هیروشیما دوباره هرگز!: اتحاد ملی ائتلاف ضدجنگ، برگردان: آمادور نویدی
آمریکا تنها کشوری در جهانست که تاکنون بمب هسته ای بر روی مردم پرتاب کرده است… بسیاری از مردم براین باورند که بمباران هیروشیما و ناکازاکی جهت پایان دادن به جنگ جهانی دوم که در روزهای آخرین خود بود نبوده، بلکه برای شروع جنگ سرد بود تا به اتحاد جماهیر شوروی (سابق) و جهان نشان داده شود که آمریکا میتواند چه بلایی به سر هر کشوری بیاورد که جرئت مخالفت با آن را داشته باشد… بدون سرمایه گذاری پول و تلاشی که برای این سلاحهای کشتار جمعی گذاشته میشود، جهان ممکن است قادر باشد بتواند به گرمای کُره زمین، گرسنگی، فقر و غیره بپردازد. این امر میتواند جهان و ما را امنتر سازد. در سالهای اخیر، آمریکا بطور یکجانبه از پیمان نیروهای هسته ای میانبُرد(آی ان اف) خارج شده، و برنامه ۵/۱ تریلیون دلاری جهت نوسازی زرادخانه سلاحهای هسته ای خودرا شروع نموده، و ایجاد نیروی فضایی نظامی جدیدی را آغاز کرده است. به همین دلایل، اتحاد ملی ائتلاف ضدجنگ، خطر اصلی را جنگ هسته ای می بیند که از طرف آمریکا میآید، و براین باورست که ما در آمریکا وظیفه ای خاص نسبت به جهان داریم که با این خطر مخالفت کنیم.

هیروشیما دوباره هرگز!
نوشته: اتحاد ملی ائتلاف ضدجنگ
برگردان: آمادور نویدی
در روز ۶ اوت، ما بار دیگر یکی از وحشتناکترین رویدادهایی را بیاد می آوریم که تاریخ بشر تابحال بخود دیده است. در روز ۶ اوت سال ۱۹۴۵، آمریکا یک بمب اتمی بر روی شهر پرجمعیت و مسکونی هیروشیما پرتاب کرد. سه روز بعد، بازهم آمریکا دومین بمب هسته ای خودرا بر روی شهر ناکازاکی پرتاب کرد. حدود ۲۵۰ هزار نفر، از زن و مرد گرفته تا کودک محو و نابود شدند و بسیاری دیگر، بعد ها از زخمها، مسمویت و اشعه های سرطانی ناشی از بمبها جانشانرا از دست دادند. آمریکا تنها کشوری در جهانست که تاکنون بمب هسته ای بر روی مردم پرتاب کرده است.
دلیل آمریکا جهت استفاده از این این اقدام بربرمنشانه، تسریع پایان دادن به جنگ جهانی دوم ذکر شده است. اما بسیاری از مورخان براین عقیده اند که ژاپن قبل از پرتاب بمبها آماده تسلیم شده بود، مخصوصا زمانیکه اتحاد جماهیر شوروی (سابق) وارد جنگ علیه ژاپن شده بود و نیروهایش را به منچوری انتقال داده بود. آلمان نیز قبلا تسلیم شده، و ژاپن تنها مانده بود. در آنزمان، برخی ها استدلال میکردند که بمبها باید در خلیج توکیو در آب انداخته شود، جایی که آسیب بسیار کمتری ببار می آورد و رهبران ژاپن میتوانستند قدرت مخرب آنرا ببینند، اما آمریکا تصمیم گرفته شده بود که بمبها را در هیروشیما و ناکازاکی پرتاب کنند. برای آمریکاییها یکبار بمباران کافی نبود، باید دوبار اینکار را میکردند.
بسیاری از مردم براین باورند که بمباران هیروشیما و ناکازاکی جهت پایان دادن به جنگ جهانی دوم که در روزهای آخرین خود بود نبوده، بلکه برای شروع جنگ سرد بود تا به اتحاد جماهیر شوروی (سابق) و جهان نشان داده شود که آمریکا میتواند چه بلایی به سر هر کشوری بیاورد که جرئت مخالفت با آن را داشته باشد.
تعجبی ندارد پرسیده شود که آیا پرتاب بمب بر روی مردم غیرسفیدپوست نقشی داشته است؟ آیا جان ژاپنی ها برای دولت سفیدپوست برتریطلب آمریکا، که در طول جنگ جهانی دوم ارتش جداگانه ای حفظ کرده بود، کم ارزشتر بود؟ گذشته از همه اینها، افراد ژاپنیتبار، ازجمله شهروندان آمریکایی در اردوگاههای بازداشتیها(کار اجباری) در آمریکا محصور شده بودند، درحالیکه با افراد آلمانیتبار به این شکل برخورد نشد.
آمریکا جهت استفاده از سلاحهای هسته ای در جنگ کُره نیز ملاحظات جدی داشت. آمریکا در واقع، بمب افکنهای ب ۲۹(B29) بکار گرفته در پرتاب بمب بر روی ژاپن را همراه با بمبهای هسته ای و هسته های شکافتنی مورد نیاز کارکرد آنها را به تأسیسات نظامی اوکیناوا ارسال داشته بود. این آمادگی آمریکا جهت استفاده احتمالی از سلاحهای هسته ای در جنگ با کُره بود. پرزیدنت ترومن در یک کنفرانس خبری در نوامبر ۱۹۵۰ گفت که از هر اقدامیکه مورد نیاز پیروزی در جنگ با کُره باشد، ازجمله از سلاحهای هسته ای استفاده میکند. ژنرال داگلاس مک آرتور، که «فرمانده عالی» نیروهای تحت رهبری آمریکا در جنگ با کُره بود، با ترومن درباره کاربرد سلاحهای هسته ای مخالف بود. در نتیجه، ترومن مک آرتور را اخراج کرد و ژنرال ماتیو ریجگوی را جایگزین وی نمود، کسیکه به او «اختیار تام» استفاده از بمبها در صورت احساس نیاز داده شده بود.
مشکلی که دولت آمریکا در استفاده از بمب اتمی در جنگ کُره داشت دو قسم بود. اولین مشکل این بود که عموم آمریکاییها و مطمئنا مردم جهان پس از دیدن آثار بمباران هیروشیما و ناکازاکی وحشتزده شده بودند. بیشتر اعتبار این وحشت ناشی از کتاب هیروشیما، نوشته جان هیرشی بود که کُل کتاب در مجله نیویورکر در سال ۱۹۴۹ منتشر شده بود. این کتاب تخریب و ویرانی ناشی از بمبهای هسته ای را توضیح میداد و همچنین داستان ۶ بازمانده از بمباران را بازگو میکرد. این امر منجر به زمینه خوبی جهت مخالفت با سلاحهای هسته ای شد. دومین مشکل برای دولت آمریکا این بود که در سال ۱۹۴۹، اتحاد جماهیر شوروی (سابق)، اولین آزمایشات بمب اتمی خودرا انجام داد، و ارزیابی این بود که بزودی آنها یک سلاح قابل اعمال خواهند داشت. اگرچه سلاحهای هسته ای آمریکا در جنگ کُره بکار گرفته نشد، اما ارتش آمریکا چندین تست آزمایشی با بمب افکن های ب ۲۹(B29) خود داشت، که بمبهای متعارف و معمولی را حمل میکردند.

آمریکا برخلاف جنگ جهانی دوم، پیوسته نخواسته است که جنگ کُره پایان یابد. از نظر دولت آمریکا، این جنگ هنوز ادامه دارد و آمریکاییها هنوز خیال پیروزی دارند. پرسنل زیاد آمریکایی در کُره در مرز با شمال حضور دارند، و سالانه «بازیهای جنگی» انجام میدهند، که بسیاری این تمرینات را جهت تجاوز به جمهوری دمکراتیک خلق کره(دی پی آر ک)، همچنین شناخته شده به کُره شمالی درنظر میگیرند. این «بازیهای جنگی»، معمولا شامل سناریوهایی است که در آن آمریکا سلاحهای هسته ای را علیه جمهوری دمکراتیک خلق کره بکار میگیرد. آمریکا در سالهای اخیر، بقصد تحریک آمیزی بمب افکن هایی با قابلیت حمل سلاحهای هسته ای را تا ۷۵ مایلی مرزهای جمهوری دمکراتیک خلق کره ارسال کرده است. بااینحال، در منطق وارونه امپریالیسم آمریکا و رسانه های کورپوراتی آن، این «بازیهای جنگی»، و پرسنل آمریکایی در مرز کُره، یا پروازهایی با قابلیت هستهای تحریکآمیز نیستند، بلکه این برنامه هسته ای دفاعی واضح جمهوری دمکراتیک خلق کُره تحریک آمیزست.
بمبباران هیروشیما و ناکازاکی مسابقه تسلیحات هسته ای را آغاز نمود که منجر به واقعیت امروز شد، جایی که امکانپذیر شده است تا کًل جمعیت جهان را چندین بار بکشد و محو سازد. این سلاح هسته ای باصطلاح قرارست که ما را امن تر سازد.
اما مسابقه تسلیحات هسته ای همواره یکطرفه یوده است، زیراکه آمریکا سیستمهای جدید و پیشرفته تری میسازد، و بعد، اتحاد جماهیر شوروی(سابق)، و بعدها چین اقدامات مشابهی جهت دستیابی به برابری انجام میدهد. پس از توسعه بمب اتم، آمریکا بمب هیدروژنی قویتری ساخته است، سپس شوروی ها همینکار را کردند. آمریکا بعد سیستم حمل انتقال موشک و موشکهای چندین کلاهک دار، زیردریایی های هسته ای، و غیره را ساخت و سپس دیگران جهت کسب برابری تقلا کردند. و اکنون آمریکا اعلام کرده است که یک نیروی فضایی توسعه میدهد، بنابراین، سایر کشورها احساس میکنند نیاز دارند که راهی بیابند تا مقابله کنند یا همانکار را انجام دهند. بدون سرمایه گذاری پول و تلاشی که برای این سلاحهای کشتار جمعی گذاشته میشود، جهان ممکن است قادر باشد بتواند به گرمای کُره زمین، گرسنگی، فقر و غیره بپردازد. این امر میتواند جهان و ما را امنتر سازد.
در سالهای اخیر، آمریکا بطور یکجانبه از پیمان نیروهای هسته ای میانبُرد(آی ان اف) خارج شده، و برنامه ۵/۱ تریلیون دلاری جهت نوسازی زرادخانه سلاحهای هسته ای خودرا شروع نموده، و ایجاد نیروی فضایی نظامی جدیدی را آغاز کرده است.
به همین دلایل، اتحاد ملی ائتلاف ضدجنگ، خطر اصلی را جنگ هسته ای می بیند که از طرف آمریکا میآید، و براین باورست که ما در آمریکا وظیفه ای خاص نسبت به جهان داریم که با این خطر مخالفت کنیم.
با شروع از آمریکا تسلیحات هسته ای ممنوع!
هیروشیما و ناکازاکی را بیاد بیاورید!
برگردانده شده از:
(The United National AntiWar Coalition (UNAC
رفیقی موشکاف تماس گرفته و بر این جمله «« انسانیت را نمیتوان از بین برد ولی میتوان طبقه زالوصفتان را گذاشت خود خود را با بمب اتمی و هیدروژنی نابود سازند.»». ایراد گرفته است. و بیان داشته:
شما با گفته خود همه را نخود یک آش میدانید بجز طبقه کارگر!
باید با کمال پوزش بگویم، این گناه من نیست. این راهی است که آب روان است تا در پست ترین نقطه جمع گردد.
امروز در اخبار شبکه یک در باره قالیهایی که نقشه ها و هنر بافت آن در ایران ۲۵۰۰ سال قدمت دارند در هندوستان بنام فرش ایرانی بافیده میشوند و در بازار جهانی بفروش!
پسا پژوهش های سمچ خبرنگاران مساله مانند روز روشن میشود که از راس اول مملکت تا تحتانی ترین اجرا کننده اوامر آنها در سودبری از آن دخیلیند. آنهم بسیار ساده از طریق بانک های خصوصی و در دست داشتن صادرات به کشورهای همجوار و سپس سوءاستفاده از نیروی کار ارزان افغانستان و پاکستان تولیداتی که بنام نامی صادرات مواد خام آن به این کشورها صادر شده و صدها جایزه مالی بابت شرکت در صادرات گرفتهاند این فرش ها را در آمریکا بفروش میرسانند «علی البرکت الله» سیصد میلیون دلار ارز برای آقازادگان محصل در آمریکای شمالی آنهم در یک مدت کوتاه!!
تنها و تنها کسانیکه قربانی و بازنده این عمل شنیع رسمی و قانونی تاکنونی گردیده اند در درجه اول زنان کارگر و سپس مردان کارگر میباشند که بهیچ وجه حتی در خواب نمیتوانند رؤیای عضویت در چنین باندی را حتی در خواب بخود اجازه دهند.
باز هم امروز در سیمانیوز در پیامک رسان تلگرام گزارشی در باره ثروت بیل گیتس و خانم پژوهش گر معروف چینی «خانم خفاشی»که مردم دنیارا هشدار میدهد که کرونا هنوز زمان شروعش را طی نکرده است وباید بمدت پنج سال با آن مبارزه کرد و روز بروز خطرناک تر میشود را به چشم بیندگان فروکرد.{Top Chinese Virologist Known as „Bat Woman“ Warns New COVID Variants will keep Emerging}
اینجا هم دست غیر کارگران در کار است. نگاهی به برنامههای رسانه ای ایران بیاندازید که کرونا چگونه میشکد و جوانان را پَرپَر میکند! با وجود این سیاستی دنبال میگردد که بجای دوهفته قرنطینه صددرصدی و گند زدایی یکبار، با بستن مرزها برای دوهفته مانند چین آنرا برای همیشه نابود کنند، دایما بمردم هشدار میدهند که مواظب باشید و خندان با آنها بر سر به کرونا شانسی ندادن خش و بش میکنند. و مافیای واردات و مافیای داروخانهای… همگی در کارند و میلیارد ها تومان در آمد میکنند.
باز هم طبق سیمانیوز دیروز در تلویزیون کانال یک ایران مساله آب در پشت سد ها و تقسیم کُره های کوچک چهل گرمی پلی اتیلن روی آب {تو بخوان توپهای پلاستیکی یا استروپو-یی} که از تبخیر هفتاد درصدی آبِ پشت سد ها جلوگیری میکندگزارش داده است که معادل کسری آب امسال ایران است!
(هر ۱۶عددیک دلار) که بسیار ارزانتر از نوع خارجی آن از کالیفرنیا که شخصی ایرانی آنرا میسازد و ایده آن را به دانش بنیانان فرا داده است.
سپس اجرا کننده گزارش از مسولین دولتی پرسش مینماید که چرا نمیگذارید اینکار را بکنند؟
پاسخ میدهد: «به چه کسی ارتباط دارد و خودمان انجام میدهیم. که باگذشت سالها از انجام آن خود داری کردهاند. ««خوزستان و اصفهان را بشدت به خشکی رودخانه ها محکوم کرده اند»»
سپس اجرا کننده برنامه از نماینده بخش خصوصی پرسش میکند که چکار باید کرد تا بخش خصوصی در این راه سرمایه گذاری کند؟ پاسخ میدهد: «سود تضمین شده» به اضافه حق فروش آب طبق «مقدار و بها»ی آن، درست خواندید طبق دلخواه سرمایداران!!
آری سرمایداران لباس خوب و براندازه ای برایمان دوخته اند.
وقتی که آدمی این اقدامات بخش خصوصی بخصوص در مورد آب در ایران که در بولیوی هم توسط سرمایداران، خصوصی سازی شد و به «انقلاب آب» منجر گردید و سبب شد سرمایداران آنرا سریعا پس گرفتند و سپس فیلمی هم بنام «آب» در باره این خصوصی سازی و انقلاب آب نشان دادند، به قوانین امپریالیستی که لنین تالیف کرده است ایمان می آورید.
بگذار باشند افرادی که مرا مقدس ساز، دگم، ا ُمُل… بنامند. لنین از قوانین برشمرده اش نتیجه میگیرد که ««امپریالیسم از ابتدا تا آخرین روز حیات خود استعمارگر باقی میماند»» زیرا ««استعمار»» رگ حیاتی وی میباشد! هیچ قانون امپریالیستی (انحصارهای تراست های بانکی) مانند «گلوبالیزاسیون» یعنی قوانین «جهان وطنی سرمایگذاری و تولید» را نمی یابید که با بازی با اهرم هایی چون سود سرمایه(بهره بانکی) ، بهای ارز، بهای انرژی و دارو، اغذیه، آب و هوا و اهرم های داروهای هسته ای … که به غصب و تصرف سرزمین های دیگران ختم میگردد نباشد.
حال خود قضاوت کنید آیا در جهان حتی یک کارگر میتوانید پیدا کنید که تخیل چنین کرداری را بخود راه دهد!
با تمام احترامی که برای این رفیق قائلم با وجودیکه مرا مقدس ساز «لنینی» خطاب کرده است، باید گفت من و شما رفیق میتوانیم از این کارها انجام دهیم ولی کارگری در ایران که اگر یک روز بی کار بماند برایر گرسنگی کشیدن کل خانواده در آنروز است؛
بدین خاطر بخوبی دریافته اند که این کارها را بایستی به مگسان دور شیرینی و دلقکان خوش رقص سرمایداران واگذار کنند.
لایکلایک
سپاس بیکران برای کاری پر بها. این شکاف مدتهاست که بایستی پر میشد. حتی از همان سالهای اولیه پسا پرتاپ دوبمب در ژاپن!
بسیار کار بجایی است. منتها رفیق این سازمان ضد جنگ The United National AntiWar Coalition (UNAC) از کجا میداند که من هم بدنبال دنیای چند قطبی هستم.
ما کمونیست ها و خود آمادر نویدی رفیق عزیزم هم خواهان جهانی بدون قطب یعنی جهانی متعلق به همه کارکنان اجتماعات مختلف و مکان های جغرافیایی مختلف هستیم. البته این راه پر نشیب و فراز است. نمیتوان ناگهان برای این منظور فرمان همه کمونیست شویم را داد.
با وجودیکه این کار را نمیتوان کرد، ولی باید بصورت جدی از تبلیغ و ترویج ««جهان چند قطبی میتواند بوجود آید»» دست برداشت، زیرا واقعیتی تلخ است که حد اقل هفتاد سال تعویض سرکردگی امپریالیسم از انگلیس به آمریکا به طول انجامید، زیرا در دوران سرمایداری آنهم در بالاترین موقعیت تکاملی خود که بیش از صدسال است که بگندیدگی خود رسیده است، بدون انقلاب نوع اکتبری فقط میتواند تعویض سرکردگی امپریالیستی به امپریالیست سرکرده دیگری صورت پذیرد. که بار دیگر نسل های زیادی را به تحمل مشقات بسا وحشتناک تر خواهد کشانید. حتی اگر از طرق غیر آمریکایی(کودتا، تجاوز و غصب سرزمین، دزدی، شستشوی مغزی…) شروع به ابرقدرتی شدن کرده باشد.
این قانون در وحله اول- تکامل تولید و اقتصاد است که خود راه خود را در میان طبقات باز مینماید و سیاستش را با انقلاب بر کرسی مینشاند و هرگز هیچ فرماندهی این تکامل را در تولید و اثرات فرهنگی آنرا جلودار نخواهد شد. میتواند فراز و نشیب هایی بوجود آید ولی رسیدن به اجتماعات بدون قطبی ناگذیر است.
ما اگر این فاکتور را در محاسبات خود مراعات ننماییم، توسط نیروی سومی که دقیقا مقام امروزی ام.آمریکا را بازور اسلحه و نه پول تریلیاردی نگاشته شده در دفاتر دولت ها و بانکها و نه محاسبات و تفکر های بلند پروازانه و نیات خوب یا غیر خوب اشغال میکند، به انقیادی بدتر محکوم میشویم که روزهای کنونی را باید آرزو کنیم.
من آرزویم آنست که طبقه کارگر کشورهای مختلف بتوانند در کشوری انقلاب اکتبر دیگری برپا کنند و یا حد اقل پس از جلوس امپریالیسم جدید تا انسجام قدرت بتوانند دست و پای وی را در پوست گردو گذاشته و وی را عقب برانند تا کلیه دیگر کشورهای غرب و شرق را متحدا برعلیه این نو سرکرده امپریالیسم تجهیز کنند! همانکاریکه لنین در زمان کائوتسکی که بتازگی مرتد شده بود، نمود! و توانست نشان دهد که جهان را میتوان به نحوه کارگران اداره کرد و پایه های اینترناسیونال سوم که سپس نامش را بخاطر شرطِ اتحاد آمریکا انگلیس… جهت افتتاح جبهه دوم برعلیه فاشیسم هیتلری بود به کمینترین تعویض نمودند.
این گروه ادعا داردبا بمب اتمی میتوان «« کًل جمعیت جهان را چندین بار بکشد و محو سازد.»»
رفیق در بدترین حالت هم نمیتوان مردم جهان را حتی یک بار بکشتن داد آنهم در پهنه زمانه چند روزه!
زیرا در همان اوان جنگ خود خود را ترمز میکند. بعد از دو یا چهار بار رد و بدل کردنهای موشکی هیچ فرمانبری از فرماندهی فرمان نخواهد برد حتی اگر بخواهد. حتی اگر از طریق هوش مصنوعی برنامه ریزی شده باشد، همه دستگاهها و ماشین ها، انتقال انرژی … از کار می افتند.
اتفاقاً انسانهای گلخانه ای «تی تیش مامانی ها یا از ما بهتران» از اولین قربانیان میباشند. چه آنهایی که در بونکرهای خود پنهان میگردند و زمانی مجبور به خروج میگردند و چه در خانه و یا درراه بندان ها گیر کرده اند.
آمریکایی ها در همان اوان پسا جنگی در هالیوود فیلمی درست کرد بودند بنام «برادر در ساحل» که انسانیت (از مابهتران) به استرالیا کوچ کرده بود و هریک یک قرص سیانور همراه داشت تا با اولین باران اتمی خود را از رنج زنده بودن رها سازند!
تنها فرزندان رنج و زحمت در میان کوهها و دره ها میتوانند زنده بمانند و زنده خواهندماند، زیرا رنج کشیدن دایمی آنها تغییر چندانی نخواهد کرد و در ابتداء به همان شیوه «لعنتی های کره خاکی» بتکاپوی تا تو نانی بکف آری و بغفلت مخوری ادامه خواهند داد با یک تفاوت که این بار «نه دهند شیر ژیان را بکس» .
بیخود نبود که کارگران در سطر اول سرود «اینترناسیونال» از داغ لعنت خوردگان نام برده اند! که با دستان خود گیرند آزادی در پیکارهای بی امان! این است که آنان مانند همیشه همچون سنگ زیرین آسیاب به گردیدن خود ادامه خواهند داد…
آری رفیق انسانیت را نمیتوان از بین برد ولی میتوان طبقه زالوصفتان را گذاشت خود خود را با بمب اتمی و هیدروژنی نابود سازند.
لایکلایک