«بگذاريد در تقویم خود یادداشت کنیم که طی دو سال دوباره خواهيم ديد که آيا ایالات متحده آمریکا وارد دورهای از احیاء شدن پیشرفت اجتماعی شده است و یا این که ایالات متحده تنها مواضع خود را در تهدید خشونتآمیز جهان تقویت نموده است. من مشتاقانه منتظر زمانی هستم که جریان اصلی هوراکشان هوادار بایدن کوشش کند، به غیر از «ولی ترامپ آدم شروری است» چیز مثبتی برای تمجید بایدن بیابد. ولی پیشاپیش میتوانم بگویم که کلیه پاسخها همین خواهد بود: «ولی ترامپ آدم شروری است!»
منبع: لينکه تسايتونگ
تارنگاشت عدالت
«کریگ موری»، سفیر سابق انگلیس: «با بایدن باز جنگ و تجاوز آغاز خواهد شد»
کریگ موری سفیر سابق انگلیس و کنشگر حقوق بشر میگوید: ترامپ تاکنون در درون کشور خسارات فراوانی به بار آورده، لکن حداقل یک جنگ جدید آغاز نکرده است. چه با کلینتون ۴ سال پیش و چه با جو بایدن امروز – پیروزی حریفان دمکرات ترامپ یعنی آغاز جنگ و تجاوز.
«موری» در بلاگ اخیر خود اذعان کرد که توئیت او قبل از انتخابات که در آن پیروزی بایدن با تفاوت زیاد آراء و پذیرش شکست از طرف ترامپ پیشبینی شده بود، درست از آب در نیامد. او هنوز معتقد است که بایدن پیروز خواهد شد ولی نه به راحتی و در برخی از ایالتهای کلیدی آنقدر تنگاتنگ که به ترامپ این حق را خواهد داد، روند انتخاباتی را زیر سؤال برده و بررسی آن را بهدادگاه ارجاع کند.
موری که واقعاً هوادار ترامپ نیست میگوید:
«میدانم که بسیاری از خوانندگان من از شکست ترامپ شادمان خواهند شد. میتوانم درک کنم. از دیدگاه سیاست داخلی پایان دوران ترامپ و به ویژه برخورد با نابرابری اجتماعی، مسایل نژادی و امور مهاجرین، پایان تحمیق و دستکاری آتاویستی (رجعت در فرایند تکامل) غریزه انتخابکنندگانش امر مثبت و خوبی است. دوران ترامپ فاز سالمی در سیاست ایالات متحده آمریکا نبود.»
ولی ترامپ نه به دست «برنی ساندرز»، بلکه با یک کودتای سیاسی فاسد به کمک رسانههایی که جیرهخوار میلیاردرها هستند، زير ضرب قرار گرفت. با کمک مالی وال استریت و بدون هر نوع انگیزه و نیاتی برای دنبال کردن راه دیگری جز از سیاست اقتصادی نولیبرالی، که در ضمن به معنی احیای مجدد رژیم دولت امنیتی و مجتمع صنعتی–نظامی است. انزواگرایی غریزی ترامپ او را دشمن منافع دولت امنیتی کرد، که وقت زیادی صرف نمود تا ريیسجمهور را تخریب کند و چوب لای چرخ اقدامات او نهد.
چشمانداز آینده با بایدن
برای «موری» ريیسجمهوری چون جو بایدن چشمانداز آرامبخشی ارایه نمیکند:
«با «جو بایدن» ما دوباره با روال کار عادی که به معنی جنگ و تجاوز است روبهرو خواهیم بود. در دوران ترامپ جنگ جدیدی آغاز نشد، هر چند که او با کنترلی بیشتر به جنگهای کهنه ادامه داد. تردید ندارم که بدون ترامپ سوریه مانند لیبی با بمب به عصر حجر روانه میشد و میلیونها نفر انسان جان خود را از دست میدادند. فارغ از خسارتهایی که ترامپ بدون شک در درون ایالات متحده آمریکا و در جبهههای مختلف ایجاد کرده، هیلاری کلینتون تعداد بیشتری از مردم را به قتل میرساند؛ البته نه آمریکاییها، بلکه فقط مردم غیرآمریکایی را!»
از دیدگاه سفیر سابق بریتانیا این بار دو «نامزد کریهمنظر» برای انتخاب وجود داشتند که هیچیک از آن دو حتی علاقه ناچیزی به منافع «مردم معمولی» نشان ندادند و به نظر او زیر حکومت بایدن، طبقه کارگر در درازمدت هیچ بهبودی در شرایط زندگی خود تجربه نخواهد کرد:
«بایدن هیچ اقدامی علیه نابرابری وحشتناک درآمدها و منابع که یکی از عاجلترین معضلات کشور است، انجام نخواهد داد. به طور کوتاهمدت امیدوارم که تنشهای اجتماعی موجود را کاهش بخشد. ولی علت این تنشها در سیستم نفرتآور استثمار طبقه کارگر و طبقه متوسط نهفته است که در درازمدت قابل دوام نیست و علت اصلی صعود سیاسی ترامپ بود.»
صعود «کامالا هاریس» – گواهی فقر
موری همینطور بیرحمانه «کامالا هاریس» را به نقد میکشد.
خانم هاریس که قرار است معاون ريیسجمهور بایدن شود از هیچ نوع حمایتی در حزب خود برخوردار نیست. در مرحله اول انتخابات او نتوانست حتی یک رأی از نمایندگان را برای خود کسب نماید. اینکه با وجود این ناتوانی مطلق چنین ارتقایی تا بالاترین سطح قدرت ممکن شد، مبین ورشکستگی و گواهی فقر است.
«بگذاريد در تقویم خود یادداشت کنیم که طی دو سال دوباره خواهيم ديد که آيا ایالات متحده آمریکا وارد دورهای از احیاء شدن پیشرفت اجتماعی شده است و یا این که ایالات متحده تنها مواضع خود را در تهدید خشونتآمیز جهان تقویت نموده است. من مشتاقانه منتظر زمانی هستم که جریان اصلی هوراکشان هوادار بایدن کوشش کند، به غیر از «ولی ترامپ آدم شروری است» چیز مثبتی برای تمجید بایدن بیابد. ولی پیشاپیش میتوانم بگویم که کلیه پاسخها همین خواهد بود: «ولی ترامپ آدم شروری است!»
مارکس در جایی مینویسد «انسانها با پدیرش ایده ای میتوانند آنرا بماده تبدیل کنند».
آنچه رفیق محوی گفته است اصولاً ربطی به انتقادات مسعود و ناضر ندارد. وی نگاشته است «هر دو زیر مجموعه های یک کلیت منسجم به نام نظام سرمایه داری هستند.» تا اینجا کاملاً آقای محوی حق دارد.
۱- هیچگونه تغییری در نظام کنونی برخاسته از زیربنای اقتصادی ام.آمریکا، که همان تسلط بلا منازعه تاکنونی وال استریت، بر کلیه صنایع نظامی، صنایع تولید کالایی و مالی خدماتی تحت تسلط ام.آمریکا میباشد نخواهد داد و اصولاً نمیتواند بدهد. و مانند کسی است که پولش را از جیب شلوار خود در آورد و به جیب کتش بگذارد.فقط در همین حد تغییرات میتواند روی دهد.
۲- آنچه ناظر منظور میدارد کاملاً چیز دیگری است. آنچه رقبای کنونی نولیبرالیست های ایرانی در نظر دارند آرزوی داشتن ترامپ بخاطر توانایی کنونی ایران برای مبارزه با «فشار حد اکثری» آنان میباشد که در عین حال همچون «کوید ۱۹» برهان خوبی برای خفه کردن صدای معترضین کنونی مردم ایران میباشد.
در گفته محوی فاعل هیئت حاکمه آمریکا میباشد و در گفته ناظر فاعل بخشی از هیئت حاکمه ایران!
در ثانی، آقای مسعود و ناظر از کی تا کنون مردم کشوری بدون داشتن حزبی رهبر و یا سری که مبارزات آنها را هدایت کند میتوانند تغییری ریشهای بوجود آورند. این همان جبهه سایی در مقابل جنبش خودبخودی میباشد که حرکتهای اکونومیستی، و آنارکو سندیکالیستی را هم شامل میشود.
تنها ایرادی که میتوان بر آقای حمید محوی گرفت آنست که در زمان مارکس پرسه میزند و حاضر نیست یکبار هم که شده از دیکتاتوری اتحادیه بانکها که اکنون در وال استریت لانه دارند و لنین آنها را در صد سال پیش بخوبی تعریف کرده و نه تنها راه حل را نشان داده بلکه آنرا هم عملی نموده و جواب هم برای ۱۸۰ میلیون انسان سویت هم گرفته است.
هر چند امروزه مبارزان ضد امپریالیستی یافت شوند که آنرا نادیده می انگارند و مانند دکتر مرتضی محیط بدنبال سرمایداری هستند که بهتر از سرمایداری کنونی باشد تا دری بتخته بخورد و سوسیالیسم خود بخود بوجود آید زیرا هرگونه حزبی دیکتاتور مآب است.
تاریخ – گفتههای حمید محوی را در باره «نظام کنونی سرمایداری» ثابت کرده است. اثبات آن در هر ۵ قاره حتی برای کودکان گرسنه ثابت شده است. کشتار یک میلیون کودک عراقی و گفتار «مادلین اولبرایت/ وزیر امور خارجه وقت»… که ننگ بشریت است. اگر نمیدانید پرسش کنید تا سیاه روی سفید بشما نشان دهم که چگونه از مرگ یک میلیون کودک عراقی اظهار رضایت کرده است.
برای تغییر که در آمریکا به چنچ معروف گردیده است باید ایده کمونیسم توسط ساکنین کشور آمریکا پذیرفته شود تا بتواند به ماده تبدیل گر دد یعنی در واقعیت بیمایه یعنی بدون حزب تراز نوین لنینی فطیر است.
لایکلایک
منشأ نگرش اشتباه و متضاد دوستانی مثل آقای محوی این است که حتا در این مرحله از زندگی سیاسی یکجانبه و شبهآنارشیستی فکر میکنند. آیا دربارۀ انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده فقط سیاست خارجی آن مهم و قابل بحث است؟ در آن کشور بزرگ، با جمعیتی بیش از ۳۳۰ میلیون، هیچ حرکت مطالباتی وجود ندارد؟ یا تنها مطالبه تودهها در هر لحظه و در هر وضعیت از توازن نیروها باید براندازی باشد؟ یا چون در مطالبات تودهها توانایی یا خواست سرنگون کردن نظام وجود ندارد پس عبث میباشند؟ حرکت و نقش این۱۵۰ میلیون نفری را که به پای صندوقهای رأی رفتند باید همانطور که هست دید و تحلیل کرد. آیا در سپهر سیاسی شما در سیارۀ ایالات متحده هیچ جریانی مردمی در هیچ نقطه آن وجود ندارد؟ یا شما از وجود آنها بی اطلاع هستد؟ یا به دلیل نگرش دیرپای خود آنها را بحساب نمیآورید؟ بالاخره با توجه به واقعیات با این آمریکا چه باید گرد؟ فقط سیاست خارجی آنرا افشا کرد یا در کنار آن دیگر جوانب هستی مردم آنرا مطالعه نمود؟
پیام و مضمون مطلبی که شما دربارۀ سیاست خارجی بایدن ترجمه کرده اید عیناً در نوشته موری منعکس است.
لایکلایک
گویا واهمه زیادی از غربگرایان در ایران و تبلیغات جناحی محافظه کاران ایران حتی برخی گرایشات چپ روشنبین ایران را گمراه کرده است تا آنجا که از پیروزی حزب دموکرات بر فاشیسم ناخشنود بنظر میرسند. اما همین آقای موری نوشته است که« من از خوشحالی کسانی که امشب از شر یک رژیم نژاد پرست رهایی یافته اند خشنودم و امیدوارم که نظر آنها مبنی بر از میان رفتن و بی اثر شدن ترامپ درست باشد…»اینکه از دولت جدید چه سیاستی برون اید در گرو توازن نیرو و مبارزه طبقاتی پیشرو در امریکاست.
لایکلایک
اشتباه برخی مثل شما در اینجاست که تصور می کنید که بین حزب جمهوری خواه و دموکرات تفاوتی وجود دارد در حالی که هر دو زیر مجموعه های یک کلیت منسجم به نام نظام سرمایه داری هستند. و بر اساس تعریف سرمایه داری یعنی فاشیسم، دیکتاتوری، خشونت طبقاتی، تجاوز، جنگ، تروریسم…با روی کار آمدن بایدن چیزی در این پلتفرم تغییر نخواهد کرد ، از جمله، شاید فقط ما باید منتظر گسترش فزایندۀ امثال داعش در جهان باشیم. یعنی از دیدگاه آمریکا یکی از امور ضروری برای فرمانروائی بر جهان : هرج و مرج سازنده، تخریب و تجزیۀ کشورها. محاسبۀ شما برای « طبقات پیشرو در آمریکا» نیز روشن نیست که منظور شما کدام طبقات پیشرو ست؟ در تخیل البته همه چیز ممکن است. برای بشریت یک راه حل بیشتر وجود ندارد
لایکلایک
اشتباه برخی مثل شما در اینجاست که تصور می کنید که بین حزب جمهوری خواه و دموکرات تفاوتی وجود دارد در حالی که هر دو زیر مجموعه های یک کلیت منسجم به نام نظام سرمایه داری هستند. و بر اساس تعریف سرمایه داری یعنی فاشیسم، دیکتاتوری، خشونت طبقاتی، تجاوز، جنگ، تروریسم…با روی کار آمدن بایدن چیزی در این پلتفرم تغییر نخواهد کرد ، از جمله، شاید فقط ما باید منتظر گسترش فزایندۀ امثال داعش در جهان باشیم. یعنی از دیدگاه آمریکا یکی از امور ضروری برای فرمانروائی بر جهان : هرج و مرج سازنده، تخریب و تجزیۀ کشورها. محاسبۀ شما برای « طبقات پیشرو در آمریکا» نیز روشن نیست که منظور شما کدام طبقات پیشرو ست؟ در تخیل البته همه چیز ممکن است. برای بشریت یک راه حل بیشتر وجود ندارد
لایکلایک