به اصطلاح اظهار نظری که میشود، این واقعیت را ثابت میکند که غرب به رهبری رژیمهای تاریخاً جنایی- تروریستی آنگلوساکسونها مغزها را به میدان نبرد تبدیل نموده، بواسطۀ رسانههای جمعی خط تولید انبوه احمقان و پخمههای سیاسی راه انداختهاند.
از همه چیز مطلبِ این کهنه نظامی و تئوریسین اپورتونیست امروزی که بگذریم ، مثلا از ترساندن شورشیان از لولو خوره امپرسالیست هائی که خود بانی و مسبب این رژؤیم بودند، از نگفتن، ماهیئت حزب طبقه کارگر، از نصحیحت به حاکمان قاتل و قصاب گونه سرمایه، خیلی چبزهای درست و نادرست دیگر که قطار کرده است، ولی از این „نفوذی درون گشت ارشاد“ نمی شود، گذشت! این شاه بیت تمام اپورتونیست ها در تمام زمانهاست که اعمال جنایت کارانه حاکمان وقت را به “ نفوذی ها“ ی کرات! دیگر نسبت دهند.
آخر کسی نیست، به این تئورسین یا کبک سر زیر برف کرده، شال…ن سیاسی و حیله گر دوران، بگوید ، جناب همه دان، از بعد از “ ترور بیولوژیک مهسا“، حداقل 180 انسان دیگر را روبروی چشمان از حدقه در آمده شما، کشته اند، آیا آنها را هم „نفوذی ها“ درون سپاه، درون بسیج، درون نیروی انتظامی، درون پلیس امنیتی – اطلاعاتی، لباس شخصی سلاح بدستان صاحب اختیار و… به قتل رسانده اند؟ گفته اند، دزد هر چه قسم بخورد، قوقولوی گفتن خروس، درون کیسه را که نمی تواند، پنهان نماید! حالا، این جناب هم، خواست که تمامی حمایت های خود را از جانیان حاکم سرمایه را بپوشاند، ولی خوداش بدست خوداش مانند گاو صد من، شیره ده که بایک لگد، سطل شیر دوشیده شده را، بر زمین می ریزد، با „نفوذی ها درون گشت ارشاد“، شکیل و مهربان و با رحم و … که در اصل همان جانیان قاتل دهها هزار انسان مبارز و آزایخواه در این 43 سال بوده و هستند و تا این رژیم خون آشام حاکم است، خواهند بود، بند را آب داد!
توجه کنید : „با این حال، اگر چه وجود شخصیتهای ملی، مترقی، آزادیخواه و باورمند به عدالت اجتماعی در میان روحانیت شیعه را نمیتوان انکار نمود، اما شکی نیست که بخش اصلی روحانیت معتقد به گسترش ظلم و فساد بمثابه عامل تسریعکنندۀ «ظهور منجی موعود» اساساً پیرو مکتب تشیع انگلیسی هستند.
همۀ اینها و بسیاری ناگفتههای دیگر، باعث اعتراضات و بروز آشوب و اغتشاشات دورهای مانند حوادث خرداد ۸۸، دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ بدنبال فتنۀ افزایش قیمت بنزین، همچنین، همین شورش هفتههای اخیر بدنبال توطئه ترور بیولوژیک مهسا امینی، که بدون مشارکت نفوذیهای درون گشت ارشاد امکانپذیر نبود، گردیده است. البته، اگر این شورشهای متناوب اتفاق نمیافتادند، باید به شعور اجتماعی شک میکردیم.“، براستی که اپورتونیسم هر چه قدر مکار باشد، عقل و شعوراجتماعی اش، به اندازه عقل و شعور یک خرده بورژواست!، البته که جناب ا. م. شیری، متوجه هست که باید، نخست تمامی حسنات، قابل تصورش را “ با این حال، اگر چه وجود شخصیتهای ملی، مترقی، آزادیخواه و باورمند به عدالت اجتماعی در میان روحانیت شیعه را نمیتوان انکار نمود،“ به “ روحانیت شیعه „، عزیز و دلبندش نسبت دهد و فقط و „اساساً پیرو مکتب تشیع انگلیسی“، انگیلسی؟ که انسان یاد رمان دائی جان ناپلئون و جنگ ممسنی می اندازد، تا زمینه را برای “ نفوذی درون گشت ارشاد“، مهیا نماید! باید گفت تُف تُف به این مارکسیسمی که شما خود را حامل آن می دانید! لنین به درستی می نویسد :
لنین
درباره مبارزه برعلیه رویزیونیسم
رویزیونیسم منافع اساسی پرولتاریا را برای سور و سات رساندن به نیازهای بورژوازی قربانی می کند
پیروزی تئوریک مارکسیسم دشمنان آن را وادار
می کند که خود را به لباس مارکسیستها درآورند.
نقل از «نتیجه گیری عجولانه» (چاپ شده در پروشچینه شماره 5 مه 1914).
جناب قربانی، آب که سر بالا رود، قورباغه ابوعطا میخواند!
بخوان که آوازت خوش است.
به همین خیال باش تا سرت به سنگ لحد بخورد که آن وقت بهوش آمدنت از مرگ بالاتر است!