
اگرچه جامعه بینالمللی انتظار زیادی دارد که مذاکرات وین برای احیای برجام به حصول توافق راضی کننده برای همه طرفها منجر شود، اما سنای آمریکا اخیراً مجددا طرحی غیردوستانه علیه ایران به تصویب رسانده است.
هدف از تصویب این طرح، جلوگیری از حذف سپاه پاسداران ایران از فهرست سازمانهای تروریستی آمریکاست؛ اقدام که میتواند مذاکرات کنونی در وین را پیچیده کند.
سرنوشت کنونی برجام به عدم تصویب آن در کنگره آمریکا در دوره «باراک اوباما» رئیس جمهور اسبق ایالات متحده برمیگردد. این اقدام خروج آمریکا از برجام در دوره ترامپ را ممکن ساخت.
از طریق این تحولات هم میتوانیم به این تفکر عمیق در صحنه سیاسی آمریکا پی ببریم که نشان میدهد ابراز موضع سرسختانه در برابر ایران یکی از جریانهای اصلی سیاسی آمریکاست.
تحت نفوذ این جریان فکری، سیاستمداران آمریکا به منظور حفظ منافع سیاسی خود مجبور به اتخاذ موضع سرسخت در برابر ایران هستند.
به دلیل جریان فکری فوق برجام فقط به عنوان یک سند اداری تلقی شده و نتوانسته در کنگره آمریکا تبدیل به قانون شود و دولت بایدن هم به سیاست سرسختانه ترامپ در قبال ایران ادامه داده است.
اتخاذ موضع سرسختانه در قبال ایران، امری است که در آمریکا از لحاظ سیاسی صحیح محسوب میشود. اما درست بودن از لحاظ سیاسی به معنای درست بودن آن از لحاظ حقوقی و اخلاقی نیست. بدون شک، آمریکا به عنوان طرف عهد شکن، باید ابتدا به برجام بازگردد، و تحریمها را لغو کند؛ اقدامی که میتوان آن را منطبق با عدالت و اخلاق ارزیابی نمود اما واشنگتن این کار را نکرده است.
کاخ سفید اخیرا اعلام کرد خود را برای پذیرفتن شکست مذاکرات وین آماده کرده است و از همین اظهار نظر میتوان متوجه شد کاخ سفید نمیخواهد کوتاه بیاید.
در واقع، جریان فکریِ «درست بودن از لحاظ سیاسی» محدود به مساله ایران نیست.
در خصوص مناقشه روسیه و اوکراین، هر دو کشور هند و چین نیز از محکوم کردن روسیه خودداری کردند. اما آمریکا تفاهم کامل با هند را نشان داده، اما در قبال چین، پکن را به باد انتقاد گرفته است. واشگتن میگوید پکن کاملا از روسیه حمایت میکند، اما حقیقت این است که پکن همیشه طرفدار حل مناقشه از طریق گفتگو میان روسیه و اوکراین بوده است.
متاسفانه میتوان استاندارد دوگانه کاخ سفید را میتوان در این مورد نیز مشاهده کرد.
در واقع، سیاستمداران آمریکا عادت دارند تقریبا در همه مسائل از چین انتقاد کنند و حتی به سیاهنمایی و دروغپراکنی بپردازند. به عبارت دیگر مخالفت با چین، هم بخشی از جریان فکریِ «درست بودن از لحاظ سیاسی» در آمریکاست.
بنابراین، به وضوح شاهدیم که علاوه بر موضوع روسیه و اوکراین، سیاستمداران آمریکایی از چین در مسائل حقوق بشر، سین کیانگ، تغییرات اقلیمی و حتی موضوع برجام، انتقاد میکنند. باید گفت آنها تقریبا به هیچ وجه، درست و نادرست بودن خود موضوع را در نظر نمیگیرند.
این نوع روش فکری در میان سیاستمداران آمریکا توانسته رسانهها و افکار عمومی را به گروگان بگیرد؛ این امر در مسائل بینالمللی هم میتواند منجر به تحریف عدالت و اصول اخلاقی شود.