همه درباره دلیل جنگ سرد بین آمریکا و چین دچار بدفهمی شدهاند
پروفسور استفن والت
فارین پالیسی (امریکا)
ترجمه: محمدجعفر سهامیه
گفتمان رقابت چین-آمریکا در دام گرایشی آشنا افتاده که در آن مناقشهها را به ویژگیهای درونی دشمنانمان نسبت میدهیم: به ایدئولوژی حاکمیتی، نهادهای داخلی یا شخصیت برخی از رهبران آنها.
این گرایش از دیرباز در تاریخ آمریکا وجود داشته است. آمریکا به بهانه شکست نظامیگرایی آلمان و امن کردن جهان برای دموکراسی وارد جنگ جهانی اول شد، سپس با بهانه نابودی فاشیسم در جنگ جهانی دوم شرکت کرد و شروع جنگ سرد با شوری هم با شعار مقابله با “انگیزهی درونی و بیپروای مسکو برای گسترش توان خود و توجیه حاکمیت استبدادی حزب کمونیست” انجام شد.
همین اواخر، رهبران آمریکا مشکلات ایالات متحده با عراق را به انگیزههای شیطانی صدام حسین نسبت داده و رهبران ایران را شخصیتهای مذهبی متعصب معرفی کردهاند که فقط باورهای ایدئولوژیک، شکلدهندهی رفتارشان است. در تمام این مناقشهها، مشکل از سرشت اصلی این دشمنیها بر میخیزد نه از شرایطی که طرفین خودشان را در آنها مییابند یا نه از ماهیت ذاتا رقابتی سیاستهای بینالمللی.
امروزه همین گرایش دربارهی چین هم رایج است. مقامات و کارشناسان آمریکا دلایلی مانند “تمایل رهبران چین برای توسعهی یک الگوی بستهی استبدادی به جای حاکمیتهای دموکراتیک و اقتصادهای بازار آزاد”، “تفاوت حزب کمونیست امروزی چین با ۱۰ سال قبل و گرایش آن به نابودی ایدهها، دموکراسیها و ارزشهای غربی”، “هدف حزب کمونیست برای تقویت حاکمیت این حزب و گسترش نفوذ آن در سراسر جهان” را برای دشمنی ایالات متحده با چین مطرح و تاکید میکنند که تنها راه برون رفت از این بنبست “دگرش رفتار حاکمان چین و بازگشت آنها به روحیهی ‘اصلاح و گشایش’ و آزادیهای بیشتر است.” برخیها حتی شی جینپینگ، رئیس جمهور چین، را دلیل جنگ سرد دو کشور میشناسند.
در اینگونه برداشتها، رفتار سیاست خارجی یک کشور، نتیجهی ویژگیهای درونی آن کشور در نظر گرفته میشود.
از اینرو، سیاست خارجی آمریکا گاهی به سیستم دموکراتیک، ارزشهای لیبرال یا نظم اقتصادی سرمایهداری آن نسبت داده میشود، همانگونه که رفتار سایر کشورها به ماهیت رژیم داخلی، ایدئولوژی حاکم، فرهنگ راهبردی یا ویژگیهای فردی رهبرانشان نسبت داده میشود.
دلیل جذاب بودن تشریح و توصیف سیاست خارجی بر مبنای ویژگیهای داخلی، آسان و بیپرده بودن این برداشتها است: دموکراسیهای صلحدوست به این دلیل دموکراسی صلحدوست هستند که بر پایهی شکیبایی شکل گرفتهاند؛ در حالی که کشورهای مهاجم، ستیزهجو هستند چرا که بر پایهی سلطهگری یا تهدید و اجبار شکل گرفتهاند و محدودیتهای اندکی برای عملکرد رهبرانشان وجود دارد.
جذاب بودن تمرکز بر ویژگیهای درونی سایر کشورها دلیل دیگری هم دارد: ما را از بار مسئولیت ایجاد مناقشه رهایی میبخشد و امکان انداختن تقصیرها به گردن دیگری را برای ما فراهم میکند. اگر ما در دستهی فرشتگان باشیم و نظام سیاسی ما بر مبنای اصول منطقی و عادلانه شکل گرفته باشد، زمانی که مشکلی پیش میآید، دلیل مشکل “کشورهای بد” یا “رهبران بد”ی هستد که “کارهای بد”ی انجام میدهند. این چشمانداز راهحل از پیش آمادهای هم دارد: رها شدن از شر آن “کشورهای بد” یا “رهبران بد”!
دیوسازی از دشمن شیوهای سودمند برای جلب حمایت عمومی در برابر یک چالش بینالمللی نیز بهشمار میرود و مستلزم بزرگنمایی آن دسته از ویژگیهای منفی است که رقبا را وادار میکند آنگونه که ما میخواهیم عمل کنند.
نسبت دادن بخش بزرگتر ریشه مناقشهها به ویژگیهای درونی دشمن، خطرناک هم است. برای پیشگامان این روش، اگر مناقشه به دلیل ماهیت رژیمهای مخالف شکل بگیرد تنها راهحل بلندمدت، سرنگونی دشمنان است. سازش، همزیستی دوجانبه یا حتی همکاری گسترده در زمینهی منافع مشترک کنار گذاشته میشود که پیامدهای فاجعهباری را به همراه دارد. زمانی که رقبا ماهیت طرف مقابل را تهدیدی برای خود ببینند، تقلا برای مرگ تنها چاره خواهد بود.
در چنین نگاهی به جنگ سرد بین چین و آمریکا، از عوامل ساختاری مهمتری که رقابت بین این دوکشور را ناگریز میکنند، چشمپوشی شده است. نخستین و مهمترین عامل این است که آمریکا و چین به عنوان قدرتمندترین کشورهای نظام بینالمللی، به شدت در معرض مخالفت با یکدیگر قرار دارند. از آنجا که هر یک از آنها بزرگترین تهدید بالقوه برای دیگری است، آنها ناگزیر یکدیگر را محتاطانه تحت نظر دارند، برای کاهش توان طرف مقابل در تهدید منافع اصلی خودشان هرگونه تلاشی میکنند و به طور مداوم به دنبال راهی برای به دست آوردن مزیتی بر دیگری هستند فقط برای این که…👇
لینک متن کامل مقاله
asrdiplomacy.ir/56434
🚫@NowarNosanctions🚫
محمد کانال تلگرامی کمیته ضد جنگ و تحریم علیه مردم ایران