در باب تفاهمنامه راهبردی بین ایران و چین
پس از آن که دولت ملا حسن روحانی پیشنویس قرارداد همکاری راهبردی ٢۵ ساله بین ایران و چین را بعد از پنج سال تأخیر در تاریخ دوم تیر ماه سال جاری تصویب نمود، دامنه بحثها و اظهار نظرات پیرامون آن در شبکههای باصطلاح اجتماعی و رسانهها وسعت کم سابقهای گرفت. بطوری که در جریان عقد هیچیک از معاهدات بین ایران و دیگر کشورها، حتی در روند منجر به عقد قرارداد بدفرجام موسوم به «برجام»، که بعد از امضای آن دولت بیتدبیر و بیکلید و ناامیدکننده بنفش (رنگ تحولیافته انقلاب سبز سال ١٣٨٨) هواداران سیاستهای نئولیبرالی را به رقص و پاکوبی در کوچه و خیابانها تشویق کرد، تا این حد از فضاسازی و هیاهو و جنجال مشاهده نشد. البته، نمیتوان نقش و تأثیر ناتوی رسانهای، از جمله، پترولیوم اکونومیست انگلیس و تبلیغات گسترده مخالفان استقلال، تمامیت ارضی و امنیت ایران را در تشویش افکار و انحراف اذهان عمومی و ایجاد فضای جنجالی پیرامون تفاهمنامه بین ایران و چین نادیده گرفت.
در چنین فضایی، عمده موضعگیریها در مورد حصول احتمالی توافق بین ایران و چین در مجموع بر اساس حب و بغض، پیشداوریها و ذهنیتهای پیشین اعلام میگردد. تا جایی که مخالفان امضای قرارداد، بدون ارائه هیچ سند و مدرکی، بدون هیچ دلیل و منطقی عزم چین و ایران برای همکاری استراتژیک را استعماری، ایرانفروشی و در بهترین حالت، عدول جمهوری اسلامی ایران از سیاست «نه شرقی- نه غربی» قرائت نموده، آن را معاهده «ترکمن چای جدید» قلمداد کردند. حتی تارنمای پترولیوم اکونومیست انگلیس مدعی شد که در سفر وزیر خارجه ایران به چین در ماه مرداد، بندهای غیرعلنی شامل تخفیف و امتیازهای بسیاری در زمینه سرمایهگذاری چین در صنایع نفت و گاز ایران به آن اضافه کردهاند. این در حالی است که هنوز نه همچو قراردادی از سوی مقامات ذیصلاح دو کشور امضاء شده و نه روند قانونی تصویب خود را طی کرده است. با این حال، رویکرد مخالفان همکاری ایران و چین را میتوان غیرسیاسی و اساسا یک نوع عقدهگشایی تلقی کرد.
لازم به یادآوری است که پیشنویس قرارداد مورد بحث در بهمن ماه سال ١٣٩۴، در جریان سفر شی جین پینگ- رئیس جمهور چین به ایران و دیدار وی با آیتالله خامنهای تهیه شده بود. اما حیرتآور است که دولت بنفش ملا حسن به دلایلی (محتملا بر اساس دلبستگی به صدقه غرب، بویژه، آمریکا) تأئید و تصویب آن را تا تیر ماه سال جاری به تعویق انداخت.
اما آنچه که به چین مربوط میشود، لازم به ذکر است که این کشور بعد از تأسیس بانک سرمایهگذاری آسیا و تلاش برای اجرای طرح جهانی یک کمربند- یک جاده، با بیش از ١۴٠ کشور، از جمله با همه کشورهای اروپایی قرارداد امضاء کرده، سرمایهگذاری نموده یا در حال سرمایهگذاری است.
سرمایهگذاری چین در تمامی کشورها شامل حوزههای مانند ایجاد زیرساختها، از جمله راههای مواصلاتی آبی و خاکی (ساخت بندرگاهها، راهآهن، جاده، پل)، توسعۀ معادن انرژی، صنایع تولیدی، کشاورزی، دامداری، شیلات و ماهیگیری، احداث نیروگاههای برق گازی، هستهای، خورشیدی، استفاده از علم و فنآوری پیشرفته روز در تمامی عرصهها، مبادلات تجاری بر پایه ارزهای ملی و سایر عرصههای مهم توسعۀ اجتماعی- اقتصادی بوده و به یقین که با ایران نیز چنین خواهد بود.
قراردادهای فیمابین چین و سایر کشورها همواره بر پایۀ اصل برد- برد استوار بوده است. اگر کسی تصور کند که چین بزرگ به یکباره بیش از ١۴٠ کشور جهان را به مستعمره خود تبدیل کرده یا در صدد تبدیل کردن آنهاست، در این صورت باید به هوش و ذکاوت و توانایی مدیریت رهبران چین صد آفرین بگوید.
اضافه بر آنچه گفته شد، لازم است مقامات ذیصلاح ایران هنگام عقد قراردادها با دیگر کشورها، خواه با کشورهای امپریالیستی آمریکا و اروپا، خواه در روند امضای قرارداد همکاری راهبردی با چین بزرگ، علاوه بر ماهیت و مواضع و موقعیت سیاسی- تاریخی کشورها و تثبیت مواد متضمن منافع ملی در آنها، باید ویژگیهای ملی، تفاوتهای فرهنگی و آداب و سنن تاریخی طرف قرارداد را مورد توجه و دقت کافی قرار دهند.
در اینجا بعنوان مثال برخی تفاوتهای چین با ایالات متحده آمریکا را فهرستوار برمیشماریم:
۱- چین هرگز کشور ما را تحریم و محاصره اقتصادی نکرده؛
۲- چین هیچگاه کشور ما را به جنگ و بمباران تهدید نکرده؛
۳- چین برای ایجاد آشوب و هرج و مرج در هیچ کشوری تلاش نکرده؛
۴- چین هرگز هیچ سازمان و گروه و دسته تروریستی در هیچ کشور جهان تشکیل نداده، تربیت و تسلیح و پشتیبانی نکرده؛
۵- چین هیچگاه هیچ کودتایی ضددولتی در هیچ کشوری انجام نداده؛
۶- چین بر خلاف آمریکا بیش از ۹۶۰ پایگاه نظامی در بیش از۱۵۰ کشور جهان ندارد؛
۷- چین بر خلاف آمریکا عضو و فرمانده هیچ پیمان نظامی نیست؛
۸- چین هیچ کشوری را، از جمله، ایران ما را مستعمره خود نکرده؛
٩- چین هواپیماها و پهبادهای جاسوسی به آسمان کشور ما نفرستاده؛
١٠– چین بر خلاف آمریکا اپوزیسیون خائن هیچ کشوری را تاًمین مالی نکرده؛
۱۱- چین بر خلاف آمریکا در کشور ما به نفوذ، جاسوسی، ترور و خرابکاری دست نزده؛
۱۲- چین بر خلاف آمریکا هرگز ۵٠ هزار مستشار نظامی در میهن ما مستقر نکرده؛
۱۳- سراسر تاریخ چین بر خلاف آمریکا جنگ و خونریزی، حمله و تصرف سرزمینهای دیگران نبوده است؛
۱۴- چین بر خلاف آمریکا یک کشور و ملت تاریخی است؛
۱۵- آمریکا یک کشور جعلی است که استعمارگران اروپایی با قتلعام و نسلکشی جمعیت بومی آن و اشغال و تصرف عدوانی سرزمین آنها تشکیل دادهاند؛
۱۶- چین با چاپ و صدور اسکناس بیهیچ پشتوانه، ثروتهای ملی کشور ما و هیچ کشور دیگر را به یغما نمیبرد؛
۱۷- چین همراه روسیه با ایران رزمایش نظامی برگزار مینماید، اما آمریکا ایران را به حمله نظامی تهدید میکند؛
۱۸- چین هیچ گزینه ضد ایران روی میز نداشته، اما آمریکا طوطیوار تکرار میکند: «همه گزینهها روی میز است».
۱۹- چین و همچنین ایران بر خلاف ایالات متحده آمریکا که کشوری تازه تاًسیس در اراضی غصبی است، دو مرکز باستانی تمدن بشری هستند؛
۲۰- آمریکا بیش از ۲۰۰ آزمایشگاه بیولوژیک در کشورهای مختلف، از جمله، در تعدادی از جمهوری سابق اتحاد شوروی مثل اوکراین، قزاقستان، گرجستان و اغلب کشورهای اروپای شرقی تاًسیس کرده و کشورهای زیادی را مورد حمله میکروبی قرار داده است؛
۲۱- چین برخلاف آمریکا، حتی یک آزمایشگاه بیولوژیک در خارج از خاک خود دایر نکرده و هیچ میکروبی را روی ملت هیچ کشوری مورد آزمایش قرار نداده است؛
۲۲- آمریکا تقریبا در تمام کشورهای مستعمره خود زندانهای مخفی دارد، اما جمهوری خلق چین حتی در داخل خود زندان مخفی ندارد.
۲٣- چین بر خلاف آمریکا نخستین و آخرین کشور استفاده کننده از سلاح اتمی نبوده؛
۲۴- چین بر خلاف آمریکا مدام در حال دشمن تراشی و فرافکنی و مداخله در امور دیگر کشورها نبوده، بلکه، همواره منادی صلح و دوستی، همزیستی و همکاری، برادری و برابر حقوقی ملت.ها بوده است.
و شاید تفاوتهای ماهوی باز هم بیشتر.
با این تفاصیل، انعقاد پیمان همکاری راهبردی ٢۵ ساله ایران با چین، بسود منافع ملی و برای توسعه و ترقی کشور ما یک امر حیاتی است.
ا. م. شیری
https://eb1384.wordpress.com/2020/09/12/
٢٢ شهریور- سنبله ١٣٩٩
ناظر خواستار وارد کردن انتقادی سازنده به نویسنده است، و ناخواسته بجای درست کردن ابرو چشم را صدمه میزند.
نویسنده مقاله که از کشور چین، و نه کشور چین «سوسیالیستی» سخن میگوید از مقام ابرقدرتی چین و سرمایداری پیشرفته این کشور حرکت کرده بایک کشور امپریالیستی دیگر که اکنون سرکردگی کشتار و غارت کشورها و عقب نگه داشتن کشورهای دیگر بزور اسلحه و سلاح های اتمی و بیولوژیک را در دست دارد و آنها را بکار گرفته و میگیرد؟… مقایسه کرده است. تا اینجا میتوان زیر آن خط کشید و آنرا برجسته کرد که چینیها مانند امپریالیسم آمریکا نیستند و هنوز در خم یک کوچه اند.
منتها ناظر محترم از دهان ضدکمونیست ها در مورد « دوستی ایران با شوروی» سخن گفته و مبنای مقایسه بدین ترتیب عوض میشود.
کشور اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تحت رهبری رفیق لنین و معمار و استاد مسلم سازنده نظام سوسیالیستی در عمل یعنی استالین، مبنای مبادله برای یک کشور کمونیستی با کشورهای عقب نگه داشته شده امپریالیستی را بر پایه ارزش نیروکاری که در کالاهای مورد داد و ستد – بکار گرفته میشد قرار میداده اند. که از ارکان اینترناسیونالیسم پرلتری سرچشمه میگیرد. یعنی کالای محصول نیروی کار یک ساعت کارگر افغانی یا ایرانی و اروپایی را با کالای محصول یک ساعت نیروی کار کارگر روسی عوض میکردند.
پس از پیروزی کشور سوسیالیستی شوروی بر آلمان هیتلری بغیر از هدیه کشور اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی «استالین آله» محله بزرگی در برلین شرق به خلق آلمان، در کلیه کشورهای صدمه خورده از فاشیزم مساعدت های بلا عوض اهداء کردند.
درست در این زمان دو نظام در مقابل هم قرار گرفتند و در غرب نقشه غارتگرانه مارشال پلان را پیاده کردند و در شرق / حکومت شوراهای سوسیالیستی مبنای تبادلات را نیروی کار کارگران برحسب ساعت قرار دادند؛ بیتفاوت که محصول نیروی کار کارگر سوسیالیستی شوراها در بازار بینالمللی ۱۰۰ دلار قیمت گذاری میشد و نیروی یک کارگر افغان و یا بلغاری ۱۰ دلار! که علت آن برای اقتصاددانان کمونیستی و حتی خلقی بسیار روشن است. یعنی هرنوع تفاوتی، غارت اقتصاد جلوتر از نیروهای تولیدی عقب نگاهداشته تر محسوب میشود(ارزش اضافه). این امر تا آخرین روزهای زندگی رفیق استالین قانون تجارت خارجی کشور شوراها بوده است. که برعکس آنرا استعمارگران توسط قیمت گذاری کاغذی چاپ شده سبزرنگی بدلخواه خود کشورهای عقب نگه داشته شده را غارت میکردند.
همین کشور پس از جلوس خروشچف و قرار دان روبل بعنوان نیروی محرکه کشور شوراها به عکس خود تبدیل گردید. شما کلیه دادوستد های روسیه پسا جلوس خروشچف را تا جلوس گارباچف اگر در نظر بگیرید، دارای تبادل ارزشی بر پایه ارزش پول هر کشور و مقایسه آن با دلار بوده است. یعنی در بازار های امپریالیستی یک کالای یکصد دلاری (ده خرمن گندم افغانستان بعنوان مثال) با یک رادیوی لامپی آمریکایی یا آلمانی… که آنهم صد دلار بها داشت. که عملاً یک تعویض کالایی با نرخ اضافه ارزش یک به چند صد برابر بود که غرب شرق را غارت میکرد.
هم در چین کنونی و هم در روسیه کنونی محاسبات بر همین پاشنه میچرخد. روسیه هرگز یک راکت اس چهارصد را که اگر فرض کنیم نیروی کار صدکارگر روسی در عرض ۱۰ روز است با چنین نیروی کارگر ایرانی و یا سوری به همان تعداد ساعت تعویض نمیکند! بلکه برپایه بهای بینالمللی در بازار بورس اسلحه با کالای کارگران ایرانی آنهم بر حسب بهای آن در بازار های بینالمللی تا کنون برپایه دلار محاسبه و فروخته میشود معاوضه مینماید. تازه اگر آمریکایی ها به آنها اجازه دهند.
فراموش نگردد که کلیه قراردادهای بینالمللی تازمانی لازم الاجرا است که نیروی جهنمی ارتش های آنها میتوانند آنها را اجراکنند. در غیراینصورت بدرد قاب دستمال شدن میخورند.
اکنون افسانههای آزادی سرمایگداری و تولید بینالمللی و تجارت آزاد کالاهای بدست آمده از آن، بدون رعایت مرزها را کنار گذاشتهاند و بسرکردگی آمریکا با موشک های اتمی دورتا دور روسیه را محاصره کرده اند و مانورهای مختلف در دریای چین، پروتکشن های بینالمللی و نشان دادن دندانهای زهر آگین خود، خواب طبقات حاکمه سرمایداران چین و روسیه را مدتی است آشفته کرده است. ولی هردوی آنها بعلت بهره وری گذشه و آلودگی به سویفت بانکی، بازار بورس و تبادلات بینالمللی، داوطلبانه حاضر به جدا کردن خود آز آن نیستند و گاهی تهدید و گاهی هم عقب نشینی تاکنون بایکدیگر کج دارو مریض رفتار کرده و جنگهای نیابتی را دامن میزنند.
در ضمن مشکل ایران اصولاً وضعیت اقتصادی نیست و همانطور که هردو یعنی ناظر محترم و آقای ام.شیری عزیز نویسنده مقاله در نظردارند بهره وری از برآیند نیروها در کلاف سردرگم شرق و غرب و مبارزات اقتصادی سیاسی نظامی بینالمللی میباشد که کدامین بنفع ایران که در درجه اول در مقطع زمانی سیاست کنونی طبقه حاکمه ایران یعنی سرمایداران مالی از آن سود خواهند برد میباشد.
بنابراین مارکسیست ها لنینست ها باید پایه کار خود را طبقه کارگر کشور خودی و در صورت امکان وجود انقلاب در کشوری بزرگتر با فراگیری بیشتر و قدرت بینالمللی بزرگتر اینترناسیونالیسم کارگری را مد نظر خود قراردهند(تشکیل اتحاد جماهیر) و نه تکیه و اطمینان داشتن بر کشورهای دیگر که راهی ابرقدرتی میروند، هرچند اکنون خواص امپریالیستی آنها بخاطر سرکردگی ام.آمریکا، هنوز مانند غرب فعال نگردیده است.
لایکلایک
بسیاری از صفاتی را که نویسندۀ محترم به چین نسبت داده اند به کره جنوبی و ژاپن هم میتوان نسبت داد. آنها به ایران حمله نظامی نکرده اند، پیش و پس از انقلاب با ایران روابط حسنه و سودمند برای سرمایهداران ایرانی داشته اند و …
سابقۀ خصومت و دشمنی یا نداشتن آن دلیل استواری نیست، آمریکا بر سر ژاپن بمب اتمی انداخت ولی از آن پس با هم متحدند… بعلاوه، این استدلال را دشمنان دوستی ایران با شوروی به زبان خود بکار میگرفتند، تزارها یادمان نرود، ۱۷ ایالت شمالی و به گفته ابلهانه برخی از آنها در جمهوری اسلامی، هرات را فراموشن نکنیم، به روسها نمیشود اعتماد کرد…
دربارۀ عدم حمایت چین از خائنان به نشانی زیر در آرشیو مارکسیستی و به کتاب «مائوئیسم و بازتاب آن در ایران» . با آرشیو «پکن ریویو» بویژه در سالهای ۱۹۸۴ تا ۲۰۰۰ مراجعه نمایید:
https://www.marxists.org/history/erol/ncm-5/pl-china-9.htm
https://www.marxists.org/subject/china/peking-review/index.htm
آیا یک مارکسیست-لنینیست میتواند ارزیابی علمی خود را از قراردادهایی آتی را که مضمون هیچیک از آنها هنوز بر حتا طرفهای چینی و ایرانی معلوم نیست بر این اساس که ایرانیها و چینیها دو ملت دارای قدمت تاریخی هستند توجیه نماید و حمایت خود را به اصطلاح پیشفروش کند؟
رفقا، ما دو موضوع جدا از هم را در برابر خود داریم: اهمیت نظام چندقطبی و چندجانبهگرایی در ایجاد فضای تنفسی در برابر امپریالیسم به سرگردگی امپریالیسم آمریکا، و دیگری غنینمودن دانش تئوریک و ایدئولوژیک خود و دیگران برای یافتن یک الگوی توسعۀ همهجانبه برای ایران؛ بحثهای نخست را که عمدتاً سیاسی است با بحثهای دوم که صرفاً تئوریک و ایدئولوژیک است مخلوط نکنیم…
ممنون از نویسنده محترم که خودداری نشان داده اند و تا حد برخی از رفقا که اینرا شبیه ساختن ذوب آهن بوسیله شورویها میدانند پیش نرفته اند.
به نظر من، ما ضمن اعلام حمایت خود از رویکرد نگاه به شرق و گسترش روابط با کشورهای بویژه عضو سازمان همکاری شانگهای باید صبور باشیم و مننظر دیدن متن هر قراداد مشخص بمانیم. و هر قرارداد را براساس نیازها و الزامات برنامه توسعه پنجساله کشور خود ارزیابی کنیم. به عنوان مثال، ۹۶ سال پیش در زمان رضا شاه خط آهن شمال به جنوب ایران به دلیل الزامات استراتژیک روز که رسیدن سریع امپریالیسم انگلیس از خلیح فارس به مرز با شوروی بود با وضع مالیات بر قند و چای و شیرینجات ساخته شد.
پس از ۹۶ سال قرار است خط آهن شرق-غرب کشور به دلیل الزامات استراتژیک روز، که این بار رسیدن کالاهای چینی به اروپا است با پیشفروش نفت و گاز به چین ساخته شود. آیا کسی از ما حتا پیشنویس طرح را که از جانب سازمان برنامه و بودجه ایران تهیه شده باشد دیده است، خبری از وجود آن شنیده است، می داند قرار است از کدام مسیر و از جوار کدام کارخانهها، شهرها یا شهرکها و مراکز جمعیتی، یا معادن و پایگاههای نظامی و غیره عبور کند؟ چرا ما با بودجه داخلی این راهآهن را نسازیم و استفاده ترانزیت از آنرا به طرف چینی خود به قیمت روز نفروشیم؟ چرا ایران باید برای پالایش نقتی که چین از ایران خواهد خرید در پالایشگاه در چین سرمایهگذاری کند؟ چرا خود چینیها نفت خریداری شده از ایران را مانند با سرمایهگذاری خود پالایش نکنند، و صدها و هزارها پرسش شبیه این در باره هر طرح دوجانبه بین ایران و چین و ایران و هر کشور دیگر.
نقش بخش خصوصی و عمومی در هر یک از این طرحها چیست؟ نظر ما در بارۀ نقشی که این دو بخش باید داشته باشند چیست؟
رفقا، ما تماشاگران بازی تاج و پرسپولیس، منچسترگاردین و چلسی نیستیم که فقط برای تیم خودی هورا بکشیم….
لایکلایک
اکثر صفاتی را که نویسنده محترم دربارۀ چین ردیف کرده اند را به کرۀ جنوبی و ژاپن هم میتوان تعمیم داد: کره جنوبی هرگز به ایران حمله نکرده، با مردم ایران از طريق صادرات طی دو نظام روابط حسنه داشته است، و …
در ارتباط با اینکه چین هرگز از هیچ آپوزیسیون خائنی حمایت نکرده نوجه ایشان را به موارد عدیده در مطلب زیر در آرشیو مارکسیستی جلب میکنم «سیاست خارجی چین: اتحاد با امپریالیسم ایالات متحده»:
https://www.marxists.org/history/erol/ncm-5/pl-china-9.htm
آیا یک مارکسیست حق دارد سیاستهای دولتها را براساس قدمت تمدن مردم آنها ارزیابی کند؟ این هم لابد از ویژگیهای نسل جدیدی از مارکسیستهای ایرانی است که در عصر جمهوری اسلامی ظهور نموده است
لایکلایک