پرش به محتوا

جبهه مقاومت از باب المندب تا کاریش – احمد مزارعی


جبهه مقاومت از باب المندب تا کاریش (حوزه نفتی لبنان)

نوشته : عماد الحطبه، سایت المیادین

مترجم:احمد مزارعی


در میان باب المندب یمن و حوزه نفتی کاریش لبنان ، جبهه گسترده ای بر ضد اسرائیل و همپیمانانش حضوردارد، هر نوع مقاومتی چه در داخل فلسطین یا مقاومت های گوناگون دیگر سیاسی یا فرهنگی خارج از فلسطین اجبارا به مصلحت مبارزه فلسطینیها تمام خواهد شد.

شما هنگامی که رژه قدرتمندانه اخیر یمن را در پایتخت این کشور دنبال می کنید ، در مقابل این دستاورد عظیم یمنیها احساس غرور و فخر میکنید و اینکه چگونه آنها توانستند در زیر ضد انسانی ترین نوع محاصره غذائی ، داروئی و…، که عربستان به آن دست زده است که تا کنون در عصر نوین در هیچ جای جهان دیده نشده است، به اضافه بمباران بیمارستانها ، اردوگاههای پناهندگان ، و همه این جنایات در حالی انجام می گرفت که یک سکوت مطلق از طرف جامعه بین المللی اعمال میشد طوری که میتوان گفت همه این سازمانهای بین المللی با سکوتشان به نوعی علیه ملت یمن توطئه می کردند.
آنچه که بر علیه ملت یمن اعمال شد ، بقول «کمیته ضد شکنجه» نه فقط جنایت برعلیه بشریت بود بلکه جنایت انسانیت بر ضد ملت یمن بود

همزمان با رژه باشکوه و قدرتمندانه نظامی ، پیشنهاد صلحی نیز از طرف آقای مهدی شماط ، رئیس فعلی دولت یمن مطرح گردید که اساس آن بر توانائی وتامین منافع ملت یمن واز میان برداشتن محاصره ملت یمن ، ارسال سوخت ، مبادله اسرای جنگی طرفین ، مشخص کردن سرنوشت مفقودین و پرداخت حقوق کارمندان. این پیام متوجه عربستان سعودی بود ، اما پیام رژه نظامی برای همه جهانیان در راس آنها ایالات متحده آمریکا بود

این بعد جهانی رژه نظامی تنها منحصر به رمزی بودن اطلاق نام قدس ویا دریای سرخ بر بدنه موشکهای دوربرد ارتش قدرتمند یمن نبود، بلکه این معنی را دربر داشت که یمن در قلب محور مقاومت قرار دارد و به زبان ساده تر اینکه همگان بدانند که این نامها تنها رمزی ساده نبوده بلکه بیان یک استراتژی حقیقی وجدی میباشد که بر گسترش دادن جبهه مقابله با برنامه های استعماری است که از دروازه باب المندب در دهانه دریای سرخ شروع وتا حوزه نفتی کاریش در آبهای اقلیمی فلسطین اشغالی ادامه خواهد داشت

در پرتو درماندگی آقای «آمریکایی» در منطقه دو پروژه و محور متضاد با یکدیگر در حال رقابت هستند ، طرفه اینکه هر دو پروژه برای تحقق اهداف خود بر عقب نشینی امریکایی ها امید بسته اند

محوری که زیر نظر عربستان عمل میکند و به وضوح خود را با شروع جنگ اوکراین نشان داد و عربستان نپذیرفت تا تولید نفت خود را بنا به درخواست آمریکا افزایش دهد ودرادامه تصمیم گرفت تا نفت خود را با ارز یوان به چین بفروشد واتش بس دریمن را نیز پذیرفت ، کما اینکه رابطه خودرا با ترکیه نیزازسر گرفت البته پس از اینکه اردوغان از رهبری جهان سنی ویا «عمریسم»به نفع عربستان کنار کشید

اما امارات متحده عربی که نقشی به مثابه جوکر در منطقه دارد، بارها تاکید ورزیده است که با روسیه ، چین و ایران رابطه مستحکمی دارد واین علی رغم تهدیدات مکرر مراکز مالی جهانی بر علیه امارات بوده که البته هیچکدام از این تهدیدها به اجرا در نیامده است

اسرائیل بخشی از این محور است ، اما در رهبری ان قرار ندارد. در سایه تهدیدات گوناگونی که اسرائیل را از هر سو به وسیله ۵۰ هزار موشک نقطه زن به محاصره در آورده است، باید گفت که موفقیت سیستم دفاعی «گنبد آهنین»تا ۹۰٪ ، اسرائیل را از انهدام شبه کامل نجات نخواهد داد، این امر به ویژه در جریان موشکباران شرکت نفتی آمریکا در آرامکو عربستان ویا در پایگاه عین الاسد در عراق به وضوح آشکار شد که : «ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت»و احتمال زیادی وجود دارد که اسرائیلی ها در»حوزه نفتی «کاریش»نیز به همین سرنوشت»ان اوهن البیوت»دچار شود

این رژیم بحران زده در شرایط فعلی بیش ازهرزمان دیگری نیازی مبرم به هم پیمانان عربی همچون امارات، اردن و عربستان دارد. همگان میدانند که بقای «اسرائیل» امری موقتی است ، علت اصلی مورد بحث کشورهای اطراف این است که به دنبال گزینه ای مقبول میباشند که مورد قبول همه آنها باشد ، بویژه اینکه در شرایط فعلی تنها گزینه موجود در منطقه «محور مقاومت»است

در پرتو عدم مقبولیت محور مقاومت از طرف حکومتها اصلی محور تسلیم طلبان ،چندی است که بحث پیرامون نقش اردن مطرح شده است ، کشوری که بنظر میرسد اخیرا بنوعی توانسته است به اوضاع سیاسی خود سروسامان دهد اگر چه همچنان از نظر اقتصادی شکننده می باشد زیرا نسبت فقر و بیکاری گسترش فراوان یافته و رشد سالانه کشور و نیز عقب نشینی داشته است ،از نظر سیاسی نیز سازمان «نگهبان حقوق بشر»دولت اردن را سرکوبگر توصیف کرده است

در مورد مصر باید گفت که این کشور رسما اعلام نموده است که موضوع»وطن عربی»و رهبری آن برایش بی معنی است ، بحران اقتصادی گسترده واوضاع سیاسی نیز پس از تهاجم سرکوبگرانه ای که اخیرا شامل تمام مخالفان حکومتی گردید ، ناآرامی های اجتماعی که هر از چندی سر بر میاورد، اوج گیری جرمهای تبعیض امیز دینی ، طایفه ای و تجاوز علیه حقوق زنان تبدیل به امری روزمره شده است.

در مقابل این وضعیت ، محور مقاومت طی دو دهه گذشته از ایستادگی سرسختانه ، بدون هیچ شکی درک کرده است که دشمنانش در منطقه طی چند دهه گذشته در بدترین حالت ضعف خود بسر میبرد واین درحالی میباشد که محور مقاومت بدون توهم بلکه با داشتن یک استراتژی استوار بسوی اهداف از پیش تعیین شده خود اگرچه آرام ، اما با اعتماد و ثبات قدم به پیشروی ادامه میدهد

محور مقاومت منطقه طی دو دهه اخیر توانسته است خود را به عنوان نیرویی که «حرف آخر را میزند»در تمام برنامه و مسائلی که مربوط به منطقه خاورمیانه میباشد ، از جنگ سال 2006، که این محور با تمام امادگی وارد ان شد وبا هماهنگی توانست تهاجم پروژه منطقه ای آمریکایی – اسرائیلی – سعودی ، را که در نظر داشتند مقاومت در منطقه را نابود کنند ، با شکست کامل روبرو کند ، سپس شروع جنگ علیه سوریه که محور مقاومت توانست عظیم ترین برنامه استعماری را به شکست بکشاند ، پس از آن پایگاه و موقعیت این مقاومت درخلال ارتباط با هم پیمانانی همچون روسیه ،چین ، هند وپاکستان گسترده تر گردید و قدرت این محور به مرحله ای رسیده است که هم اکنون توانسته است شرایط خود را بطور کامل در بسیاری زمینه ها ، بویژه در مورد تعیین مرزهای دریایی میان لبنان و فلسطین اشغالی (بویژه در مورد استخراج گاز) اعمال نمای

شروع کار استخراج گاز در منطقه «کاریش»قرار بود در هفته اول سپتامبر توسط اسرائیلیها آغاز گردد، اما تهدید آقای حسن نصرالله که اعلام نمود :»حوزه گازی کاریش در زیر تیررس موشکهای ما قرار دارد و استخراج گاز باید با موافقت دولت لبنان انجام شود» این تهدید حزب الله کافی بود تا اسرائیلیها به فوریت اعلام نمایند که کار استخراج را در حوزه گازی کاریش آغاز نخواهند کرد» و همینطور شد.

اینکه نتانیاهو اعلام نمود که یائیر لابید نخست وزیر فعلی اسرائیل به شرایط حزب الله تن در داده است یک تبلیغ انتخاباتی نیست بلکه حقیقتی است که اگر درانتخابات اینده خودش نیز به نخست وزیری انتخاب شود ، مجبور خواهد بود همان شرایط گذشته حزب الله را بپذیرد ، وی به خوبی میداند که تهدیدات محور مقاومت بطور قطع قابل اجرا میباشد، و هرگونه عکس العمل اسرائیل در این مورد منجربه جنگی خواهد شد که به احتمال زیاد بخش هایی از منطقه «الجلیل فلسطین»به وسیله نیروی مقاومت وهم پیمانانش آزاد خواهد گردید، به این معنی که کل قضیه فلسطین به مربع اول یعنی جنگ سالهای ۱۹۴۸ باز خواهد گشت

اسرائیل از یک مشکل ساختاری رنج میبرد که موجودیتش را بطور دایم تهدید میکند واین تنها به دشمنی گسترده اعراب ساکن اسرائیل منحصر نمیشود بلکه متعلق به ساختار اساسی دولت است که اساسا بر اساس مهاجرین با فرهنگها و وابستگی های گوناگونی تشکیل شده است ورابطه انها به سرزمین بسیار شکننده و ضعیف است ، فرهنگ اشغالگری که آنان را به دور هم گرد آورده در مقابل تهدیدهای سیاسی ، نظامی واقتصادی گسترده قابل دوام نیست

تنها شریان زندگی که به اسرائیل قابلیت نفس کشیدن و یا زندگی را میدهد،پروژه استعمار غربی ودرراس آن آمریکا میباشد ، ازاین نظر عقب نشینی قابل ملاحظه این اردوگاه در سالهای اخیر، به مثابه تهدیدی بزرگ و نگران کننده برای اسرائیل است ، بویژه که در سالهای اخیر کشورهای بیشتری به اردوگاهی پیوسته اند که بخشی ازانها نزدیکی با محور مقاومت دارند

اسرائیل در میانه دهنه دو»چنگال»وجود دارد و حقیقت اینست که در ترس زندگی میکند و برای اولین بار است که به سقوط این پروژه استعماری پی برده بقول یکی از سیاستمداران شان:

«انهدام مرحله سوم هیکل فرارسیده است»

مقاله ارزشمند و مستند زیر را به انگلیسی بخوانید:

Chris Harman

Hizbollah and the war Israel lost

(Autumn 2006)

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: