افغانستان، جنگ نیابتی از یادرفته (۱)
نوشته: جانیلی ویلینا
برگردان: آمادور نویدی
اگر درگیری کنونی را جدا از مداخلات آمریکا تلقی کنیم که در سال ۱۹۷۹ علیه دولت مترقی آنزمان- حزب دمکراتیک خلق افغانستان شروع شد- اشتباه کرده ایم. افغانستان همواره مانند امروز یک « کشور شکست خورده»، وبینظم نبوده که توسط جنگ سالاران اشغال شده باشد؛ این پدیده حاصل عملکرد رژیم چنج به رهبری آمریکاست… برخلاف عقیده رایج که معتقدست جنگ در افغانستان در سال ۲۰۰۱ شروع شده است، دقیقترست که گفته شود جنگ در سال ۱۹۷۹ آغاز شد. در حقیقت، دلیلی که چرا این کشور در شرایطی است که تا به امروز ادامه دارد، به تصمیمی برمیگردد که دولت کارتر در سال ۱۹۷۹ جهت سرنگونی حزب دمکراتیک خلق افغانستان و بیثباتی افغانستان گرفت… جنگ در افغانستان هرگز درباره حقوق زنان یا دیگر علایق بشردوستانه آمریکا نبوده است… امپریالیسم نتیجه انباشت سرمایه و روند امپراتوری سازی و حفظ آن است، که با جلوگیری از توسعه جهانی و حفظ توده های جهانی در فقر بوجود میآید؛ این آزمون فرمانروایی بین المللی است که توسط منافع اقتصادی هدایت شده است. بنابراین، امپریالیسم پدیده ای کمتر فرهنگی، و بیشتر اقتصادی است… آن کشورهایی که فعالانه علیه امپراتوری آمریکا مقاومت کردند و سرمایه آمریکا را در کشورهای خود قبول نکردند، با تحریم و مداخله نظامی تهدید شده و میشوند- مانند سوریه و کره شمالی- کشورهایی که حاکمیت مستقل دارند، و تا امروز، همچنان هژمونی آمریکا را به چالش میکشند. افغانستان تحت حزب دمکراتیک خلق افغانستان یکی از اینچنین کشورهایی بود که در برابر امپریالیسم آمریکا ایستاد و به همین دلیل هدف رژیم چنج قرار گرفت… با پایان دادن به کشت خشخاش تریاک، بعلاوه، استفاده از منابع کشور جهت مدرن سازی و افزایش جمعیت خود، دولت مستقل ملی گرای حزب دمکراتیک خلق افغانستان به عنوان تهدیدی جهت منافع آمریکا دیده میشد که می بایست حذف شود. هدف اصلی آمریکا- رهبری مجاهدین- یا هرنوع عمل نظامی برهبری آمریکا در این زمینه – علیه افغانستان همواره جهت بازگرداندن و تضمین تجارت تریاک بوده است… کارتلهای بین المللی، بویژه کارتلهای موادمخدر، از علائم چگونگی گسترش جهانی سرمایه هستند، که سازش کرده اند تا یک ثروت جهانی ایجاد کنند که برمبنای تقسیمات منطقه ای و جهانی، تقلا برای مستعمرات، و «مبارزه جهت حوزه نفوذ» خود تقسیم شده اند. بطور خاص، کارتلهای بین المللی به عنوان مباشران کشورهای امپریالیستی در غارت کشورهای ستمدیده و مستعمره شده خدمت میکنند… قبل از اینکه رابطه بین آمریکا و طالبان در سال ۲۰۰۰ خراب شود، نقض حقوق بشر توسط طالبان، زمانیکه در قدرت بود، بخوبی مستند شده بودند. چیزیکه باعث تخریب این روابط شد، این واقعیت بود که طالبان تصمیم گرفته بود که کشت خشخاش را بشدت کاهش دهد. این منجر به مداخله مستقیم نظامی آمریکا در سال ۲۰۰۱ در افغانستان، و متعاقباً، سرنگونی طالبان شد؛ آمریکا حملات به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون را به عنوان بهانه ای بکارگرفت، حتی اگر هیچ سندی وجود نداشت که طالبان در آنها دست داشته است، یا در آنزمان در ارتباط با اوسامه بن لادن بوده است… طالبان ها برکنار شدند نه به این دلیل که مانند حزب دمکراتیک خلق افغانستان چالش قابل توجهی برای هژمونی آمریکا بودند، یا به دلیل طرز رفتار بد آنها با زنان– یا به بخاطر پنهان کردن اوسامه بن لادن؛ این بدینجهت بود که آنها بیشتر به یک بدهی تبدیل شده بودند تا اینکه یک دارایی( برای سیا و آمریکا کارتلهای مواد مخدر) باشند… اگرچه آمریکا همواره یکی از تولیدکنندگان بزرگ نفت جهان بوده است، دلیل دیگر ایجاد حضور نظامی دائم آمریکا در افغانستان، کسب کنترل ذخایر نفتی زیادیست که مورد بهره برداری قرار نگرفته است، و آمریکا قبل از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، از آن آگاه بود… نفت و دیگر مواد خام «استراتژیک» مانند تریاک جهت حفظ قدرت انحصاری جهانی آمریکا ضروری هستند. اینجاست که ما ظهور ریشه های اقتصادی امپراتوری سازی را مشاهده میکنیم.
بقیه مطلب در اینجا
ناثباتی ورفتن به سوی بحران وقتی در افغانستان آغاز شد که داود خان دست به کودتاه زد وجمهوری نام نهاد خود را اعلان نمود.بزرگترین خیات داود خان اول کودتاه علیه ظاهرشاه بود که میشد برای ارضای خاطر مریض خود از طریق انتخابات مانند کشورهای آمریکای لاتین خود را به قدرت برساند ، که البته با راه دادن حزب دموکراتیک خلق در قدرت سیاسی این خیانت را به نقطه ای بر کشت ناپدیر رساند. وطنفرلشان ونوکران روس با کودتاه هفت ثور و با کشتار دو مبیون انسان وده ها هزار انسان آگاه چنان مهر خیانت وجنایت بر جبین خود زد که تاریخ آنرا فراموش نخواهد کرد. این نویسنده ای مغز خالی ،جنگ نیابتی را در کشور محصول صرف جنایات آمریکا دانسته ، عاملین اصلی یعنی حزب دموکراتیک خلق وبادارا ن روسی شانرا میخواد مترقی جلوه داده وبر روح وروان صد ها هزار شهید راه شکستن امپراطوری روس توهین وتحقیر کند. این درست است که امپراطوری اولیگارس آمریکا باید پلان استراتزیک خود باید عملی میکرد ، ولی جنایتکاران روس و نوکران داخلی شان زمینه را برای این فاجعه ای فعلی آماده ساختند که نمیشود در تاریخ آنرا فراموش کرد.
لایکلایک