سیر تکاملی طبقه کارگر: مارکس و انگلس – آمادور نویدی

از تمام طبقاتیکه امروز رود در رو با بورژوازی می ایستند، پرولتاریا به تنهایی یک طبقه واقعا انقلابیست. طبقات دیگر زوال می یابند وعاقبت در مواجهه با صنعت مدرن ناپدید میشوند؛ اما پرولتاریا محصول استثنایی ولاینفک آنست… تمام جنبشهای تاریخی قبلی جنبشهای اقلیت ها یا بنفع اقلیت ها بوده است. جنبش پرولتری جنبش خودآگاه، و مستقل اکثریت عظیم میباشد که بنفع اکثریت عظیم است. پرولتاریا، پائین ترین طبقه جامعه فعلی، بدون اینکه کُل اقشار بالای جامعه رسمی را در یک حرکت واحد متحد سازد، نمیتواند خودش را بحرکت در آورد، و بالا بکشد.
سیر تکاملی طبقه کارگر
نوشته: مارکس و انگلس
منبع: سایت مارکسیسم- لنینیسم امروز
برگردان: آمادور نویدی
از کلاسیکها: مارکس و انگلس درباره سیر تکاملی طبقه کارگر
از مانیفست کمونیست (۱۸۴۸)
پرولتاریا مراحل گوناگونی از سیر تکاملی را طی میکند و با پیدایش خود مبارزه اش را با بورژوازی شروع میکند. در ابتدا، مبارزه توسط کارگران منفرد انجام میگیرد، سپس در محل کار کارگران در یک کارخانه، بعدها توسط کارگران یک حرفه و صنف در یک محل علیه بورژوازی منفرد که آنها را مستقیما استثمار میکند. آنها حملات خودشانرا نه تنها علیه شرایط تولید بورژوازی، بلکه علیه ابزارهای تولید خودشان نشانه میگیرند، کالاهای وارداتی را که با کار آنها رقابت میکند نابود میسارند، ماشین آلات را خُرد و خمیر میکنند، کارخانه ها را آتش میزنند، و با زور بدنبال بازگرداندن موقعیتازبینرفته کارگر مزدبگیر قرون وسطایی هستند.
در این دوره، کارگرن هنوز یک توده غیرمنسجم پراکنده در سراسر کشور را تشکیل میدهند، که با رقابت متقابل از هم پاشیده شده اند. اگر در جایی آنها متحد شوند و یک جمع بهم پیوسته تر را تشکیل دهند، این هنوز از عواقب اتحاد و اشتراک منافع بهم پیوسته و فعال آنها نیست، بلکه از اتحاد و اشتراک منافع بورژوازی است، طبقه ایکه جهت دست یافتن به اهداف سیاسی خود مجبورست تمام پرولتاریا را بحرکت درآورد، که هنوز، برای مدتی، قادر به انجام این کارست.
بنابراین، در این مرحله پرولتاریا با دشمنان خود نمی جنگد، بلکه با دشمنان دشمن خود، بقایای سلطنت مطلقه، اربابان، بورژوازی غیرصنعتی، و خرده بورژوازی میجنگد. بنابراین، کُل جنبش تاریخی در دستان بورژوازی متمرکز شده است؛ و هر پیروزی بدست آمده، یک پیروزی برای بورژوازیست.
اما با توسعه و پیشرفت صنعت، پرولتاریا نه فقط از نظر تعداد افزایش مییابد، بلکه در توده های بزرگتری متمرکز شده، قدرتش رشد مییابد، و آن قدرت را بیشتر احساس میکند. به نسبت، در حالیکه ماشین آلات کل امتیازات کار را محو میکند، و تقریبا در همه جا دستمزدها را به همان سطح پائین کاهش میدهد، علایق و شرایط گوناگون زندگی درون صفوف پرولتاریا بیشتر و بیشتر مساوی میشود. رقابت فزاینده بین بورژوازی، و یحرانهای تجاری ناشی از آن، باعث میشود که دستمزد کارگران حتی بیشتر نوسان کند. پیشرفت روزافزون ماشین آلات، که با سرعت بیشتری در حال توسعه است، معیشت آنها را بیشتر و بیشتر متزلزل میکند؛ برخوردها بین کارگران منفرد و بورژوازی منفرد، بیشتر و بیشتر سرشت برخوردها بین دو طبقه بخود میگیرد. درنتیجه، کارگران شروع به ادغام کرده و اتحادیه های کارگری علیه بورژوازی را تشکیل میدهند؛ آنها با هم متحد میشوند تا نرخ دستمزدها را حفظ کنند؛ آنها انجمن ها و تجمعات دائمی پیدا میکنند تا تظاهرات گاه به گاه را قبلا تدارک ببینند. اینجا و آنجا، این رقابت به شورشهایی تبدیل میشود.
هر از گاهی کارگران پیروز میشوند، اما تنها برای یک مدت. در نتیجه، ثمره واقعی مبارزات آنها فوری نیست، بلکه در اتحاد و اتحادیه همیشه درحال گسترش کارگران است. این اتحاد و اتحادیه ها با ابزارهای ارتباطی بهبود یافته ای کمک میشوند که توسط صنایع مدرن ساخته شده، و آن مکانی که کارگران مناطق مختلف در ارتباط با یکدیگر هستند. تنها این ارتباط بود که جهت متمرکز کردن مبارزات بیشمار محلی، همه با یک سرنوشت، در یک مبارزه ملی بین طبقات ملزم بود. اما هر مبارزه طبقاتی یک مبارزه سیاسی است. و آن اتحادیه، جهت دستیابی به آنچه که بورژواهای قرون وسطی، با بزرگراه اسفبار خود، قرنها نیاز داشت و طول کشید، پرولتاریای مدرن، به لطف راه آهن، در طی چند سال به آن دست یافت.
این تشکیلات پرولتاریا به یک طبقه، و متعاقبا به یک حزب سیاسی، دائما دوباره توسط رقابت بین خود شکست غیرمنتظره میخورد. اما اگر دوباره قیام کند، قویتر، استوارتر، و قدرتمندتر میشود. با بهره جستن از تفرقه بین خود بورژوازی، بورژوازی را مجبور میسازد تا منافع منحصربفرد قانونی کارگران را برسمیت بشناسد. بنابراین، از لایحه قانونی ده ساعت کار در انگلیس حمایت شد.
رویهمرفته، برخورد بین طبقات جامعه کهنه از بسیاری جهات، روند سیرتکاملی پرولتاریا را بیشتر میکند. بورژوازی خودش را درگیر یک نبرد پایدار میبیند. در ابتدا با آریستوکراسی(اشرافیت)، سپس، با آن بخشهایی از خود بورژوازی، که منافع آنها با پیشرفت صنعت مخالف است و خصومت میورزد؛ و در تمام اوقات با بورژوازی کشورهای خارجی. در همه این نبردها، بورژوازی خودش را مجبور میبیند که برای کمک به پرولتاریا التماس کند و بنابراین، پرولتاریارا به صحنه سیاست بکشاند. خود بورژوازی بنابراین، عناصر سیاسی و دانش عمومی خود را در اختیار پرولتاریا میگذارد، بعبارت دیگر، پرولتاریا را جهت جنگ با بورژوازی مجهز به سلاح میکند.
علاوه براین، همانگونه که قبلا دیده ایم، کُل بخشهای طبقه حاکم، با پیشرفت صنعت، سریعا به پرولتاریا تبدیل میگردند، و یا حداقل در شرایط وجودی خود تهدید میشوند. این امر، همچنین به پرولتاریا عناصرتازه نفسی از روشنگری و پیشرفت ارائه میدهد.
درنهایت، در مواقعی که مبارزه طبقاتی به ساعت تعئین کننده نزدیک میشود، پیشرفت ازهم پاشیدگی که در درون طبقه حاکم در جریان است، در واقع درون کل طیف وسیعی از جامعه کهنه، چنان ماهیت خشن و خیره کننده ای بخود میگیرد، که بخش کوچکی از طبقه حاکم خودش را سرگردان و دستخوش طوفان میبیند، و به طبقه انقلابی میپیوندد، طبقه ای که آینده را در دستان خود میگیرد. درست همانگونه، که در دوره اولیه، بخشی از اشرافیت به بورژوازی پیوست، اکنون هم بخشی از بورژوازی، بویژه، بخشی از ایدئولوژیستهای بورژوازی بسوی پرولتاریا میرود، تا خودشانرا به سطح درک تئوریک جنبش تاریخی بعنوان یک ُکل ترفیع میدهد.
از تمام طبقاتیکه امروز رود در رو با بورژوازی می ایستند، پرولتاریا به تنهایی یک طبقه واقعا انقلابیست. طبقات دیگر زوال می یابند وعاقبت در مواجهه با صنعت مدرن ناپدید میشوند؛ اما پرولتاریا محصول استثنایی ولاینفک آنست.
طبقه متوسط پائین، تولید کننده کوچک، مغازه دار، صنعتگر، صنعتکار و دهقان، همه اینها علیه بورژوازی میجنگند، تا از انقراض موجودیت خودشان بعنوان بخشهایی از طبقه متوسط زنده بمانند. بنابراین، آنها انقلابی نیستند، اما محافظه کارند. نه بیشتر، آنها ارتجاعی هستند، برای اینکه آنها تلاش میکنند تا عقربه زمان و چرخ تاریخ را بعقب برگردانند. اگر بر حسب اتفاق، آنها انقلابی شده اند، فقط با توجه به انتقال محتمل الوقوع بودن خود به پرولتاریا چنین شده اند؛ بنابراین، آنها نه از زمان حال خود، بلکه از منافع آینده خود دفاع میکنند، زیرا که آنها مواضع خودشانرا ترک میکنند تا در موقعیت پرولتاریا قرار گیرند.
«طبقه خطرناک»، [لومپن پرولتاریا] ارازل و اوباش اجتماعی، آن توده فاسد منفعل که توسط پائین ترین لایه های جامعه کهن به بیرون پرتاب میشود، ممکنست اینجا و آنجا، با انقلاب پرولتری بسوی جنبش جذب شود؛ با اینحال، شرایط زندگی اش، آنرا بمراتب بیشتر برای بخشی از یک ابزار دسیسه ارتجاعی آماده میکند.
در شرایط پرولتری، آن افراد جامعه کهن در مقیاس بزرگ، پیشتر از این، بطور واقعی در باتلاق فرو میروند. پرولتاریا بدون ملک است؛ رابطه اش با همسر و فرزندانش دیگر هیچ چیز مشترک با روابط خانوادگی بورژوازی ندارد؛ کارگر صنعت مدرن، پیروی مدرن از سرمایه، مانند کشورهای انگلیس، فرانسه، آمریکا و همچنین آلمان، هرگونه پیگیری و سرشت ملی را از وی سلب نموده است. قانون، اخلاق، و دین برای او بسیاری از تبعیض های بورژوازی هستند که در پشت آن درست بسیاری از منافع بورژوازی خوابیده است.
تمام طبقات قبلی که دست بالا را داشتند، از طریق کنترل جامعه در مقیاس بزرگ برای شرایط اختصاصی خود بدنبال تحکیم وضعیت قبلا بدست آمده خودشان بوده اند .پرولتاریا نمیتواند صاحب نیروهای تولیدی جامعه گردد، مگر با لغو سبک تصرف قبلی خود، و بدان وسیله، همچنین هر حالت تصرف قبلی دیگر. یعنی[ پایان دادن به کار مزدی و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید]. آنها هیچ چیزی از خود خودشان جهت ایمن سازی و استحکام بخشیدن ندارند؛ مأموریت آنها اینستکه تمام اوراق بهادر قبلی و بیمه مالکیت فردی را از بین ببرد.
تمام جنبشهای تاریخی قبلی جنبشهای اقلیت ها یا بنفع اقلیت ها بوده است. جنبش پرولتری جنبش خودآگاه، و مستقل اکثریت عظیم میباشد که بنفع اکثریت عظیم است. پرولتاریا، پائین ترین طبقه جامعه فعلی، بدون اینکه کُل اقشار بالای جامعه رسمی را در یک حرکت واحد متحد سازد، نمیتواند خودش را بحرکت در آورد، و بالا بکشد.
برگردانده شده از:
از کلاسیکها: مارکس و انگلس درباره توسعه طبقه کارگر
سایت مارکسیسم – لنینیسم امروز
FROM THE CLASSICS: MARX AND ENGELS ON THE DEVELOPMENT OF THE WORKING CLASS
سلام. ضمن همدلی با بسیاری از مطالب مقاله، لطفا منبع موثق برای این ادعا عرضه کنید که اولین اینترنت و…
کاش نام رزا لوکزامبورگ به هویت خودشان آغشته نمی کردند. به نام رزا لوکزامبورک و به کام امپریالیسم!
آقای لوسوردو «لیلی بالاخره مرد بود یا زن»؟ لسوردو محصول تفکر روشنفکران طبقات میانی، بیشتر مرفه جامعه «کمونیست» های اروپایی…
دنیا را سرمایه داران امپریالیست و هار شده “ سرمایه دار چیزی جز سرمایه شخصیت یافته نیست.“ – کارل مارکس…
دروغ وجنایت! زمانی که این واکسن در ایران مجوز „ًاضطراری“ تزریق به کودکان را گرفت از فاز دوم آزمایشهای بالینیاش…