با سلام فاشیستی
جنگ علیه یوگسلاوی، افغانستان و عراق، رسانه های آلمانی را به یک اراذل و اوباشی تبدیل کرد و اکنون آنها برای تبلیغات کیف صف کشیده اند
نوشته آرنولد شولتسل
منتشر شده در یونگه ولت
ترجمه حمید علوی
مجله هفته
صدراعظم آلمان، اولاف شولز در ۲۴ آگوست ۲۰۲۲ در روز ملی اوکراین سخنرانی خود را با اسلاوا اوکراینی! – شکوه بر اوکراین پایان داد. همانگونه که در ماه ژوئن اینکار را در کیف هم انجام داده بود.
هر دو بار این سلام فاشیستی همراه با این تضمین بود که اسلحه به طور نامحدود به اوکراین ارسال خواهد شد.
او از حمایت و خرسندی والی دست نشانده ایدئولوژیک ایالات متحده آمریکا و ناتو در کیف مطمئن بود. منافع مستقیم امپریالیسم آلمان در جنگ اوکراین در پس تکرار اوراد و دعاهای و رهنمودهای آنها تا حدودی پنهان ماند.
اسلاوا اوکراینی!! نمادی از «نقطه عطف» در رسانهها است: از ۲۴ فوریه، استاندارهای رفتاری دولت برلین و رسانه های مرتبط با از سوی کیف تعیین می شود.
انحرافات از این رفتارها مورد انتقاد شدید سخنگویان رئیس جمهور اوکراین به رهبری سفیر سابق و فراخوانده شده آندری ملنیک قرار گرفته و تصحیح میشود.
او در برخی مواقع می توانست به طور روزانه در رسانه های آلمان به نمایندگان جمهوری فدرال آلمان توهین کند و به الگوی خود استپان باندرا اشاره افتخار آمیز کند.این موضوع فقط شامل سیاست در عرصه تاریخی آن نمی شود، بلکه در مورد سیاست روز یا کشتار جمعی امروزی نیز صدق میکند.
جنایاتی که حامیان فعلی باندرا از سال ۲۰۱۴ مرتکب شده اند، خروجی همان ایدئولوژی فاشیستی سابق است.
رسانههای مدنی آلمان به مدت هشت سال در مورد تجاوزات این باندها و جنگی که تحت عنوان «عملیات ضد تروریستی» علیه اوکراینیهای روسی زبان به راه انداختند، سکوت کردند.
برای مصرف کنندگان متوسط رسانه های آلمانی، به خصوص اگر با روسوفوبیا در جمهوری فدرال آلمان (آلمان غربی قبل از یکی شدن دو کشور – مترجم) قدیم معاشرت داشته باشند، اصلا هرگز چنین وقایعی در کار نبوده، فقط این روسیه بوده که دست به تجاوز زده است.
روزنامهنگار آلمانی اولریش هایدن که همچنان از دونباس گزارش میداد و به همین دلیل تقریباً همه طرف های قراردادهای رسانه ای خود را از دست داد، مجموعهای از متنهای خود را در بهار امسال با عنوان «طولانیترین جنگ در اروپا» منتشر کرد.
صفت بکار برده شده درست است، سکوت رسانه ای در این کشور در این هشت سال گذشته پیش زمینه همان کاری بود که شرکت ها و رسانه های حکومتی آلمان از تاریخ ۲۴ فوریه دائم مشغول بازتولید آن هستند.
اصل اساسی این است که هیچ جنایت جنگی توسط ارتش اوکراین وجود خارجی ندارد.
اگر حتی متحدان غربی نیز به دلیل گلوله باران یک نیروگاه هسته ای از سوی توپخانه اوکراینی ها دچار ناآرامی شوند، فرمان سکوت در این مورد لازم الاجرا می شود.
در بهترین حالت در رسانه های آلمانی «گزارش» میشود: روس ها در آنجا به سمت خودشان شلیک می کنند.
چنین تبلیغاتی انقدر که با فاشیسم آلمانی تشابهاتی دارد کمتر به جنگ سرد مربوط است.
حمله روسیه پرده دودی برای ایجاد یک تغییر اساسی در نگرش نسبت به جنایات فاشیستی و عاملان آنها در روبنای ایدئولوژیک ایجاد کرد:
نتیجه اینکه اسطوره نازی بی آزار است طوری که صدراعظم مملکت هم به خود اجازه می دهد که با سلام آنها درود بفرستد.
راهپیماییهای تحت کنترل دولت توسط همکاران و افراد سابق اساس در جمهوریهای بالتیک اینجا و آنجا مورد انتقاد قرار میگرفت، ولی درباره اوکراین دیگر دروازه کاملا گشوده شده است.
تقریباً ۷۰ سال پیش حتی در آلمان چنین چیزی غیرقابل تصور بود.
در آن زمان تعداد زیادی کهنه سرباز گردانهای فاشیستی اوکراین OUN به خصوص در مونیخ وجود داشتند.
در تنها بیوگرافی علمی باندرا توسط مورخ گرژگورز روسولینسکی-لیبه، که در دانشگاه آزاد برلین کار می کند – در سال ۲۰۱۵ توسط یک ناشر اشتوتگارتی به زبان انگلیسی منتشر شد و به آلمانی ترجمه نشده است – نویسنده وضعیت آنها را به شرح زیر توصیف می کند:
«به دلیل ماهیت افراطی OUN و دخالت آن در هولوکاست و سایر انواع خشونت های قومی و سیاسی توده ای در طول جنگ جهانی دوم و پس از آن، مهاجران OUN و کهنه سربازان UPA شروع به جعل یا دستکاری اسناد به منظور محافظت از خود کردند. تا تاریخ خود را سفید کنند.»
به عنوان مثال، در سال ۱۹۵۵، قطعنامه های به اصطلاح دومین کنگره بزرگ OUN در کراکوف در آوریل ۱۹۴۱ یعنی تحت نظارت فاشیست های آلمانی، در نسخه جدیدی از اسناد تحت عنوان «OUN در پرتو قطعنامه های کنگره های بزرگ منتشر کردند».
گرژگورز روسولینسکی-لیبه، می افزاید که طبق قطعنامه اصلی، OUN «سلام فاشیستی را اتخاذ کرد که شامل بالا بردن بازوی راست «کمی به سمت راست، کمی بالاتر از فرق سر» و در عین حال به زبان آوردن «Slava Ukraini!» و آنها جواب میدهند «Heroiam Slava»! – یعنی شکوه بر قهرمانان! اما در نسخه ۱۹۵۵ دستکاری شده، این بخش خاص از متن حذف شد.
ویراستاران مجموعههای اسناد امروزی دیگر مجبور نیستند چنین دغدغه خاطری هم داشته باشند – مسلماً صدراعظم فدرال که قطعا دودلی در این مورد به خود راه نمی دهد.
نقطه عطف در مسیر رسانه های آلمانی تا این مرحله، جنگ تجاوزکارانه ناتو در یوگسلاوی در سال ۱۹۹۹ و در افغانستان از سال ۲۰۰۱ بود.
ورنر پیرکر، نویسنده یونگه ولت آن را در سال ۲۰۰۲ به شرح زیر توصیف کرد:
«پوشش رسانه ای جنگ ناتو در یوگسلاوی، بدترین نوع روزنامه نگاری این اراذل و اوباش بود.»
انگار دنیای بزرگسالان به سطح مهدکودک برگشته بود و با دقت به افسانه هایی که جیمی شی (سخنگوی ناتو در آن زمان) یا عمو رودولف (وزیر دفاع حزب سوسیال دمکرات آلمان رودلف شارپینگ) گوش میداند و سراپاگوش شده بودند.
اوضاع در افغانستان متفاوت بود: «در مقایسه با آن زمان، محصولات نظر سازان به طرز عجیبی از رنگ پریدگی اندیشه در مواجهه با «جنگ علیه تروریسم» عذاب میکشید و بیمار بود.»
علت: «زیرا این جنگ بیسابقه که در افغانستان آغاز شده بود، می توانست به یک جنگ داخلی بینالمللی تبدیل شود.»
«به جنگ ثروتمندان علیه فقرا که در آن فقیر و غنی یا با هم از بین میروند و یا ثروتمندان دیر یا زود بازنده خواهند شد.»
این جنگ هنوز ادامه دارد و خطرناک ترین جبهه آن در حال حاضر در اوکراین است.
رسانههای اصلی آلمان برای نبردی سرنوشتساز در آنجا بسیج شدند.
«Slava Ukraini!» نماد مناسبی برای برنامه بلندمدتی است که با قوی ترین تشدید مسابقه تسلیحاتی در تاریخ آلمان همراه شده است.
مقاله بسیار جالب و خواندنی بود. با تشکر از رفیق شیری و ترجمه دقیق و حرفه ای ایشان و سپاس…
دوست گرامی من عضوی از نویسندگان و مترجمان مجله هفته نیستم اما از همکاران آن هستم و گاهی مطالبی را…
مجله هفته حتی به اردوغان عضو ناتو هم نه نمی گوید! حتی به امارات هم نه نمی گوید! فقط کافی…
سلام، مقاله بسیار خوبی است، پیشرفت ها و دستاوردهای شوروی را بیان کرده است. اما مانند بیشتر مقاله هایی از…
مقاله بسیار خواندنی و جالبی بود. ای کاش بسیاری از افراد ناآگاه که از خدمات انقلاب اکتبر و اتحاد شوروی…