هم برجام و هم قرارداد ۲۵ ساله – سیامک طاهری

هم برجام و هم قرارداد ۲۵ ساله
سیامک طاهری
دانش و امید، شماره ۶، تیر ۱۴۰۰
سپهر سیاسی ایران نشانههایی از روز های پر تب وتابی را از خود بروز میدهد.انتخابات و مذاکرات برجام به دنبال جدلهای ناشی از امضای تفاهمنامه با چین،انفجارهای متعدد در سایت هستهای نطنز و نیز ترور آقای فخریزاده نشانههایی از اوضاعی دیگر در ایران میدهند. تا کنون آقایان مجید عباسی، مصطفی احمدی روشن،مسعود علی محمدی،داریوش رضایینژاد، فخریزاده و رضا قشقاییفر،در این ترور ها جان خود را از دست دادهاند و آقای فریدون عباسی از تروری دیگر جان سالم بدر برده است. دستکم پنج انفجار هم در مراکز هستهای ایران رخ داده است. مقامات امنیتی کشور در تمام موارد فوق نه تنها موفق به ریشهکنی این ترورها نشدهاند،بلکه تا کنون حتی موفق به دستگیر کردن یکی از تروریستها نیز نشدهاند. بیگمان این حوادث موجب نگرانی عمیقی برای آینده کشور است. توضیحات ضدونقیض آنان نیز نه تنها به آرام کردن تشویشهای به وجود آمده در اذهان عمومی نیانجامیده، بلکه بر آنها دامن زدهاند.
نگرانی از نفوذ عوامل ضد ایرانی در حکومت مهمترین مسئلهای است که حکومتگران از هر جناح و گروهی باید به آن بپردازند. وقتی بخش بزرگی از نیروی امنیتی کشور صرف حجاب خانمها و فاق شلوار و موی سر جوانان میشود، وقتی یک حرکت ساده اعتراضی مانند بر سر چوب کردن روسری به معضلی اجتماعی تبدیل میشود که نیروهای امنیتی و قضایی کشور را به شکل گستردهای مشغول میکند، آیا نباید منتظر بود که جاسوسان در جای جای کشور نفوذ کنند؟ جنگ زرگری جناحها نیز از دیگر معضلاتی است که امنیت ملی ما را تهدید میکند و زمینه را برای نفوذ عناصر ضد ایرانی در درون و پیرامون حاکمیت هموار میکند و گسترش میدهد. منطق وعقل به ما میگوید اگر مخالفان ایران بخواهند دو جاسوس در ایران نفوذ بدهند،باید یکی را در این جناح و دیگری را در جناح دیگر قرار دهند. محمود عباسزاده مشکینی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در این باره به درستی چنین میگوید: «باید مراقب حُفرههای اطلاعاتی، امنیتی و حفاظتی بود؛ به گونهای که از این حفرهها منافع ملی ما تهدید نشود. … نفوذ جناح و تبار نمیشناسد و ممکن است با هر رنگ و بویی وارد شود.»
براین سخن درست، باید این نکته را نیز افزود که،آنانی که خود را اپوزیسیون ایرانی مینامند نیز از این خطر نه تنها مستثنی نیستند، بلکه بیش از حکومتگران در خطر آن قرار دارند. هرگز نباید فراموش کرد که ما در ایران و برای ایران مبارزه میکنیم نه علیه ایران!
آن چه که زمینهساز و آمادهکننده بستر چنین نفوذی است در گیریهای جناحیای است که بر بستر قدرت طلبی شکل میگیرند. (صرفنظر از این که ریشه این قدرتطلبی در منافع گروهی و فردی و یا طبقاتی است.) جنگ بیفرجامی که نه تنها پیروزیای در پی ندارد، بلکه شکست اصلی را متوجه مردم ایران میکند. واقعیت این است که در مهمترین راستاها تفاوت بنیادینی بین دو جناح وجود ندارد. سخن بر سر پایان دادن مصنوعی به اختلافنظرها نیست، برعکس ایجاد زمینه درست و سالم برای بحثهای گسترده در میان دیدگاههای جناحهای حکومتگران و همینطور گروههای گوناگون مردم در مورد مسائل متنوع کشور نیازی غیرقابل صرفنظر کردن است.با فحاشی و تمسخر آمریکا و یا رجزخوانی نمیتوان با امپریالیسم مبارزه کرد. همانگونه که با عشوهگری برای آمریکا نمیتوان خوی تجاوزگر آن را رام کرد.راه این مبارزه در درجه نخست ساختن یک اقتصاد قوی و بینیاز شدن از امپریالیسم است.
سخن بر سر مسائل حائز اهمیتی همانند مسائل سیاست خارجی، خصوصیسازی،الغای عملی اصول مترقی قانون اساسی همچون اصول 43 و44 آن است.
در سیاست خارجی نیز هم اکنون با چنین موارد اساسیای مواجهایم.یعنی قرارداد برجام و تفاهم نامه ایران و چین. در هر دو مورد جناحهای کشور به گونهای به جان یکدیگر افتادند که کمتر آگاهیای را برای ملت به ارمغان نیاورد و این تصور را ایجاد کرد که بر زمین زدن حریف و دستیابی به قدرت بیشتر، مهمتر از هر مصلحت ملی است. برونداد این جدلهای بچگانه تا کنون چیزی نبوده است جز «چینستیزی» و «غربستیزی» بیمنطق و سادهلوحانه و انزجار مردم.
البته این که هر قرارداد خارجی باید با دقت و موشکافی مورد باز بینی و نقد قرار گیرد، گفتهای به غایت درست و بجا است. اما این سخن درست نباید دستاویز و بهانهای برای تسویه حساب های شخصی و یا پروپاگاندهای گروهی قرار گیرد.
به باور و داوری این نگارنده، با همه انتقادهایی که به برجام وارد بوده و هست،از جمله در نظر نگرفتن این نکته که هیچ مجازات و آلترناتیوی برای نقضکنندگان غربی برجام در نظر گرفته نشده است و مجازات ها ی تعیین شده یک سویه و علیه ایران است؛ و با وجود آن که بخشی از حق حاکمیت ایران در نتیجه این قرارداد از دست میرود، اما به علت سیاستهای غلط اقتصادی و سیاسیای که طی سالیان، و بهخصوص پس از جنگ، در کشور جاری و ساری بوده است، هیچ جایگزینی برای این قرارداد وجود ندارد. آنان که با این قرارداد مخالفت میکنند باید پاسخ دهند که چه جایگزینی برای آن تصور میکنند. و آنان که از آن حمایت میکنند، پاسخ این پرسش درست را به مردم ایران بدهکارند که آیا گره زدن سرنوشت کشور به مذاکرات هستهای امری درست و بجا است؟ آیا به فرض اجرای درست و تمام برجام (امری که تقریبا محال است) همه مشکلات کشور حل میشود؟آیا پیش از تحریمها مشکلات عدیده دیگر گریبان کشور را نگرفته بود؟ در صورت آزاد شدن فروش نفت،با توجه به این که دوران استفاده از انرژیهای فسیلی در حال اتمام است، برای آینده کشور چه چارهای اندیشیدهاند؟ کدام برنامه را برای رهایی از فقر فرا گیر و گسترده در سر میپرورانند؟ برا ی حل مشکل جادههای فرسوده، خطوط قدیمی راه آهن، شبکه کهنه شده برق و آبرسانی با پرت بسیار بالا با کشاورزی سنتی، چه در سر دارند؟ برای مشکلات مردم از قبیل آموزش و پرورش و بهداشت و درمان همگانی و حمل و نقل عمومی؛ برای اوقات فراغت جوانان؛معضل بازنشستگان و هفت دهک زیر خط فقر و…و سرانجام برای گسل عظیم طبقاتی چه راهکاری را ارائه میکنند؟
از سوی دیگر مخالفان تفاهمنامه با چین باید جوابگوی این سؤالات باشند که در حالی که تا همین چندی پیش که فریاد «ایزوله بودن ایران و لزوم ارتباط با دنیا و جامعه بشری»شان گوش فلک را کر کرده بود، چرا با این تفاهمنامه،این چنین بیمنطق برخورد کردند؟ آیا میتوان با دنیا و جامعه بشری ارتباط داشت، ولی دومین و به عبارتی دیگر اولین قدرت جهانی را از این امر مستثنی دانست؟ آیا میتوان به طرفهای غربی با آن کارنامه سیاهشان در ایران،افغانستان، عراق، سوریه، لیبی، یمن، فلسطین و… ویتنام و کامبوج،آفریقای جنوبی و موزامبیک و کنگو و آنگولا و سرتاسر آمریکای لاتین و…اعتمادی کورکورانه داشت، ولی نسبت به قدرت نوظهور چین که به صرف تبلیغات ترامپیستها و بایدنیستها نه تنها ابراز شک کرد، بلکه با پیش فرض و یقینی مذهبیگونه آن را چپاولگر و غارتگر و…دانست و تفاهمنامهای غیرالزامآور با این کشور را با قرارداد ترکمنچای مقایسه کرد؟
آیا نباید در هر دو سوی این جدلها رد پای اسرائیل و آمریکا و… را جستجو کرد؟ آیا با دنبال کردن این رد پاها نمیتوان به رد ترورهای هستهای دست یافت.
اشتباه نشود! منظور به هیچوجه بگیر و ببندهای تازه نیست،برعکس افراط در استفاده از این شیوهها، یکی از دلایل اصلی به وجود آمدن وضعیت نابهسامان امروزی است.
وقتی که به هر اندیشه سیاسی و اعتقادی و مذهبی و دگراندیشی، مارک جاسوسی زده میشود، آنگاه جاسوسان واقعی خود را در پشت نقاب قلابی و دروغین «جاسوس ستیزی» و «آمریکا ستیزی» و چین ستیزی – و در گذشتهای دورتر شوروی ستیزی – مخفی کرده و میکنند و به آسانی در همه ارکان حکومتی رخنه میکنند.این چنین است که مسئولان امنیتی کشور تا کنون هیچ یک از ترورکنندگان هستهای و نیز جاسوسانی را که اسرار هستهای را به بیرون مرزها بردهاند، نتوانستهاند دستگیر کنند و در عوض انبوه معترضانی از میان جوانان عصیانزده سر خورده از هزاران کمبود،زندانها ی کشور را پر کردهاند.
مردم ما در کنار بیاعتمادی گسترده به حکومتگران،تشنه دانستن هستند. باید امکان یک گفتگوی ملی برای همگان با هر نوع اندیشه و دین و مسلکی به طور یکسان فراهم گردد.
میتوان با نظام جمهوری اسلامی مخالف بود، اما نمیتوان به این دلیل به دامان بیگانه پناه برد. نمیتوان با تحریم ها که تمامی اقشار مردم ایران و تمامی آینده ایران را هدف قرار داده است مخالف نبود.
هشیار باشیم! هم حکومتگران و هممدعیان اپوزیسیون، باید این نکته را در نظر داشته باشند که سطح و انواع درگیریها نباید به اندازه و شکلی درآید که کیان ایران مورد تهدید واقع شود..
سلام. ضمن همدلی با بسیاری از مطالب مقاله، لطفا منبع موثق برای این ادعا عرضه کنید که اولین اینترنت و…
کاش نام رزا لوکزامبورگ به هویت خودشان آغشته نمی کردند. به نام رزا لوکزامبورک و به کام امپریالیسم!
آقای لوسوردو «لیلی بالاخره مرد بود یا زن»؟ لسوردو محصول تفکر روشنفکران طبقات میانی، بیشتر مرفه جامعه «کمونیست» های اروپایی…
دنیا را سرمایه داران امپریالیست و هار شده “ سرمایه دار چیزی جز سرمایه شخصیت یافته نیست.“ – کارل مارکس…
دروغ وجنایت! زمانی که این واکسن در ایران مجوز „ًاضطراری“ تزریق به کودکان را گرفت از فاز دوم آزمایشهای بالینیاش…