
منبع: نیوزکلیک
نویسنده: سونالی کولهاتکار
تارنگاشت عدالت
یک ویديوی مستند اسرارآمیز جدید درباره همهگیری ویروس کرونا، که زیرکانه تولید شده، علیرغم اینکه پایگاههای گوناگون به دفعات آن را حذف کرده اند، میلیونها بار تماشا شده است. بنا به گزارش بی بی سی، ویديوی «همهگیری برنامهریزی شده» (Plandemic) «از اطلاعات نادرست پزشکی پُر است» و ادعا میکند که «ویروس باید از یک محیط آزمایشگاهی بیرون آمده باشد و ممکن نیست طبیعی رخ داده باشد؛ اینکه استفاده از ماسک و دستکش عملاً مردم را بیمارتر میکند؛ و اینکه بستن سواحل به دلیل وجود «میکربهای شفابخش» در آب، «دیوانگی» است.» ویديو یک پایه ظاهراً علمی و معتبر برای اعتراضات فعالین راست افراطی ارايه مینماید که در سراسر کشور علیه «در خانه ماندن» اعتراض میکنند، و حتا برخی از آنها علامتی را در دست دارند که بر روی آن «همهگیری برنامهریزی شده» نوشته شده است.
چرا مردم این همه به تئوریهای گسترده و شگفتانگیز توطئه باور دارند؟
روانشناسان سالها تلاش کرده اند به این پرسش پاسخ بدهند، و برخی گفته اند که لحظات بحران و اضطراب ناشی از آن ما را برای پذیرش ادعاهای دور از ذهنی که سعی دارند جهان را قابل درک کنند، پذیراتر مینمایند. یک پژوهش منتشر شده در ژورنال «انجمن روانشناسی آمریکا» به این نتیجه رسید که «رویدادهای اضطراب برانگیزتر زندگی و اضطراب متصور بیشتر، باور به تئوریهای توطئه را قابل پیشبینی مینمایند.»
گرچه تصمیم به باور به تئوریهای توطئه ممکن است در باورکنندگان، با دانشی که فقط آنها دارند، احساس توانمندی به وجود آورد، اما پیآمد باور جمعی به ایدههای مهمل معمولاً به سیاستهای پسرفتگرا میانجامد. باور به تئوریهای توطئه مانع سازماندهی سیاسی ترقیخواهانه میشود و به اعتبار چپ آسیب میرساند.
در مورد ویديوی «پلاندمیک»، جودی میکویتس، دانشمند بیاعتباری که در قلب فیلم قرار دارد، حتا در توئیتر، از رییسجمهور دونالد ترامپ به خاطر حمله او به دکتر آنتونی فاوچی، کارشناس برجسته بیماریهای واگیردار کشور- همان کاری که اکثر هواداران خود ترامپ انجام دادند- تشکر کرد.
تئوریهای عجیب و خطرناک میکوویتس درباره منشأ ویروس، پژواک ایده خود ترامپ است که میگوید چین ویروس کووید-۱۹ را در یک آزمایشگاه تولید کرد. بر اساس صفحه توئیتر میکوویتس، او به شرکت در مصاحبهها درباره فیلم و تبلیغ آن ادامه میدهد.
نزدیک به دو دهۀ پیش، زمانیکه ایالات متحده هدف حملات تکاندهندۀ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ قرار گرفت، آمریکاییها به طرز مشابهی مجذوب تئوریهای توطئهای شدند که بر دور چیزی که بعدها «جنبش حقیقت ۱۱ سپتامبر» نامیده شد، شکل گرفت. این ایده که دولت جورج دبلیو بوش به نحوی درگیر حملات تروریستی هولناکی بود که هزاران آمریکایی را کُشت، ظاهراً به کسانی که نمیتوانستند بپذیرند که آن حملات پیآمد دههها سیاست خارجی ویرانگر آمریکا بود، تسلی میداد. در سالها پس از حملات، میلیونها آمریکایی فیلم «پول خرد» (Loose Change) را که به مثابه سند مرکزی جنبش «حقیقتیاب» تلقی میشود، تماشا و پخش کردند.
ده سال پس از پخش «پول خرد»، دیلن آوری فیلمساز آن، انگیزه خود را برای ساختن فیلم توضیح داد و گفت: «۱۱ سپتامبر برای من » به دنیای واقعی خوش آمدید» بود. بهترین دوست من در خارج در جنگی شرکت داشت که پیآمد مستقیم این رویداد بود، و این یکی از دلايل اصلی بود که طی این سالها مرا به حرکت واداشت. اگر من بتوانم به نحوی این آگاهی را بالا ببرم که این رویداد فریبکارانه و معیوب بود، ممکن بود دوست من زودتر به خانه بازگردد… من در آن زمان از چیزی خشمگین بودم، و آن شیوه من برای ابراز آن خشم بود.»
حتا آوری به این اذعان نمود که یکی از ادعاهای اصلی فیلم-بخشی که اسامه بن لادن را نشان میدهد-ساختگی بود، دلیل آن ممکن است این بوده باشد که «چیزی که من فکر میکنم اتفاق افتاد این بود که ابعاد تصویر به هم ریخت، و پس از گذاشتن فیلم در اینترنت، او چاقتر به نظر میرسید.»
یکی از مبلغان اصلی جنبش «حقیقت ۱۱ سپتامبر»، الکس جونز، چهره رسانهای اکنون بیاعتباری است که در پشت جنگ اطلاعاتی قرار داشت که دهها تئوری عچیب را که پیروان او جدی میگرفتند، ارتقاء میداد. از جمله باورمندان به او یک نامزد ریاست حمهوری به نام دونالد ترامپ بود، که جونز دربارۀ او گفت: «این عجیب است که در اینجا در رادیو پیرامون موضوعات صحبت میشود و سپس دو روز بعد ترامپ آنرا کلمه به کلمه تکرار میکند.»
اما اشخاص زیادی نیز در چپ وجود دارند که مرتباً به وسیله فیلمهای که تئوریهای توطئه را ارتقاء میدهند، فریب میخورند. در واقع، فیلم «پول خرد» ابتدا در ایستگاه رادیویی که من در آن کار میکردم-«ک. پ. اف. ک» شهرت یافت، فاکتی که در فهرست «آمازون» از فیلم به آن اشاره شده است (بله، هنوز در آنجا در لیست قرار دارد). به تازگی، پس از پخش فیلم «همهگیری برنامهریزی شده»، چند ایمیل از شنوندگان آن ایستگاه رادیو دریافت کردم که از من خواستند فیلم را ببینیم و به آن پوشش بدهم-که تصادفاً من ابتدا در آنجا در مورد این فیلم مستند مشکوک شنیدیم.
تئوریهای توطئه یک جهانبینی سهلالهضم را ارايه مینمایند که به قابل درک نمودن شرایط گیجکننده ما کمک میکند. اما آنها برای سازماندهی سیاسی سودمند ویرانگر و متباین هستند. انرژی را تصور کنید که به جای تلاش برای تصحیح کردن سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه، صَرف باور به این شد که «۱۱ سپتامبر یک کار خودی بود.» ادعای اینکه حملات، مستمسکی بود برای جنگها در افغانستان و عراق، در عمل کار چندانی برای پایان دادن به جنگها انجام نداده است. این فقط باورمندان به «حقیقت ۱۱ سپتامبر» را قادر ساخته است برای داشتن اطلاعات درونی از دلخراشترین رویداد در حافظه اخیر آمریکا، به خود تبریک بگویند.
جنبش ضد مایهکوبی امروز که باور خود را بر خطرات واکسنها و انگیزههای سودجویانه صنعت داروسازی قرار میدهد، عملاٌ کاری برای پاسخگو کردن آن صنعت انجام نداده است. این جنبش صرفاً موجب افزایش تعداد آمریکاییهایی شده است که از مایهکوبی فرزندان خود صرفنظر میکنند، که خود این به بازگشت بیماریهای قبلاً ریشهکن شده کمک نموده و آسیب پذیرترینهای ما را در معرض خطر قرار داده است. در واقع،
در حالیکه جهان در انتظار یک واکسن مؤثر در برابر کووید-۱۹ است، جنبش «ضد واکسن» زمینه را برای خرابکاری در اقدام جمعی بسیار مهم مایهکوبی آماده میسازد. این تئوری توطئه، به نحوی بسیار واقعی مانع ترقی میشود.
ما باید با تسلی فریبندهای که تئوریهای توطئه ارايه مینمانید، مبارزه کنیم. اما این به معنی اعتماد کردن به برخی مؤسسات است که در چشم عموم به درستی بخشی از اعتبار خود را از دست داده اند: مؤسسات علمی که گاهی اشتباه میکنند و گاهی با شرکتهای بزرگ میسازند، یا مراکز رسانهای که گاهی چشم خود را میبندند و تسلیم ناسیونالیسم میشوند، و شرکتهای داروسازی که ما برای تولید دارو و واکسنهای نجاتبخش به آنها اتکاء مینماییم، اما آنها فقط برای پول ساختن کار میکند و کاهی به این دلیل به داروهای خطرناک اجازه میدهند وارد بازار شوند.
عبور از تئوریهای توطئه کار آسانی نیست، اما اگر ما میخواهیم برای یک جهان بهتر سازماندهی کنیم، ضرورت دارد. توطئههای حقیقی بسیاری آشکارا در جریان میباشند و کاملاً مستند شده اند و میتوان آنها را آنطور که هستند دید- جنگهای ایالات متحده برای پیشبرد منافع مالی و سیاسی خود، کمک مالی شرکتهای سوخت فسیلی به انکارکنندگان تغییرات اقلیمی که به اهداف آنها خدمت میکنند، یا شرکتهای داروسازی که فقط به این دلیل که میتوانند، داروها را به آمریکاییها بسیار گران میفروشند. این توطئههای واقعی ممکن است به اندازه این ایده که چهرههای در سایه ویروس را پراکندند، یا اینکه «۱۱ سپتامبر کار خودی بود» جذابیت نداشته باشند، اما تأثیر بسیار واقعی بر جهان ما دارند، تأثیری که کار غیرجذاب سازماندهی تودهای را میطلبد. ریختن انرژی و خشم ما در مسیر نادرست، نهایتاً به ما، و نه به نخبگانی که تئوریهای توطئه مدعی هدف قرار دادن آنها هستند، آسیب میرساند.
ادامه
طبق دستور جناب ناظر من در یک نگارش ادامه گفتمانمان را دریک مقاله ابراز داشتم که با باز کردن سایت با دو دستور نوین از جناب ناظر روبرو گردیدم.
اول- آنکه هر دو نظر با شناختی که رفقای سیاسی از من دارند شامل حال این حقیر نمیشود. من باندازه کافی برعلیه ناسیونالیسم روسی که رفیق استالین را به گزمه مبارزه برای پیمودن راه ابرقدرتی سرکرده روسیه فدرال در جهان را برخ مبارزان میکشد، نگاشته ام. از همه بدتر زمانیکه این حزب در باره کنگره بیستم در یک مقاله در مجله هفته موضع گیری کرده بود.
دوم- همه ما دارای نگاشته هایی هستیم که گه گاهی از واقعیات بدور هستند و یا عجولانه پیشگویی هایی میکنیم که گاهی سبب میشود: سینه جلو دهیم « من آنم که اول از همه گفتم… دیدم شنیدم… ببینید که چه موجود خارقالعادهای هستم؟؟» از اینکه بگذریم من نه دایه و نه پشتیبان و نه خود شیری هستم. همه ما بعنوان کمونیست، یا حد اقل بعنوان ضد امپریالیسم، بدنبال حقایقی که در جهان برخاسته از واقعیات قابل لمس، شمرده و گفته شده هستیم و بهر نویسندهای که چنین چیزی را در اختارمان قرار دهد سپاسگزارش هستم. و رفقا ابراهیم شیری و آمادر نویدی، رضا خسروی… در طول ۱۴ سال مجله هفته کمکهای زیادی باین حقیر کردهاند
از جمله مقالهای از نیک یاد «کوهبنانی» که چشمان بسیاری از فرزندان حزب توده گذشته را نسبت بمسایل خروشچفی و چرایی و چگونگی دشمنی آمریکایی ها و خروشچفی ها با استالین را فاش کرد!
این رفقا در مورد طلا، ارز و بانک های آمریکا و بخصوص نظام فدرال رزرو، مقالات وزینی را از نویسندگان روسی وقت و کارمندان سازمان سیا که در بازنشستگی به خطاهای دولت آمریکا در جهان اعتراف و دوباره کاوی میکنند و افراد انارشیست و طرفدار سندیکالیسم که از رجل سیاسی طبقه حاکمه آمریکا هستند همچون نوچامسکی ها، ساندرزها، فورها… استفاده های آماری و اسنادی زیادی برده ام. دست آنها درد نکند و سپاس من برای چنین روشنگری هایی بر آنها باد.
در ضمن ناظر عزیز فراموش نکنید دوران کوبا ویتنام و احزاب گذشته هندوستان و ایران و آلمان بخصوص … گذشته است و جهان وارد فاز نوینی گردیده است که همراه با نزول امپریالیسم سرکرده کنونی ام. آمریکا میباشد و سبب میشود که شاقول و خط طراز خود را طبق دادههای کلاسیکر های مارکسیسم لنینیسم در شرایط کنونی تدقیق و بکار گیریم. هرنوع خواست فردی و حزبی که سدی بر این راه باشد باید مردود گردد. من در این راه سعی کوچکی کردهام که در باره تئوریهای توطئه در اختیار خوانندگان قرار میدهم. که درواقع ادامه دو دیدگاه زیرین میباشد.
در فرانسه که تضاد های طبقاتی میان اجتماعات انسانی در چند قرن آخرین بصورت کلاسیک پیشتاز بوده است و انقلاب سرمایداری را در قرن ۱۸ بسرانجام رسانید و سری تاجدار را بزیر گیوتین برد و هنوز سرمایداری در دهه هفتم عمر خود بود که کمون پاریس را بسرانجام رسانید و حکومتی سوسیالیستی را در پاریس بنا گذاشت و در سال ۱۹۸۶ جنبش زنان کارگر خیاط پاریسی که سبب شد در آلمان و نروژ حتی یک اتاق هتل خالی برای مدتها پیدا نگردد(سرمایداران فراری فرانسه)!
و در سال پیش با جنبشی مردمی که چپ و راست نمیشناخت و بصورت انبوهی از مردم بخیابان ها ریختند و برای شناسایی خود از جلیقه های زرد (ابتکاری بسیار آموزنده) استفاده کردند مراکز شهرهای فرانسه را در برگرفت و بادادن قربانی و نقص عضو با پافشاری نمونه وار ادامه دادند، که کرونای بیل گیتسی آمریکایی/چینی آنرا برای مدتی به عقب رانده است…
همزمان در انگلیس، باندهای شمشیر بدست سالانه بیش از هزاران جوان را بکام مرگ میفرستادند و آسمانخراش های لندن را به آتش میکشیدند و خارجی های زیادی را همراه لندنی های فقیر را سوزاندند در عوض استعمارفرتوت روز بروز شاخص های مالی خود را برخ رأی دهندگانش میکشید و با فن همه فن حریف اختلاف بیانداز و غارت کن بعنوان دست راست فرزندخلف خود ام. آمریکا در قتل عام یک میلیون کودک در اثر گرسنگی و بی دوایی در عراق (اعتراف اولبرایت) و سپس در جنگ ۸ ساله با ایران فعالانه شرکت داشت به روزی افتاد که چارهای جز رفتن راه ام. آمریکا و اتحادی تنگ تر با ترامپ و خروج از اتحادیه اروپا… نیافت؛ که باعث شکستی پسا شکست دیگری در خلیج پارس برایش در پی نداشته است.
در سالی که گذشت و نیمه امسال در وال استریت صدای سوت خطر بصدا در آمده و برای کوتاه مدت دریچه های اطمینان را با نابودی بخشی از سرمایه های مالی با پاک کردن چند صفر در جلوی اعداد در دفاتر بانکی در بازارهای بورسی روزهای سیاهی را بوجود آوردند و باز هم «جو بزس» ها «زاگر برگ»ها گوگل ها و همراهان در راس تیتر های رسمی رسانهها بیکدیگر «پز دهنده» ازدیاد چند میلیارد دیگر به داراییهای خود را برخ یکدیگر کشیدند!
اما اما! در پشت پرده سه یا چهار خانواده بانک داران رتشیلدها، راکفلر ها، جی سی مورگان ها و تا چندی پیش خوانواده های برادران خدا بیامرز لهمن، خوانواده مالک سیتی گروپ… که هیچکدامشان باندازه یک نیم مداح ایرانی از جهان اطلاعی ندارند و خود عصای دست چند هزار مدیر مالی گردیده که بانکها را بصورت موقت و زمانی کوتاه مدیریت کرده و سپس شخص دیگری جایشان را میگیرد، طبق قوانین لنینی که وی در باره امپریالیسم بمثابه آخرین مرحله سرمایداری جمع آوری کرد و در اختیار کارگران قرار داد، با همان خواص و کیفیتها منتها با نامهای نوینی همچون «ریگن آگنتور» ها و «هچ فوند» ها که خدمات بانکی جهت معاملات مالی میدهند آنهم بدون باجه و فقط در اتاقهای شیشهای پشت درب های بسته، همان کاری را میکنند که در سراسر قرن بیستم وال استریت کرده است! منتها اکنون سرعت آن با سرعت ارطباتات چندین برابر گردیده است و هنوز جباب معروف شدهای نترکیده است که حباب مالی بزرگتری در «دریواتی» معروف تر همچون اژدهایی قصد بلعیدن وال استریت را اعلام میکند.
ضامن اصلی اعمال غارت های بکش های سرمایدار، تاکنون پنتاگون و سازمان اطلاعات آمریکا «سیا» بوده است که موجودیت خود را روی هر کالای تجارتی بیتفاوت که در کدام کشور تولید و کدامین سرمایه پشت آن خوابیده بوده است، تحت فرماندهی وال استریت مارک «هرنوع کپی» ممنوع! متخلفین با دولت آمریکا(پنتاگون) سروکار دارند! این جمله تا شروع قرن بیست و یکم روی کلیه محصولات «بیل گیتس» برای حتی بازیهای اینترنتی کودکان قابل مشاهده بود. که اکنون از طریق گوگل و تلفنهای همراه بسیار قاطع دنبال میگردد. و تا کنون متخلفین در پاکستان و افغانستان، سودان… با بمب افکن های بی سرنشین از «رام اشتاین آلمان» بمباران گردیده و میگردند. اکنون میرود که رام اشتاین را تخلیه کنند! که خود از عجایب انقلاب شکوهمند بهمن ۵۷ ایرانیان است.
در پهنه محیط زیست:
در قرن حاضر «بیست و یکم» با ذوب یخ های قطب شمال و تغییرات جوی و جغرافیایی که بصورت فجایع طبیعی که قربانی های زیادی از مردم عادی حتی نیمه مرفه میگیرد در حال وقوع است(ایالت اورلیون که ثروتمندان با هیلیکوپتر از سیل نجات یافتند ولی میلیونها انسان کارگر را بحال خود رها کردند) و سرعت تغییراتش روز بروز شتاب میگیرد و اکثریت متخصصین شهر سازی و متخصصین حیوان و گیاه شناسی را بوحشت انداخته و با اندازهگیری گازهای قابل عکس برداری در جو و تشخیص منطقه هایی که واقعاً زندگی در آنجا خطرناک گردیده در اختیار رسانهها قرار میدهند(شمال ایتالیا و ووهان چین، دهلی، تهران…) که سبب شد بچهای دبیرستانی از مرفهان یکشبه سمبل مبارزات محیط زیستی شده و مانند دختر سفیر کویت که برای کلاه سفیدهای آمریکایی و مسمومیت نمایشی بچههای سوری بدست سربازان اسد، در سازمان ملل باگریه خود از مابهتران را بگریه انداخته بود در رسانهها بطور وسیعی ظاهر شده و توانسته است «ازما بهتران» » را در باره آینده خود نگران کند و همراه پرولتاریا بدنبال برون رفتی عملی روان باشند. که در مجموع دارای حافظه تاریخی قدرتمندی هستند که بدون هیچ گذشتی سیر زندگی آنان را هدفمند مینماید.(ازمابهتران= مرفهین و بهره وران از کارهای وال استریت که شاید ده درصد جوامع غربی و آسیایی و خیلی کمتر ایرانی و مردم عرب و دیگر کشورهای عقب نگه داشته شده تاکنونی را شامل میشود. برای مردم عادی جهان اکثراً این تبلیغات بیتفاوت گردیده است زیرا آنها شبانهروز در راهند تا شاید جوجههای خود را بنحوی زنده نگاه دارند تا از گرسنگی و سرما تلف نگردند!)
حال در چنین دوره و زمانه ای سایتی بنام آنهم «عدالت» پیدا میشود که خودرا ورای کلیه اتفاقاتِ در حال جریان نامبرده فوق میگذارد و از میان پیامبران «جرجیل» را انتخاب میکند و از «یک ویديوی مستند اسرارآمیز جدید درباره همهگیری ویروس کرونا، که زیرکانه تولید شده،…» آنهم از دهان «بی بی سی» این لجن پراکن، و ارگان شستشوی مغزی استعمار فرتوت سخن گفته و سعی در آن دارد که زیرکانه در میان آدمهایی که وی آنها را «چپ» مینامد قابل هضم نماید تا شستشوی مغزی بی بی سی کم اثر نباشد.
سپس خود پرسش میکند «چرا مردم این همه به تئوریهای گسترده و شگفتانگیز توطئه باور دارند؟»
آنوقت از خودفروختگان «روان کاو»، قلم بمزدانِ ارزانِ سرمایداران «انجمن روانشناسی آمریکا» شاهد می آورد که «رویدادهای اضطراب برانگیزتر زندگی و اضطراب متصور بیشتر، باور به تئوریهای توطئه را قابل پیشبینی مینمایند.»
تارنگاشت عدالت که ادعای «تارنگاشت پیروان سوسیالیسم علمی» را هم دارد (دست کم خودرا چنین نامگذاری کرده است)، چرا به پایه گذاران سوسیالیسم علمی مراجعه نکرده و دست بدامان متخصصین امپریالیسم آمریکا آنهم شیاد ترین آنها که گربه را رنگ کرده و جای سمور میفروشد، گردیده است.
نه و باز هم نه! تارنگاشت عدالت باید بالاخره روزی درک کند:
مردم عادی وظیفهای که طبیعت بر عهده همه آنها،چه در آسیا و چه در آفریقا و چه در غرب گذارده است، طبق توان خود برای اجرای آن در تکاپو میباشند تا آنرا به بهترین وجهی به سرانجام برسانند آنهم با کمک یک حافظه تاریخی بسیار قوی که برپایه همان «سوسیالیسم علمی» که در دوران انحصارهای بانکها نامش دوران امپریالیستی میباشد و لنین آنها را گردآوری کرده و استالین آنرا اجرا، متکی بوده و همچون سیلی خروشان که از یال کوهی روانه گردیده و سخره های بزرگ مانع راهش را از جا میکند طبق فراگرفته های تاریخی خود جلو میرود. این است که داد همه متخصصین حکومت های غربی را در آورده و بانگ «نرود میخ آهنین برسنگ» را سرداده اند. و شکایت از این دارند که چرا مردم در زندگی عادی حرف دیگران را خیلی بهتر از حرف ما که با بسته کادویی طلایی بسته بندی می کنیم و با کمی سکس و مسایل جنایی همراه، از زمین و آنتن های ساتلیت بخوردشان میدهیم را پذیرا نیستند.
تارنگاشت عدالت برای خودباوری خودش هم که شده مجبور به یافتن عذر بدتر از گناهی میگردد:
«باور به تئوریهای توطئه مانع سازماندهی سیاسی ترقیخواهانه میشود و به اعتبار چپ آسیب میرساند.»
باید از شما پرسید که سازماندهی را چه کسانی میکنند که سیاستی ترقی خواهانه دارند؟ کسانی که گوش به هالیوود و مراکز شستشوی مغزی ام. آمریکا داردند؟ یا کارگران صنعتی که خالق کلیه ابزار کار آنان بوده و قبل از همه از کارکرد آن و اثرات آن در دراز مدت در اجتماع با اطلاع هستند. کارگران صنعتی که دهقانان دیروزی را هم در بر میگیرد و از اثرکردهای سموم، باکتری ها، داروهای مختلف همراه آنتی بیوتیک ها و تراریخته های محصول «موستانزا» که ازمالکیت بانکهای آمریکایی خارج و اکنون متعلق به شرکت بایرن آلمان میباشد، بخوبی با اطلاع هستند و از عهده «سازماندهی سیاسی ترقی خواهانه» بر می آیند؟
گویا باید الف بای «سوسیالیسم علمی» را برای عدالتی ها بازگو کرد که حد اقل نام خود را بفهمند.
ولی تا اینجا از گناه های صغیره بوده است و زمانی دم خروس بیرون میزند که ادعای آسیب زدن به اعتبار چپ را مدعی میشوند.
بیخودی نیست که تارنگاشت عدالت خود را چپ میداند و هنوز فهم سیاسی اش در دوران ناپلیون در گشت و گذار است.
واژه چپ از زمانی بوجود آمد که مخالفین تاج و تخت و میترای پاپ، سمت چپ پارلمان فرانسه را بخود اختصاص دادند و شاه هرکس مخالفش بود جزو چپی ها میدانست. آقای احمدی نژاد که بانکهای خصوصی در زمان ایشان مانند قارچ بعد از باران بوجود آمدند در مقابل رهبری ایران و دیگر حکومت های ایران خود راچپ میداند و اگر یک نفر ایرانی چپ باشد آنهم ایشان هستند، نامبرده حتی چند بار دزدان بزرگتر را به لودادن عملیات آنها تهدید کرد که منجر به تحدید عملی آنها گردید مثلاً خامنه ای. البته سیلی محکمی را از رئیس سپاه در محضر خبرنگاران نوش جان کرد!!
بلی زمانه خوبی است و جبهه های سرمایداری نمیتوانند خود را بنام کارگران استطار نمایند و از نامهای «سوسیالیسم علمی» سوءاستفاده نمانید، اگر آقای احمدی نژاد آنرا میتوانست مدتهابود که ادعایش را مانند عدالتی ها کرده بود.
تارنگاشت عدالت در چند خط پایینتر نظرات ترامپ دلال را با سازنده ویدیوی نامبرده مقایسه کرده و یکی میداند. عجبا:
هیچ بعید نیست که چنین باشد! زیرا از یک دلال بیشتر از این نمیتوان انتظار داشت که سرزده چنین موضعی بگیرد. مهم همانا متخصصین بی نام بانکی که وظایف مدیریت چپاول مردم را دارند و پس از اجرای فاجعه ای اقتصادی با جایگاه و شغل والاتری از گذشته از آنها سپاسگزاری میشود دست ترامپ را گرفته و وی را مجبور به شکر خوردم، دیگر نمیکنم… میاندازند! مگر نمیخواست ایران را بمباران کند؟ چه شد! آیا دستش را نگرفتند و بوی گفتند ایران قایق های چوبین دارد که تیزرومیباشند و موشکی برآن سوار…
تارنگاشت طرفدار سوسیالیسم علمی معتقد است که مساله خود کرده تخریب برج های دوقلو و قتل سرنشینان آن منهای یهودیانی(بالای هزار نفر؟) که در آنروز «تصادفاً!» در آنجا تشریف نداشتند و روسای صهیونیست آنان سهام بورس خود را درست در شب قبل از آن فروخته بودند، تاتری بنام تروریسم بوجود آوردند که هنوز ادامه دارد! کدامین مهندس ساختمانی پیدا میشود که تیرآهن های بریده شده با زاویه ۴۵درجه که نشان از تخریب مهندسی شده که در حین ساختن، مهندس محاسب، مکان و مقدار ماده منفجره آنرا بروی ستونهای فلزی آن تعین میکند، را فقط در اثر برخورد یک هواپیما با آن بداند.
تازه برج سوم چرا این چنین بداخل خود منفجر گردید(بداخل فروریخت Implosion)که هواپیمایی بدان نه خورده بود؟؟ آری برج سوم هم مانند دوبرج دیگر بدون هیچ گونه نیروی خارجی طبقاتش یکی بعداز دیگری در مدتی چند دییقه ای به طبقه هم کف رسیدند. آنهم بفرمان کسی که در کتاب مرد سفید احمق مدارکش فاش شد، جلوی دوربینی که هنوز بینندگان در پایان برنامه نظاره میکردند گفت «مردم آمریکا خیلی احمقند. من اینهمه بهشان دروغ گفتم باز هم مرا انتخاب کرده اند»
هماکنون ترامپ، دلال جانی مانند دیگر رئیس جمهوری های قبلی از قتل عام سیاه پوستان بدست سفیدپوستانی مسلح که وی را انتخاب و تاکنون پشتیبانی کردهاند سخن میگوید که همانا ترور جمعی بدست اقلیت سفید پوستان است. (از این روشنتر نمیتوان ترور کرد)
اصولاً باید از عدالت های «سوسیالیسم علمی پرور» پرسید که چرا باید مؤسسات دولتی و NGO هایی که توسط بانکها سامان داده شده و مخارجشان پرداخت میشود حرفشان را قبول کرد ولی حرف افرادی که به نظام آمریکایی ایمانی نداشته و از تمام شون دولتی کنار گذاشته میشوند و در پایان هم ترور میشوند و سعی در پوییدن تضاد ها در جامعه امروزی با دوجنگ جهانی و هزاران جنگ زیرساخت خراب کن همراه با صدها کودتا در صدساله گذشته کرده اند را چرا نباید باور کرد! آنهم در زمانی که امپریالیسم قد خم کرده و به نقطه عطف گندیدگی نظام سرمایداری خود رسیده است که سرریز تولید از حد نهایی گذشته و دیگر باور داری مردم به این نظام به پایان خود رسیده است!
پیروان «سوسیالیسم علمی» این تارنگاشت، خود طرز تفکرش را ابراز داشته و مینویسد:
«انرژی را تصور کنید که به جای تلاش برای تصحیح کردن سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه، صَرف باور به این شد که «۱۱ سپتامبر یک کار خودی بود.»
بسخنی دیگر این خانمها و آقایان بر این باورند که سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه را میتوانند تصحیح کنند و عدهای که برعلیه دادههای تاکنونی سخن میگویند یا با روش این افراد سخن نمیگویند بایستی لب از سخن ببندند. آنها هم مانند دهقانان فرانسه که برای رسیدن به زمین از دست «مسیو تیر- قاتل کموناردها» پشت به کارگران پاریسی کردند تا زمینی از کلیسا نصیب شان گردد آنها هم میتوانند به شغل یا مقامی نان و آب دار برسند.
پرسش های زیادی که بدون پاسخ خواهد ماند.
در مورد واکسن کوید ۱۹ هم این تارنگاشت به حافظه تاریخی خود فشار نمیآورد که سرنوشت میلیارد ها دلار واکسنی که خریداری و دپو گردید «سارس ۲» و سپس همان متخصصانی که خرید آنرا تبلیغ و نزدن آنرا تهدید، اذعان کردند که خطرناک تر از خود بیماری میباشد و در نتیجه چند میلیارد یورو واکسن خریداری شده با خرج زیادی از بین برده شد! و کارخانه هایی مانند بایرن و ساندوز… دوبار در آن سود بردند،
ولی طبق نصیحت عدالتی ها باید تزهای اقتصادی سیاسی متخصصین برمسند قدرت نشسته دولتی را چشم بسته پذیرفت و چشمان را در مقابل نتایج فاجعه آمیزی که میتواند ببار آورد بست. همینکه دولت ها بتوانند اهالی معترض کشورهای خود را ساکت کرده (فرانسه جلیقه زرد ها، اعتراضات مردمی در ایتالیا، انگلیس و جنبش ضد بردهداری در آمریکا، اعتراضات نود درصدی های آبان ماه ایران…) و بودجه های کلانی را برای نجات بانک های ورشکسته خود یکی بعد از دیگری تخصیص دهند برای این عدالتخواهان امری خدادادی لازم و ضروری میباشد، زیرا در غیر اینصورت تعداد مرگ و میر سالانه بطور متوسط در سراسر جهان شاید یکدهم درصد افزایش یابد. آنها چشم خود را در مقابل قربانیان بیماریهای خود ساخته خود مانند گرسنگی دادن مزمون به عراقی ها، سوری ها، ایرانی ها، افغانی ها، لیبی ها… میلیونها کودک و غیر کودک را بکام مرگ میفرستند میبندند!(آیا حساب کردهاند که چند صد میلیون انسان از این راه به بدترین متدهای طولانی و درد آور در سال بقتل میرسند، تا آنهابتوانند گوشت استیک نیم کیلویی سفارش داده و نیم آنرا هم نخورده بسطل آشغال بیاندازند) آنها گوش خود را در مقابل فریاد خلق های موزامبیک و آفریقای جنوبی سودان… از ظلم و ستم استعمار میگیرند و هیاهویی راه انداخته اند تا دیگران هم آنرا نشنوند.
سوءاستفاده از این هیاهو هارا آنجلا مرکل یکبار تحت نام «بانکها نظام پایه ای هستند Die Banken sind System relevant» فقط یک قلم پانصد میلیارد یورو از دارایی های مردم را به آنها هدیه کرد، و خانم فون در لاین هم در ماه گذشته چند هزار میلیارد یورو(چند تریلیون یورو) برای پرداخت خسارات وارده از کرونا به کنسرنهای تولیدی و بانکها در پارلمان اروپا را اعلام و به عمل برد که چیزی جز اندوخته ها و داراییهای صندوق های بازنشستگی و حق بیمه بیکاری… نیست.
رئیس دویچه بانک آلمان در نطق سالانه خود برای سهامداران، در چند هفته پیش آنها را تکرار و نقشه های شومی که برای مردم اروپا توسط بانک مرکزی اروپا EZB و سازمان وصول کنی آن EMS جهت پرداخت قرض بانکها که میتواند هر نوع دارایی منقول و غیر منقول و کاغذهای بها دارد را بنفع بانک ها مصادره کند و بهیچ مقامی پاسخگو نباشد(مانند نظام وصولی فدرال رزرو) و بیکار کردن چندین ده هزار نفر از کارمندان خود با وقاحت غیر قابل شرح اعلام نمود!
در یک نکته باید به تارنگاشت عدالت در پایان مقاله اش حق داد. پیروان سوسیالیسم علمی در پاراگراف پایانی خود مینویسند:
«توطئههای حقیقی بسیاری آشکارا در جریان میباشند و کاملاً مستند شده اند و میتوان آنها را آنطور که هستند دید- جنگهای ایالات متحده برای پیشبرد منافع مالی و سیاسی خود، کمک مالی شرکتهای سوخت فسیلی به انکارکنندگان تغییرات اقلیمی که به اهداف آنها خدمت میکنند، یا شرکتهای داروسازی که فقط به این دلیل که میتوانند، داروها را به آمریکاییها بسیار گران میفروشند.»
خانمها و آقایان عدالتی دیر از خواب بیدار شده اید. رسانههای امپریالیستی اکنون مدتی است که خود آنها را در برنامههای علمی همچون «تد» بزبان خود بیل گیتس در سال ۲۰۱۵ نشان داده اند!! شما دیر بیدار شدهاید در ۹ سال پیش هالیوود فیلمی ساخت و دقیقاً خیابان و غذافروشی در یوهان چین را هم نامبرد که ویروس کرونا از آنجا شیوع و مردم آمریکا را بخطر آنداخته است.
هالیوود فیلم پرخرج چند میلیون دلاری با شرکت جارلستون هستون … در سال ۱۹۷۳ بنام Soylent Green که در ایران بنام بیسکویت سبز معروف شد(چندی پیش توسط تلویزیون رسمی فرانسوی آلمانی «آرته» بازپخش شد)، تا افکار عمومی دنیا را برای چنین روزهایی آماده و فرهنگ «بدان خو کنی» را شروع کرد و قاطعانه آنرا تاکنون دنبال کرده است. هر کسی این فیلم را امروز نگاه کند و با آمریکای امروزی مقایسه کند، صحنههای زیادی از امروز را در آن باز یابی میکند! چیزی که در نیم قرن پیش غیر قابل تصور و نه تنها جنایی بلکه فکاهی بنظر میرسید!!
پرواضح است که از هر حرکت امپریالیستی که نمیتواند چیزی «جز استعمارگری باشد-از لنین-» برای بالابردن سطح آگاهی کارگران استفاده برد. ولی چیزی که غیر عقلانی است عدم برخورد بر جلوگیری همه جانبه از اعتراضات مردم کشورهای جهان تحت نام پاندمی(همه گیری جهانی) خطر ناک «کوید ۱۹» میباشد که همچون قفلی بر پا(در خانه ماندن اجباری)، محبوس کردن مردم بدست خود گردیده و امکان هرنوع ابداعی برای اجرای حداقل قانون اساسی سرمایداری با زور سرنیزه پاسخ داده میشود میباشد. نگاه کنید که در ایران، فرانسه و آمریکا پلیس بامردم معمولی چه میکند؟؟
چیزی که شرم آور است، هنوز هستند احزاب کمونیستی که سالیان درازی سعی در مبارزه با سرمایداران کردهاند و دارای خط اینترناسیونالیستی شناخته شده هستند که بدین دام افتاده اند و جنبش جلیقه زردان را فاشیست ها نامیدند و در محله های خود تظاهرات «من چارلی هستم» شانه بشانه اوباما و خانم مرکل … انجام دادند که عکسی فتوشاپی از آنها را در پیشاپیش تظاهراتی میلیونی در خیابانهای اصلی پاریس نشان میداد بوجود آورده بودند! و اکنون آنها هرگونه بخیابان آمدن ها و اعتراض کردنها را نفی کرده حتی هنوز میکنند و روزانه طومار بلند بالای کشته شدگان کرونایی را برخ مردم خود میکشند!! عجبا که آنها شرم دارند در اجتماعاتی که میگذارند از سرزمین های اشغالی سخن گویند وباید از اسرائیل دمکراتیک سخن گفته شود در غیر اینصورت از گرفتن لقب «آنتی سمیت(ضد جهود)» رنگشان زرد و شلوارشان تر میگردد.
چیزی قهرمانانه تر از تظاهرات پریروز پاریسی ها نبود که با وجود تلفات زیاد ویروس کرونایی در فرانسه (که عمداً در مورد خانههای سالمندان همچون انگلیس و ایتالیا عمداً صورت گرفت) دهها هزار ویا بالای صد هزار نفر(حدس من از عکس هوایی که حزب کار ایران در تلگرام گذاشته است) در میدانی گردهم آمدند و تنگا تنگ به مبارزه علیه سرمایداران پرداختند. فرانسویها خوب میدانند که در باره بیماری همانندی بنام «ایدز» چقدر دولتها تبلیغ کردند تا پایان جنگ سرد با کشور روسیه اتحاد جماهیری که سالیان درازی دیگر سوسیالیستی نبود را به مرحله پایانی خود برسانند. باز هم فرانسویها بودند که به جهانیان اعلام داشتند که بدستور وزیر بهداشت فرانسه تزریق پلاسماهای خون های آلوده به ایدز که در ام. آمریکا در مرز مکزیک از رنگین پوستان غارت میشد را در بیمارستانها بکار گیرند کاری که دولت آمریکا همیشه میکرد. که چندی هم به آلمان صادر میشد! و در نتیجه هزاران هزار انسان در اروپا به این ویروس آلوده گردیدند.
چقدر مایه تأسف است که باید در مقابل تارنگاشت عدالت پیروان سوسیالیسم علمی از دادههای مردم «تا نباشد چیزکی نگویند چیزها» بدفاع پرداخت. علمی که توسط مارکس پایه گذاری گردید و توسط لنین در دوران انحصارهای بانکی تکامل داده شد و مردم شوراهای سوسیالیستی در زمان استالین به آن جامه عمل پوشانیدند و در عرض ۱۵ سال چنان کشوری را ساختند که بعنوان بهشت زندگانی برای انسانهای آینده خواهد بود. که حتی ساکنین کشور روسیه فدرال اگر اوضاع سیاسی بهمین روند ادامه یابد در هزاره های بعدی هم نصیبشان نخواهد شد و امروزه حسرت زمان لنین استالین را بخورند (طبق پرسش های همگانی برگردان ام.شیری).
نگاهی بروزنامه های روز ایرانی این راز را برملا میکند که سرمایداران ایرانی خیلی از ما برج عاج نشینان جلوتر هستند. و نباید اگر نمیتوان با پای سوسیالیسم علمی راه رفت، راه رفتن سرمایدارانه ولی ضد امپریالیسم آمریکا که هنوز در ایران رواج دارد را فراموش کرد.
روزنامه تابناک کرونا به کام کیست؟
در گفتوگو با ناصر فکوهی کد خبر: ۹۷۴۳۰۴ تاریخ انتشار: 25 April 2020 که روزنامه تابناک از روزنامه طرفدار حکومت وقت روزنامه شرق بعاریت گرفته.
«
شرق: کرونا در حالی در ابتدای 2020 بر دنیا سایه گسترانده بود که 2019 با جنبشهای اعتراضی گستردهای در سراسر دنیا به پایان رسیده بود. سالی که تجربههای خونین زیادی در خیابانهای شهرهای مختلف دنیا داشت و همهگیری اعتراضاتش شهرهای زیادی را در بر میگرفت. از شیلی و هنگکنگ تا لبنان و عراق و در مقاطعی هم خیابانهایی در ایران؛ اما همانطورکه اعتراضات مردمی در شهرهای زیادی در حال ویروسیشدن بود، یکباره یک همهگیری ناشناخته دکمه توقف بسیاری از امور از جمله اعتراضات مردمی را هم زد. ذات ابتلا به این بیماری که همه را مجبور کرده بود زندگی با فاصلهای از یکدیگر را تجربه کنند، عملا امکانی برای ادامه اعتراضات نگذاشت. در این میان دولتها هم چندان از سیاستهای خود عقبنشینی نکردند؛ معترضان که به خانههایشان رفتند، طرف دیگر ماجرا در زمین بدون مبارز به تاختوتاز پرداخت. این موضوع دستمایه گفتوگویی با «ناصر فکوهی»، جامعهشناس و استاد دانشگاه شد تا با او درباره تأثیر کرونا بر اعتراضات اجتماعی و همچنین آینده اعتراضات مدنی در دنیای بعد از کرونا حرف بزنیم.
آیا میتوان انتظار داشت این بیماری همهگیر، روندهای اعتراضی پیش از بحران را معکوس کند؟ مقصود روندهایی است که منجر به شکلگیری جریانهای مبارزه و اعتراض در کشورهای مختلف دنیا شده بود.
نخست بگویم که هر آنچه را در اینجا و در این روزها گفته میشود، باید بهشدت نسبی تلقی کرد، زیرا دادهها و تحلیلهای ما درباره بیماری کروناویروس محدود و بهشدت و دائم در حال تغییر هستند؛ اما من هم مثل بسیاری دیگر از همکاران دانشگاهی و روشنفکرمان در ایران و جهان، فکر میکنم این وظیفه ماست که در همین شرایط نیز سکوت نکرده و نظرات خود را با قیدکردن این نسبیت پاسخها، بیان کنیم. دلیل اصلی از نظر من در آنچه شاید بتوان یک جامعهشناسی یا انسانشناسی «فوری» این پدیده به حساب آورد، این است که معتقدم فرایند تحول این بیماری در کوتاهمدت و درازمدت تأثیراتی بسیار منفی بر نظامهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جهان باقی خواهد گذاشت که احتمالا کمتر از خود بیماری و آسیبهای آن نخواهند بود و حتی ممکن است بیشتر باشد.
«شهروندانی که معترض بودند و حالا به دلیل کرونا دست از اعتراض کشیدهاند با چه چالشهایی مواجه هستند. چون از یک سو آنها یکطرفه مجبور به تعطیلی اعتراضات شدهاند و از سوی دیگر دولتها همچنان سیاستهای خود را که خلاف نظر مردم بوده، ادامه میدهند. در واقع اینجا کرونا یکطرفه مردم را از چرخه مبارزه خارج کرده و به دولتها این فرصت را داده که یکهتازی کنند. این یکهتازی تا کجا تحمل میشود و چه نتیجهای دارد؟
متأسفانه موج اعتراضات در این شرایط بیشترین شکنندگی را در مقابل دستکاری دولتهای بزرگ و همه کسانی دارد که به گونههای مختلفی بخواهند از موقعیت پیشآمده با بحران کرونا، برای تقویت تزهای ملیگرایی، نژادپرستی و پوپولیستی استفاده کنند. بنابراین تا این بیماری در مرحله بحرانی است، عملا نمیتوان به جنبشی فکر کرد اما زنده نگهداشت
درپایان آورده اند: «این توطئههای واقعی ممکن است به اندازه این ایده که چهرههای در سایه ویروس را پراکندند، یا اینکه «۱۱ سپتامبر کار خودی بود» جذابیت نداشته باشند، اما تأثیر بسیار واقعی بر جهان ما دارند، تأثیری که کار غیرجذاب سازماندهی تودهای را میطلبد. ریختن انرژی و خشم ما در مسیر نادرست، نهایتاً به ما، و نه به نخبگانی که تئوریهای توطئه مدعی هدف قرار دادن آنها هستند، آسیب میرساند.»
باید درس گرفت و واقعبینانه دید که چقدر از واقعیات در کشورمان عقبمانده ایم. سرمایداران ایران ضرورتاً طبقه کارگری را بر گرده خود دارند که اگر هنوز بقدرت سرمایدارانی که خونشان را میمکد هنوز نرسیدهاند ولی مانند آتشی سوزان زیر خاکسترند که امیال آنان و افکار آنان توسط متخصصین سرمایداران اینجا و آنجا بیرون میزند!
لایکلایک
دوستان نظر دهنده با عرض سلام، لطفاً نظرات خود را مختصر و مفید ابراز بفرمائید، اینجا بخش نظرات است.
لایکلایک
دوستان با حرافی پرسش اصلی مرا دفن نکنید. آقای شیری که هفت هشت سال پیش به عنوان نماینده «حزب کمونیست ایران» یک نسخه از ترجمه فارسی کتاب زیوگانف را به نویسنده آن تقدیم کردند، خوب است یک مطلب هم از زیوگانف و همفکرانش درباره بحران ویروس کرونا ترجمه کنند. اگر از آنها مطلب و موضع گیری شبیه ترجمههای آقای شیری وجود داشته باشد من پیشاپیش از ایشان و خوانندگان «مجله هفته» پوزش می خواهم.
لایکلایک
شعله کار شدی قیم آقای شیری یا خود او هستی؟ پرسش این است چرا با فاشیستهای در این مورد همراهید؟ نیوزکلیک پرتال خبری کمونیست های هند است، منابع آقای شیری راست افراطی روسیه است. از لنین و استالین خجالت بکشد. از کوبا، چین، ویتنام بیاموزید.
لایکلایک
شعله کار
لطفاً بجای پاورقی اظهار نظر مسلسل، نظرات خود را مرتب و منسجم در شکل یک مقاله عنوان کنید. به پبشبرد بحث کمک خواهد کرد
لایکلایک
ادامه
…آنها به چین که بسرمایداری بودن آن اذعان دارند , روز بروز منبسط تر میگردد و روسیه سرمایداری که روز بروز بر قدرت نظامی خود می افزاید بالنده بو ده! ودرعین حال رشک میبرند(منظور جنبش سرمایداران طرفدارDDD )! آنهم روسیه ای که با فراگیری از انقلاب بهمن ایران و شکست آمریکا در جنگ ۸ ساله از این کشور، چندیست به ام.آمریکا اجازه پیشروی بیشتر به حریم باقیمانده خود نداده آنهم خجالتی و هنوز همیشه در عقب را برای مذاکره و همزیستی (غارت) مسالمت آمیز برای عقب راندن واشنگتن باز میگذارد تا بتواند بیشتر طرفداران «با هم سرکرده باشیم» را در خارج از روسیه بزیر پرچم خود گرد آورد! …
حال ببینیم که نیوزکلیک که آقا یا خانم سونالی کولهاتکار در آنجا در افشانی کرده است و تارنگاشت عدالت هم آنرا مانند «مهر اعلاء مال کربلا» سجده کرده است چه میگوید و چرا باید خوانندگان را از چنین لااطلاعاتی نجات داد. در حقیقت رفیق ابراهیم شیری کوتاهی کرده است که بهمین دو خط روشنگری خود قناعت کرده است.
حال ببینیم که سایت عدالت حرف حسابش چیست؟
سایت عدالت ویدیویی را انتخاب کرده و بدان انتقادهایی را روا داشته است که اصولاً بیتفاوت است که ویدیویی بدون داشتن ضمانت یکی از خطهای سیاسی (سایت عدالت آنرا اکنون عهده دار شده است) چه آشغال هایی به تماشاگران خود نشان میدهند. سایت عدالت به متن زیر اعتراض دار:
«ویروس باید از یک محیط آزمایشگاهی بیرون آمده باشد و ممکن نیست طبیعی رخ داده باشد؛ اینکه استفاده از ماسک و دستکش عملاً مردم را بیمارتر میکند؛ و اینکه بستن سواحل به دلیل وجود «میکربهای شفابخش» در آب، «دیوانگی» است.» ویديو یک پایه ظاهراً علمی و معتبر برای اعتراضات فعالین راست افراطی ارايه مینماید که در سراسر کشور علیه «در خانه ماندن» اعتراض میکنند، و حتا برخی از آنها علامتی را در دست دارند که بر روی آن «همهگیری برنامهریزی شده» نوشته شده است.
در واقعیت امر هر فرد پژوهشگر، کارگر یا سرمایداری برای درک هر مسأله نوینی آنهم مانند کرونا که کل جهان و تک تک کشورها را فرا میگیرد و در مدرسه و دبیرستان، در کوچه و بازار و محل کار با آن روبرو میشود قبل از هر چیز یک ترازنامه از بازندگان و سود بران آن در نظر میگیرد و سپس طرف یکی از آنها را میگیرد.
در قدیم ندیم ها سرودی بود از رفیق تقی ارانی «برشکن هر سد اگر خواهی آزادی…» که در آن این بیت وجود داشت «توده زحمت بهره ور نکوست».
۱- آری جهان در شرایط کنونی با بیکاری مضمنِ بالاتر از نیمی از نیروی کار روبروست(رسما ۳ تا ۱۵ درصد) و سرمایداران باستی بنهوی آنرا بخورد مردم میدادند و از شر آنها راحت میشدند. عدم این بهره وری وضعیتی را برای شخص اعم از تحصیل کرده و آکادمیک که تولید ارزش اضافه کالای تولیدی نمیکنند و نیروی کاری که تا کنون ارزش اضافه در تولیدکالاهای اساسی مینمودند و اکنون بخاطر عدم توازن بین تولید و مصرف که در اثر تولید بدون نقشه و فقط برای بدست آوردن سود است روز بروز بیشتر نیروی کار را از کار بیکار کرده و به توده زحمت «غیر بهره ور» تبدیل میکند.
۲= موازی با تولید، کازینوی مالی ای بوجود آوردهاند که «بازار بورس» نامیده اند که ربطی با تولید کالایی نداشته ولی برای کوتاه مدت قادر است کنسرن بزرگ تولیدی را خریده و تعطیل کند و یا برعکس.
از سال ۲۰۰۷ و شروع بحران مسکن(آبا کوس) این بحران اقتصادی روز بروز نجومی تر گردیده و از طریق تزریق پول چاپ شده بدون پشتوانه هر بار از درهم ریختن این قمار خانه جلوگیری کردهاند ولی در زمان اوباما کار بجایی رسیده بود که وال استریت آدم دلال و شارلاتان راستی را که برای همه رسانهها راست بودن تبعیض نژادی بودن، دزد بودن، مالیات ندادن… وی روشن بود را برای رئیس جمهوری به میدان انتخابات آورد که با رأی اقلیت توانست رئیس جمهور آمریکا گردیده و باصطلاح سکان سیاست و اقتصاد و ارتش این کشور را در دست بگیرد.
در حقیقت ترامپ نماینده مستقیم بانک ها در دولت ام. آمریکا بوده و بایستی اول ۲۳ هزار میلیارد دلار قرض دولت به مردم آمریکا و سپس تریلیون ها دلار پول بدون پشتوانه چاپ کرده در چهل سال گذشته (نیکسون ببعد) و از کشورهای خارجی کالا وارد کرده، معادل آنرا باارزش های کالایی پرداخت کند. این بازی تا زمانی امکان داشت که پنتاگون میتوانست پاسخ طلبها را با نشاندادن یک موشک به طلبکار بدهد. برای مثال در مقابل طلاهای دولت آلمان (چند صد هزار تن؟؟ آقای شیری یک مقاله خوبی در اینباره نگاشت و برگردان نموده بود) و تقاضای پس دادن آنها به آلمان فقط یک قبض تاییدیه به آلمان داد و در «رام اشتاین» یک موشک اتمی را حواله داد و گفت که سیل طلاها را برده است.
بدهی دوم که چند صد برابر بدهی اول دولت آمریکا به خود آمریکایی ها میباشد به طبقات حاکمه دیگر کشور هاست که بایستی مانند دوشیدن های عربستان سعودی از شرشان راحت گردد که براحتی نمیتواند زیرا همه گاو شیرده نیستند. و هماکنون در مقابل ایران در باتلاق گیر کردهاند(هم در خلیج پارس و هم در عین الاسد و هم فروش ۵ کشتی کالا به ونزوئلا که تودهنی سختی به تمام غربیها بوده است) که خود باعث شده که اروپا غارت اروپا بفهمد که سهم وی از عارت منطقه بسمت صفر میل میکند و تازه بدست وپا زدن اقتاده است.
در کشورهای فرانسه انگلیس ایتالیا سکان حکومت از دست سیاستمداران آنها خارج شده و بدست پلیس و ارتش سپرده شده است.
ادامه دارد…
لایکلایک
آقا و یا خانم محترم ناظر،
فراموش ننمایید که آقای ابراهیم شیری حکومت روسیه را سرمایداری و پوتین را رهبر سرمایداران کشور روسیه فدرال میداند. تا آنجا که از گفته ها و شرح هایی که در پایان و یا آغاز هر ترجمه ای نگارش میکند، حد اقل نفرت خود و سعی خود را در مبارزه با سرمایداری و سرمایداران ابراز داشته است.
اکنون هم این بیماری واگیر دار که میتواند مانند بیماری «ایدز» عمدا و یا سهوا از آزمایشگاهی ارتشی فراری داده شده باشد، در درجه اول بسود سرمایداران بوده و سیاستمدارانِ سوار بر قدرتی را نمی یابید که بدان دچار نگردیده و شفا نیافته باشد حتی در مورد ملکه انگلیس که تاکنون باید صدها بار ریق رحمت را سر کشیده باشد. درمورد ترامپ و مرکل و جانسون و مکرون احتیاجی بسخن نیست.
گفتن اینکه این بیماری بنفع سرمایداران بوده است خیلی دست زیر گرفته شد. در واقعیت نظام ورشکسته سرمایدارِ سردسته یعنی ام.آمریکا و همکاران و شریکان «سود بَرِ دست بسینه» اروپایی، همراه کره جنوبی و ژاپن و تا چندی پیش چین دیگر قادر بزندگی در شرایط گذشته نبوده و بایستی به یک نیروی خارق العاده الهی آنهم انجیل بدست، متکی میشدند تا بتوانند همانطور که رفیق لنین بما آموخت و رفیق استالین آنرا بکار بست، نظام امپریالیستی که ذات و جوهر اصلی آن استعمارگری و عقب نگه داشتن دیگرکشورها، چه از طریق صدور سرمایه و چه کودتا و یا غصب سرزمین های این کشورها، بزندگی انگلی قشر فوقانی خود سرو سامانی نو دهند، که اکنون در بازار بورس بشدت بخطر افتاده است و با پمپاژ چند ده یا چند صد هزار میلیارد دلار دیگر قابل نجات نیست. (هرچند براحتیِ پاک کردن صفرهایی در دفاتر بانکی باشد یعنی همانطور که آمدهاند دوباره بروند، زیرا عدالت جامعه سرمایداران را بهم میریزد، همان عدالتی که انوشیروان «عادل» حاضر نشد با پول یک کفاش بشرط آنکه پسرش دیگر کفاش نشود از دریا عبور داده شود و بهمین خاطر لقب عادل گرفت، با وجودیکه قاتل اعضاء خوانواده خود بوده است)
مساله کم کرد ساکنین کره زمین حرف مفت است که از بیل گیتس بعاریه گرفته اند (کنترل جمعیت)!
هر سرمایداری بخوبی میداند هرچه تعداد بازوان ارزش اضافه افزا و کالا آفرین زیاد تر باشد و هرچه بیشتر بهای کار پرداخته شده دوباره به گردش تولیدی باز گردد سرمایداران راضی ترند. در واقعیت اما ارزش اضافه، خون جاری در رگ های سرمایداران میباشد(اعم از محلی و یا در زمانه گلوبالیزاسیون، جهانی) که کمبود و یا نبود آن سبب خفگی آنی سرمایدار میگردد. حتی فرصت وصیت کردن بوی نمی دهد.
استعمارگران و جانیان امپریالیستیِ غربیِ سرکرده، همراه با کشورهای همکار غیر غربی خود در مجموع سعی در خراب کردن خانه و کاشانه کارگران، زیر بناها، بیمارستان ها، مدارس، مزارع، کارخانه های محلی… بوده ولی با کلیه محاسبات و پیشگیری های خود، از: «از بین رفتن بازار فروش و استحصال ارزش اضافه از عضلات کارگران و دهقانان که آنها هم با تکنیک کشاورزی کنونی خود جزیی از کارگران صنعتی گردیده اند، جدا خود داری می نمایند» (کشتارهای محلی حتی با عملیات فروش کلیه و کبد … بنفع اقلیتی از سرمایداران کوچکتر که مافیایی خارج از نظام ثروت اندوزی سریع میکنند هم در این اصل خللی وارد نمیکند!)
بخصوص که هماکنون در اروپا سرمایداران جنبشی به نام DDD یعنی دمکراسی دیجیتالی دیرکت براه انداخته اند تا با فدا کردن نظام انتخاباتی که از سال ۱۸۴۸ در آلمان و در فرانسه و انگلیس حتی قدیمی تر گشته و با سرعت ارتباطاتی الاغ و اسب که کبوتران نامه بر سریعترین آنها بوده است بوجود آمدهاند و دیگر ناکارایی آن حتی از خیلی «کمونیست» های وطنیِ خود(توبخوان تجدیدنظری ها) هم کمتر گردیده است، نظام دمکراسی دیگری را پیشنهاد میکند تا شاید نظام سرمایداری کنونی که بازدهی آن از نظام ملوک الطوایفی(فئودالیزم) هزار سال پیش هم کمتر گردیده است را شاید نجات بخشند، تا مالکیت خصوصی را دوباره حد اقل در کشورهای غربی نجات بخشند.
آنها به چین که بسرمایداری بودن آن اذعان دارند که روز بروز منبسط تر میگردد و روسیه سرمایداری که روز بروز بر قدرت نظامی خود می افزاید بالنده بو ده! ودرعین حال رشک میبرند(منظور جنبش سرمایداران طرفدارDDD )! آنهم روسیه ای که با فراگیری از انقلاب بهمن ایران و شکست آمریکا در جنگ ۸ ساله از این کشور، چندیست به ام.آمریکا اجازه پیشروی بیشتر به حریم باقیمانده خود نداده آنهم خجالتی و هنوز همیشه در عقب را برای مذاکره و همزیستی (غارت) مسالمت آمیز برای عقب راندن واشنگتن باز میگذارد تا بتواند بیشتر طرفداران «با هم سرکرده باشیم» را در خارج از روسیه بزیر پرچم خود گرد آورد!
… ادامه دارد
لایکلایک
آقای شیری رییس جمهور کوبا حواب شما را داده است. مطالبی که شما از اتاق فکرهای سرمایه داری روسیه ترجمه می کتید توهین به شعور مبارزین چپ است.
لایکلایک
آقای شیری، راستی مگر نسل چپ های روس زبان برافتاده است؟ اگر نه، پس چرا شما از کمونیستهای روس زبان و نشریات آن ها مطلبی درباره موضوعات مورد بحث منتشر نمی کنید، شاید به این دلیل که در ایران به آن دست مطالب اجازه انتشار نمی دهند ولی مطالب اتاق های فکر سرمایه داری روسیه را سر دست می بناظرند!
لایکلایک
این قبیل مقالات که اخیر تارنگاشت عدالت ترجمه و منتشر میکند، به چنین توهم دامن میزند که گویا نظام سرمایهداری، صاحبان پول و نظام پژشکی آنها با اقدام به حبس خانگی ( قرنطینه) بشریت جهان بفکر سلامتی مردم هستند.
اگر این ادعا صحیح باشد که نیست، پس چرا سرمایهداری و اربابان پول بخش اعظم جمعیت جهان را به نان شب و آب آشامیدنی محتاج کردهاند؟
سرمایهداری و اربابان پول دشمنان هستی بشریت و طبیعت هستند.
لایکلایک