پس از آنکه جهان با نفس بند آمده منتظر واکنش پکن به جدیدترین رفتارهای عجیب سیاسی آمریکا بود، اینکه پکن یک جواب دندان شکن به آمریکا نداد ممکن است ناامیدکننده به نظر برسد – اما اینطور نیست. برای چین، مسئله فقط محدود به یک سه شنبهای در ماه اوت نمیشود، بلکه چین در مسیری که اکنون پیش روی خود قرار داده است گام برمیدارد.
تحلیلی از تیمور فومنکو.
منتشر شده در روسیه امروز.
ترجمه مینا صابری.
مجله هفته.

جرقه های سفر پلوسی سه شنبه گذشته همه جا منتشر شدند، زمانی که نانسی پلوسی سفر بسیار جنجالی خود را به تایوان آغاز کرد و بدینوسیله پروپاگاندای مبارزه جهانی بین دموکراسی و اقتدارگرایی را اعلام کرد. با انجام این کار، او به طور موثر انگشت خود را در چشم پکن فرو برد – و ناگفته نماند که چین هم عصبانی شد.
اما پس از طوفان رسانههای اجتماعی که قبل از دیدار وی بوجود آمده بود، احساس ناامیدی عجیبی در میان کسانی که واکنش اولیه پکن را «ضعیف» توصیف کردند ایجاد شد، آنها بشدت از اینکه در پکن به طریق فیزیکی مانع از فرود هواپیمای پلوسی به تایوان نشده بود دلخور شدند.
توییتر مملو از کامنتهای داغی بود که از شکست در رهگیری هواپیمای حامل پلوسی ابراز تاسف میکردند. و چین متهم شده است که از همان ابتدا تهدید توخالی کرده و بلوف زده است.
میل به مطالبه روایتی خودساخته و، البته، انتظارات بیش اندازه و از کنترل خارج شده این واقعیت را نادیده گرفت، که بلافاصله پس از خروج پلوسی از تایوان، پکن یک سری تمرینات نظامی وحشت آور را آغاز کرد که در حال حاضر به طور خطرناکی در نزدیکی آب های سرزمینی تایوان فعالیت می کنند،
برخی از مناطق ممنوعه ای که چین برای این رزمایش ها انتخاب کرده است در کمتر از ۱۲ مایلی سواحل تایوان قرار دارد. این مانورها عملاً بخش قابل توجهی از حریم هوایی تایوان را بسته است.
علاوه بر این، چین فهرست هنوز کامل نشده ای از تحریم ها را در این جزیره اعلام کرده است که از جمله بر بیش از ۱۰۰ شرکت مواد غذایی تأثیر می گذارد و شامل ممنوعیت واردات انواع خاصی از ماهی و ممنوعیت صادرات شن و ماسه طبیعی به تایوان است که تحریم آنها برای تولید نیمه هادیهای تایوانی بسیار مهم است.
با این حال جنگجویان لمیده روی مبل با سلاح گوشی همراه در حال حاضر چین را به عنوان آنچه آنان ضعف تعریف میکنند، مورد تمسخر قرار می دهند، صرفاً به این دلیل که اقدام نظامی علیه فرد سوم سیاست آمریکا و نماینده عالی ایالات متحده را بکار نبرده، بدین معنی که آنها چین را برای جلوگیری از اقدامی که می توانست به یک جنگ تمام عیار منجر شود محکوم میکنند.
با وجود آنکه که سفر پلوسی بدون شک یک تحریک بزرگ و بی سابقه است، که هر نوع واکنشی را توجیه می کند، اما آیا اینکه انتظار داشته باشیم که احتمالاً بزرگترین درگیری از زمان جنگ جهانی دوم به خاطر ورود پلوسی به تایوان رخ دهد کمی مضحک و ابلهانه نیست؟ این واقعیت ها آیا مفهوم عقل، منطق و عقل سلیم را به چالش نمی کشد.
در حالی که رهبران چین عصبانی اند و شهروندان آن حتی بیشتر عصبانی هستند، پکن اما احمق نیست و فقط بر اساس انگیزه عمل نمی کند.
اگر به تاریخ جمهوری خلق چین از زمان تأسیس نگاه کنیم، این کشور ترسی از استفاده از نیروی نظامی بخود راه نداده است.
جمهوری خلق بدون کمترین واهمه ای در کنار کره شمالی علیه ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده در جنگ کره جنگید، سپس وارد جنگ با هند در سال ۱۹۶۲ شد و در سال ۱۹۷۹ به شمال ویتنام حمله کرد.
چین از جنگ نمی ترسد، به ویژه در مواردی که به مسائل مربوط به حاکمیت ملی یا زمانی که باید از محاصره استراتژیک توسط یک دشمن اجتناب کند.
با این حال، این بدان معنا نیست که چین از روی هوس به درگیری دامن می زند. چین نبردهای خود را با دقت انتخاب می کند و عوامل هزینه و فایده را در هر فرصتی به دقت سنجیده است.
اینها با رونق گرفتن اقتصاد چین و ادغام فزاینده ای با سایر نقاط جهان بسیار مهم تر شده اند و خطر آغاز یک درگیری را امروز بسیار بیشتر کرده و یک درگیری حساب نشده برخلاف منافع چین به عنوان یک کل است.
برای چین، تایوان در حال حاضر یک موضوع بسیار جدی است. شی جین پینگ نهایت تلاش سیاسی را برای دستیابی به «اتحاد مجدد» با جزیره انجام داده است- هدفی که با تلاش های ایالات متحده برای تضعیف سیاست چین واحد در تضاد است. اما این بدان معنا نیست که جنگ تنها یا یک راه حل ترجیحی برای رسیدن به این هدف است.
در عوض، چین با درک این واقعیت که چنین درگیری به طور جدی اهداف اولیه آن یعنی دستیابی به توسعه ملی و رشد مترقی ملی را تضعیف می کند، در پکن اطمینان دارد که زمان بنفع جمهوری خلق کار میکند و مسیر تاریخی به نفع اتحاد مجدد حرکت می کند.
این چین نیست که وحشت زده است و برای تحکیم سلطه خود تلاش می کند، این ایالات متحده است که از زوال می ترسد.
در عوض، چین به طور پیوسته از نظر نظامی قدرتمندتر می شود و در عین حال به دنبال ادغام عمیق تر خود در اقتصاد جهانی است – در این بحبوحه تلاش های همزمان ایالات متحده برای مهار و منزوی کردن چین از شرکای خود افزایش میابد.
بدیهی است که ایالات متحده به راحتی می تواند متحدان خود را متقاعد کند که به اقدام نظامی پکن پاسخ دهند، حتی اگر چین در پایان این درگیری پیروز شود.
این بسیار کوته فکرانه و احساسی است که ادعا کنیم صرفاً به این دلیل که چین در طول سفر پلوسی با خویشتن داری عمل کرد و از درگیر شدن در یک جنگ بزرگ با ایالات متحده اجتناب کرد تن به نوعی «شکست» یا عقب نشینی داد.
در هم یک واقعیت است که پکن در برخی اعلامیه های صادر شده خود هارت و پورت هایی کرد هم کرد که مدیریت بحران چندان کمک نمی کرد اما پیامدهای این سیاست چین به شکل واقعی بلندمدت خواهد بود، نه کوتاه مدت.
صرف امتناع از بمباران تایپه از روی هوی و هوس به این معنا نیست که پکن در حال حاضر مصممتر از گذشته برای سفت کردن حلقههای محاصره اطراف جزیره نیست.
مانند هنگ کنگ، چین به دنبال یک پیروزی سریع اما قاطع و بدون خونریزی است که موقعیت خود را با حداقل هزینه تضمین کند.
برای چین، فقط این سهشنبه خاص در آگوست ۲۰۲۲ تعیین کننده نیست، بلکه مهم مسیری است که اکنون پیش روی کشور قرار دارد.
استراتژی چین این است که به تحکیم پیشرفت های خود، هم از نظر نظامی و هم از نظر اقتصادی و فناوری ادامه دهد، در حالی که از یک درگیری کوتاه مدت قدرت های بزرگ که فاجعه بار خواهد بود، اجتناب می کند.
البته این بدان معنا نیست که هیچ خط قرمزی در پکن وجود ندارد – و ایالات متحده مصمم است از آنها به تحریک آمیزترین شکل ممکن عبور کند.
به طور خلاصه، نانسی پلوسی پارادایم جدیدی از تنش و رویارویی را گشوده است، اما این امر فقط باعث میشود، پکن هوشمندتر، محتاطتر و درازمدتتر روی استراتژی خود کار کند.
چون این یک بازی ویدیویی نیست.