پرش به محتوا

کلاه‌بردار – داریوش صبا

charllatan


کلاه‌بردار

داریوش صبا


دریافت متن کامل مقاله از اینجا


هرمان ملویل، نویسنده‌ی بزرگ آمریکایی، رمان جالبی دارد با عنوان کلاه‌بردار. شخصیتی وارد کشتی‌ای می‌شود و در هر اپیزود از داستان در قامتی متغیّر، در جامه‌ای مبدّل، ظاهر می‌گردد. ملویل هرگز قصد ندارد رمانی کارآگاهی بنویسد تا فی‌المثل در پایان داستان، هویت واقعی کلاه‌بردار را آشکار سازد. قضیه کاملاً برعکس است. کلّ تلاش او معطوف است به اثبات اینکه کلاه‌بردار داستانش فقط می‌تواند در این جامه‌های مبدّل ظاهر گردد. پشت جامه‌ی مبدّل کلاه‌بردار هیچ چیز اصیلی در کار نیست که باید پرده از آن برداشت. فقط باید خودِ آیند و شُدِ این چهره‌های دگردیسه را نشان داد. حقیقتِ آن کلاه‌بردارِ کذایی چیزی پشت نقابش نیست؛ حقیقتش همان نقابش است. به این ترتیب، داستان ملویل از چشم کارآگاه به رشته‌ی تحریر در نیامده است. به‌طرزی مضحک، داستان شکلی طنزآمیز به خود گرفته است. داستان این مقاله هم همین‌طور است. هدف من این نیست که نشان دهم پشت چهره‌های دگردیسه یا جامه‌های مبدّلِ کلاه‌بردار چیزی اصیل نهفته است و باید آن را فاش ساخت. من کارآگاه نیستم و ترجیح می‌دهم نوشته‌ام ماجرایی طنزآمیز از آب دربیاید تا داستانی پلیسی: کلاه‌بردار قصه‌ی ما هیچ چهره‌ی اصیلی ندارد؛ اگر جامه‌های مبدّلش را بگیرید هیچ چیز از او باقی نمی‌ماند. اما اگر در انتهای قصه ردّ خنده‌ای روی صورت‌تان دیده شد، به جای تشکر از من، اخلاقاً موظفید که کمی بیشتر حواستان را به دوروبرتان بدهید!


کلاه‌بردارهای سیاسی موجوداتی‌اند که بین شکاف‌های جریان‌های سیاسی می‌لولند و تا می‌توانند یکی به نعل می‌زنند و یکی به میخ، بلکه جایگاهی برای خود دست‌وپا کنند. چنین عملکردی به چیزی ختم نمی‌شود مگر ایجاد بی‌اخلاقی سیاسی و به دنبال آن فساد سیاسی. کلاه‌بردارهای سیاسی صرفاً این یا آن جریان یا رویکرد سیاسی را مورد حمله قرار نمی‌دهند. آنان از اساس پرنسیب‌های هر شکلی از سیاست‌ورزی را خدشه‌دار می‌کنند و آن‌ها را زیر سؤال می‌برند. اتخاذ رویکرد یا موضع سیاسی نادرست به هیچ وجه کار مذمومی نیست. ممکن است کسی به دلیل جایگاه طبقاتی، سابقه‌ی سیاسی، هژمونی داشتن برخی جریان‌ها و بسیاری دلایل دیگر، از منظر نگارنده، موضع سیاسی نادرستی اتخاذ کند. اما آنجایی مشکل بروز می‌کند که اساساً موضع سیاسی را رها کنید و به وِل‌گردی در مواضع سیاسی بپردازید؛ به جای اتخاذ موضع و موقفی مشخص که قابل نقد باشد، هر روز در یک موضع پرسه‌زنی بکنید. این را فیگور کلاه‌بردار می‌نامیم. گرچه در اینجا به یک نمونه‌ی مشخص از این کلاه‌بردارها، آقای رضا اسدآبادی، پرداخته‌ایم، اما در کل اشاره‌مان به چیزی نمونه‌وار، نوعی و تیپیکال است. شخص یا اشخاصی که این‌طور به سراغ سیاست می‌روند، تحفه‌ای برایمان به کرامت نمی‌آورند، فقط فضا را مسموم و غبارآلود می‌کنند.


هدف از این مقاله بررسی چند نوشته از رضا اسدآبادی بود. اگر بخواهم مشخص‌تر بگویم، پرداختن به دو مقاله‌ی نسبتاً مفصل از ایشان: «به عقب برنگشتیم»، منتشرشده در فروردین‌ماه سال جاری در تارنمای نقد و «آناتومی ناسیونالیسم چپ: درباره‌ی جنگ سوریه»، منتشرشده در آذرماه 94 در چند تارنما، از جمله اخبار روز و راه کارگر. برای بررسیِ نقادانه‌ی این دو نوشته نیاز بود تا به برداشتی کلّی از مجموعه‌سخنان اسدآبادی برسم. پس باید جستجو می‌کردم تا ببینم ایشان چه مقالات دیگری را به رشته‌ی تحریر درآورده است. پس از بررسی اجمالیِ برخی از نوشته‌ها و بررسی تفصیلیِ چند نوشته، این‌طور به نظرم رسید که ایشان نه فعال و قلم‌زنِ سیاسی، بلکه کلاه‌بردار است. حجم نوشته‌های ایشان با مواضع بسیار بسیار متفاوت در همین چند سال اخیر مرا مجاب کرد تا بیشتر جستجو کنم و ببینم آیا می‌توانم به تصویر واحدی از ایشان برسم یا خیر. رودست خورده بودم. مثل آن منتقد ادبی‌ای که منتظر است تا ملویل در انتهای داستان بالاخره دست طرف را رو کند. اما هرچه جلوتر می‌رفتم، بیشتر متوجه می‌شدم که رضا اسدآبادی ذاتی ندارد که در پسِ پدیدارها مخفی شده باشد. ذاتِ او همان پدیدارهاست. در پایان، این قضیه، با مایه‌هایی هگلی، روشن‌تر می‌شود.

اپیزود اول: گروه جهادیمطالعاتی «عهد»

اگر تارنمای adlodad.blogfa.com را باز کنید، این وبلاگ خود را این‌طور…………


دریافت متن کامل مقاله از اینجا


%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: