کشتار کاتین توسط اتحاد شوروی، یکی از دروغهای بزرگ میراث گوبلز
کشتار کاتین توسط اتحاد شوروی، یکی از دروغهای بزرگ میراث گوبلز
ترجمه و تالیف: بهمن تقیزاده
موج عظیم و مقاومتناپذیری توسط دستگاه رسانهای غرب برای کشاندن جهانیان به جنگی باب طبع سوداگران مرگ به راه افتاده است که بنیادش بر استراتژی استاد بزرگشان گوبلز، یعنی دروغهای بزرگ، استوار است. آسانژ که بخشی از این دروغهای بزرگ را افشا کرده و به همین دلیل به خونش تشنهاند، میگوید «همه جنگهای 50 سال اخیر متکی بر دروغهای رسانهای بوده است». اعتراضات گستردهای علیه ارسال اسلحه به اوکراین در کشورهای اروپایی برپا میشود که امثال بیبیسی، که مدعیاند رسانهای حرفهای و بیطرف هستند، انتشار خبر که هیچ، حتی خطور فکرش را نیز به مغز کارکنانش تحمل نمیکند. به همین دلیل بیشتر مجریان برنامههای بیبیسی فارسی و نظایر آن موظفند فقط منادی جنگ و تکرار دروغهای دستگاه دروغپراکنی ناتو باشند.
در چنین شرایطی، رسانههای وابسته به ناتو از فرصت استفاده کردهاند و با آش در هم جوشی از دروغهای بزرگ، قدیمی یا جدید، اذهان مردم را بمباران و تیغ مرگ را تیزتر میکنند. برای آنها فرصت مناسبی است تا دروغهای بزرگ تاریخ جنگ سرد را نیز مرور کنند و به ویژه نشان بدهند که دل خونی از اتحاد شوروی دارند و واهمۀ درسآموزی از این الگو یک لحظه رهایشان نمیکند. به این صورت است که در تبلیغاتشان پوتین با استالین میآمیزد، استالین با هیتلر و هر سه باهم و با دیگران. عکس معروفی که مسعود بهنود، کارمند کهنهکار رسانهای بیبیسی، در اینستاگرامش گذاشته که هیتلر و استالین و پوتین (به عنوان کودکشان) را در کنار هم به عنوان «خانوادۀ جنایتکاران تاریخ» ترسیم میکند، یک نمونۀ شاخص است.
متأسفانه قدرت این بمباران رسانهای را تا بیخ گوشمان احساس میکنیم. درست در چنین شرایطی که برای به درازا کشاندن جنگ همه جور تمهیدی به خرج میدهند و تلاش میکنند بودجههای نظامی و خرید اسلحۀ کشورها و ارسال آن را به اوکراین را نجومی کنند و جنگ و خونریزی فزاینده و بیپایان را ابدی سازند، یکباره پای اتحاد شوروی و استالین نیز به میان میآید و پروندههای مشکوک و جعلی بازگشایی میشوند. سخن گفتن از پروندههای روشن و انکارناپذیری چون هیروشیما و ناکازاکی، کره، ویتنام، یوگسلاوی، عراق، سوریه و لیبی، وقایعی همچون راچاک در کوزوو و دروغها و دروغها و دروغهای بزرگ، که میلیونها نفر را در همین دوران اخیر به کام مرگ بردهاند، اصلاً جایز نیست، اما باید پروندههای کذبی چون «کاتین» را که از شاهکارهای گوبلز است بار دیگر به میان کشید.
مروری بر واقعۀ کاتین نشان میدهد که چگونه گوبلز، استاد تبلیغات فاشیسم هیتلری و الگوی محبوب رسانههای جنگ سرد و ناتو، از یک دروغ بزرگ چنان جنجالی علیه اتحاد شوروی سازمان داد که هنوز به دلیل بزرگیاش و سرمایهگذاری گستردۀ رسانهای تأثیر مخرب خود را بر اذهان باقی میگذارد.
عمدۀ مطالب رایجی که دربارۀ کاتین منتشر میشوند در نهایت از ویکیپدیا استفاده میکنند که به هیچوجه منبع معتبری محسوب نمیشود و در بهترین حالت دربارۀ مسائل حساس، اطلاعاتی دربارۀ زمینۀ موضوع در اختیار ما قرار میدهد نه بیشتر. بودجههای عظیمی که در کار تولید محتوا برای جنگ سرد و اکنون رسانههای ناتویی هستند، بیشک ویکیپدیا را، به عنوان یک منبع مهم و دمدستیِ مراجعه علاقهمندان به موضوعات مختلف، نادیده نمیگیرند و به محتویات حساس آن باید همیشه با تردید و به عنوان یک اطلاع اولیه نگاه کرد نه اینکه آن را سکۀ نقد گرفت. هیچ محقق جدی ویکیپدیا را به عنوان منبع اختیار نمیکند مگر آنکه در بیان مطالب نقل شده از آن اتفاق نظر وجود داشته باشد.
اکنون با استفاده از دو مقاله و کتابی که توسط گروور فور، محقق آمریکایی تاریخ شوروی، تدوین شده است، به مرور ماجرای کشتار کاتین میپردازیم.
ماجرای کشتار کاتین
در آوریل 1943 مقامات آلمان نازی، دستگاه تبلیغاتی گوبلز، ادعا کردند که هزاران جسد از افسران و اسرای جنگی لهستان، که مأموران شوروی آنها را در سال 1940 کشتهاند، در جنگل کاتین نزدیک اسمولنسک (واقع در غرب روسیه)، که در این لحظه (آوریل1943) تحت اشغال آلمان بود، کشف کردهاند. دو ماه قبل، در فوریه 1943، اتحاد شوروی پیروزی بزرگی بر لشکریان نازی در استالینگراد۳ به دست آورده بود. دیگر برای همه آشکار بود که اگر اتفاقی موجب به هم خوردن وحدت متفقین نشود، آلمان لاجرم جنگ را خواهد باخت. دستگاه تبلیغاتی نازیها به رهبری ژوزف گوبلز، کارزار عظیمی درباره این کشف ادعایی به راه انداختند که واضح بود هدف آن ارائۀ بهانه و محرکی برای ایجاد شکاف میان متحدان غربی و اتحاد شوروی است. اتحاد شوروی به شدت اتهام آلمانها را رد کرد و به خاطر همکاری دولتِ در تبعیدِ به شدت ضدکمونیست و ضدروسِ لهستان مستقر در لندن با آلمانها در این زمینه، روابط دیپلماتیک خود را با آن گسست.
در سپتامبر 1943 ارتش سرخ آلمانها را از این ناحیه بیرون کرد و در 1944 کمیسیون بوردنکو۴ی شوروی ضمن نبش قبرها و بررسی اجساد و بقایای آنها گزارشی منتشر کرد که آلمانها را مسئول کشتار گستردۀ لهستانیها اعلام میکرد.
در جریان جنگ و چند سال پس از آن، متحدان غربیِ اتحاد شوروی، آلمان را در این واقعه گناهکار میدانستند. دادگاه نورنبرگ نیز در رابطه با کاتین انگشت اتهام را به سمت نیروهای هیتلر گرفت.
اما با آغاز جنگ سرد (از 1947 یعنی آغاز دکترین ترومن تا فروپاشی شوروی) وضع عوض شد و غرب به این طعمه چنگ انداخت. در سال 1952 کنگرۀ آمریکا کمیسیون مَدن را تشکیل داد که شورویها را متهم شناخت. این وضع، یعنی اتهام غرب و ضدکمونیستهای لهستانی به شوروی و متقابلاً مقصر دانستن آلمانها از سوی شوروی، تا آخرین سالهای وجود اتحاد شوروی ادامه داشت.
با روی کار آمدن خروشچف، دروغپردازی دربارۀ حوادث دوران استالین و خود استالین ابعاد شگفتانگیزی گرفت و همراه با آن پرونده ماجراهای دوران استالین حتی برای محققین محرمانه شدند، روالی که تا دوران گورباچف و بعد از آن تا برژنف و بعد تا امروز، یعنی دوران پوتین، ادامه یافت. خصومت با استالین فقط از سوی غرب ابراز نمیشد، بلکه در درون خود شوروی نیز حضور داشت که با سخنرانی خروشچف در کنگرۀ بیستم به جایگاه رهبری نیز راه یافت و هیچگاه آن را ترک نکرد.
در 22 مارس 1989، وزیر خارجه، ادوارد شواردنادزه، والنتین فالین، رئیس ادارۀ بینالمللی حزب و ولادیمیر کریوچکوف، رئیس کاگب، طی یادداشتی به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی، به رهبری شوروی اصرار کردند که گناه شوروی، و در واقع استالین، را در زمینۀ کشتار کاتین بپذیرد.
اما اکنون معلوم شده است که آنها هیچگونه شواهدی مبنی بر گناهکار بودن شوروی در اختیار نداشتند. هیچگونه شواهدی غیر از اسناد موجود در «بستۀ سری شماره1»، که گناه شورویها را بدون تردید نشان میداد، اسنادی که گورباچف خود مدعی شد تا روزهای پایانی حکومت شوروی، یعنی تا مقطعی در سال 1991، از این اسناد اطلاعی نداشته است.
در 13 آوریل 1990، گورباچف رهبر شوروی فهرست اسرای جنگی لهستانی را که در جنگ دوم جهانی از سه اردوگاه کوزلسک، اوستاشکوف و استاروبلسک منتقل شده بودند به یاروزلسکی رئیس جمهور لهستان داد. اما در هیچیک از این اسناد چیزی دربارۀ قتل اسرای جنگی لهستانی مطرح نشده بود.
در 14 اکتبر 1992، دولت روسیه محتویات «بستۀ سری شمارۀ 1» را منتشر کرد، اسنادی که مدعی ثبت تصمیمات پولیتبوروی شوروی مبنی بر اعدام زندانیان لهستانی هستند. اگر این اسناد اصالت داشتند و جعلی نبودند گناه شوروی در این زمینه بدون تردید اثبات شده بود. از آن زمان، این روایتِ «کارِ شورویها بود» کاتین، یا «روایت رسمی» تنها روایتی است که در گفتمان آکادمیک و عمومی تحمل میشود.
در سال 1990، 1991 و 1992 سه عضو سالخوردۀ کمیساریای خلق برای امور داخلی (انکود یا وزارت کشور اتحاد شوروی) را شناسایی و با آنها مصاحبه کردند. آنها ادعا کردند که از اعدام لهستانیها در آوریل و مه 1940 اطلاع داشتهاند، اما هیچیک از این اعدامها در جنگل کاتین، محل نبش قبر از سوی آلمانیها، روی نداده است.
در 1992 بوریس یلتسین اسناد مذکور («بستۀ سری شماره 1») را به حکومت لهستان تحویل داد، اسنادی که از قرار معلوم توسط استالین و دیگر اعضای پولیتبورو امضا شده بودند. از آن هنگام، این بسته به «روایت رسمی» یا «روایت جنایت شورویها در کاتین» تبدیل شده است.
از 1992 تا امروز تحولاتی دربارۀ ماجرای کاتین روی داده و شواهدی در این باره به دست آمدهاند که همۀ آنها انگشت اتهام را به سمت آلمانها میگیرند نه شورویها. این شواهد را در ادامه مرور میکنیم.
**********
- در سال 1994 معلوم شد که دکتر فرنک اورسوس، فردی که از سوی آلمانها به ریاست تیم بینالمللی کارشناسان پزشکی قانونی برای بررسی کاتین منصوب شده بود، یک طرفدار آلمان، فاشیست بلاتردید و ضدیهود بوده است. همین فرد در مقابل کمیسیون مَدن کنگرۀ آمریکا شهادت داده بود. کمیسیون مزبور به تعصب طرفداری او از فاشیسم نازی هیچگونه توجهی نکرده بود.
- در دسامبر 2006 ترجمۀ روسی کتاب «شواهد کاتین» نوشتۀ فرانتیسک هاجک منتشر شد که برای اولین بار به زبان چک در 1946 در پراگ، پیش از آنکه کمونیستها حکومت را به کنترل خود درآورند، چاپ شده بود. او یکی از کارشناسانی است که توسط آلمانها به کاتین برده شده بودند. او در کتابش شدیداً گزارش آلمانها را محکوم میکند و مصرانه معتقد است که این آلمانها، و نه شورویها، بودند که لهستانیها را کشتند. او این نظر خود را در مقابل دادگاه نورمبرگ تأیید کرد. او در مقالۀ دیگری که در 12 مارس 1952 در پراودا منتشر شد گزارش آلمانها را محکوم کرد.
- در 27 مه 2010 والنتین ساخارف، یکی از پروفسورهای دانشگاه دولتی مسکو، در مقالهاش تحت عنوان «اسناد آلمان دربارۀ نبش قبر و شناسایی قربانیان کاتین (1943)» از یک سند آرشیوی نقل قول میکند. این نقلقول از گزارش مورخ 1943 پارتیزانهای شوروی در ناحیۀ اسمولنسک گرفته شده است که پارتیزانها در آن به طور گذرا اعلام میکنند که آلمانها مشغول جعل شواهدی در کاتین هستند. زمانی که گزارش پارتیزانها نوشته میشد هنوز گزارش آلمانها مطرح نشده بود و هیچکس نمیدانست که کاتین به رویداد و مکان مشهوری تبدیل خواهد شد.
- در اکتبر 2010 ویکتور ایلیوخین، یکی از اعضای دوما، اعلام میکند که اسنادی که به نظر میآید جعلیات اولیۀ اسناد «بستۀ سرّی شماره ۱» هستند، همراه با مهرهای رسمی توسط یکی از جاعلان آنها به او داده شده بوده است. این مدارک به ناگزیر پردۀ تردید بر اصالت «بستۀ سرّی شماره 1» میاندازند.
افشاگریهای ایلیوخین را محققان جریان اصلی نادیده گرفتند. درک اینکه چرا، ساده است. اگر اسناد «بستۀ سرّی شماره 1» را اصیل فرض کنیم، در آن صورت در گناه شوروی در کاتین به سختی میتوان شک کرد. به همین ترتیب، اگر آنها را ساختگی فرض کنیم، در آن صورت هیچگونه شواهدی حاکی از مقصر بودن شوروی وجود نخواهد داشت. بنابراین هر گونه تلاش صادقانه برای تحقیق دربارۀ کشتار کاتین باید آنها را کنار بگذارد و به کمک شواهدی که اصالت آنها محل تردید نباشد طرف گناهکار را مشخص کند.
- در 6 ژوئن 2011، سرگی رومانوف اسکنی با کیفیت از 121 سند منتشر کرد که نشان میدهند بسیاری از افرادی که طبق ادعای آلمانها در 1940 توسط شورویها کشته شدهاند، در واقع بسیار پس از بهار1940، یعنی هنگامی که طبق «روایت رسمی» باید اعدام شده باشند، زنده بودهاند. بسیاری از این افراد نه لهستانی، بلکه اوکرایینی بودهاند. این نکته بسیار جالب توجه است که فردی چون رومانوف، یکی از حامیان پروپاقرص «روایت رسمی» کاتین، این اسناد را منتشر کرده است، زیرا آنها این ادعا را که این افراد «قربانیان کاتین» بودهاند رد میکند.
- در 2007-2011 مقالۀ آلکسی پامیاتنیخ، که او نیز از حامیان پروپاقرص «روایت رسمی» کاتین است، تحت عنوان «از اسناد منتشر نشدۀ کمیسیون بوردنکو»، شواهد دیگری ارائه میدهد حاکی از اینکه ادعاهای ساختگی بودن گزارش کمیسیون بوردنکو و جاگذاری مدارک در گور اعدام شدگان از سوی آن، نادرست است. این شواهد سیاهۀ مدارکی هستند که محققان کمیسیون بوردنکو در اواخر 1943 و ژانویۀ 1944 از اجساد قربانیان کاتین به دست آورده بودند. این اسناد وجود اردوگاه شمارۀ 1، یکی از سه اردوگاهی که طبق گزارش شورویها، اسیران لهستانی در آنها مشغول کار جادهسازی بودند، تأیید میکند. گروور فور نام ناخوانای روی یکی از اسناد را که کمیسیون بوردنکو نتوانسته بود آن را تشخیص بدهد شناسایی میکند و معلوم میشود که وی، پرزمیسلاو، فرزند بولسلاو کوزیتولسکی، یکی از زندانیان اردوگاه اوستاشکوف بوده است که همراه با زندانیان دیگر از این اردوگاه به کالینین منتقل میشود. اما جسد او در کاتین پیدا میشود. این حقیقت با «روایت رسمی» تناقض دارد که طبق آن کلیۀ زندانیان لهستانی در شهرها یا نزدیک به شهرهایی اعدام شدهاند که از اردوگاههایشان به آنها انتقال یافته بودند.
- در 25 مه 2011 اعلام شد که نشان پلیس لهستانی، ژوزف کولیگووسکی، در محلی واقع در وولودیمیر-وولینسکی در اوکراین، در محل یک گور دستهجمعی که به وسیلۀ آلمانها کشتار شده بودند، به دست آمده است. کولیگووسکی از زندانیان اردوگاه اوستاشکوف بود. او در 13 آوریل 1940 همراه با دیگر اسرای لهستانی به کالینین منتقل شد. پلاک یادبود کولیگووسکی در بنای یادبود مدنو در نزدیکی تهور (سابقاً کالینین) نصب شده و نامش توسط دولت لهستان در «کتاب گورستان مدنو» منتشر شده است. اما نشان- و از قرار معلوم پیکرش- در وولودیمیر-وولینسکی در اوکراین، دستکم در 1200 کیلومتری کالینین (تهور) و در گوری دستهجمعی از قربانیان نازیها دفن شده است.
فرض محوری «روایت رسمی» کاتین این است که زندانیان لهستانی را در بهار 1940 از اردوگاههای زندانیان جنگ – کوزلسک، اوستاشکوف و استاروبلسک- به ادارۀکمیساریای خلق در امور داخلی (انکود) نزدیکترین شهر- اسمولنسک، کالینین (تهور) و خارکیف- منتقل، در آنجا اعدام کرده و به ترتیب در کاتین، مدنو و پیاتیخاتکی دفن کردهاند. کشف نشانهای زندانیان اردوگاه اوستاشکوف، یعنی کولیگووسکی و مالوویسکی، در وولودیمیر- وولینسکی واقع در اوکراین، در گور جمعی قربانیان کشتار آلمانها در 1941، قویاً نشاندهندۀ کذب بودن این فرضیه است. وولودیمیر- وولینسکی نزدیک به 1200 کیلومتر با کوزلسک،1400 کیلومتر از استاروبلسک و 1150 کیلومتر از اوستاشکوف فاصله دارد (این نقشه از ویکی پدیا و منابع طرفدار «روایت رسمی» گرفته شده است). (در نقشۀ فوق، وولودیمیر-وولینسکی تقریباً در نزدیکی شهر لوتسک قرار دارد.
- در 5 سپتامبر 2011 اعلام شد که نشان لودویگ مالوویسکی، پلیس لهستانی، نیز که از زندانیان اوستاشکوف بود در محل وولودیمیر-وولینسکی کشف شده است. او نیز در آوریل 1940 به کالینین منتقل شده بود. پلاک یادبود او نیز نظیر ژوزف کولیگووسکی در محل یادبود مِدنو نصب و نام او نیز نظیر ژوزف کولیگووسکی در «کتاب گورستان مِدنو» درج شده است.
فرض محوری «روایت رسمی» کاتین این است که زندانیان لهستانی را در بهار 1940 از اردوگاههای زندانیان جنگ- کوزلسک، اوستاشکوف و استاروبلسک- به ادارۀکمیساریای خلق در امور داخلی (انکود) نزدیکترین شهر- اسمولنسک، کالینین (تهور) و خارکیف- منتقل، در آنجا اعدام کرده و به ترتیب در کاتین، مدنو و پیاتیخاتکی دفن کردهاند. کشف نشانهای زندانیان اردوگاه اوستاشکوف، یعنی کولیگووسکی و مالوویسکی، در وولودیمیر- وولینسکی، در گور جمعی قربانیان کشتار آلمانها در 1941، قویاً نشاندهندۀ کذب بودن این فرضیه است.
از این رو، این کشفیات قویاً «روایت رسمی» «کار روسها بودِ» کاتین را به چالش میگیرند. هیچگونه روایت دیگری دربارۀ قتلعامهای کاتین وجود ندارد که مدعی گناهکار بودن شورویها باشد.
- در اکتبر-نوامبر 2012 گزارش اکتشافات در گورهای جمعی در وولودیمیر-وولینسکی منتشر شد.
در این گزارش که توسط دکتر دومینیکا سیمینسکا، باستانشناس لهستانی، تهیه شده است، فقط از پیدا شدن نشان کولیگووسکی در این محل خبر میدهد و دربارۀ کشف نشان مالوویسکی در این مکان، که رسانههای لهستانی دربارۀ آن خبر داده بودند، سخنی نمیگوید.
گزارش همچنین اعلام میکند که بیش از 96درصد پوکههای فشنگ به دست آمده در این گور جمعی ساخت آلمان و به تاریخ تولید 1941 بودهاند. او همچنین با اطمینان تأکید میکند که تاریخ این قتلعامها نباید زودتر از سال 1941 باشد. پیدا شدن این نشان و نشان مالوویسکی در گور کشتار جمعی آلمانها شاهدی است بر اینکه این دو نظامی لهستانی دستکم تا ژوئن 1941، که اسمولنسک یعنی منطقهای که کاتین در آن قرار دارد به دست آلمانها افتاد، زنده و در اوکراین بودهاند. آنها، همان طور که فهرستهای انتقال شورویها نشان میدهد از اوستاشکوف به کالینین منتقل شدهاند، اما در آنجا به قتل نرسیدهاند. این سند «روایت رسمی» را رد میکند.
- در دسامبر 2012 مقالۀ دکتر ایوان کاچانووسکی تحت عنوان «روایت معکوس کاتین در اوکراین: قتلعامهای نازیها به قتلعامهای شورویها تبدیل شده است» منتشر شد. او که یک مورخ اوکراینیتبار در دانشگاه اوتاوای کاناداست نشان میدهد که ادعای لهستانی-اوکراینی مبنی بر اینکه قربانیان وولودیمیر-وولینسکی به دست شوروی کشته شدهاند، سرپوشی بر این حقیقت است که این نازیها و متحدان ناسیونالیست اوکراینی آنها بودند که قتلها را مرتکب شدند.
- در20 فوریه 2013 اولکسی زلاتوهورسکی، باستانشناس اوکراینی، ضمن هشدار، مشکل سیاسی را که از قاتل خواندن آلمانها توسط باستانشناس لهستانی پدید میآید بیان میکند:
اظهارات نسنجیدۀ باستانشناسان لهستانی دربارۀ اینکه بقایای کشف شده در زمینهای قلعۀ کازیمیر ولیکی در وولودیمیر- وولینسکی به چه کسانی تعلق دارد میتواند بر ماهیت جنایاتی که میدانیم توسط کمیساریای خلق در امور داخلی شوروی (انکود) علیه نیروهای لهستانی انجام گرفته است سایۀ شک بیندازد.
تنها «جنایاتی که میدانیم توسط کمیساریای خلق در امور داخلی شوروی علیه نیروهای لهستانی انجام گرفته است»، «روایت رسمی» قتلعام کاتین است. زلاتوهورسکی میپذیرد که یافتههای به دست آمده در وولودیمیر-وولینسکی «روایت رسمی» را رد میکنند و معتقد است که گزارش لهستانی دربارۀ این اکتشافات نباید آنچه را که واقعاً در آنجا پیدا شد برملا میکرد. گزارش باستانشناسی اوکراینی دربارۀ حفریات وولودیمیر-وولینسکی نه از کشف نشان کولیگووسکی سخن به میان میآورد و نه این حقیقت را متذکر میشود که بیش از 96درصد پوکههای فشنگ به دست آمده آلمانی بودند و تاریخ تولید آنها 1941 بود. هر دو یافته در گزارش لهستانی ذکر شدهاند.
- در2013 مقالۀ والنتین ساخاروف تحت عنوان «رازهای کاتین» منتشر میشود. ساخاروف در این مقاله ثابت میکند که برخی اسنادی که آلمانها در گزارش خود مدعی شدهاند آنها را از اجساد کاتین به دست آوردهاند به بعد از بهار 1940 مربوط میشوند. ساخاروف همچنین نشان میدهد که آلمانها فهرست اسرای لهستانی را که از کوزلسک به اسمولنسک منتقل شده بودند در اختیار داشتند. گروور فور در کتابش نشان داده است که آلمانها از آن فهرست استفاده کرده و به غلط دستکم برخی اسامی را روی برخی اجساد گذاشتهاند.
- لهستان در سپتامبر 2013- ژانویه- فوریۀ 2015 گزارش نوامبر 2012 درباره اکتشافات وولودیمیر- وولینسکی را پس میگیرد و مدعی میشود که این کمیساریای خلق در امور داخلی شوروی (انکود) بود که قربانیان را کشتار کرده است.
- در سپتامبر 2013 دکتر سیمینسکا به تدریج برخی قتلها را به گردن انکود میاندازد. اما همچنان به «شناسایی برخی افراد که در فهرست مدنو قرار دارند» اشاره و تکرار میکند که «اغلب پوکهها همچنین تولید آلمان بودند».
- در 13 اکتبر 2013 دکتر سیمینسکا دیگر از پوکههای آلمانی به تاریخ تولید 1941 ذکری نمیکند و دیگر از کولیگووسکی و مالوویسکی، بهظاهر قربانیان کاتین، که نشانهایشان در وولودیمیر-وولینسکی پیدا شد، سخن به میان نمیآورد.
با وجود این، او فاش میکند که دو نشان دیگر از پلیسهای لهستانی در اکتشافات پیدا شدهاند. اما هویت این دو پلیس را ذکر نمیکند. این امر این شک را مطرح میکند که این افراد نیز ممکن است در فهرست «کاتین» بوده باشند- در غیر این صورت چرا نام آنها ذکر نمیشود؟ این خبر نیز شواهد دیگری است مبنی بر اینکه شورویها اسرای لهستانی را نکشتهاند.
- در ژانویه-فوریۀ 2015، دکتر سیمینسکا فقط انکود را متهم میکند.
- در اوت 2015، الکساندر گوریانف از «جمعیت یادبود قربانیان جنگ» مسکو به انتشار «مردانی که در کاتین کشته شدند» میپردازد. گوریانف بر این باور است که شورویها قاتلان کاتین بودند، اما میپذیرد که هیچگونه شواهدی برای اثبات این امر، غیر از «بستۀ سری شمارۀ 1» وجود ندارد. او میگوید:
… اگر ما خود را فقط به منابع شوروی که فهرست آنها ارائه شدند محدود کنیم، از یک دیدگاه رسمی ناممکن است که به هیچگونه پیوندی میان قرار مورخ 5 مارس 1940 پولیتبورو دربارۀ اعدام اسرای جنگی لهستانی و فهرستهای محکومیت مرگ انکود دست پیدا کنیم. (7-66)
نیاز به اثبات زنده نبودن افراد پس از بهار 1940 و عمومیت سرنوشت کلیۀ کسانی که در نتیجۀ نبش قبرها شناسایی شدند یا نشدند، برای آنکه بتوانیم فهرست محکومین به مرگ انکود را فهرست افرادی بدانیم که برای اعدام اعزام شدند- این ضعیفترین حلقۀ پیوند در زنجیرۀ شواهد قانونی رسمی ماست. (67)
ما در واقع برای بسیاری از زندانیان لهستانی که در فهرستهای شورویها برای انتقال به اردوگاههای دیگر (و نه طبق ادعای گوریانف، فهرست «محکوم به اعدامها») و نیز در گزارش آلمانها قرار داشتند، نشانههایی در اختیار داریم که ثابت میکنند آنها «پس از بهار 1940» زنده بودهاند. گوریانف به طور ساده این شواهد را نادیده میگیرد- و باید هم نادیده بگیرد، زیرا نادیده گرفتن آنها برای وفادار ماندن به «روایت رسمی» لازم است.
گوریانف تأیید میکند که مجبور است فرض کند که کلیۀ اجسادی که توسط آلمانها نبش قبر شدند و در فهرستهای گزارش مورخ 1943 آنها قرار گرفتند زندانیان اردوگاه کوزلسک بودهاند.
ما از این پیشفرض حرکت میکنیم که کلیۀ بقایای اجسادی که در 1943 در جنگل کاتین نبش قبر شدند، از جمله آنهایی که در فهرست «سایر» درج شده بودند، بقایای اسرای جنگی اردوگاه کوزلسک هستند که در اسناد انکود ذکر شدهاند. (77)
اگر گوریانف به تحقیقی عینی و بیطرفانه دربارۀ کاتین علاقهمند بود، نمیبایست به چنین فرضی متوسل شود. او این فرض را اساس بررسی خود قرار میدهد زیرا این فرض برای توسل به «روایت رسمی» اهمیت اساسی دارد که طبق آن، کلیۀ اسرای لهستانی در نزدیک شهرهایی اعدام شدهاند که از اردوگاههای اسرای جنگی به آنها انتقال یافته بودند.
گوریانف فهرستهایی از اسامی موجود در گزارش آلمانها نقل میکند که نمیتواند آنها را زندانی کوزلسک بداند. با توجه به فرضی که او اساس تحقیق خود را بر آن استوار کرده است، عجیب نیست که او به سراغ کنترل فهرست زندانیان دو اردوگاه دیگر اسرای جنگی لهستانی، یعنی اوستاشکوف و استاروبلسک، نمیرود. کشف اجساد زندانیان این دو اردوگاه در کاتین «روایت رسمی» را بیاعتبار میکند و مؤید گزارش شورویهاست که طبق آن زندانیان اعدام نشدند، بلکه برای جادهسازی به اردوگاههای کار اعزام شدند.
- در زمستان 2015 نامۀ مورخ 28 ژانویۀ 1943 کاتلین هریمن به خواهرش مری و به پاملا چرچیل، همسر راندولف، پسر وینستون چرچیل، منتشر شد. کاتلین هریمن در ژانویۀ 1944 به همراه پدرش، آوریل هریمن، سفیرکبیر آمریکا در اتحاد شوروی، از کاتین بازدید کرده بود. او در کاتین محققان شوروی را دیده بود که مشغول جستوجو در برخی اجساد بودند. او نوشت:
در همان حال که نگاه میکردم، آنها نامهای به تاریخ تابستان 41 پیدا کردند که سند بینهایت خوبی است.
او این مطلب را در گزارش رسمی خود پس از بازدید از کاتین نیز گنجاند و تاریخ دقیق روی نامه را نیز نوشت: 20 ژوئن 1941. این شهادت مؤید کشف پامیاتنیخ است که کلیۀ اسامی اسرای جنگی لهستانی که در گزارش بوردنکو ذکر شدهاند، به استثنای استانیسلاو کوزینسکی، در عین حال در اسناد به دست آمده توسط محققان شوروی نیز دیده میشوند.
پامیاتنیخ مینویسد:
باید متذکر شد که 21 نام در سیاهۀ پیشگفته ذکر شدهاند. علاوه بر این، یک نام خانوادگی لهستانی دیگر، که در سیاهه ذکر نشده است، در گزارش منتشرشدۀ کمیسیون بوردنکو آمده است (استانیسلاو کوزینسکی).
این نکتۀ مهمی است. اگر مستندات ارائه شده توسط محققان بوردنکو شامل مدارکی از کوزینسکی میبود، این امر این احتمال را مطرح میکرد که این مدرک در میان اجساد «جاسازی» شده است تا بعداً هنگامی که کاتلین هریمن مشغول مشاهدۀ آنهاست «کشف شود». این امر به نوبۀ خود بر اصالت و درستی این سند و، با تعمیم آن، بر دیگر اسنادی که توسط محققان کمیسیون بوردنکو ارائه شده بودند سایۀ تردید میانداخت. به لطف اسنادی که توسط پامیاتنیخ منتشر شدند، به لطف نامۀ کاتلین هریمن و به لطف سند کوزیتولسکی، که پیشتر دربارۀ آن صحبت کردیم، میتوانیم با اطمینان بگوییم که این مدارک توسط شورویها جاسازی نشده بودهاند.
نتیجهگیری: این آلمانها بودند که زندانیان لهستانی را کشتار کردند
تنها شواهدی که شورویها را گناهکار میداند، عبارتاند از: (الف) اسناد موجود در «بستۀ سرّی شمارۀ 1» که اصالت آنها را اسناد جعلی ادعایی که ویکتور ایلیوخین در 2010 ارائه داده است، زیر سؤال میبرند؛ (ب) شهادت ساکنین ناحیۀ کاتین که در گزارش آلمانها منتشر شده و مؤید روایت آلمانهاست؛ (پ) شهادت کارکنان بازنشستۀ کمیساریای خلق در امور داخلی شوروی نزد مقامات شوروی در 1990 در تأیید «روایت رسمی» گورباچف.
اما،
- پیشنویس اسناد جعلی ارائه شده توسط ایلیوخین درستی «بستۀ سرّی شمارۀ 1» را زیر سؤال میبرند.
- شهادت ساکنین ناحیۀ کاتین منتشره در گزارش آلمانها با شهادت دیگر ساکنین ناحیۀ کاتین که در گزارش بوردنکوی شورویها آمده است، تناقض دارد؛
- شهادت کارکنان سابق کمیساریای خلق در امور داخلی اتحاد شوروی در سال 1990 نیز با شهادت ساکنین محل منتشره در گزارش بوردنکو تناقض دارد. علاوه بر این، شهادت کارکنان پر از تناقض است، علائم ترس و سرهمکردن و تحریف در آن مشاهده میشود و اصلاً نامی از کاتین نمیبرد. شهادتهای عینی به ترس آلودهاند و شهادت شاهدان عینی یکی از کماعتبارترین انواع شواهد است.
بنابراین هر گونه بررسی عینی راز قتلعام کاتین باید شواهد (الف) تا (پ) را کنار بگذارد و کار را بر اساس شواهدی به پیش ببرد که نتوان آنها را جعل کرد. من به این شواهد «تردیدناپذیر» میگویم.
کلیۀ شواهد «تردیدناپذیر»- شواهدی که نمیتوانند جعل شده باشند- از این نتیجهگیری پشتیبانی میکنند که آلمانها- نه شورویها- عامل قتلعام اسرای لهستانی بودهاند که به قتلعام کاتین مشهور است. این تحقیق لزوماً به این نتیجه میرسد که «بستۀ سرّی شمارۀ1» در واقع جعلیات است، زیرا با شواهدی که میدانیم واقعی هستند در تناقض است.
یکی از اسناد واقع در «بستۀ سرّی شمارۀ1» یک کپی و نسخۀ دوم آن یک سند جعلی است که در دوران نیکیتا خروشچف تهیه شده است. نام الکساندر شپلین در جایی نوشته شده است که میبایست نام لاورنتی بریا باشد و تاریخ آن از 1940 به 1959 تغییر یافته است. مهرهای روی این سند مربوط به دوران خروشچف هستند. نام استالین در پای آن تایپ شده است.
نامحتمل است که کسی به جعل چنین سند مهمی اقدام کرده باشد مگر اینکه خود خروشچف دستور آن را داده باشد. اما به دلایل معینی خروشچف تصمیم میگیرد وارد این قضیه نشود و استالین را در ماجرای کاتین متهم نکند. شاید به این دلیل که با این کار او خود را به عنوان عضوی از پولیتبورو در مارس 1940 درگیر قضیه میکند.
ما میدانیم که شلپین، رئیس کاگب خروشچف در فاصلۀ 25 دسامبر 1958 تا 13 نوامبر 1961 با این اسناد متقاعد شده بود که شورویها مقصر بودهاند. والری ای. خارازوف، دوست شلپین، گفته بود که شلپین به او گفته بود که شورویها لهستانیها را کشتهاند. واضح است که دیگر کارکنان کاگب این حرف را به شلپین گفتهاند و او آن را باور کرده است. احتمالاً به دیگر مقامات ارشد شوروی نیز همین را گفتهاند.
بنابراین، هنگامی که در مارس 1989، شواردنادزه، فالین و کریوچکوف به گورباچف توصیه میکنند که بپذیرد که شورویها در ماجرای قتلعام کاتین مقصر بودهاند، ممکن است این نظر را باور داشتهاند. اما آنها هیچ شواهد مستندی در این زمینه در اختیار نداشتند.
دادگاه اروپا: اتحاد شوروی مقصر نیست
«آش آنقدر شور شده بود که خان هم فهمید». در 18 ژوئن 2012 دادگاه اروپا با صدور حکمی «اسناد» ارائه شده در دورۀ گورباچف و یلتسین دایر بر مجرمیت استالین و دولت اتحاد شوروی در تیرباران دهها هزار افسر و اسیر جنگی لهستانی در کاتین را جعلی اعلام کرد. در پی این حکم، دمیتری مدودف، نخستوزیر روسیه، در نشستی با همفکران خود در «حزب روسیۀ واحد»، «افشای مستمر جنایات دولت شوروی را جزء وظایف روزانۀ دولت دانست»! و رسانههای باندهای مافیایی روسیه، «پژواک مسکو» و «روزنامه جدید» در سکوت فرو رفتند.
گوگل، ویکی پدیا، بریتانیکا: حقیقت کجاست؟
اما این پایان ماجرا نیست. تا کسانی در جهان هستند که از این ماجرا و ماجراهای مشابه بیخبر باشند، این دروغها همچنان کارساز خواهند بود. کافی است توجه کنید که درست در همین آب گلآلود دنیای رسانههای غربی، در جریان جنگ در اوکراین، ماجرای کاتین به وسعت از منابعی مشکوک در رسانهها و شبکههای اجتماعی منتشر میشود.
همچنین به رغم روشن شدن حقیقت و پذیرش آن حتی از سوی دادگاه اروپا، هر کس که به موضوع علاقهمند باشد و در آرشیو در دسترس جهانی، یعنی گوگل، به دنبال موضوع بگردد، زیر عنوان «قتلعام کاتین» برای او صفحهای باز میشود که در بالای آن نوشته است:
(ویکی پدیای انگلیسی)
قتلعام کاتین مجموعهای از اعدامهای گروهی تقریباً 22.000 نیروی نظامی و روشنفکر لهستانی زندانی جنگ است که در آوریل و مه 1940 توسط اتحاد شوروی، به ویژه کمیساریای خلق برای امور داخلی یا پلیس مخفی شوروی (انکود) صورت گرفت.
دومین منبعی که «گوگل» به فرد علاقهمند معرفی میکند، دایرهالمعارف بریتانیکاست که در آن درباره «کشتار کاتین» میخوانیم:
(بریتانیکا)
اعدام گروهیِ افسران لهستانی توسط اتحاد شوروی در جریان جنگ دوم جهانی. کشف این قتلعام موجب قطع روابط دیپلماتیک میان اتحاد شوروی و دولت در تبعید لهستان مستقر در لندن شد.
و اگر در گوگل فارسی به دنبال «کشتار کاتین» بگردیم، چنین میخوانیم
به کشتار دستهجمعی حدود ۲۲هزار اسیر جنگی لهستانی در دوران جنگ جهانی دوم توسط کمیساریای خلق در امور داخلی اتحاد جماهیر شوروی گفته میشود. در دوران جنگ جهانی دوم کمیساریای خلق در امور داخلی، شوروی با نظر مثبت استالین و به دستور لاورنتی بریا رئیس کمیساریای خلق در امور داخلی (ن ک و د) اتحاد شوروی، هزاران نفر از اسرای جنگی لهستانی شامل افسران، نیروهای امنیتی و انتظامی و دگراندیشان را اعدام کرد.
دولت شوروی کمسیون تحقیقی به راه انداخت و روزنامه پراودا (حقیقت) سه روز پس از انتشار اخبار مربوط به قتلعام؛ در ۱۶ آوریل سال ۱۹۴۳ از خیمهشببازی دشمن دم زد و نوشت: خون صدها هزار قربانی به گردن قاتلان نازی است و قاتلان به زودی به سزای جنایات خودشان خواهند رسید. با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، دادگاه نورنبرگ تلاش زیادی برای متهم کردن آلمان درباره این کشتار صورت داد. در دادگاه نورنبرگ نیز، (در رابطه با کاتین)، انگشت اتهام به سوی نیروهای هیتلر رفت؛ ولی سرانجام سالها بعد نتیجه تحقیق بینالمللی، شوروی را مقصر شناخت.
جالب است که هیچکدام این منابع از اینکه این ادعا را برای اولین بار نازیها و دستگاه تبلیغاتی گوبلز مطرح کردند سخنی به میان نمیآورند، چه برسد به اینکه اعتراف کنند این جنایت توسط نازیها صورت گرفته است!
نوشتههای بین متن:
در آوریل 1943 دستگاه تبلیغاتی گوبلز، ادعا کرد که هزاران جسد از افسران و اسرای جنگی لهستان را که مأموران شوروی در سال 1940 کشتهاند، در جنگل کاتین نزدیک اسمولنسک کشف کردهاند. هدف این دروغ بزرگ ایجاد شکاف میان شوروی و دیگر متفقین بود. گوبلز به هدفش نرسید و کسی این دروغ را باور نکرد. دادگاه نورمبرگ نیز انگشت اتهام را به سمت آلمان نازی گرفت.
دشمنان حکومت شوروی در داخل حزب همچون گورباچف و یلتسین با ارائۀ اسنادی جعلی به گناهکار بودن استالین در این کشتار «اعتراف» و به تشدید تبلیغات ضدشوروی کمک کردند
حتی امروز نیز که حقایق روشن و این دروغ بزرگ برملا شده و دادگاه اروپا نیز اتحاد شوروی را از اتهام کشتار تبرئه کرده و چهرۀ فاشیسم هیتلری را سیاهتر نشان داده است، جستوجو در گوگل به شما میگوید: قتلعام کاتین کشتار تقریباً 22.000 نیروی نظامی و روشنفکر لهستانی زندانی جنگ است که در آوریل و مه 1940 توسط اتحاد شوروی صورت گرفت!
از اینکه مجددا آستین ها را بالا زده و اخبار جنگ ناتو جهت گسترش بی حد و مرزش را تهیه…
با تشکر از لطف و حمایت شما رفیق گرامی متاسفانه این امکان که ما دائماً اخبار درگیری در اوکراین را…
…آمریکا جنگ اوکراین رو یک نعمت استراتژیک میداند تا قدرت روانی مردم روسیه را با ادامه اقدامهای پهبادی به مراکز…
۱- هرتزوک در سفر آذربایجان غلط خیلی بزرگتر از دهان خودش کرد. او گفت: پرچم اسرائیل، پرچم آذربایجان است و…
جناب محترم مددوف میفرمایید: «امروز بریتانیا به عنوان متحد اوکراین عمل می کند و به این کشور کمک های نظامی…