سبزهایآلمان پرچمداران صلح یا آتشافروزان جنگ – هوشمند انوشه
سبزهایآلمان پرچمداران صلح یا آتشافروزان جنگ
هوشمند انوشه
دانش و امید شماره ۱۳، شهریور ۱۴۰۱
حزب سبزهای آلمان سال ۱۹۸۰ میلادی با هدف ایجاد یک جهان بهتر و با شعارهایی به ویژه در دفاع از صلح و مبارزه علیه نظامیگری وارد عرصه سیاسی آلمان شد. آیا این حزب توانسته است به آرمانهای خود وفادار بماند؟ آیا سبزهای آلمان هنوز پرچم صلحجویی در دست دارند؟
حزب سبزهای آلمان سال ۱۹۸۰ میلادی تأسیس شد و توانست در انتخابات سال ۱۹۸۳ با کسب رأی لازم (۵ درصد) در پارلمان سراسری آلمان نخستین فراکسیون سبزها را تشکیل دهد. ورود حزب سبزها به پارلمان آلمان و حضور فراکسیون این حزب در مجلس سراسری و همچنین در مجالس ایالتهای مختلف آلمان نشان دهنده ظرفیت نظام سیاسی آلمان برای امکان دادن به حضور نیروهای جدید در عرصه سیاسی به شمار میرود. تا سال ۱۹۸۳ تنها سه حزب در پارلمان آلمان حضور داشتند: حزب سوسیال دموکرات، حزب دموکرات مسیحی و حزب دموکراتهای آزاد. با ورود حزب سبزها به مجلس سراسری آلمان در سال ۱۹۸۳ چهره مجلس هم از نظر فضای مجلس و هم از نظر محتوای بحثها به کلی دگرگون شد. بخشهایی از جوانان متعلق به اقشار میانی جامعه آلمان به ویژه از میان کارمندان دولت، آموزگاران و افراد با تحصیلات دانشگاهی این حزب را تبلور بسیاری از آرمانهای خود میدیدند و امید زیادی به آن بسته بودند.
پیشینه حزب سبز آلمان
طغیان جوانان در آلمان از نیمه دوم دهه ۶۰ میلادی آغاز شد و تا اواخر دهه ۷۰ به اشکال مختلف ادامه یافت. جوانان در آلمان همچنان که در بسیاری از کشورهای دیگر با تنفر از پلیدیهای حاصل از جنگهای امپریالیستی و تخریب محیط زیست، به دنبال هویت جدیدی برای خود بودند. سفر شاه ایران در سال ۱۹۶۷ به آلمان جرقهای بود در این محیط پرتنش. بههنگام بازدید شاه ایران از شهر برلین گروههای مختلف جوانان آلمان همراه با ایرانیان ضد رژیم مقیم آلمان، تظاهراتی علیه حضور شاه در آلمان برگزار کردند. این تظاهرات از سوی پلیس آلمان به شدت و با خشونت سرکوب شد و یکی از تظاهرکنندگان با گلوله پلیس به قتل رسید. این سرکوب خشن و خون آلود از سوی دستگاه سرکوب دولتی بر التهاب جوانان افزود. سال بعد «رودی دوچکه» رهبر دانشجویان سوسیالیست آلمان با شلیک گلوله در خیابان مورد سو ءقصد قرار گرفت. این فضای سرکوب و خونآلود منجر به پیدایش گروه بادرـ ماینهوف شد که به عنوان یک گروه چریک شهری سالها در آلمان مبارزه زیر زمینی میکرد. گروههای دیگر از جوانان معترض به شیوههای اعتراض مسالمت آمیز روی آوردند.
جوانان آلمان در این سالها احزاب موجود در پارلمان را نماینده راستین خود نمیدانستند و بدین ترتیب تنها امکان را مطرح کردن خواستهای خود در خارج از پارلمان یعنی در کف خیابان میدیدند. اعتراضهای این جنبش نه تنها علیه احزاب موجود در پارلمان، بلکه همچنین علیه جنایات امپریالیسم آمریکا در ویتنام، علیه ماشین سرکوبگر دولتی و همچنین علیه انحصارهای امپریالیستی آلمان بود که هیچ ارزشی برای محیط زیست و ارزشهای انسانی قائل نبودند.
گروههای مختلفی در این جنبش با طیف گستردهای از خواستهای متفاوت شرکت داشتند. این خواستها عبارت بودند از مبارزه برای حفظ محیط زیست، مبارزه برای حقوق زنان، مبارزه علیه ایجاد نیروگاههای اتمی، مبارزه برای صلح و علیه نظامی گری و مبارزه برای بهبود حقوق اجتماعی و اقتصادی مردم. اکثریت در این جنبش با گروههای چپ بود و گروههایی با
گرایشهای مختلف کمونیستی نیز در این جنبش حضور داشتند. البته گروههایی هم بودند که تنها آرمان دفاع از محیط زیست را در سر داشتند و از نظر اجتماعی و طبقاتی محافظهکار بودند. شرکتکنندگان در این جنبش به صلحجویی و ضدیت با نظامیگری شهرت داشتند و از مهمترین سازماندهندگان و شرکتکنندگان تظاهرات ضد جنگ در آلمان بهشمار میرفتند. در چنین فضایی حزب سبزها در آلمان تأسیس شد و حزب سبزها توانست با سازماندهی و شرکت وسیع در تظاهرات ضد جنگ محبوبیت خود را در میان مردم آلمان افزایش دهد، در انتخابات پارلمان سراسری سال ۱۹۸۳ آرای خود را به بالای ۵درصد برساند و بتواند برای نخستین بار در مجلس سراسری آلمان حضور یابد. در حقیقت موفقیت حزب سبزها در این انتخابات بیش از همه به دلیل شرکت وسیع و پرجوش در جنبش صلحخواهی آلمان بود. شعار اصلی در تبلیغات انتخابی سال ۱۹۸۳ حزب سبزها حول مبارزه با نظامیگری ناتو و همچنین تعطیل کردن نیروگاههای اتمی بود.
نخستین فراکسیون حزب سبزها در پارلمان سراسری آلمان خواستهای اعضا و جنبش را نمایندگی میکرد و در مجلس بازتاب میداد. اعضای فراکسیون سبزها برخلاف عرف معمول نه با لباسهای رسمی بلکه با لباسهای بسیار معمولی در پارلمان حضور مییافتند و روحیهای پرخاش جو و طغیانگر داشتند.
روند استحاله حزب سبزهای آلمان و پیروزی جناح راست
بلافاصله پس از حضور در پارلمان سراسری آلمان در سال ۱۹۸۳ مبارزه بین دو جناح «اصولگرا» (چپ) و «واقع بین» (راست) آغاز شد. جناح چپ معتقد بود که حزب باید به آرمانهای جنبش یعنی دفاع از تغییرات اجتماعی، دفاع از صلح و علیه نظامیگری و مبارزه با هنجارهای سرمایه داری وفادار بماند. از سوی دیگر جناح راست در عین حال که اصول نخستین جنبش را صریحاً رد نمیکرد ولی خواهان سازش با احزاب دیگر و شرکت در دولت به قول خودشان به منظور «شرکت فعال در ایجاد تغییرات بنیادی» بود و برای رسیدن به این هدف ابایی به پایمال کردن اصول نیز نداشت. در حقیقت جناح راست خواهان حل شدن در نظام سیاسی موجود بود.
جناح راست موفق شد در کنگره حزب در سال ۱۹۹۱ به یک پیروزی مهم دست یابد و جناح چپ را به عقب بنشاند. در این کنگره بسیاری از نکات با گرایش ضد سرمایهداری در اساسنامه حزب حذف شدند. کنگره با اهداف ضد سرمایهداری خداحافظی کرد و در مورد مسائل مربوط به مبارزه با نظامیگری و دفاع از صلح نیز سکوت اختیار کرد. بسیاری از فعالان چپ پس از این کنگره حزب را ترک کردند. یوشکا فیشر۱ در این کنگره هدف اصلی خود و جناح خود یعنی حل شدن در نظام سیاسی موجود را اعلام کرد. او گفت که حزب سبزها باید به گونهای باشد که بتواند در تمام سطوح ایالتی و سراسری در دولت شرکت کند. در حقیقت باید گفت که سران جناح راست حزب سبزها به خوبی دریافتند که برای به قدرت رسیدن باید با هنجارهای حاکم در نظام امپریالیستی آلمان همخوانی داشته باشند. و انصافاً باید گفت که رهبران سبزها با زیرکی و دقت در این راه گام برداشتند.
شرکت در دولت سراسری آلمان
خط مشی جناح راست یعنی تلاش برای تمرکز بر شعارهای محیط زیست و فراموش کردن دیگر مواد برنامهای موجب شد تا حزب سبزها بتواند خود را به عنوان یک حزب همخوان با نظام موجود ارائه و موفقیتهایی در انتخابات ایالتی کسب کند. حزب سبزها که در میان جوانان تحصیل کرده محبوبیت زیادی به دست آورده بود، توانست در بسیاری از ایالتهای آلمان با کسب آرای لازم نمایندگانی در مجلس داشته باشد و حتی در برخی از آنها در دولت نیز شرکت کند. حزب سبزها که دیگر با بسیاری از هنجارهای نظام امپریالیستی آلمان همخوان شده بود، اکنون میتوانست خود را برای شرکت در یک دولت
ائتلافی آماده کند.
در انتخابات سراسری سال ۱۹۹۸ نامزد اول حزب سوسیال دموکرات یعنی گرهارد شرودر۲ مبارزات انتخاباتی خود را بر پایه تشکیل یک دولت ائتلافی با حزب سبزها طراحی کرده بود. شرودر برای افزایش شانس پیروزی خود در انتخابات تماسهایی با رئیس جمهور وقت آمریکا بیل کلینتون برقرار کرد تا نظر موافق آمریکا را جلب کند. پس از چندین تلفن و نامهپراکنی بیل کلینتون بر آن شد تا رهبران دو حزب سوسیال دموکرات و سبزها را برای یک ملاقات حضوری به آمریکا دعوت کند. از جمله موارد مورد بحث اوضاع متشنج در منطقه کوزوو در صربستان (یوگسلاوی سابق) بود. حزب سبزها تا آن هنگام مخالف شرکت ارتش آلمان در جنگ، بدون تصویب سازمان ملل بود. طی این دیدار یوشکا فیشر، که به عنوان رهبر سبزها و وزیر امور خارجه آتی مطرح شده بود، متوجه شد که برای شرکت در دولت سراسری آلمان، علاوه بر پذیرش هنجارهای نظام سرمایه داری آلمان، همراهی با نیرویهای امپریالیستی از جمله پیمان ناتو و رهبری آن یعنی رئیس جمهور آمریکا نیز ضروری است. موضع یوشکا فیشر پس از بازگشت از آمریکا تغییر بسیاری کرده بود.
جنگ کوزوو
ارتش آلمان در سال ۱۹۹۹ برای نخستین بار پس از جنگ جهانی دوم بار دیگر درگیر جنگی شد و به یک کشور دیگر حمله کرد. این عجیب نیست که امپریالیسم آلمان و عضو پیمان ناتو، گوش به فرمان آمریکا جنگافروزی کند. عجیب و باورنکردنی آن بود که یکی از سخنگویان اصلی و آتش بیاران معرکه این جنگ رهبر حزب سبزهای آلمان یعنی یوشکا فیشر باشد که تا پیش از آن مخالف جنگ و نظامیگری بود. یوشکا فیشر که اکنون به مقام وزارت امورخارجه در دولت ائتلافی رسیده بود، پس از ملاقات با رئیس جمهور آمریکا پذیرای منطق برادر بزرگتر یعنی رهبری حزب سوسیال دموکرات شد و به یکی از طرفداران سرسخت حمله نظامی به صربستان تبدیل گردید.
یوشکا فیشر در عین حال میدانست که این تغییر ۱۸۰ درجهای به آسانی از سوی حزب سبزها پذیرفته نخواهد شد. سیاست دولت ائتلافی وقت (حزب سوسیال دموکرات و حزب سبزها) در دنبالهروی از آمریکا و پیوستن به تجاوز نظامی ناتو در صربستان موجب یک بحران در درون حزب سبزها شد. سیاست جنگ افروزی حزب برای بسیاری از اعضا و هواداران سبزها که با شعارهای ضد جنگ به این حزب پیوسته بودند، به هیچوجه قابل قبول نبود. به منظور حل این بحران حزب سبزها دست به برگزاری یک کنفرانس فوق العاده در ماه مه سال ۱۹۹۹ زد تا موافقان و مخالفان شرکت در جنگ بتوانند مواضع خود را به بحث بگذارند و حزب از بحران بیرون آید. مخالفان سیاست جنگافروزانه سبزها با تجمع در محل برگزاری کنفرانس تنفر خود را از رهبران شان نشان دادند. تظاهر این نفرت چنان شدید و خشونتبار بود که حزب سبزها از پلیس آلمان برای حفظ امنیت درخواست کمک کرد. حزبی که در آغاز فعالیت مخالف ابزارهای سرکوب دولت سرمایهداری بود، حال خود از این ابزار سرکوب علیه طرفدارانش استفاده میکرد.
در این کنفرانس وزیر خارجه یوشکا فیشر مورد انتقاد بسیار شدید قرار گرفت و حتی یکی از شرکتکنندگان با پرتاب یک بسته رنگی صورت او را به رنگ خون آغشته کرد. یوشکا فیشر طی یک سخنرانی بسیار احساساتی تمام هنر خود را در متقاعد کردن حضار در دفاع از جنگ در صربستان به کار برد و موفق شد فضای کنفرانس را به سود خود تغییر دهد. شگردی که او به کار برد از سوی بنگاههای روابط عمومی آمریکا تنظیم شده بود. یوشکا فیشر موضع جدیدی را در رابطه با جنگ برای حزب سبزها تعریف کرد که از آن به بعد همچنان اعتبار خود را حفظ کرده است. طبق این تعریف جدید حزب سبزها پشتیبانی و شرکت در جنگها در دفاع از حقوق بشر را قابل قبول میداند.
جنگ در افغانستان
دو سال بعد یعنی در سال ۲۰۰۱ دوباره همین داستان تکرار شد. گرهارد شرودر صدراعظم دولت ائتلافی خواستار حضور نظامی ارتش آلمان در کنار نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان شد. یوشکا فیشر وزیر خارجه دولت مجددا به این درخواست پاسخ مثبت داد و از حزب سبزها خواست تا باز یک گام دیگر درجهت نظامیگری بردارند. این پیشنهاد ولوله جدیدی در حزب سبزها به پا کرد. آنها هنوز با سیاست ناتو کاملا همدلی نداشتند. برای بحث در این مورد یک کنگره فوقالعاده در شهر روستوک در شمال آلمان برگزار شد.
بسیاری از اعضای قدیمی و صاحب نام حزب که هنوز به آرمانهای اولیه وفادار بودند، در این کنگره با درخواست یوشکا فیشر و حضور نظامی در افغانستان مخالفت کردند. به عنوان مثال میتوان از وکیل معروفهانس کریستین اشتروبله۳، نام برد که در جریان محاکمه اعضای رهبری بادر ـ ماینهوف وکالت آنها را بر عهده داشت. اشتروبله در این کنگره گفت که حزب سبزها حق ندارد شرکت در دولت را به هر قیمتی بپذیرد. او گفت که حزب باید به اصول و آرمانهای خود وفادار بماند. در این کنگره یوشکا فیشر مجددا موفق شد یا یک سخنرانی احساساتی به تبلیغ سازش با امپریالیسم در مقابل اعضای حزب پرداخت. یوشکا فیشر که از سوی همکاران آمریکایی و همچنین سوسیال دموکراتش به خوبی توجیه شده بود، با اشاره به مسئولیت حزب سبزها گفت: «در قرن ۲۱ وقتی ما در دولت شرکت میکنیم، باید پیه نظامیگری را هم به تن مان بمالیم». در اینجا یوشکا فیشر هزینه لازم برای شرکت در دولت را تعریف کرد و اعضای کنگره نیز با پرداخت این هزینه موافقت کردند.
یوشکا فیشر
یوشکا فیشر همراه با عدهای دیگر همچون کوهن بندیت۴، عضوی از حلقه فرانکفورت در جنبش سالهای دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بوده و عنصر اصلی در روند استحاله حزب سبزها به شمار میرود. او و حلقه فرانکفورت خیلی زود فهمیدند که برای رسیدن به قدرت باید سازش کرد و اصول را زیر پا گذاشت. یوشکا فیشر کسی بود که توانست در تمام نقاط گرهی در تاریخ حزب سبزها اکثریت را به سوی مواضع خود کشانده و بدین ترتیب حزب سبزها را در جهت مورد نظر خود براند. او بود که با فشار بر جناح چپ آنها را به مرور در تنگنا قرار داد تا حدی که بسیاری از آنها مجبور شدند، حزب سبزها را ترک کنند یا تغییر موضع داده و در کنار جناح راست قرار گیرند.
یوشکا فیشر موفق شد در طول سالهای تصدی بر وزارت امور خارجه آلمان روابط بسیار نزدیکی با مقامات آمریکا و به ویژه مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه آمریکا برقرار کند. این همکاری آن چنان نزدیک بود که یک بار خانم آلبرایت گفته بود: «من احساس خوبی دارم وقتی که یوشکا را درکنار خود میبینم.» با استفاده از همین روابط یوشکا فیشر توانست پس از کناره گیری از سیاست و با اینکه دیپلم دبیرستان هم نداشت، با عنوان استاد دانشگاه در دانشگاه پرینستون آمریکا به تدریس بپردازد. فیشر سپس توانست به عنوان مشاور ارشد به استخدام یک شرکت مشاوره درآید که صاحب آن کسی جز خانم البرایت نبود.
نسل بعدی از جوانان در حزب سبز که پس از یوشکا فیشر سکان رهبری را به دست گرفتند، درس سیاست را همه مستقیم و یا غیر مستقیم نزد یوشکا فیشر آموختهاند.
اصول برنامه حزب سبزها
پس از چرخشهای ۱۸۰ درجهای حزب سبزها در بسیاری از سیاستهای خود، لازم بود این چرخشها به طور رسمی در
برنامه حزب ثبت شوند. بدین دلیل حزب سبزهای آلمان در سال ۲۰۲۰ اصول برنامهای جدید خود را تدوین و منتشر کرد. این برنامه که کاملاً نافی اصول صلحجویانه جنبش سبزها ست، از سوی فعالین جنبش صلح در آلمان مورد انتقاد شدید قرار گرفته است. در این اصول برنامهای جدید، جنگ به هیچوجه نفی نمیشود بلکه به عنوان وسیلهای برای دفاع از «حقوق بشر» پذیرفته میشود. البته سبزها خود را در تعریف «حقوق بشر» مختار میدانند. بمباران صربستان میتواند دفاع از حقوق بشر شمرده شود، ولی بمباران اوکراین به هیچوجه. سبزها در حقیقت به این ترتیب کار خود را بسیار آسان کردهاند و هر جا که مصلحت ایجاب کند «حقوق بشر» را مطرح میکنند.
این برنامه صادرات تجهیزات نظامی در چارچوب مقررات اتحادیه اروپا را مجاز میداند. در این برنامه همچنین اعزام نیروهای نظامی ارتش آلمان به کشورهای دیگر نه زیر چتر سازمان ملل بلکه در چارچوب برنامههای نظامی اتحادیه اروپا و پیمان ناتو قابل قبول اعلام شده است. در این برنامه نه تنها پیمان ناتو زیر سؤال برده نمیشود، نه تنها از محدود کردن بودجه نظامی برای این پیمان نشانی نیست، بلکه برنامه ادامه فعالیتهای پیمان ناتو را اجتنابناپذیر میداند.
برنامه جدید حزب سبز، دفاع از موجودیت کشور اسرائیل را لازم میداند بیآنکه حتی کوچکترین اشارهای به خلق فلسطین و منطقه خاورمیانه و مناقشات موجود در آن داشته باشد. تدوین این برنامه حزب سبزها در حقیقت یک تشییع جنازه رسمی برای سیاست بنیانگذاران حزب در دفاع از صلح بود که البته سالها بود که مرده بود و فقط باید دفن میشد.
حزب سبزها و دخالت نظامی در خلیج فارس
پس از ایجاد تشنج از سوی امپریالیسم آمریکا در خلیج فارس در سال ۲۰۱۹ میلادی، دولت آمریکا از متحدان خود ازجمله آلمان خواست تا نیروهای نظامی خود را به خلیج فارس اعزام کنند. این موضوع در پارلمان آلمان به بحث گذاشته شد و طی آن نمایندگان احزاب مختلف در این مورد اظهار نظر کردند. نماینده حزب سوسیال دموکرات که مسئولیت وزارت امور خارجه آلمان را نیز بر عهده داشت، رسما به تقاضای آمریکا پاسخ منفی داد و اظهار داشت که نیروهای نظامی آلمان به خلیج فارس اعزام نخواهند شد. موضع نماینده حزب سبزها در این میان تعجب برانگیز بود. روبرتهابک۵، رهبر حزب سبزها اظهار داشت که نیروی نظامی آلمان میتواند در چارچوب یک اتحاد اروپایی به خلیج فارس اعزام شود. بدین ترتیب رهبر حزب سبزها اصل اعزام نیروهای نظامی به خلیج فارس و تشدید تشنج علیه ایران را در اصل پذیرفت و آن را تحت شرایطی قابل قبول دانست. در حالی که وزیر خارجه آلمان از حزب سوسیال دموکرات از دولت آمریکا خواست از فشار بیشتر بر ایران خودداری کند، روبرتهابک، رهبر حزب سبزها، خواستار آن شد تا آلمان به مسئولیت خود در جهان واقف باشد و در یک اتحاد اروپایی وظیفه خود را به جا بیاورد و از منافع اروپا در خلیج فارس دفاع کند. این یک نمونه دیگر از تبلور سیاست نظامی گری و امپریالیستی حزب سبزهای آلمان است.
حزب سبزها و جنگ اوکراین
اگر سبزها در نخستین دولت ائتلافی در پشت سر سوسیال دموکراتها در جلب نظر دولت آمریکا و ناتو صف کشیده ولی با وجدان اعضای صلحجوی حزب خود در کلنجار بودند، در دولت ائتلافی جدید این مشکل نیز برطرف شد. این بار سبزها نه به دنبال سوسیال دموکراتها بلکه پیشاپیش آنها پرچم جنگ طلبی را بهدست گرفتهاند.
خانم بربوک
۶ وزیر خارجه حزب سبزها در دولت ائتلافی، بلندگوی جنگ طلبی در آلمان به شمار میرود. ایشان که از مدرسه عالی اقتصاد و سیاست لندن درجه فوق لیسانس دریافت کرده است، یکی از سینه چاک ترین طرفداران جنگ در اوکراین است. بربوک اخیرا هشدار داده است که «نباید گذاشت مردم از جنگ خسته شوند». نماینده حزبی که به صلح خواهی و ضدیت با جنگ و نظامی گری شهرت داشت به جایی رسیده که گوی جنگ طلبی را از دیگر احزاب ربوده است. به همین دلیل گرگور گیزی، از رهبران حزب چپ آلمان، در یک سخنرانی به طنز خواهان تغییر نام وزارت خارجه آلمان به وزارت جنگ شد. گیزی گفت که وزیر خارجه (خانم بربوک) به جای فعالیتهای دیپلماتیک فقط خواهان شدت بخشیدن به جنگ در اوکراین است. اگر در سالهای نخست رهبران حزب سبزها با گلی در سر به نشانه صلح جویی در عکسها دیده میشدند، اکنون خانم بربوک با کلاه خود جنگی در عکسها ظاهر میشود. خانم بربوک در مصاحبهای با یکی از روزنامههای آلمان در سال ۲۰۲۰ خواهان افزایش قدرت نظامی آلمان و اروپا شد. رهبران حزب سبز حتی حاضر شدند مهمترین اصل خود یعنی حفظ محیط زیست را برای تیزتر کردن آتش جنگ با روسیه زیر پا بگذارند.۷ با تحریم گاز روسیه، حزب سبزها مجبور شد گاز حاصل از فرکینگ (شیل) را با قیمتی بسیار بالاتر از آمریکا وارد کند و پس از سالها مجددا به یکی از آلوده کننده ترین سوختهای فسیلی یعنی ذغال سنگ روی بیاورد. این دو تصمیم یعنی استفاده از گاز شیل و ذغال سنگ هر دو خلاف اصول اعلام شده از سوی حزب سبزها بود. ولی آنها تصمیم گرفتند تا به جای پیروی از اصول خود از ناتو و تصمیمات دولت آمریکا پیروی کنند.
واقعیت این است که خانم بربوک در سال ۲۰۲۰ از سوی مجمع جهانی اقتصاد که سالانه گردهمآیی برای رهبران اقتصادی، سیاسی و کنسرنهای جهان در شهر داووس سوئیس برگزار میکند، به عنوان عضوی از گروه «رهبران جوان» انتخاب شد. «رهبران جوان» افرادی هستند که با اطمینان به ظرفیتها و گذشتهشان میتوان برای رشد سرمایهداری جهانی روی آنها حساب باز کرد. چنین انتخابی از سوی چنین مجمعی نشانگر اعتماد مهمترین رهبران نظام سرمایهداری به افرادی است که توسط این مجمع انتخاب میشوند. افرادی که به عضویت در گروه «رهبران جوان» مفتخر میشوند، همه گونه مورد حمایت و پشتیبانی مالی و غیر مالی قرار میگیرند تا بتوانند مدارج ترقی را به سرعت طی کنند.
گفتار و رفتار خانم بربوک در سالهای اخیر و به ویژه پس از شرکت در دولت ائتلافی و تصدی مقام وزارت امور خارجه آلمان، نشانههای روشنی است مبنی بر اینکه ایشان به درستی مورد اعتماد مجمع رهبران سرمایه داران جهان قرار گرفتند. البته باید گفت که خانم بربوک در این جلب اعتماد رهبران امپریالیسم جهانی تنها نیست. یکی دیگر از رهبران حزب سبزها و پیشکسوت او جم اوزدمیر۸ (وزیر کشاورزی در کابینه ائتلافی جدید) کمی قبل از خانم بربوک به عنوان «رهبر جوان» انتخاب شد و مدارج ترقی را طی کرد.
یکی از خطرناکترین تصمیمهای حزب سبزها در دولت کنونی تصویب افزایش نجومی بودجه نظامی کشور آلمان است. حزب سبزهای آلمان همراه با دو حزب دیگر در کابینه ائتلافی با افزایش بودجه نظامی ارتش آلمان به میزان ۱۰۰ میلیارد یورو، بزرگترین بودجه نظامی آلمان را در تاریخ پس از جنگ جهانی دوم تصویب کرد.
تنش افروزی حزب سبزها در رابطه با اوکراین البته پدیده تازهای نیست. بنیادهانریش بل که به حزب سبزها نزدیک است در سال ۲۰۰۴ حمایت خود را از انقلاب رنگی اوکراین اعلام داشت. پس از آن نیز طرفداران پیمان ناتو در اوکراین از حمایت مالی این بنیاد برخوردار بودند.
حزب سبزها تا پیش از شرکت در دولت ائتلافی جدید مخالف ارسال سلاح به مناطق بحرانی بود. ولیهابک از رهبران حزب سبزها و وزیر اقتصاد در دولت ائتلافی جدید یک سال پیش خط خود را اعلام داشت. هابک پس از دیدار از منطقه شرق اوکراین با صراحت گفت که خواستار ارسال سلاح به اوکراین است. در آن هنگام که بازار مبارزات انتخاباتی هنوز خیلی داغ
بود، دیگر رهبران حزب از ترس تأثیر منفی این حرف بر آرای رأیدهندگان، او را ساکت کردند. در حقیقت رهبران سبز این بار هم به مانند هنگام شرکت در دولت ائتلافی گرهارد شرودر، از پیش تصمیم شان را در مورد جنگ گرفته بودند ولی آن را از پیش اعلام نکردند و در حقیقت به اعضا و رای دهندگان خود عمدا دروغ گفتند.
موضع گیریهای حزب سبز را میتوان در ترکیب طبقاتی آن به خوبی مشاهد کرد. ۷۲درصد اعضای حزب سبزها تحصیلات دانشگاهی دارند و بدین ترتیب متعلق به اقشار مرفه یا نیمه مرفه هستند. در حزب سوسیال دموکرات این درصد ۴۱درصد و در حزب دموکرات مسیحی ۴۳ درصد است. واقعیت این است که حزب سبزها از تودههای کارگر و زحمتکش بسیار فاصله دارد و به همین دلیل نمیتواند منافع آنها را نمایندگی کند.۹ انستیتوی آلمان در پژوهشهای اقتصادی (DIW) در یک بررسی که از رأی دهندگان به حزب سبزها در سال ۲۰۱۱ به عمل آورده به این نتیجه رسیده که وضیعت طبقاتی رأیدهندگان به این حزب در طول چند دهه به کلی دگرگون شده است. در دهه ۱۹۸۰ رأیدهندگان به این حزب جزو ۲۰ درصد کمدرآمدترین اقشار آلمان بودند. در حالی که اکنون اکثریت رأیدهندگان به حزب سبزها جزو اقشار مرفه جامعه محسوب میشوند.
اسکار لافون تن۱۰ از رهبران سابق حزب سوسیال دموکرات آلمان و بنیانگذار حزب چپ آلمان که سالها از نزدیک با رهبران حزب سبزها کار کرده است و آنها را خوب میشناسد در مورد آنها چنین میگوید: «شرکت سبزها در دولت سراسری آلمان نقش تعیین کنندهای داشت. پس از جنگ یوگوسلاوی و نقشی که وزیر خارجه وقت یوشکا فیشر بازی میکرد، روشن بود که حزب سبزها به عامل اجرای سیاستهای جنگطلبانه آمریکا در پارلمان آلمان تبدیل شده است. سبزها از حقوق بشر طرفداری میکنند ولی فقط از نقض آن از سوی چین و روسیه صحبت میکنند. این واقعیت که جنگهایی که آمریکا به راه انداخته بیش از همه ناقض حقوق بشر بوده است از سوی سبزهای یک چشمی دیده نمیشود. دلیل این کههابک (وزیر اقتصاد) و بربوک (وزیر امور خارجه) چنین مواضعی میگیرند این است که حزب سبزها به حزب قشر مرفه تبدیل شده است.۹»
مشهور است که کردار احزاب با گفتارشان همواره هماهنگ نیست. ولی حزب سبزها حزبی است که فاصله میان اهداف اعلام شده و شعارهایش با رفتار و اعمالش چنان فاصله دارد که در این مورد از همه احزاب دیگر پیشی گرفته است.
میتوان به جرات گفت که حزب سبزها از صلحجوترین حزب آلمان به هارترین طرفدار نظامیگری در آلمان تبدیل شده است. اگر در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی مهمترین موضوع صحبت سیاستمداران حزب سبز مسائل مربوط به محیط زیست و دفاع از صلح بود، این روزها افزایش بودجه نظامی، ارسال تجهیزات نظامی و گسترش پیمان ناتو به موضوعهای مورد علاقه آنها تبدیل شده است. این واقعیت هم بسیار مایه تاسف و هم نمونه دیگری است از چرخش رهبران سیاسی که به خاطر منافع شخصی یا گروهی، حزب را از اهداف و اصول نخستین خود آن چنان دور میکنند به نحوی که علت اصلی تشکیل حزب دیگر به هیچوجه قابل تشخیص نیست. تجربه حزب سبزها از سوی دیگر نشانگر آن است که نظام سیاسی آلمان در عین حال که امکان مشارکت به احزاب نوپا و کوچک میدهد، در همان حال این توان را دارد که از آنها سلب هویت کرده و آنها را در خود حل کند.
۱. Joschka Fischer ۲. Gerhard Schröder ۳. Hans-Christian Ströbele
۴. Cohn-Bendit ۵. Robert Habeck ۶. Annalena Baerbock
۷. World Socialist Web Site, 8.3.2022 ۸. Cem Özdemir
۹. مصاحبه با روزنامه آلمانی Yunge Welt،۲1 ماه مه ۲۰۲۲ – ۲
۱۰- Oskar Lafontaine
ما سالهاست خواننده و مبلغ مطالب هفته هستیم، تصور نبودن مجله هفته یک فاجعه است، هیچ سایتی با این تنوع…
سپاس از شما. من هم بر این امر اصرار دارم که چراغ مجلۀ هفته هیچوقت نباید خاموش شود!
من منحیث یکی از علاقمندان مجله هفته از افغانستان، از شنیدن این خبر خیلی متاسف شدم، چراغ مجله هفته در…
با تشکر از همه ی مقالات و زحمات شما، دوباره خواهش میکنم، لینک های مستقیم مقالات رو در انتهای اونها…
با درود، گمان دارم مستقیم و متمرکز باید به پدیده تحریم یا تحریم های آمریکا پرداخت و بدون عمیق شدن…