پرش به محتوا

آدم‌ربایی قضایی جولیان آسانژ – جان پیلجر – ناهید صفایی

آدم‌ربایی قضایی جولیان آسانژ

جان پیلجر (کانترپنچ، ۱۰ دسامبر ۲۰۲۱)

برگردان: ناهید صفایی

دانش و امید، شماره ۱۰ اسفند ۱۴۰۰

«بیایید اگر شهامتش را داریم به خودمان نگاه کنیم تا ببینیم چه بر سرمان می‌آید.»

ژان پل سارتر

پژواک سخنان سارتر، پس ازتصمیم وحشتناک دادگاه عالی بریتانیا مبنی بر استرداد جولیان آسانژ به ایالات متحده آمریکا، جایی که او با خطر «زنده به گور شدن » مواجه است،باید در ذهن همۀ ما طنین‌انداز شود. این استرداد، مجازات وی به‌خاطر گناه سبک روزنامه‌نگاری معتبر، دقیق، شجاع و ناظر است.

اصطلاح زیرپا گذاشتن عدالت، در چنین شرایطی،اصطلاحی نارساست. جمعۀ پیش، فقط نه دقیقه طول کشید تا قضات کلاه گیس دار رژیم عهد بوقی بریتانیا از درخواست استیناف آمریکایی‌ها علیه حکم یک دادگاه منطقه‌ای بریتانیا در ماه ژانویه حمایت کنند، در حالی که بر اساس شهادت‌های فراوانی، در آن سوی اقیانوس اطلس، جهنم در انتظار آسانژ است: جهنمی که در آن بر اساس  یک پیش‌بینی داهیانه، وی راهی برای از بین بردن خود پیدا خواهد کرد.

شهادت‌های بی‌شمار افراد مختلفی که آسانژ را معاینه کرده بودند و اوتیسم و سندروم آسپرگر۱ وی را تشخیص داده و افشا کرده بودند که او قبلا در زندان بلمارش۲، جهنمی در خود بریتانیا، به فکر خودکشی افتاده بود، همه نادیده گرفته شدند.

اعتراف اخیر مخبر مهم اف‌بی‌آی و مأمور تعقیب قانونی، یک کلاهبردار و دروغگوی سریالی، مبنی بر این که مدارکی که علیه آسانژ ارائه کرده بود مدارک جعلی بوده است، نادیده گرفته شد.افشای این مطلب که دفتر حقوقی امنیتی اسپانیایی سفارت اکوادور در لندن که جولیان به آن پناهنده شده بود، شاخه‌ای از سازمان سیا بود که از وکلای جولیان، پزشکان او و افراد مورد اعتمادش (از جمله خود من ) جاسوسی می‌کرد، نادیده گرفته شد.

حتا افشای رسانه‌ای اخیر که به صورت گرافیکی توسط وکیل مدافع در دادگاه عالی در ماه اکتبر تکرار شد مبنی بر این که سازمان سیا برای قتل آسانژ در لندن برنامه‌ریزی کرده بود، هم نادیده گرفته شد.

هر یک از این «مسایل» به تنهایی کافی بود، تا چنان که وکلا مایلند بگویند، قاضی با توسل به آن بتواند این پروندۀ ننگین علیه آسانژ را کنار بگذارد،پرونده‌ای که وزارت دادگستری فاسد ایالات متحده و متخصصان اجیر شده‌شان در بریتانیا علیه آسانژ ساخته بودند. جیمز لوئیس، از وکلای مشاور ملکه۳، آدم اجیر شدۀ آمریکا در دادگاه کیفری مرکزی لندن [اولد بیلی۴] در سال گذشته، وضعیت روحی و روانی آسانژ را «تمارض» نامید -اصطلاح قدیمی دورۀ ویکتوریا به معنی انکار وجود بیماری روحی روانی – نه چیزی بیش از آن.

از نظر لوئیس، تقریبا همۀ شاهدانی که از آسانژ دفاع می کردند، باید دهان‌شان بسته می‌شد؛ مورد هتاکی قرار می‌گرفتند و بی‌اعتبار می شدند، از جمله کسانی که از عمق تجربه و دانش خود، سیستم وحشیانۀ زندان‌های آمریکا را توصیف می‌کردند.کسی که پشت سر او قرار داشت و به او یادداشت می‌رساند، رهبر ارکستر آمریکایی اوست: جوان، با موی کوتاه، کسی که آشکارا عضو آی وی لیگ۵ است و به سرعت پله‌های ترقی را طی می‌کند.

آنها در 9 دقیقه‌شان، سرنوشت نهایی آسانژ روزنامه‌نگار را معین کردند، دو تن از ارشدترین قاضی‌ها در بریتانیا، از جمله، لرد رئیس دادگاه،لرد برنت۶  (یار گرمابه و گلستان سر آلن دانکن۷، وزیر خارجۀ سابق بوریس جانسون، که آدم‌ربایی وحشیانۀ آسانژ توسط پلیس از سفارت اکوادور را سازمان داد) حتا به یک مورد از انبوه حقایق اشاره نکردند، حقایقی که تلاش شد در دادگاه سطح پایین‌تری با ریاست یک قاضی به نام ونسا بریتسر۸ با موضع خصمانۀ عجیبی رسیدگی شود.رفتار توهین‌آمیز او نسبت به آسانژی که مشخص بود آسیب دیده است و حتا نام خود را از ذهن مه‌آلود ناشی از داروهایی که در زندان به او خورانده بودند با تقلا به‌خاطر می‌آورد، فراموش ناشدنی است.

آنچه در رویداد جمعه پیش تکان‌دهنده بود، این بود که قضات دادگاه عالی – لرد برنت و نمایندۀ عدالت نایب‌السلطنه در دادگاه، لرد تیمتی هولیرود۹ -که حکم‌های خود را قرائت کردند -هیج تردیدی در فرستادن جولیان به سوی مرگ، زنده یا مرده نشان ندادند. آنها نه تخفیفی دادند، و نه طرحی که حاکی از تقلای شان برای رعایت قوانین یا حتا اصول اولیه اخلاق باشد.

حکم آنها که اگرنگوییم به نمایندگی از طرف دولت آمریکا صادر شد،می‌توان گفت به نفع آمریکا بود،کاملاً مبتنی بر «تضمین‌های» آشکارا فریبکارانه‌ای بود که به‌طور سرسری توسط دولت بایدن مطرح شد، آن هم در ماه ژانویه که به نظر می‌رسید عدالت ممکن است پیروز  شده باشد.

این «تضمین‌ها» یعنی این که آسانژ پس از استرداد به آمریکا، مشمول تدابیر ویژۀ اورولی۱۰ – تدابیر ویژۀ حکومتی – نخواهد شد که وجود او را انکارکرده وگم وگورش کنند؛ و این که او را در زندان‌ ای‌دی‌اکس‌فلارنس۱۱ زندانی نخواهند کرد، زندانی در کلرادو که مدت‌هاست حقوقدان‌ها و گروه‌های حقوق بشری آن را به‌عنوان «سیاه چال مجازات و محو از صحنۀ روزگار»،غیرقانونی اعلام کرده‌اند؛ واین که می‌توان او را به زندانی در استرالیا منتقل کرد که بقیه دوران محکومیت خود را در آنجا بگذراند.

پوچی این تضمین‌ها در چیزی است که قضات از گفتن آن امتناع کردند. ایالات متحده در ارائه «تضمین‌های» خود،این حق را برای خود محفوظ می‌دارد که چنانچه زندانبان از رفتار آسانژ ناراضی باشد،دیگرهیچ تضمینی وجود نخواهد داشت.به عبارت دیگر،همان‌طور که سازمان عفو بین‌الملل اشاره کرده است، آمریکا این حق را برای خود محفوظ می‌دارد که هر قولی را زیر پا بگذارد. نمونه‌های فراوانی از این رفتار ایالات متحده وجود دارند که دقیقاً چنین عمل کرده است.همان طور که ریچارد مدهرست۱۲ روزنامه‌نگار  پژوهشگر ماه گذشته فاش کرد، داوید مندوزا هرارته۱۳ از اسپانیا به آمریکا مسترد شد، در حالی که وعده داده شده بود که وی محکومیت خود را دراسپانیا بگذراند. دادگاه‌های اسپانیا این را به عنوان یک شرط اجباری در نظر گرفتند.

مدهرست نوشت: «اسناد طبقه‌بندی شده، تضمین‌های دیپلماتیک سفارت آمریکا در مادرید و نحوۀ نقض شرایط استرداد توسط ایالات متحده را نشان می‌دهند. اسناد دادگاه نشان می‌دهند که ایالات متحده چندین بار درخواست انتقال او به اسپانیا را رد کرده است.»

قضات دیوان عالی – که از پروندۀ مندوزا و دوگانگی همیشگی واشنگتن آگاه بودند- می گویند «تضمین» یعنی «در حق جولیان آسانژ رفتار وحشیانه انجام نشود، یعنی تعهدی جدی که یک دولت نسبت به دولتی دیگر دارد». اگر دفعات مکرری را که ایالات متحدۀ درنده‌خو «تعهدات جدی» خود را در قبال سایر دولت‌ها زیر پا گذاشته است، فهرست کنیم، از جمله معاهداتی که خیلی راحت پاره می‌شوند و جنگ‌های داخلی که به راه می‌افتند،این مقاله بی‌پایان می‌شود. این شیوۀ حکومت آمریکا بر جهان است، شیوه‌ای که پیش از آن بریتانیا داشت: شیوه اعمال قدرت امپریالیستی، چنانچه تاریخ به ما می‌آموزد.

جولیان آسانژ این دروغ و دوگانگی نهادینه شده را فاش کرد و با انجام این کار، شاید درعالم روزنامه‌نگاری مدرن،بزرگ‌ترین خدمت را به مردم جهان کرد.

خود جولیان اکنون بیش از یک دهه زندانی دولت‌های دروغگو بوده است. در طول این سال‌های طولانی، من در بسیاری از دادگاه‌ها حضور داشته‌ام، زیرا ایالات متحده به دنبال دستکاری قانون برای ساکت کردن او و ویکی لیکس بوده است.

زمانی که در سفارت کوچک اکوادور، من و او مجبور شدیم خودمان را به دیواری ببندیم لحظۀ عجیب و غریبی فرارسید، هر کدام دفترچۀیادداشتی داشتیم که از آن طریق با هم حرف می‌زدیم و مراقب بودیم از آنچه برای یکدیگر نوشته بودیم از دوربین‌های جاسوسی که در همه جا وجود داشتند محافظت کنیم- همان‌طور که اکنون می‌دانیم این دوربین‌ها توسط یک نمایندگی سی‌آی‌ای، سرسخت ترین سازمان جنایتکار جهان، نصب شده بودند.

این موضوع مرا به نقل قولی که در بالای این مقاله است می کشاند: «بیایید اگر شهامتش را داریم به خودمان نگاه کنیم تا ببینیم چه بر سرمان می‌آید.»

ژان پل سارتر این عبارت را در پیشگفتار خود بر کتاب «دوزخیان روی زمین» اثر فرانتس فانون نوشت، بررسی کلاسیکی در مورد چگونگی استعمار، اغوا و اجبار، و آدم‌های ضعیف‌النفس بله قربان‌گویی که دستورات قدرتمندان را اجرا می‌کنند. 

چه کسی از ما حاضر است در برابر آدم‌ربایی قضایی آسانژ، این حماسه بازی مسخره، بایستد، به جای آن که تماشاچی صرف باشد؟ آنچه در معرض خطر است، هم جان یک انسان شجاع است و، هم چنانچه ساکت بمانیم،شکست عقل و خرد و حس تشخیص حق و باطل است: در واقع انسانیت ما.

1. Asperger’s Syndrome نوعی اوتیسم 2. Belmarsh 3. James Lewis , Q C,

4. Old Bailey 5. IVY League مجموعه دانشگاه‌های خصوصی و معروف آمریکا 

6. Lord Burnett 7. Sir Alan Duncan 8. Vanessa Baraitser

9. Lord Justice Timothy Holyrode 10. Orwellian SAMS(Special Administrative Measures)

11. ADX Florence 12. Richard Medhurst

13. David Mendoza Herrarte

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: