به بهانهی اوکراین
مهدی گرایلو
… اما مگر میشود یک انقلاب را سی سال و بلکه بیشتر زنده نگاه داشت و پیوسته از تباهیِ یکسرهی آن در یک سامانهی قدرتِ گسترشِ افقی پرهیخت؟ فرض من بر این است که میشود، و نهتنها میشود بلکه بدون میانجیِ فعلیتِ جاودانهی ایمان به مطلقی که با انقلاب صادر میشود، هر اخلاقمندیِ ارزیابیِ کارکردهای قدرت، در واپسین سنجشْ عقلِ عملیِ بازشناسیِ قدرتِ اهریمن است؛ و هیچ اضطراری از جانب واقعیت بیرونی و هیچ ضرورتِ تاریخیای هرگز نمیتواند دلیل اخلاقیِ بسندهای برای تبرئهی سوژهای به دست دهد که زیر زورِ این ضرورت، برای شناختِ جهان و روندهای آن، فاهمهی جهانروای خِرَدِ ابزاریِ امنیت و منفعت ملی را یکباره و بیبازگشتْ جایگزین میانجیِ تمامیتبخشی چون شهود انقلاب و دانشِ حضوریِ حقیقتِ آن میکند …
به آقای گرایلو اکیداً توصیه می کنم نثر مقالات خود را ساده، روان و عرفی نمایند تا مورد استفادۀ افراد بیشتری قرار گیرد. هدف از نوشتن مقالات سیاسی، انتقال مفاهیم است نه به رخ کشیدن مهارت ادبی و یا ستیز با برخی سبک های ادبی دیگر. حیف است که به دلیل داشتن نثر نامآنوس، مقالات آقای گرایلو مورد بی اعتنایی قرار گیرد. این مشکلی است خود ایشان ایجاد کرده است. قطعا نه تنها قادر به رسیدن به هدفی که از این روش اتخاذ کرده نخواهد بود بلکه مفاهیم مطرح شده در مقالات ایشان نیز تحت الشعاع نثر نامآنوس ایشان قرار خواهد گرفت. لطفاً جوری بنویسید که بدون کسره و فتحه و ضمه و سکون قابل خواندن باشد. تقاضای زیادی نیست!