پرش به محتوا

مسلمانان در دوره لنین و انقلاب بلشویکی – احمد مزارعی

مسلمانان در دوره لنین و انقلاب بلشویکی 

سایت حوارالمتمدن٬ ترجمه و تلخیص: احمد مزارعی 

یکی از عناصر اصلی مبارزاتی ملل مسلمان در زیر سلطه تزاریسم روسیه، همانا آزادی اعتقادات بود. ملل مسلمان خواستار آزادی‌های دمکراتیک در زمینه مسايل ملی و مذهبی بودند، زیرا روسیه تزاری بدترین ستم را در این زمینه بر آنان روا می‌داشت. وقتی بلشویک‌ها به قدرت رسیدند با تمام توان کوشیدند تا در این زمینه بیش‌ترین امکانات را برای مسلمان فراهم آورده و بتوانند نقطه پایانی بر همه ستمگری‌های دوره تزاریسم بگذارند. این مسأله از نظر بلشویک‌ها تنها مسأله عدالت و دمکراسی در شکل ساده آن نبود، بلکه هدف بلشویک‌ها این بود تا با پرداختن به این امور به طور گسترده بر تقسیم‌بندی‌های طبقاتی در میان این ملل پایان داده و به سطح عالی در همه گونه فعالیت‌های حقوقی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی وارد کنند. تنها از این راه می‌شد به شکاف طبقاتی ظالمانه دوره تزاری پایان داد. 

تارنگاشت عدالت 

منبع: سایت حوارالمتمدن 

ترجمه و تلخیص: احمد مزارعی 

چگونه بلشویک‌ها موفق به جذب مسلمانان به درون حزب کمونیست روسیه شدند؟ 

غالب بحث‌ها و مقالاتی که تاکنون به این مسأله پرداخته، نتوانسته به درستی توضیح دهد که چگونه بلشویک‌ها تحت رهبری لنین و استالین موفق شدند ۱۰۰% جمعیت مسلمان روسیه را که شانزده میلیون نفر می‌شدند، به طرف حزب کمونیست جلب نمایند. این مقاله می‌کوشد که این نقیصه را جبران و عملکرد و رابطه بلشویک‌ها را طی سال‌های ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۷، توضیح داده و این‌که چگونه آنان نه فقط موفق به جلب مسلمانان در حزب بلشویک شده، بلکه در سطحی بسیار گسترده با آنان جبهه متحد تشکیل داده و علیه دشمن مشترک یعنی امپریالیست‌های متجاوز که قصد نابودی بلشویسم را داشتند، بجنگند. 

در این مقاله کوشش می‌شود تا پاسخ مناسبی به جریانات مرتجع و راست بین‌المللی داده شود که می‌کوشند نام لنین را لوث کنند. از طرفی نوشته حاضر می‌تواند راهنمای عملی باشد برای همه کسانی که به مبارزه طبقاتی باور دارند. به ویژه در شرایطی که حملات گسترده‌ای به حجاب اسلامی می‌شود، هستند توده‌های فراوانی از زنانی که در پايین‌ترین سطح از شرایط اقتصادی و اجتماعی در اروپا زندگی می‌کنند، تحت شر ایط بسیار ظالمانه بهره‌کشی اقتصادی و سرکوب نژادپرستانه قرار داشته و برای کاستن از درد و رنج بیکران خود به تنها پناهگاه خود یعنی مذهب و حجاب روی می‌آورند تا به وسیله آن مگر مرحمی بر دردها و رنج‌های خود بنهند. زنان در کشورهای اسلامی به ویژه کشورهای عربی، پس از جنگ جهانی اول از چنگ امپراتوری ظالمانه عثمانی نجات یافته و این بار به اسارت استعمارگران اروپايی درآمدند و مناسبات قبیله‌ای، مذهبی، طایفه‌ای، دست نخورده در این کشورها باقی ماند. اگرچه به ظاهر این کشورها شکل دولت‌های جدید به خود گرفتند ولی ستم مضاعف تاریخی مناسبات کهنه دست از سر زنان برنداشت. آنان در اروپا نیز در اسارت قیدوبندهای گذشته کم‌و‌بیش گرفتار مانده اند. اگر کمونیست‌ها این طبقه زحمتکش را به خاطر داشتن عقیده و یا پوشیدن نوع لباس و پوشش خود از خود دور کرده و نتوانند مشکل آنان را درک کرده، آنان را به سوی خود جلب کنند، این چپ خود به همان مناسبات قبیله‌ای و مذهبی دچار آمده و رسالت علمی و تاریخی خود را ازد ست داده است. مبالغه نیست اگر گفته شود که نیروهای چپ وظیفه دارند در کنار مسلمانانی قرار گیرند که مورد تهاجم نژادپرستی و امپریالیسم قرار دارند. 

مسلمانان و فر وپاشی امپریالیسم روسیه 

امپریالیسم تزاری روسیه تجاوزات و ستم‌های زیادی را در حق مسلمانان خود مرتکب شده بود. در جریان جنگ جهانی اول دولت تزاری برای تأمین نیروی انسانی کافی برای جبهه‌های جنگ، قانون سربازی اجباری را تصویب نمود. این قانون به مثابه ستم وحشتناکی علیه زحمتکشان مسلمان به حساب می‌آمد، لذا یک شورش سراسری در مناطق مسلمان‌نشین به وقوع پیوست که درجریان زد و خورد مأموران دولت با مردم ۲۵۰۰ نفر از روس‌های ساکن در مناطق مسلمان‌نشین به قتل رسیدند. پاسخ دولت روسیه به مسلمانان بسیار وحشیانه بود، روس‌ها ۸۳۰۰۰ نفر از شهروندان مسلمان روسیه را قتل‌عام کردند. 

در سال ۱۹۱۷، مسلمانان روسیه خواستار آزادی عقیده و حقوق ملی خود شدند و این مسأله بر بحران حاکمیت تزارها افزود، زیرا آنان حقی برای مسلمانان قايل نبودند. 

در ماه می ۱۹۱۷، اولین کنگره مسلمانان روسیه در مسکو برگزار شد و یک‌هزار نماینده در آن شرکت داشتند که در میانشان دویست نفر زن حضور داشت. پس از بحث و جدل‌های فراوانی که در کنگره انجام یافت، قوانین زیر به تصویب رسید: مدت کار روزانه هشت ساعت، لغو مالکیت خصوصی بر زمین، مصادره زمین‌های گسترده متعلق به فئوال‌ها بدون پرداخت تعویضات، تساوی حقوق سیاسی میان زن و مرد، غیرقانونی بودن چندزنی و ممنوعیت پوشیدن حجاب. ننایج مذاکرات کنگره و توافقات حاصل شده نشان داد که مسلمانان روسیه جزو نخستين شهروندانی هستند که به آزادی زنان از قید و بندهای خرافی علاقه‌مندند. از طرفی دیگر در روسیه آن زمان همه مسلمانان رسم و رسومات مشابهی نداشتند. برای مثال در منطقه تاتارها و قرقیزها، زنان حجاب نمی‌پوشند، اما از طرف دولت روسیه به آنان تحمیل شد. در آن دوره حجاب بیش‌تر در شهرها و در میان زنان خانواده‌های ثروتمند رواج داشت. 

در این دوره از میان مسلمانان آسیای میانه طیف تازه‌ای به ظهور رسید که خواستار تجدیدنظر در مذهب بود و این برای انقلاب روسیه بسیار اهمیت داشت. آنان کوشیدند که مذهب را با شرایط تازه جامعه روسیه انطباق دهند. اینان انتقادات شدیدی به اسلام ناب محمدی داشتند و در نظر داشتند جامعه مسلمانان را از «اسلام منزه» دور کنند، زیرا آن را مانع پیشرفت می‌دانستند. آنان به تفکرات لیبرالیسم روسی باور داشتند و خواستار ورود جامعه مسلمانان به مرحله پیشرفت‌های گسترده‌تری بودند. با گذشت زمان آنان نام تازه‌ای را برای خود برگزیده «بخارايی‌های جوان» بر وزن «ترک‌های جوان» که در آن دوره در ترکیه تشکیل شده بود. بخارا یکی از مراکز مهم فرهنگی و مذهبی آسیای میانه به حساب می‌آمد. یکی از پیشگامان جنبش تجدیدنظرطلبی درآن دوره به نام فطرت عبدالرئوف در سال ۱۹۱۹ در مورد اخراج استعمار انگلستان از هند و چین می‌نویسد: بیرون راندن انگلیس‌ها از هندوستان همان قدر تقدس دارد که نجات قرآن از زیر پای حیوانی که پای روی آن گذاشته و یا بیرون راندن خنزير (خوک) از مسحد. 

بر این اساس بود که بلشویسم برای مسلمانان بسیار جذاب بود. آنان به سیستم شوراها بسیار عشق می‌ورزیدند، «وزارت مسلمانان روسیه» در مسکو اهمیت زیادی برای وضعیت مسلمانان قايل بود، به طوری که تعداد معدود مسلمانانی که پیشینه مبارزات کمونیستی داشتند به پست‌های مهمی در وزارت‌خانه مذکور گمارده شدند. نظام شورايی نه فقط در میان مسلمانان روسیه علاقه‌مندان فراوانی داشت، بلکه مسلمانان خارج روسیه نیز علاقه‌مند بودند که نظام شوراها را برقرار کنند. شعارهای عمومی در آن دوره در میان مسلمانان روسیه چنین بود: «دین، آزادی و استقلال ملی» و یا «زنده باد حاکمیت شوراها، زنده باد اسلام». 

برای آن‌که تا حدودی به شرایط فعالیت‌های مسلمانان آن دوره یعنی سال‌های ۱۹۱۹ پی برد به فعالیت یک استاد دانشگاه افغانی به نام محمد برکة‌الله، اشاره می‌شود. وی در آن دوره جزوه‌ای را که به زبان فارسی به عنوان «بلشویک‌ها و اسلام» نوشته شده بود در میان مسلمانان پخش می‌کرده که قسمتی از ترجمه آن در اینجا آورده می‌شود: 

«پس از دوره ظلمانی استبداد تزاری، سرانجام فجر آزادی از افق طلوع کرد، لنین به مثابه خورشید درخشانی نور خود را بر ما تابانید و سعادت را به بشریت ارزانی داشت…، لنین زمین‌های گسترده ترکستان را در میان کارگران، دهقانان و سربازان تقسیم کرد. او تفرقه بر اساس نژاد، مذهب و طبقه را از میان برد، اما دشمن این جمهوری منزه یعنی انگلستان با تمام کوشش خود می‌خواهد آسیا را در شرایط بردگی سابق نگه دارد. امپریالیسم انگلستان سربازان زیادی را به ترکستان فرستاد تا نهال نوپای درخت آزادی ایشان را ریشه‌کن کند. درست در لحظاتی که این درخت در حال به بار نشستن است. زمان آن فرا رسیده است که «محمدی‌ها» در سراسر جهان و به ویژه آسیا، اصول انسانی و پاک سوسیالیسم روسیه را بیاموزند و با جدیت و شور و شوق به آن پایبند بمانند. آن‌ها باید نظام تازه شوراها را بیاموزند، از آن بهره ببرند و در ترویج آن بکوشند و از آزادی و حقیقت به دفاع برخیزند. «محمدی‌ها» باید به سربازان بلشویک بپیوندند و مانع تهاجم فئودالها و انگلیسی‌های جنایتکار گردند، آنان نباید وقت را ضایع کنند. 

«محمدی‌ها» باید از فرصت پیش آمده استفاده کرده، فرزندان خود را به مدارس شورايی بفرستند، علوم جدید هم‌چون فیزیک، شیمی، مکانیک، علوم تطبیقی و هنر را بیاموزند. آه …، این «محمدی‌ها»، به این ندای مقدس گوش فرا دهید، به دعوت برادری، آزادی و مساواتی که برادرتان لنین، ندا می‌دهد پاسخ مثبت دهید، هم‌چنین در جهت تقویت حکومت شوراها نیز بکوشید.» 

شوراهای بلشویک‌ها و مسلمانان 

یکی از عناصر اصلی مبارزاتی ملل مسلمان در زیر سلطه تزاریسم روسیه، همانا آزادی اعتقادات بود. ملل مسلمان خواستار آزادی‌های دمکراتیک در زمینه مسايل ملی و مذهبی بودند، زیرا روسیه تزاری بدترین ستم را در این زمینه بر آنان روا می‌داشت. وقتی بلشویک‌ها به قدرت رسیدند با تمام توان کوشیدند تا در این زمینه بیش‌ترین امکانات را برای مسلمان فراهم آورده و بتوانند نقطه پایانی بر همه ستمگری‌های دوره تزاریسم بگذارند. این مسأله از نظر بلشویک‌ها تنها مسأله عدالت و دمکراسی در شکل ساده آن نبود، بلکه هدف بلشویک‌ها این بود تا با پرداختن به این امور به طور گسترده بر تقسیم‌بندی‌های طبقاتی در میان این ملل پایان داده و به سطح عالی در همه گونه فعالیت‌های حقوقی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی وارد کنند. تنها از این راه می‌شد به شکاف طبقاتی ظالمانه دوره تزاری پایان داد. به همین دلیل استقلال ملی و خودمختاری دو عنصر اصلی بود که می‌توانست در حل ریشه‌ای معضلات گذشته کمک کند. از اينرو، در ۲۴ نوامبر ۱۹۱۷ حکومت شوراها به رهبری لنین، بیانیه‌ای را تحت عنوان «به تمام کارگران مسلمان در روسیه و شرق» انتشار داد که در آن چنین آمده بود: به شما ای مسلمانان روسیه، ای کسانی که مساجد و تکایای شما تخریب گردید، ای کسانی که به خاطر باورهای مذهبیتان، عادت‌ها و تقالید و باورهایتان، مورد تعدّی و تجاوز مستبدان تزاری قرار گرفتید، از هم‌اکنون این را بدانید که، اعتقادات، باورها، شعائر مذهبی، مؤسسات فرهنگی، مذهبی و علمی شما، در امان و امنیت کامل خواهد بود و هیچ‌کس تحت هیچ عنوانی حق تجاوز و تعدی به آن‌ها را نخواهد داشت. هر گونه تخطی در این امر ممنوع و ضدقانون است. همه شما این را بدانید که حقوقتان هم‌چون حقوق همه شهروندان روسیه در زیر حمایت دولت قدرتمند انقلابی و شورايی قرار خواهد داشت.» 

برای این منظور و جبران مافات، دولت بلشویکی برنامه‌ای ر ا تحت عنوان «ضد تبعیض فوق‌العاده» (action affirmative) که به زبان روسی آن را «کورنیزاتسیا» می‌نامیدند، تنظیم نموده و آن را به اجراء درآوردند. به موجب این برنامه، شهروندان روس را از مناطق محلی اخراج و جای آنان را به ساکنان محلی داده، همه روس‌ها، قزاق‌ها و سخنگویان آن‌ها که از طرف کلیسای ارتودوکس روسیه به آن مناطق گسیل شده بودند اخراج نمودند، تسلط زبان روسی در مراکز محلی متوقف و جای آن را زبان و ادبیات محلی گرفت، در مدارس، مراکز دولتی، مطبوعات، زبان محلی هر منطقه‌ای جایگزین زبان روسی گردید. 

به افراد و شخصیت‌های محلی در اشغال پست‌های دولتی به ویژه در حزب کمونیست اولویت داده شد و بسیاری از آنان به جای مأموران روسی گمارده شدند. برای حل مشکل جایگزینی، دولت بلشویکی دانشگاه‌هايی را برای آموزش و تربیت کادرهای محلی تأسیس نمود، تا آنان بتوانند با آمادگی کامل در امور خود و منطقه دخالت داشته باشند. در نتیجه اجرای این سیاست بسیاری از رهبران سیاسی، اقتصادی و … از درون کادرهای محلی سر برآوردند. 

هم‌چنین، همه آثار فرهنگی و مذهبی که به وسیله تزارهای تجاوزکار به سرقت رفته و در موزه‌های مسکو و پتروگراد نگهداری می‌شد به مراکز اسلامی مسلمانان هم‌چون بخارا و سمرقند و غیره بازپس داده شد. به دستور شخص لنین قرآن معروف عثمان که در موزه مسکو حفظ می‌شد طی مراسیم باشکوهی و در میان شور و شوق عظیم مسلمانان در تاریخ ۲۵ دسامبر ۱۹۱۷، به مرکز فرهنگی بخارا انتقال داده شد. از طرفی به طور رسمی اعلان شد که از این پس روز جمعه تعطیل رسمی و به مثابه روز برگزاری مراسم دینی مسلمانان در سراسر مناطق مسلمان‌نشین آسیا خواهد بود. 

در جریان انقلاب فوریه ۱۹۱۷، مسلمانان خواستار آن بودند که احکام شریعت اسلامی به جای، حاکمیت قضايی تزاری، در مناطق مسلمانان به اجرا درآید. هنگامی که در سال‌های ۱۹۲۱- ۱۹۲۰ جنگ داخلی و تهاجم امپریالیستی به پایان خود نزدیک شد، حکومت شوراها در مناطق مسلمان‌نشین اجازه داد که هر دو دادگاه، یعنی دادگاه‌های اسلامی و دادگاه‌های انقلابی شورايی در کنار هم به کار بپردازند و این اختيار را برای شهروندان مسلمان فراهم آورد که اگر مایل بودند به دادگاه انقلابی مراجعه کنند. برای این‌که این پدیده نوین به درستی حرکت خود را به پیش ببرد، در «وزارت‌خانه امور مسلمانان» وابسته به دولت شورايی، بخشی برای نظارت بر این امر به وجود آمد. در ۱۹۲۱، کمیته‌هايی در هر واحد محلی مراکز مسلمان‌نشین به وجود آمد تا بر نظام قانونی که منطبق براوضاع مسلمانان باشد و اوضاع را دچار هرج‌ومرج نکند، نظارت کند. این کمیته‌ها مؤظف بودند، راه‌حل‌های مناسب و بینابینی را از دیدگاه اسلامی و شورايی بلشویکی در اموری هم‌چون ازدواج دختران در سن پايین و یا مسأله چندهمسری، ارايه داده تا مسايل به شکل «مرض الاطراف» حل شود. 

احکامی از قبیل سنگسار و قطع دست به طور قانونی ممنوع اعلام گردید. ضرورت داشت که مسايلی از این قبیل در مراجع عالی‌رتبه در «وزارت‌خانه امور مسلمانان» بحث و بررسی شود تا در عمل دچار مشکلات نگردد و از دید عدالت عمومی در حق کسی اجحاف نگردد. در این دوره بعضی از دادگاه‌های اسلامی با دادگاه‌های شورايی به مخالفت برخاستند و اجرای طلاق بنا به درخواست زن را نپذیرفتند و این قانون نیز در دادگاه مجری داشت که شهادت دو نفر زن مساوی شهادت یک مرد است، اما دادگاه‌های شوروی برای حل این معضل تنها به این کار مبادرت ورزید که دادگاه‌های شورايی در مجاورت دادگاه اسلامی باشد که افراد در صورت تمایل بتوانند به آنجا مراجعه کنند و درخواست حکم دادگاه از طرف آن دادگاه‌ها بنمایند و بدین شکل راه‌حل تازه‌ای ارايه شد. برای مثال ۳۰ تا ۵۰ درصد مشکلات در دادگاه‌های شرعی حل‌وفصل می‌شد و بقیه در دادگاه‌های انقلابی. در چچنستان، این نسبت ۸۰ درصد بود. هر دو دادگاه‌های شرعی و شورايی تأثیرات متقابل داشته، در شرایطی دادگاه‌های شورايی کارمندان روسی را به علت مشروبخواری و یا وارد شدن در منزل مسلمانان با همسران بی‌حجاب، جریمه می‌نمود. 

در مورد آموزشی نیز دولت بلشویکی نظامی دوگانه و یا موازی تأسیس نمود. در سال ۱۹۲۲، بسیاری از املاک وقفی به مراکز اسلامی مراکز مختلف قفقاز بازگردانده شد به شرط این‌که اموال مذکور در راه آموزش به فرزندان صرف شود. داغستان در سال ۱۹۲۵ با استفاده از اموال مذکور دارای ۱۵۰۰ مدرسه با ۴۵۰۰۰ دانش‌آموز بود. در صورتی که مدرسه‌های دولت بلشویکی تنها ۱۸۳ عدد بود. در نتیجه این سیاست عادلانه بلشویک‌ها، مسلمانان از نظر سیاسی به جناج چپ و راست تقسیم شده بنا به اسناد تاریخی اکثریت رهبران مسلمانان روسیه، پشتیبانی مشروط خود را از دولت کارگری اعلام کرده، زیرا قانع شده بودند که در حکومت شوراها امکانات بیش‌تری برای ابراز عقیده و آزادی مذهبی دارند. 

در سال ۱۹۲۰ مجموعه‌ای از قزاق‌های مسلمان به حزب کمونیست پیوستند و بلشویک‌ها موفق شدند با آنان پیمان‌های متعددی در زمینه‌های مختلف همکاری امضا نماید. در همین سال بلشویک‌ها قرارداد دیگری با انقلابیون جنگلی ایران به امضا رسانیدند. گروه دیگری که صوفی بوده و در داغستان ساکن بودند نیز به بلشویک‌ها پیوستند. بلشویک‌ها موفق شدند در داغستان با کمک یکی از فرماندهان اسلامی آنجا به نام حاج علی أکوشینسکی، دولت شورايی را مستقر کنند و در چچنستان نیز یکی از سران صوفیه به نام مطوع علی به بلشویک‌ها و کمیته انقلابی آن‌ها پیوست که موحب تقویت حاکمیت شوراها در آنجا گردید. 

در سال‌های جنگ داخلی در دوره کمونیسم جنگی، بلشویک‌ها موفق شدند بسیاری از ملل غیرروس به ویژه مسلمانان را به طرف ارتش سرخ و مبارزه در صف آنان علیه امپریالیست‌ها و دشمنان بلشویک‌ها، جذب کنند. واحدهای جنگی زيادی از تاتارها، باشکیرها، قزاق‌ها، ازبک‌ها و ترکمن‌ها در جنگ ضدامپریالیستی شرکت فعال داشتند. نسبت جنگجویان تاتار در جبهه شرقی و ترکستان، در هنگام جنگ داخلی تا ۵۰ درصد می‌رسید. جنگجویان «گردان شریعت» وابسته به شیخ کباردینی کاتخانوف، که به ارتش سرخ پیوسته و در جبهه قفقاز علیه ضدانقلاب می‌جنگیدند به ده‌ها هزار نفر می‌رسیدند. 

یکی از فرماندهان بلشویک تاتار به نام میرسعید سلطان غالیف چنین می‌نویسد: «در جریان جنگ داخلی علیه نیروهای دنیکن و بیشاروف که قصد نابود کردن حکومت شوراها را داشتند، شما می‌توانستید شاهد باشید که یک روستا و یا یک قبیله از مناطق کوهستانی به جبهه بلشویک‌ها پیوسته اند، ما عمدتاً بنا به انگیزه‌های دینی می‌جنگیدیم، زیرا حکومت شوراها بیش‌ترین آزادی‌های دینی را به ما داده بود، ما در زمان سلطه سفیدها و تزارها از نظر مذهبی در محرومیت به سر می‌بردیم.» 

در این دوره گروه‌های مختلف مسلمان دواوطلبانه برای عضو شدن در حزب بلشویک به حزب روی می‌آوردند. در سال ۱۹۲۳، اعضای مسلمان حزب بلشویک به ۱۵ درصد می‌رسید. در بعضی مناطق مسلمان‌نشین نسبت اعضای مسلمان حزب بلشویک تا ۶۵ درصد بود. آنان بسیاری عادات و مراسم فرهنگی خود را به درون حزب می‌آورند. در اواسط سال‌های ۱۹۲۰، بسیاری از همسران رهبران بلشویک‌ها که در جلسات حزبی شرکت می‌کردند، حجاب داشتند. 

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: