سوریه و رئال پلیتیک کمونیستی – بابک پناهی – فرزان عباسی
سوریه و رئالپلیتیک کمونیستی
بابک پناهی
فرزان عباسی
فهرست
فصل 1: افتتاح سخن ……………………………………………………….. 9
فصل 2: امپریالیسم امریکا: عروج و افول هژمونی ابرقدرت …………….. 25
فصل 3: سوریه، از استقلال تا جنگ داخلی …………………………….. 99
فصل 4: موضع رئال پلیتیک کمونیستی …………………………………. 219
پیوست 1: گروه های حاضر در جنگ سوریه …………………………… 255
پیوست 2: گاه شمار جنگ داخلی سوریه …………………………….. 275
منابع ………………………………………………………………………. 289
زمستان 1397
به کنشگر
بحث بر روی رویکرد کلان سرنگونی طلبی و پروامپریالیست بودن آن است. جواب شما در مورد ونزوئلا گویای همین طیف کلان است. ببینید چقدر پاسخ شما با دو بیانیه زیر یکی است:
http://www.azadi-b.com/J/2019/01/post_1192.html
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=91197
باقی نوشتجات مشابه که درامده و یا در اینده نزدیک در خواهند امد را خودتان پیگیری کنید.
ممنون میشوم به باقی سوالاتم نیز پاسخ دهید.
به هرحال باب بحث و نوشتن که این عناوین نیمه مقاومتی باید نتایج آنها باشد، باید باز باشد. در خصوص سرنگونی طلب و پروغرب دانستن چپ ایران، انبوه نوشتجات در همین سایت و تدارک و رفاقت کارگری موجود است. شما نیز بنویسید و استدلال بکنید و نقد کنید و به نتیجه نیمه مقاومتی دانستن ما برسید. فکر کنم این شیوه صحیحتر است.
لایکلایک
طرف میگوید «لیست افراد و سازمان هائی که ذکر نمودید، خیلی اشان برای من تقریباً نا آشنا هستند و نظری در مورد آن ها ندارم.» و نیز «این سیاست شما از اول بحث ها تا این لحظه بوده که دائماً اسم احزاب و گروه هائی را به میان می آورید که فقط خود تان از مربوطیت آن ها به قضایا اطلاع دارید.»
طرف در آخر هم حتی متوجه نشده که بحث از اول دربارۀ پروغربها بوده نه مشتی دانشجو. تا آنجا که با برچسب دانشجو وارد صحنه شده وارد شدنش بیجا بوده است چون بحث آنها نبوده. اما آنجا که مشخصاً نظرات پروغربیاش را دخالت میدهد و در جایگاه چپ پروغرب مینشیند میگوید هیچ چیزی را نمیشناسد. نه پروغربها را نه مواضع کمونیستی را و از محور مقاومت هم فقط یک نفر را، که حتی بحثهای او را هم دنبال نکرده است.
میگوید «ما دلیل این اصرار شما را نمی فهمیم و وقتی می گوئیم این کار تبعاتی دارد، به خرج اتان نمی رود.» یعنی متوجه نمیشود که چیدن این اسامی برای این است که به او نشان داده شود که بحث بر سر او و دوستان دانشگاهیاش نیست بر سر چیز دیگری است به نام چپ پروغرب. اما این فعال مجرب، بهویژه در حوزۀ امنیت، علاقۀ زیادی دارد که تمام اسمهای اینجا را در وهلۀ اول به خودش و دوستانش مرتبط ببیند و در وهلۀ بعد در این باره صحبت کند که ربط دارد یا نه. و وقتی میگوید «من هیچ نظری در مورد سازمان های خارج کشوری ندارم و تمایلی به بحث دربارۀ آن ها ندارم. این که این احزاب و سازمان ها یا افراد از نظر شما پرو غربی هستند چه دخلی به ما دارد ؟» یعنی اینکه هنوز هم نفهمیده است که بحث بر سر پروغربهاست نه بر سر مشتی دانشجو. اما چون خودش اینگونه پنداشته که بحث سر دانشجویان است میخواهد بقیه را هم مجاب کند که بحث سر دانشجویان است. وقتی میگوییم دربارۀ پروغربها صحبت میکنیم نه دانشجویان، او اصرار دارد که دربارۀ دانشجویان داریم صحبت میکنیم، یعنی از خود ما بهتر میداند که دربارۀ چه صحبت میکنیم! از قدیم گفتهاند نرود میخ آهنین در سنگ.
برای اتهاماتی که به من وارد میکند هم که دلیلی نمیآورد. چطور حرفهای ما دربارۀ «ادارۀ شورایی»طلبان به دانشجویان ربط پیدا میکند (با آن لیستی که گذاشتهام و او نفهمیده میخواستهام همین را بگویم اما دریغ از اندکی تعقل) یا اینکه چطور حرفهای ما اتهامی بر کسی اضافه میکند؟ یک بار این را گفته است و ما 20 بار کامنت گذاشتهایم و این را پرسیدهایم که چطور، ولی او حرفی ندارد بزند. ما برای چیزهایی که برایشان گنگ بود خروار خروار نوشتهایم و متن دادهایم و لیست کردهایم که بیا ببین که تصور نکنی فقط آن سایت و نشریه دربارۀ شعار موردعلاقهات صحبت کرده، بلکه خیلیهای دیگر در این باره صحبت کردهاند، اما او حرفی ندارد بزند که اتهاماتش و حرفهایش را اثبات کند.
وقتی صحبت از تبعات میکنند، بهتر است کامنتهای خودشان را بخوانند و سوتیهایی که در همین کامنتها خودشان میدهند و فلشهای نکشیدۀ اطلاعات را که خودشان میکشند به یاد بیاورند.
لایکلایک
جناب یاشار
از ممارست نفرمائید که تا آقای احمد با مجموعۀ آثار شان حضور دارند ما تازه کار به حساب می آئیم. در این چند بار که مصدع اوقات شدیم، سوالات و معماهائی در ذهن ما شکل گرفته بود در بارۀ اتهاماتی که از یک صبح دل انگیز پائیزی یک دفعه شروع کردید به ما زدن، دربارۀ ربط این اتهامات با اتهاماتی که چند صبح قبل تر از زاویۀ کاملاً مقابل به ما می زدید، دربارۀ شباهت ها و تأثیر گرفتن های بسیار نظرات و اتهامات آن صبح از نظرات درخشان مقاومتی ها علی رغم انکارهای اتان، و دربارۀ ضد و نقیض گوئی هائی که همین الآن در نظرات اتان موج می زند. شما بگو که جواب یکی اشان را اگر گرفته باشیم! تا این که آقای خسرو فرمودند فرض کنم که یک صبح از خواب بیدار شده ایم و دیده ایم که همه چیز از این رو به آن رو شده است. این را جواب همۀ سوالات فرض کردیم و رفع زحمت نمودیم. اما ظاهراً تقاضای من از شما برای این که رفتار غیر دوستانه نداشته باشید، شما را به فکر انداخته است. ما متمدن تر از آن هستیم که برخورد فیزیکی کنیم. اما جواب های هوی است. فرض کنید اخطاری بود شبیه اخطاری که جناب خسرو به ما دادند. تا آن حد که ایشان اجازۀ اخطار دارند ما هم داریم.
لیست افراد و سازمان هائی که ذکر نمودید، خیلی اشان برای من تقریباً نا آشنا هستند و نظری در مورد آن ها ندارم. این سیاست شما از اول بحث ها تا این لحظه بوده که دائماً اسم احزاب و گروه هائی را به میان می آورید که فقط خود تان از مربوطیت آن ها به قضایا اطلاع دارید. به کامنت های آقای احمد و از جمله کامنت آخر شان نگاه کنید. ما دلیل این اصرار شما را نمی فهمیم و وقتی می گوئیم این کار تبعاتی دارد، به خرج اتان نمی رود . من هیچ نظری در مورد سازمان های خارج کشوری ندارم و تمایلی به بحث دربارۀ آن ها ندارم. این که این احزاب و سازمان ها یا افراد از نظر شما پرو غربی هستند چه دخلی به ما دارد ؟ و نظر من در مورد این سازمان ها و افراد، اگر در بارۀ آن ها نظری داشته باشم یا بشناسم ، چه ربطی به این بحث دارد ؟ میل شما به کشاندن ما به سمت اظهار نظر دربارۀ سازمان های خارج کشوری، در شرایطی که می دانید با چه کسانی طرف بحث هستید، نشانۀ جالبی نیست
نظر شما در مورد ونزوئلا و جنبش بولیواری و و و و به خودتان مربوط است، هر چند با توجه به تبعیت شما از نظرات مقتدای جدید تان چپ مقاومتی حدس زدن اش سخت نیست. اگر زیاد بر دانستن نظر من اصرار دارید، من با حرکات کودتائی و دخالت های آمریکا در این کشور یا هر کشوری اکیداً مخالف هستم، ولیکن خلاف نظر چپ های مقاومتی و پیروان نیمه مقاومتی اشان سنگ دولت های مسئول تورم یک میلیون درصدی را هم به سینه نمی زنم. اما عنایت بفرمائید که این موضوع و موضوعات مشابه اگر هم محلی در بحث داشته باشند ، با توجه به این که ما در موارد مشابه زیادی از شما در آن واحد نظرات متناقض مشاهده نموده ایم (صرف نظر از تناقض ها با نظرات گذشته ) و علی رغم سوالات پی در پی از شما هیچ جوابی نگرفته ایم، لهذا ترجیح می دهیم وارد این جنبۀ بحث نشویم، مگر به شرط گرفتن جواب سوالات قبلی. و الا در صورتی که در بر همان پاشنه بچرخد، همان طور که در کامنت قبلی عرض کردم ما با چپ مقاومتی بحث سیاسی و تئوریک نداریم. چه برسد به چپ نیمه مقاومتی
در مورد {5 مورد نقاط افتراق } شما با چپ مقاومتی حرف جدیدی ندارم. ارجاع اتان می دهم به کامنت های دو مشاجرۀ قبلی، هر چند شباهت ها آن قدر مشهود می باشد که نیاز به شاهد ندارد. متاسفانه هر موردی که به مثابۀ نقاط افتراق معرفی می کنید ، در مقالات و مواضع شما فاکت های زیادی دال بر خلاف ادعای اتان و حاکی از شباهت مطلق با نظرات و مقالات آن جریان وجود دارد. از جمله در چند مورد از 5 مورد مذکور. در ثانی این که … که گرایلو می بافد {گفتمانگرا} است یا چه هست و چه نیست را بروید با خودش مطرح کنید. از نظر من این جنبۀ طومارهای .. او و این که شما چه نقدی به آن دارید بالکل فاقد ارزش بحث کردن است. آن چه هر کسی می بیند تبعیت شما از کل نظرات و مواضع چپ مقاومتی است که برای آن عذر و بهانه می تراشید و به آن اسم تحلیل متفاوت می دهید. همان طور که جناب تیک تاک گفت، اول مواضع را تبعیت می کنید و بعد می روید دنبال یافتن تحلیلی {متفاوت} برای رسیدن به آن ها، و الا چه طور ممکن است که در یک صبح ناگهان همۀ نظرات یک جریان از طریق تحلیل هائی بالکل متفاوت دقیقاً شبیه نظرات یک جریان دیگر بشود ؟
این ها به خود تان مربوط است. آن چه به ما مربوط می شود این است که اگر یک صبح دیگر با این عقائد جدید بیدار شدید و شروع کردید به اتهام زنی و نشر اکاذیب و خراب کاری در برنامۀ دیگران، ما بنا را بر اعتراف آقای خسرو می گذاریم و عکس العمل لازم را به {افعال مضارع } شما به مثابۀ جزء پائین رتبه و جدید همان جریان بدنام نشان می دهیم. در کمال تاسف از شناختن شما به مثابۀ یک جریان {کمونیست } معذوریم و این اسم خوش و آب و رنگ را برای چند نیمه مقاومتی بیش از حد بزرگ می دانیم. اگر ادعا می کنید در محیط مشترکی نیستیم و ما شما را اشتباه گرفته ایم که فبها، هر جا هستید موفق باشید. در غیر این صورت بیائید بحث را خاتمه بدهیم و منتظر آینده باشیم.
لایکلایک
1- این نوشته شما:
„مواضع جدید شما شکل فکاهی مواضع مقاومتی ها است. نظرات خود چپ مقاومتی ارزش اظهار نظر ندارد چه برسد به شما.“
بسیار خب، اینها واضحند. فقط ممارست بی انتهای شما در چند وقت اخیر در کامنتهای سایت هفته غیر قابل فهم میشود.
2- این نوشته شما:
“ از این به بعد در صورت مواجهۀ دوباره با رفتار غیر دوستانۀ چپ نیمه مقاومتی واکنشی علی رغم میل مان خواهیم داشت. امیدواریم که این اتفاق نیافتد.“
میشود این را توضیح بدهید یعنی چه؟ یعنی دقیقا چه میکنید علی رغم میلتان؟
نقد نظری و سیاسی؟ برخورد فیزیکی؟ … ممنون میشوم توضیح دهی که ان لحظه این جمله را مینوشتی، دقیقا به چه واکنش هایی فکر میکردی.
3- نظر شما در باره مباحث 12 ساله سایت تدارک و رفاقت کارگری چیست؟ یعنی الان اخرین نوشته های این دو سایت را درباره هفته تپه، یک چرخش یک روزه در یک صبح دلانگیز که همین چند وقت پیش رخ داده میدانید و یا ادامه همین روند بیشتر از یک دهه ای انها؟
نظرتان در مورد دعوایی که بین افرادی که بیشتر در المان هستند شکل گرفته چیست؟
نظر شما در خصوص مواضع سال 88 حزب حکمتیست چیست؟ یعنی محور مقاومتی هایی بوده اند که تصحیح شده اند؟ نظرتان در خصوص نوع نقدهایی که کسی مثل محمد فتاحی به ناسیونالیسم کردی و اپوزیسیون چپ و راست مطرح میکند چیست؟
نظر شما صریحا در خصوص وقایع فعلی ونزوئلا چیست؟ با تمام نقدهایی که میتوان به جنبش بولیواری میتوان وارد کرد، من صریحا از مادورو دفاع میکنم و مخالف دخالت امپریالیستی و کودتای امریکایی هستم. نظر شما چیست؟
4- فرض بگیریم که چپ محور مقاومت یعنی فقط گرایلو. ایا تفاوت تحلیلها و تعارضات نظری و جدل هایی که در نوشته ها موجود است را نمی بینید؟ تعارضات نه سر مواضع بلکه بر سر نوع تحلیل ها را میگویم. به طور مثال گرایلو 1- جمهوری اسلامی را دوگانه سرمایه و مقاومت میداند، 2- در سطح متد یک گفتمانگرا است و 3- از اسطوره و عملگر افول حرف میزند. 4- برایش امپریالیسم یکی ست و دوره بندی تاریخی در این 4 قرن ندارد، 5- به جنگ ملی ـ انقلابی نیز هم اکنون پایبند است و موارد بسیار دیگر.
در همین 5 مورد نقاط افتراق کاملا مشخص است و همین ها دو نظرگاه سیاسی متعارض را برمیسازد. پس نمیشود ادعاهای شما را پذیرفت. البته شما به هرکسی هر نامی که میخواهید بدهید، قِسم نامگذاری شما جایگیری شما را در صحنه سیاست و مبارزه طبقاتی مشخص تر میکند.
غلظت دشنام و کین و بغض شما به هیچ وجه کم از غلظت دشنام گرایلو ندارد و کینتوزی ای که از هر دو جناح میشود قابل درک است.
5- انچه پیداست بیشک ما قلیلیم و بیشک شما نفراتتان بسیار بیشتر است. خیلی بیشتر از ان که خود میپندارید. به بزرگی مجموع ح.ک.ک و راه کارگر و کومله و حکمتیستها و پروبلماتیکا و نقد و نقداقتصادسیاسی و منجنیق و پروسه و پراکسیس و بذر و کمیته سازمانده و سایت میلیتانت و کارگاه دیالکتیک و …
ممکن شدن این سه طیف ریشه در خود واقعیت دارد و کثرت شما را هم منبعث از شرایط فعلی خود واقعیت باید دانست و هیچ ارزیابی اشتباهی هم در این خصوص نداریم. همین درنظرگرفتن استانه انکشاف واقعیت، در نزد ما منع اوانتوریسم و انقلابی گری خرده بورژوایی شورمندانه میشود.
6- تنها گذاشتن „تیک تاک“ را هم با اولترا لمپنیسم بی مایه اش، بهتر است.
لایکلایک
به خسرو
اول- اینقدر از تاثیر مقالاتت حرف نزن. این تاثیر یا در توهمات تو است یا بین رفقای انگشت شمار خودت. خودت را خیلی باد می کنی. کل هنر تو این است که نشستی دیدگاههای مقاومتیها را رونویسی می کنی. بعد سعی می کنی یک „تحلیل متفاوت“ جور کنی که مثلا از آن رسیدی به این دیدگاهها. یعنی اول نعل اسب را از مقاومتیها قرض می گیری، بعد برایش دنبال یک اسب متفاوت می گردی. ما بچه نیستیم که این کار گولمان بزند. هر کس دو مثقال عقل داشته باشد در نگاه اول این را می فهمد. نعل قرضی و صاحب اصلی اسب را از روی جای پای اسب می شناسیم.
دوم- چند بار گفتید که ما داریم زرنگ بازی در می آریم. زرنگ کسی است که خود را ناشناس نگه می دارد و طرف مقابلش را به هر کسی که دوست داشت وصل می کند، اما تا به خودش می گویی این کار دو سال پیش تو بود، می گوید این کار من نبود و برو سراغ خود بچه های دانشگاه که این حرفها را زدند. خود شما نشانی بحث دانشگاه را دادید. به قول کنشگر حتما می شناختید با کی طرفید که سر بحث را باز کردید. موضوع کاملا برملا است. چرا خودتان را انکار می کنید و وانمود می کنید افراد دیگری هستید؟ برای انکار نظرگاههای گذشته یا برای جواب ندادن به ضد و نقیضهایی که انصافا کنشگر از بحثهای حال حاضرتان و نه حتی از بحثهای گذشته تان چند دفعه خیلی خوب به روتان آورد؟
سوم- تو و همفکرانت در این جر و بحث سه نوع چپ را بر اساس ذهنیاتتان تعریف کردید: پروغربی، مقاومتی و کمونیستی. و گویا که چپ کمونیست شما هستید. هنری نیست که خودت خودت را کمونیست بدانی. هر کسی خودش را کمونیست می داند و بقیه را ضد کمونیست. ما مثل تو نیستیم که دائم از کمونیست بودن خودمان دم بزنیم چون اعتقاد داریم مردم باید نظر نهایی را بدهند. اما برای اینکه کسی شما را پیروان جدید و دو دل و به قول کیوان „لرزان“ چپ مقاومتی یا به قول کنشگر یک چپ „نیمه مقاومتی“ بنامد، لازم نیست ادعای کمونیست بودن داشته باشد. می گویید از تحلیل های متفاوت به این مواضع رسیدید. در یک مورد یا دو مورد وقتی تشابه بین نظرگاه دو جریان متفاوت وجود داشته باشد، می توان گفت از دو تحلیل متفاوت بر حسب تصادف نظرگاههای مشابهی ایجاد شده است. اما وقتی دفعتا در یک صبح همه نظرگاههای یک جریان برعکس قبل می شود و در کل موارد کپی برابر اصل مطابق با چپ مقاومتی می گردد، دیگر اتفاقی نیست. تحلیل متفاوت حرف بیمعنی و لغو است. اینقدر نگو کتاب را بخوان کتاب را بخوان. مقاله و نشریه این دو سه ماه اخیرتان را با تعجب زیاد خواندیم. این کتابتان را هم خوانده ایم که این حرفها را می زنیم. شما چند ماه قبل در یک صبح تغییر جهت دادید و از آن صبح تا این دقیقه است که حرفی جز تکرار چرندیات مقاومتیها و تکرار اتهامات آنها ندارید. بگذار مردم یا خوانندگان قضاوت کنند که ما و شما دو روی یک سکه هستیم یا شما و مقاومتیها. حرف مسخره می زنی. یعنی ما بیشتر از شما به مقاومتیها شباهت داریم؟ روز روشن را انکار می کنید.
چهارم- خود بزرگ بینی بچه گانه تان را صرفنظر می کنیم یعنی زیاد سین جیم نمی کنیم که چطوری دو سه نفری به این تصور رسیدید که یک „طیف“ کمونیستی هستید. ولی اگر در خیالاتتان هر اندازه بزرگ هم باشید به هیچ وجه نمی توانید طیف باشید آقایان متوهم خودبزرگ بین. بچه ها حرف خوبی زدند. شما عقبه ترسان و لرزان و شرمناک چپ مقاومتی هستید. چپ نیمه مقاومتی اسم خیلی خوبی بود که کنشگر برای شما اختراع کرد.
لایکلایک
خسرو خان که با اخطار دادن حال می کنی. به کنشگر نوشتی „نادان 4 تا دانشجو حرفی زدند که اگر جوابی داری برو داخل همان دانشگاه به آن ها بده، این نه به نویسندگان این کتاب ربطی دارد و نه به نویسندگان دیگر نوشته ها“ یعنی چه؟ یعنی یک چپ نیمه مقاومتی در داخل دانشگاه است و یک نیمه مقاومتی در بیرون، هیچکدام خود را مقاومتی نمی دانند و هر دو نظرشان کار حوزه ای است، هر دو یک دست اتهامات به ما می زنند و …. اما هیچ ربطی به هم ندارند؟! مسئولیت کاری که کردید را به عهده بگیرید دیگر. چرا فرار می کنید؟
لگد زدن را از دعواهای مقاومتی ها یاد می گیرید و وقتی می گوییم از آنها یاد گرفتید می گویید خودمان بلد بودیم، وقتی هم می پرسیم چرا لگدی که خودتان بلد هستید را به ما می زنید، می گویید من نبودم و بغل دستی ام بود. لگد می زنید و فرار می کنید پشت درخت قایم می شوید؟ این دیگر چه مسخره بازی است. اگر دعوا دارید به جای اخطارهای مسخره وایستید سر لگدی که ناغافل می زنید و در می روید.
لایکلایک
به کنشگر،
در کامنت آخری که به من نوشته بودی پرسیده بودی: «منظور شما از این اشارات کدام جریان خارج دانشگاهی است ؟»منظورت از اشارات هم آن 7 موردی بود که خسرو گفته بود: 1- جنبش سبز 2- ماجرای لیبی 3- ماجرای سوریه 4- ماجرای اوکراین 5- ماجرای روژئاوا 6- ماجرای دیماه 96 7- اعتراضات کارگری 97
این زیر مطالبی را میگذارم دربارۀ ادارۀ شورایی، و این فقط یک مورد از آن موارد است. میخواستی به جریانات خارج دانشگاهی اشاره شود، این هم مقالاتی که در سایتهای گوناگون دربارۀ ادارۀ شورایی بهش پرداختهاند:
نویسنده: آبتین پارسا / اسم متن: «ادره شورایی چیست؟» / منبع: پایگاه خبری تحلیلی عصرآنارشیسم / 3 آذر 97
یاشار سهندی / «نان کار آزادی، اداره شورایی؛ درود بر شرفتان» / سایت حزب کمونیست کارگری ایران / بدون تاریخ
یاشار سهندی / «”اداره شورایی“ ، تجلی آگاهی طبقاتی» / سایت حزب کمونیست کارگری ایران / آذر 97
مراد عظیمی / «مراد عظیمی: رفراندوم و اداره شورائی جامعه» / سایت راه کارگر / دیماه 96
مراد عظیمی / «پیش به سوی حکومت شورائی / سایت افق روشن / 11 دی 96
حمید تقوائی / «جایگاه شوراها و گفتمان اداره شورائی» (سخنرانی حمید تقوائی در معرفی قرار «شوراها در شرایط انقلابی» در پلنوم 49 حزب) / سایت روزنه / 15 دی 97
شهلا دانشفر / «پیش بسوی تشکیل شوراها!» / سایت روزنه / 3 شهریور 97
ناصر پایدار / «اعتصاب، شورا و تسخیر مراکز کار» / سایت سیمای سوسیالیسم / 14 دی 96
آذر مدرسی / «تشکیل شوراهای مردمی در محل کار و زندگی» / سایت حکمتیست / مرداد 97
فعالین جنبش لغو کار مزدی / «کنترل کارگری یا تصرف شورائی ضد سرمایه داری؟» / سایت مجله هفته / فروردین 97
شاهین نصیری / «اداره شورایی: پاسخی به ناکارآمدی دوگانه دولتی-خصوصی» / سایت ملیون / 25 دی 97
و خیلیهای دیگر
این مقالاتی است که از آنارشیستها بگیر تا فعالان لغو کار مزدی و احزاب خانوادۀ مقدس و…، حتی تا «ملیون»، دربارۀ «ادارۀ شورایی» دارند، از دی 96 تا دی 97 را هم شامل میشود. سایتهای دیگر و نشریات دیگر که خودت حتماً میشناسیشان هم اضافه کن به این لیست.
شما طوری حرف میزنی انگار بحث «ادارۀ شورایی» ملک طلق منجنیق است.
لایکلایک
کنشگر مینویسد: «هر چند این مقالات را نخوانده ام اما … نظرات شما را … می دانیم. این ها همان مواضع تحت تاثیر مقاومتی ها است.» و جلوتر می نویسد «مواضع جدید شما شکل فکاهی مواضع مقاومتی ها است.» جدیت سیاسی کنشگر و امثال او پیش از این در نظرپراکنی هایش آشکار بود اما این سخنانش آب پاکی بود که ریخت.
رو به کنشگر میگویم: توصیه مینکم مقالات را بخوان و سپس اظهار نظر کن. این واقعا درخواستی است که از تو دارم. اندکی از social media فاصله بگیر، تا بتوانی حقیقت را ببینی و مهملات «جریان اصلی» همان سوشیال مدیا را واگویه نکنی. صادقانه میگویم، مطالب را بخوان تا ببینی دموکراسی خواهی چگونه تو را پیاده نظام آمریکا میکند. . مسئله بر سر تفاوت مشی چپ پرو غرب و مشی کمونیست ها است. این را نمی شود با فرض کردن از کنارش بگذری. فرض کرده ای که چپ پرو غربی تا به سوالاتت پاسخ دهند. سوال اصلی خود مسئله ای است که تو با فرض از کنارش می گذری.
اما راجع به «پویایی در شکل گیری جریانات سیاسی»، وقتی میگویم فهم آقای کنشگر از وراجی درون چند محفل دانشجویی فرا نمیرود، قصد توهین ندارم. آقای کنشگر دنبال محفل یا گروه یا دسته یا چیزی است که عده ای را به آن بچسباند و خیال خود را راحت کند. او گمان میکند وقتی درباره ی چپ پرو غرب صحبت میکنیم صرفا به او و دوستانش اشاره می کنیم. نمیتواند جریانات سیاسی را تشخیص دهد. نمیتواند تشخیص دهد وقتی راجع به چپ محور مقاومت صحبت می کنیم راجع به چیزی فراتر از نویسنده ی مذکور حرف میزنیم. راجع به جریانی که از بسیاری چیزها بهره میگیرد تا در یک جایگاه مشخص طبقاتی بایستد سخن میگوییم. همچنین است چپ پرو غرب با همه ی دستگاه های عریض و طویلش، انواع سایت ها، احزاب، محفل ها و گروه ها. و همچنین است جریانی که کمونیستی می نامیمش. او دنبال نشان دادن یک محفل چند نفری است که بگوید از 10 سال پیش این ها این حرف ها میزدند، و خیال خود را راحت کند. این را به پای حماقتش مینویسم نه به پای تلاش برای تجسس اطلاعاتی. او از چند دانشجو میخواهد که نشان دهند 10 سال پیش همین حرف ها را میزدند، نه آقا آن ها 10 سال پیش داشتند عربی ِ2 برای کنکور میخواندند.
رو به کنشگر میگویم: کمی فراتر نگاه کن، همه چیز را در محفل ها اطرافت نبین، سعی کن جریانات سیاسی را تشخیص دهی و به سراغ اصل بحث برو. درباره ی این جریانات حرف بزن چپ پرو غرب، چپ محور مقاومت و کمونیست ها.
کنشگر مینویسد: «می خواهید که برویم سر اصل بحث، … نظرات خود چپ مقاومتی ارزش اظهار نظر ندارد» و بعد میپردازد به نویسنده ی مذکور. او تمام چپ محور مقاومتی را همان می داند و تازه می گوید ارزش اظهار نظر ندارد. درباره ی کمنیست ها هم که میگوید نخوانده میدانم که رونوشت چپ محور مقاومتی هستند.
کل بحث سیاسی او: آنها که ارزش اظهار نظر ندارند این یکی ها هم که شبیه آن یکی ها هستند.
رو به کنشگر میگویم: حالا که اعترافت را پس گرفتی بیا از مواضعت دفاع کن، بار قبلی هم گفتم بیا این کتاب را بخوان به عنوان مقدمه ای عالی برای وقایع سوریه «کوبانی، نقطه رهایی یا غسل تعمید سوسیالیسم؟»، نوشته ای از منظر کمونیستی که چند سال پیش هم نوشته شده (مثل اینکه نوشته های قدیمی را بیشتر دوست داری)، بعد هم این کتاب سوریه را بخوان.
بار قبلی اخطار دادم، نادان 4 تا دانشجو حرفی زدند که اگر جوابی داری برو داخل همان دانشگاه به آن ها بده، این نه به نویسندگان این کتاب ربطی دارد و نه به نویسندگان دیگر نوشته ها. اما این را بدان، برخلاف تو دیگران این نوشته ها را میخوانند و گویی تاثیر هم میپزیرند. حالا تو شاکی هستی که چرا؟ به تو حق میدهم که شاکی باشی اما تا وقتی که نخوانی نمی فهمی چرا این نوشته ها اثرات خود را دارد.
لایکلایک
آقای خسرو
رعشه بر اندام ام افتاد از اخطاری که دادید. جذبۀ آل کاپونی اتان وجود مرا گرفت. خواهشاً به ما ضعفا رحم کنید و در صورت این عنایت ملوکانه، در خواست دارم بار دیگر به کامنت مراجعه نمائید. نوشته اید { ارجاع می دهم به چند مقاله درباره ی دی از پویان صادقی و محمد رضا حنانه و در باره ی اعتراضات اخیر کارگری به خسرو خاکبین و محمد رضا حنانه } . من هم عرض کرده بودم : { صحبت بر سر مباحث اتان مثلاً دربارۀ مراسم 18 آذر 97 یا اعتراضات کارگری 97 نیست } . هر چند این مقالات را نخوانده ام اما گفته بودم که نظرات شما در بارۀ اتفاقات اخیر ( مثلاً اعتراضات کارگران) را که می دانیم. این ها همان مواضع تحت تاثیر مقاومتی ها است. صحبت بر سر دو سال قبل و قبل تر بود. بگذریم چون تکرارش فائده ندارد و در ثانی اصرار بر آن، با توجه به تهدیدات حضرت عالی برای جان ما خطر دارد.
ثانیاً نوشته اید : { فرض کن امروز صبح کسی از خواب بلند شده و این حرف ها را می زند.همه ی افعال ماضی 7 مورد بالا را مضارع کن}. اگر شما به آن { فرض} من که گفتم همۀ اتهامات شما را قبول می کنم تا شما جواب سوالات من را بدهید می گوئید {اعتراف }، پس من نیز اجازه دارم که به فرض شما بگویم اعتراف. بله. دقیقاً همین طور بود که شما اعتراف می کنید. یک روز صبح از خواب بیدار شدیم و دیدیم افعال شما مضارع شده اند. متوجه ام که شما این عوض شدن افعال در یک طلوع آفتاب را { پویایی در شکل گیری جریانات سیاسی } می نامید ، اما ما تغییر موضع یک صبحی آدم ها به جبهۀ بی آبروی دیگر را شبیه رفتار آفتاب پرست با تغییر رنگ محیط اطراف می دانیم. ولیکن همین که پذیرفته اید که پویائی باعث شده شوت شوید به افعال مضارع مقاومتی جای شکرش باقی است. به قول شما من هم این اعتراف شما را دوست داشتم.
از ما می خواهید که برویم سر اصل بحث، یعنی اظهار نظر دربارۀ مواضع جدید شما. مواضع جدید شما شکل فکاهی مواضع مقاومتی ها است. نظرات خود چپ مقاومتی ارزش اظهار نظر ندارد چه برسد به شما. نظرات مقاومتی ها به قدر کافی رسوای مردم است. کجای دفاع امثال گرایلو از سرکوب کارگران و عملیات سپاه قدس را باید بررسی و نقد کرد و به اظهار نظر دربارۀ آن پرداخت. کجای بهتان های فرمایشی او به آمریکائی بودن مبارزات مردم ذله شدۀ ایران ارزش نقد دارد؟ کجای وراجی های او دربارۀ رهائی بخش بودن عملیات های حزب الله ارزش بحث دارد. مگر آدم عاقل با سپاه قدس بحث می کند ؟ این که این است، پس مواضع {نیمه مقاومتی } شما که عملاً نسخۀ دستۀ دوم و دست و پاچۀ همان مبطلات به اضافۀ مقداری شک و شرمندگی پوشیده است که جای خود دارد. مطالبی که رزا دربارۀ شما گفت، برای اتان زیاد هم بود.
ما با جریانی که در یک صبح یک مرتبه 180 درجه تغییر نظر می دهد و می ریزد وسط برنامۀ دیگران و به آن ها چیزهائی می گوید که قاعدتاً باید قبل از دیگران به خودش بگوید، با جریانی که ثبات نظر ندارد و به کسانی که دیروز به آن ها می گفت حکومتی و سازش کار امروز می گوید آمریکائی و پرو غربی، با جریانی که خود را هوادار مبارزۀ طبقاتی می داند و همه جا، از مقالات تا تجمعات، شعار دفاع از مبارزات جاری کارگران می دهد اما در عین حال برای عقب نماندن از چپ مقاومتی از سرکوب همان مبارزات کارگری حمایت می کند، و با جریانی که به این رنگ عوض کردن خود می گوید { پویائی سیاسی} بحثی نداریم. امید وار بودیم که این مسیر را تا انتها نروید. حالا که فهمیدیم امید ما بیهوده است، از این به بعد در صورت مواجهۀ دوباره با رفتار غیر دوستانۀ چپ نیمه مقاومتی واکنشی علی رغم میل مان خواهیم داشت. امیدواریم که این اتفاق نیافتد.
لایکلایک
به کنشگر،
پاسخ سؤالات من را که ندادی. چه اتهامی به زندانیان اضافه شد؟ چطور باید سایتها و مجلههای مورد نظر شما را نقد کرد؟ و…
خسرو به تو گفته افعال را ماضی کن یعنی برایش مهم این است که دربارۀ «خود این موضوعات» شما اظهار نظر کنی. وقتی به تو میگوید فرض کن افعال مضارعاند مشخص است که منظورش این است وقتی این موارد را در نظر بگیری موضع پرغرب، موضع محور مقاومتی و موضع کمونیستی مشخص میشود (البته شمایی که از جایگاه پروغربی نگاه میکنی محور مقاومتی و کمونیستی را یکی میبینی و دوستان آن روی سکهتان هم (محور مقاومتیها) به خاطر جایگاهشان موضع کمونیستی و پروغرب را یکی میبینند). اما هم او و هم من مقالاتی را نشانت دادهایم و تو آنها را نخواندهای و میگویی «مواضع جدید شما». اگر منظورت از «شما» دانشجویان مخالفت هست، به خودشان ربط دارد که نظرشان را تغییر دادهاند یا ندادهاند. اما اگر منظورت «موضع کمونیستی» است برو این مقالات را بخوان که خود میگویی هیچ نخواندهای. در هر حال، اگر دوست داری حریفت را (موضع کمونیستی را) با این ترفندهای کودکانه از پا بنشانی که «تو هر روز نظرت را عوض میکنی» به کارت ادامه بده، با قدرت هرچه تمامتر هم ادامه بده. ما (موضع کمونیستی) خوشحال میشویم که دشمنان طبقاتیمان (مثل شما چپهای پروغرب) جای خواندن و نوشتن به این «کنشگر»یهای کودکانه بپردازند.
میگویی «هر چند این مقالات را نخوانده ام اما گفته بودم که نظرات شما در بارۀ اتفاقات اخیر ( مثلاً اعتراضات کارگران) را که می دانیم.» اگر منظورت از «نظرات شما» نظرات و مواضع کمونیستی است تا به حال نشان دادهای که هیچ نمیدانی. بیا و یک خط برایمان بگو که نظر موضع کمونیستی در این باره چیست.
انگار هنوز هم متوجه نیستی که چطور چپ «حکومتی و سازش کار» و چپ «آمریکائی و پرو غربی» دو روی سکۀ چپ بورژوایی هستند. شما هر دو با اینکه اختلافاتتان در ظاهر زیاد است هر دو دارید در جبهۀ بورژوازی میجنگید، آقای دانشمند. انگار فهم این و هضمش خیلی برایتان سخت است.
اما خودت در این کامنت اعتراف میکنی که هیچ چیزی از موضع کمونیستی نخواندی و فقط دربارۀ اعتراضات کارگران موضعشان را میدانی، که آن را هم نمیدانی (که جز شورا و همکاری با کارفرما گزینههای دیگری برای کارگران وجود دارد و این نشان میدهد که همین را هم نمیدانی). برو این مقالاتی که بهت معرفی کردم و گفتم توی کتاب به آنها اشاره شده بخوان بعد اظهار نظر کن. تو خود مدعی هستی که مقالات موضع کمونیستی رانخواندهای و ثابت کردهای که نظر آنها دربارۀ اعتراضات کارگران را هم نمیدانی، حال چطور نخوانده میگویی اینها همه همان نظرات محور مقاومت است؟ نکند جادوگری، رمالی، چیزی باشید. چطور نخوانده به این نتیجه رسیدهای؟ در ثانی، اگر نظرات موضع کمونیستی را لایق بحث نمیدانی چرا وارد بحث شدی؟ مگر نمیگویی که موضع کمونیستی نیمه مقاومتی است، مگر نمیگویی که «مگر آدم عاقل با سپاه قدس بحث می کند؟»؟ پس بیا بگو چرا با طرز تفکرتان اینجا آمدهاید بحث کردهاید.
حواستان باشد واکنشتان در ادامۀ و خوراکدهنده به «طراحی سوخته» نباشد، مانند چیزی که در کامنتها گفتهام.
لایکلایک
آقای احمد
من که خسته شدم ، شما را نمی دانم. شما و رفقای اتان از جواب به سوالات شفاف ما طفره می روید. در ثانی در کامنت آخر در قسمتی که خطاب به جناب عالی نوشته بودم گفتم که خود شما با اشارات و توضیحات اتان نشان دادید که وقتی از ما صحبت می کنید، اشارۀ اتان به یک جریان دانشجوئی است. لطفاً آن قسمت را مطالعه کنید . شما و رفقای اتان در این مشاجره چیزهائی را به ما منتسب نمودید، حال درست یا غلط ، که کاملاً نشان می داد منظورتان جریان های دانشگاه است : منجنیق و مواضع از 89 و … منظور شما از این اشارات کدام جریان خارج دانشگاهی است ؟ شما به طرق مختلف به ما اشاره می کنید ، بدون این که هیچ چیزی را مراعات کنید یا مواظب تبعات صحبت های اتان باشید . حق دفاع را لا اقل برای ما به جا بگذارید. من نگفتم شخص شما در دانشگاه هستید. شما از { طیف } ما حرف می زنید، من هم فرض کنید جواب آن قسمت از { طیف} شما را می دهم که گرا به بحث های دانشگاه داد. دیگر رفقای اتان که کامنت نوشتند، مثلاً جناب خسرو به وضوح از یک مجادلۀ دانشگاهی حرف می زنند. اگر شما دانشجو نیستید، چرا عصبانی می شوید ؟ بگذارید آن رفقا و هم نظر های شما که پای بحث های مربوط به دانشگاه را وسط کشیدند نظر بدهند.
ما منتظر جواب های شما یا دیگر رفقای اتان به سوالات و معما هائی که در کامنت قبلی و همۀ کامنت های قبلی پرسیدم هستیم.
لایکلایک
به کنشگر،
اگر به کامنت قبلیات نگاه کنی زیرش جوابی نوشتهام (جدا از کامنت 3 بخشیام). شما هم به من نگفتی چه اتهاماتی به زندانیان افزوده شده و باقی سؤالات. این مشخصاً اتهامزنی است و از توضیحش هم فرار میکنید چون میخواهید اتهامتان را بچسبانید و بروید. من هرچیزی که گفتم توضیحش را هم دادم (چه درست چه غلط) اما شما دربارۀ اینکه هی ورد زبانتان شده «گرا میدهید» هیچ نمیگویید. اینقدر مسائل را لوث نکنید.
مقالات را هم در کامنت قبلی به تو گفتهام.
سؤالات دانشگاهیات را هم برو در دانشگاهت بپرس. اتفاقاً اگر آن دوستان مخالفت صحبتی دارند یا جوابی اینجا جایش نیست و در نشریات و مقالاتشان و در گفتوگوهایتان باید داده شود، در غیر این صورت و اگر اینجا جواب تو را بدهند حتماً دچار اشتباه بزرگی شدهاند و بیپرنسیپی کردهاند، چون به نظر میرسد شما که دم از پرنسیپ میزنید خود تلاش دارید به سان سناریونویسها خیلی چیزها را به هم ربط دهید و «معماها»ی جدیدی طرح کنید.
شما میگویید «شما و رفقای اتان در این مشاجره چیزهائی را به ما منتسب نمودید، حال درست یا غلط ، که کاملاً نشان می داد منظورتان جریان های دانشگاه است : منجنیق و مواضع از 89 و … منظور شما از این اشارات کدام جریان خارج دانشگاهی است ؟»
اگر ادارۀ شورایی را به دانشگاه نسبت میدهی و کنشگران دانشگاهی، پس اول از همه برو به احزاب خانوادۀ مقدس بگو دربارۀ «ادارۀ شورایی» سخنرانی نکنند و ننویسند بعد بیا یقۀ ما (موضع کمونیستی) را بگیر.
یکی به ما (موضع کموینستی) توضیح بدهد نشریۀ منجنیق چه ربطی به جریانهای دانشگاه دارد. این که تو میگویی همان نیست که سناریوسازان میگویند؟ یک بار دیگر کامنتت را بخوان: «منظورتان جریان های دانشگاه است : منجنیق» پر واضح است که از نظر من منجنیق ربط ویژهای به «جریانهای دانشگاه» ندارد، اما انگار از نظر شما دارد.
ازت تمنا میکنم توضیح بده «مواضع از 89» چه ربطی به دانشگاه دارد. من واقعاً هیچ ربطی بینشان نمیبینم. ولی با چپ پروغرب ربط دارد. اینکه تو بین اینها ربط میبینی به خاطر پروغرب بودنت است، نه به خاطر حضور در «جریانات دانشگاه». خواهش میکنم دربارۀ آن 7 مورد مشخصاً بگو چه ربطی به دانشگاه دارد. آیا ماجرای لیبی ربطی به دانشگاه دارد؟ اوکراین چه ربطی به دانشگاه دارد؟ شما مسائل جهانی را هم منحصر به خودتان میبینید. الان ماجرای ونزوئلا پیش آمده اگر کسی دربارهاش صحبت کند دارد به دانشگاه گرا میدهد؟ واقعاً آدمهای جالبی هستید. اگر اشاره به منجنیق یعنی اشاره به «جریانهای دانشگاه» (این حرف خودت است و پر واضح است که من قبولش ندارم) و اگر تصور میکنی اشاره به «ادارۀ شورایی» به «جریانهای دانشگاه» ضربه میزند، پس اول از همه یقۀ منجنیق را باید بگیری که با مقالاتش دربارۀ «ادارۀ شورایی» کاری کرد که «جریانهای دانشگاه» به مشکل بربخورند، پس منجنیق است که دارد دردسر درست میکند و نیز خودتان، نه ما (منظور موضع کمونیستی است، چون متوجه نیستی که با که صحبت میکنی مجبورم هر دفعه تکرار کنم تا ملکۀ ذهنت شود). ببین چه کسی صحبت از امنیت و اتهام و اینها میزند. تو انگار مصداق آن لطیفۀ مارادونا و غضنفر هستی. یکی باید جلوی خود تو را بگیرد که به «جریانهای دانشگاه» آسیب نزنی.
وقتی چنین چیزی میگویی: «منظورتان از اینها کدام جریانات خارج دانشگاهی است؟» باز چون تصور میکنی همهچیز براساس دانشگاه بنا شده، خیال میکنی همه چیزی که ما (موضع کمونیستی) میگوییم اشاره به «کنشگران» دانشگاهی دارد.
لطفاً به ما بگو منجنیق را بخواهیم نقد کنیم چه باید بکنیم اگر نظرات منحط آنها را بخواهیم نقد کنیم چه باید بکنیم (و همینطور سایت نقد، نقد اقتصاد سیاسی، پروبلماتیکا، تز 11 و امثالهم). آقای گرامی، پاسخ این را حتما حتماً به من بده. پاسخ بقیۀ سؤالات را که ندادی پاسخ این یکی را حتماً بده.
لایکلایک
کنشگر مینویسد „مواضع ما از 88 و 89 تا امروز به قول جناب اتان { آمریکائی} و { پرو غربی } بود. بسیار خوب قبول ، ما همۀ این نظرات را در وقایع مورد اشارۀ جناب عالی اتخاذ کرده بودیم.“ خوب اگر این را ناشی از شلختگیِ موجود در بحث ایشان ندانیم و پای حوس رسیدن به آن جای بحث که بیشتر دوست دارد ننویسیم، باید عقب نشینی ایشان را از این موضع که „تفاوت چندانی میان آن ها و کمونیست ها نیست“ به فال نیک بگیریم. اما پرسش بعدی منطقا میبایست پیرامون خود مواضع باشد، امری که کنشگر و امثال او در نظر پراکنی هایشان از زیر بارش شانه خالی می کنند و به جای آن به بازی های کودکانه (و البته این صفت خوشبینانه است) میپردازند. بازی ای که قبل تر نیز در نظر پراکنی ها دیده شده بود.
کنشگر مینویسد “ ارزیابی ما و خیلی از ناظران در مورد شما این است که تقریباً به مدت یک سال است که دچار تزلزل شده و تغییر موضع صد در صد داده اید“ او به جای پرداختن به خود بحث، پس از این که میپذیرد که میان دوستانش و کمونیست ها تفاوت وجود دارد، بند میکند به این که تا حالا شما هم مثل ما بودید و تازه این طوری شدید. به او گفتم که „فرض کن امروز صبح کسی از خواب بلند شده و این حرف ها را می زند.همه ی افعال ماضی 7 مورد بالا را مضارع کن“. خوب حالا حرف بزن. تاکید میکنم در مورد خود موضوع صحبت کن. حالا که پذیرفتی در کنار هیلاری در لیبی و فاشیست ها در اکراین و جهادی ها در سوریه ایستادی لطف کن از مواضعت دفاع کن. نشان بده چگونه مبارزه طبقاتی به نفع پرولتاریا با سیاست شما به پیش رفته؟
کنشگر پس از آنکه تفاوتش با کمونیست ها را میپذیرد و اصرار میکند که این ها نیز تا دیروز مثل ما بودند، بازیِ دومش را شروع میکند. مینویسد شما „تحت تأثیر مواضع چپ مقاومتی“ به نسخه برداری از مقاومتی ها میپردازید. گفتم که انصافا توقع فهم تفاوت از سوی کنشگر و دوستانش را ندارم؛ به واسطه ی جایگاهشان. اما به هر رو در هر شرایطی امیدی نهفته است، برای پرداختن به تفاوت کمونیست ها و چپ محور مقاومت ارجاع می دهم به چند مقاله درباره ی دی از پویان صادقی و محمد رضا حنانه و در باره ی اعتراضات اخیر کارگری به خسرو خاکبین و محمد رضا حنانه.
خلاصه کنم کنشگر یک اعتراف داشت و دو بازی. اعترافش را دوست داشتم. بازی کودکانه دومش را به حساب عدم توانایی اش در درک خطوط سیاسی می گذارم که آن چند مقاله را برای شروع به او معرفی میکنم. اما درباره ی بازی نخستش، فهم نازلش از „خط سیاسی“ که فراتر از وراجی درون چند محفل دانشجویی نمیرود به او اجازه نمیدهد تا پویایی را در شکل گیری جریانات سیاسی تشخیص دهد. اگر به دنبال نوشته ها و تحلیل هایی ست که از منظر کمونیستی نوشته شده است اندکی دقت در متون همین سایت نیز به او چیز های زیادی میدهد، برای مثال „کوبانی، نقطه ی رهایی یا غسل تعمید سوسیالیسم؟“ که به همه ی رفقا توصیه میکنم قبل از خواندن کتاب فعلی بخوانند مقدمه ای است عالی نوشته شده در تابستان 94.
باز هم رو به کنشگر میگویم: به در و دیوار نزن، سراغ اصل بحث برو. از تحلیل ها و مواضع سیاسی سخن بگو. به این بازی های کودکانه خاتمه بده. در ضمن قبل از حرف هایت درباره ی وقایع دانشگاه بیشتر فکر کن. این درخواست نیست اخطار است.
لایکلایک
به کنشگر، (بخش 3)
میگویی «اگر کار حوزه ای مورد نظر شما ربطی به خیابان ندارد، پس برای چه به کارگر می گوئی { بر پا خیز }. شعار بر پا خیز یعنی بیا داخل خیابان. با شعار شورا یا هر شعار دیگر بیا داخل خیابان. برای کار حوزه ای که لازم نیست کارگر بر پا خیزد !» چرا تصور میکنی اعتصاب کارگران یا سازماندهی آنها یعنی خیابان یا یعنی همان که شوراطلبان میگویند؟ علاقهای ندارم لینک مقاله این زیر بگذارم چون جای ماهی دادن به شما میخواهم ماهیگیری را بهتان یاد دهم، پس در همین سایت بگرد ببین که جز خیابان و «ادارۀ شورایی»، و نیز علیه خیابانِ محور مقاومتی و به خانه بازگردید و با کارفرما همکاری کنید راههای دیگری هم وجود دارد. شعار بر پا خیز به معنی بیا خیابان نیست. شما مثل اینکه «کارگران جهان متحد شوید» و «بر پا خیز» را به معنی شورش تصور میکنید. بر پا خیز (از نظر من) یعنی بر پا خیز خودت را سازماندهی کن و در مقابل بورژوازی بایست. آیا کارگران فولاد خود را سازماندهی کردند؟ نه! اتفاقاً این موقعیت بزرگ، که میتوانستند خودشان را سازماندهی کنند، با آوانتوریسم کودکانۀ ادارۀ شورایی به انحراف کشیده شد. و کوتهفکری خردهبورژوایی آن را فقط به خیابان و شوراهای سرنگونیطلب میتواند تعبیر کند. این دقیقاً همان چیزی است که مدعیان محور مقاومتی در نوشتههایشان (که شما فقط یکیشان را میشناسی) گفتهاند. یعنی نظر شما که «بر پا خیز» را به «خیابان» تعبیر میکنی همان چیزی است که آن چپهای م. م. میگویند. هر دو با کوتهفکری انقلاب و سرنگونیطلبی را یکی میپندارند. اگر دیدت را از دانشگاه فراتر ببری و از نشریههای دانشجویی کمی فراتر نگاه کنی میتوانی مقالات طیفهای گوناگون چپ و نیز کمونیستها را بیابی. تلاش پیدا کردنش با خودت، پسرجان. اگر همچنان تصور کردی «بر پا خیز» فقط معنیای را میدهد که تو متصوری، بیا و این را نقد کن یا مقالهای بیاور. کل «طیف» شما (آقای تیزبین، توجه کن که روی «طیف» تأکید دارم نه ارتباط شخص با شخص یا شخص با گروه) فقط در آن شش پاراگراف پلاسچی سعیشان را کردهاند که آن هم از متلکپراکنی یکجملهای فراتر نرفت. اگر نقدی دارید از صمیم قلب خوشحال میشویم آن را بخوانیم.
میگویی «این ها است آن شطحیات نا مفهومی که شما به اسم رئال پلیتیک کمونیستی به خورد ما می دهید.» تا جایی که من یادم است «رئالپلیتیک کمونیستی» را اولین بار در این کتاب دیدهام. شما هم که در کامنتهایتان «اصلاً» ذرهای دربارۀ سوریه و این کتاب صحبتی نکردهای. بعد چطور «رئالپلیتیک کمونیستی» را به خورد شما دادهاند یا دارند میدهند در صورتی که حتی نمیدانی رئالپلیتیک کمونیستی چیست؟ این حرف شما هم مانند بسیاری موارد دیگری که اشاره کردم مصداق دروغبافی است. کمی خجالت هم خوب چیزی است.
میگویی «خلاصه اگر جوابی برای سوالات بی جواب ماندۀ من در طول هفته های گذشته در بارۀ تناقضات و تغییر جهت های ناگهانی اتان داشتید خوش حال می شوم که بشنوم. و اگر نداشتید همین که به جمع آوری و کتابت تاریخ تحولات خاورمیانه ادامه بدهید هم برای مردم و چپ ها بهتر است و هم برای شخصیت خود تان.» من با شخص شما، کیوان یا رزا در مقام اشخاصی که نمایندگی تفکر پروغرب را میکنند دارم صحبت میکنم. از لحاظ نظری کلیت پروغربها (چه پلاسچی، مرتضوی و صداقت که اسمشان را آوردهام چه بقیه) اشتراکاتی دارند و از لحاظ پراتیکی نیز درنهایت منطق پروغربها را راهبری میکنند. من صحبت از «ارتباطهای خاص» شما نکردهام که آیا شما با فلانی و بهمانی و اینها رابطه دارید یا نه و واقعیتش هم این است که در وهلۀ اول و تا جایی که به اینجا برمیگردد برایم مهم نیست که حتی بخواهم مطرحش کنم. ولی تو و دوستت کیوان (که در کامنت آخرش مشخصاً اظهار کرد که از قماش «کنشگر» است) با من نه در مقام شخصی که موضع کمونیستی را نمایندگی میکند، بلکه در مقام یکی از دانشجویان مخالفتان در محل تحصیلتان برخورد میکنید و از آن بدتر اینکه با این کتاب و نوشتههای دیگر هم چنین برخورد میکنید. اما شما که ذرهای بحث نکردهای دربارۀ سوریه در آخرین خطها بحث «نوشتن تاریخ تحولات خاورمیانه» را میکنی و این کتاب را که نخواندهای (وگرنه دو خط دربارهاش مینوشتی) مسخره میکنی. الان «کنشگری» شما منتقدانه یا «رفیقانه» است یا اصلاً حرفی که میزنی جز به تمسخر گرفتن حریفت کارکرد دیگری دارد؟ اصلاً از این تمسخر چیزی هم عایدتان میشود؟ ایدههای شوراییتان جلو میرود یا باعث شکست در صف نیروهای مقابلتان میشود؟ کنشگریتان این است؟ آیا ذرهای نظر موافق این کتاب را تغییر میدهد؟ جای اینکه از روی دوستت، کیوان، تقلب کنی و از دل کامنت او چیزی را سرهم کنی و اینجا دربارۀ کتاب بنویسی اندکی هم مطالعهاش میکردی. اگر قرار بر مسخره کردن باشد که ما باید مقالات 2 صفحهای همفکرانت را در فلان نشریه که آن 2 صفحه را شبیه جزوه و کتاب طراحی میکنند و 5 صفحهاش میکنند مسخره کنیم یا از مقالهای که نوشتهاید در همان نشریه دربارۀ «ادارۀ شورایی» و ارجاعتان فقط به کتاب همان نشریه دربارۀ شوراهای 57 است، درصورتی که «شورا» مشخصاً به 1905 برمیگردد. حداقل دو تا مقاله هم از کمونیستهای پیشا انقلاب 1357 میخواندید و به آن ارجاع میدادید. اینکه دید شما از 57 عقبتر نمیرود مضحک نیست؟ اینکه این آدمهایی که اینها را مینویسند در دفاع از میرحسین و سبز مقاله مینوشتند جالب نیست؟ اینکه کتاب را نخوانده دربارۀ محتوایش صحبت کنی مضحک نیست؟
اگر با دوستان مخالفت در دانشگاه بحثی داری اینجا نه تلگرام است نه فضای چت خصوصی. بحثهایت را هم به محیط خودت و دانشگاهت ببر و جوابت را در آن جا بده و جوابت را بگیر. اینجا فضای عمومی است و خیلی چیزها را نمیتوان گفت، ضمن اینکه مخاطبان این سایت به نشریههایی که شما و مخالفانتان دربارهاش بحث میکنید و مینویسید دسترسی ندارند، مگر اینکه از آوردن بحثهای دانشگاه در چنین سایتی هدف دیگری را دنبال کنی، که امیدوارم چنین نباشید.
مواضع خط کمونیستی را نقد کنید، مقالات مربوط به نقد «ادارۀ شورایی» را نقد کنید و مواضع مربوط به سوریه و ماجراهای دیماه و… را با توجه به متن نقد کنید و از پی آن بگویید که شما فلانید و بهمان. خط کمونیستی این کار را کرده است: تحلیل کرده، تبیین کرده، و نقد کرده. من اگر میگویم شما آوانتوریستید این را از دل نقد «ادارۀ شورایی»تان و امثالهم بهش رسیدهام. «ادارۀ شورایی» هم از نظر من چیزی نیست که شما کنشگران دانشجویی به آن رسیده باشید و غیره. تمام طیفهای پروغرب این را دارند و دربارهاش نوشتهاند. کسی با نقد متون و به تبع آن مواضع مشکلی ندارد. قطعاً نقد درست باعث بالندهتر شدن خط کمونیستی میشود. اما شما چه نقد «مکتوبی» دارید به خط کمونیستی؟ آیا مواضع خط کمونیستی را تبیین کردهاید؟ اگر نقدی بکنی و مصداقی از چیزهایی که در کامنتم نوشتهام بنویسی جوابت را هم میدهم، اینجا هم اندازۀ یک مقاله برایت نوشتهام و به ابهاماتت و پرسشهایی که دربارۀ مسائل مطرح شده در کامنت قبلم بود پاسخم را دادهام. ولی اگر این خالهخانباجیبازیهایتان ادامه داشته باشد، ادامۀ بحث دشوار خواهد شد چون شما هم جرئتتان زیادتر از من است و هم به خاطر اینکه همهاش در حال «کنشگری» هستید وقتتان زیادتر از من است.
لایکلایک
به کنشگر، (بخش 2)
میگویی «ضربۀ آن به { آوانتوریسم } ما یا دو نفر دانشجوی بی نوای بازداشت شده که ما اصلا آن ها را نمی شناسیم چه ربطی دارد؟» بالاتر توضیح دادهام که چه ربطی دارد. و به هیچ وجه نگفتهام که چند تا دانشجو این کار را کردهاند یا نه. این از بینش حقیر شماست که میخواهید همهچیز را به «دانشگاه» و «دانشجویان» تقلیل دهید. دنیا خیلی بزرگتر از چیزی است که شما فکر میکنید. صحبت من ناظر به هیچ دانشجویی در هیچ کجای ایران نیست. مشکل از شماست که تصور میکنید که هرکه در مقابلتان دارد پاسخ میدهد دانشجوست یا با دانشگاه ارتباطی دارد. من صحبت از کل طیف چپ پروغرب کردهام که در این وهله از مبارزات کارگران شعار «ادارۀ شورایی» را پیش کشیده است. من هم نگفتهام تو یا دوستانت با بازداشتیها ارتباط داشتهای یا نداشتهای. این تصور اشتباه توست. من صحبت از کلیات و طیف پروغرب کردهام و از جزئیات صحبت نکردهام. در کامنت قبلیام هم نوشتهام که به جزئیات وارد نمیشوم اما انگار تو خودت علاقه داری هرچه بیشتر به جزئیات وارد شوی. جزئیات فعلاً برای منظورم مهم نیست. واقعاً بیشتر از این نمیخواهم توضیح بدهم چون احساس میکنم زبانم دارد مو درمیآورد. اگر متوجه نمیشوی واقعاً کاری هم از دست من برنمیآید.
میگویی «دو سال قبل که شما انقلابی بودید و ما سازش کار، اگر این بلا را خدای نکرده سر شما می آوردند، چپ ها موظف بودند هیچ اتهامی را در مورد شما قبول نکنند» نمیدانم چرا تصور میکنی که روبرویت «کنشگر» دانشگاهی نشسته و صحبت میکند. بنابراین، خیلی به دانشگاه نپرداز، چون من چیزهایی را که میگویی ننوشتهام و نخواندهام که بخواهم بگویم درست است یا غلط است یا هر چیز دیگر. ممکن است آنهایی که میگویی تناقضگویی کرده باشند یا اشتباه کرده باشند یا درست در مورد شما قضاوت کرده باشند، ولی این هیچ چیزی از موضع پروغربی شما کم نمیکند. من دارم از طیف پروغرب صحبت میکنم با سابقۀ مشخصش که در سایتهای مختلف و نشریات و… نظرات را گفتهاند و اتفاقاً کمونیستها این طیف را تحلیل و نقد کردهاند. من در برابر تو نه از اینکه در دانشگاه هستی یا نه یا اینکه در دانشگاه چه کردهای صحبتی نکردهام من دارم از چیزی که شما در کلیتتان هستید صحبت میکنم و نظرات، مواضع و پراتیکتان. بله، «به نظر من»، چپها موظفاند هیچ اتهام امنیتیای را «در مقابل جمهوری اسلامی» قبول نکنند، البته این به این معنی نیست که چپها و کمونیستها در برابر آن بخش دیگرِ چپ، گوشهایشان را هم مانند خر کنند و خیلی از واقعیات را نادیده بگیرند. اما چیزی که به مشکل امنیتی بینجامد نباید مطرح باشد. حال شما بیا و بگو که نظرات ما چه مشکلی برای آن زندانیان پدید آورده.
میگویی «امروز که 180 درجه تغییر جهت داده اید نه تنها اتهامات را باور می کنید بل که به نوبۀ خود اتهام بر اتهامات اضافه می کنید.» اولاً، اینکه اتهامات را باور میکنیم یا نمیکنیم به خودمان ربط دارد و نیازی به مفتش نداریم. دربارۀ اینکه من چه اتهامی را قبول دارم یا نه هیچ صحبتی در اینجا نشده است و در اینجا هم نخواهم کرد. نمیدانم چطور شما به این نتیجه رسیدهاید که من و امثال من اتهامات را قبول داریم یا اینکه قبول نداریم یا هرچیز دیگر. اینکه شما آوانتوریستید، اینکه «ادارۀ شورایی» مبارزه را به محاق برد، اینکه «ادارۀ شورایی» از دلش شورای اسلامی کار چطور درآمد و… ربطی به اتهاماتی که به آن زندانیان مطرح است ندارد. آیا در اتهامات جمهوری اسلامی آمده که شما (منظور زندانیان است) چرا آوانتوریستید؟ یا اینکه چرا برآورد اشتباه داشتهاید؟ یا اینکه چرا «ادارۀ شورایی»تان مبارزه را به محاق برد؟ (یعنی ج.ا در مقام دفاع از مبارزۀ طبقاتی برآمد؟) یا اینکه به زندانیان اتهام وارد کرده که چرا «ادارۀ شورایی»تان به شورای اسلامی کار انجامید؟ آیا ج.ا به اینها اتهام زده که «چرا با ادارۀ شوراییتان به سرکوب کمک کردید»؟
لطفاً برایمان روشن کنید که حرفهای ما چه اتهامی را به اتهامات اینها اضافه کرده است. شما این اتهاماتی را که میگویی ثابت کن، یک نقلقولی چیزی بیاور. اینکه بگویید «اتهاماتی را بر اتهاماتشان افزودید» یا اینکه «بسیج این کار شما را نکرد جان آنها را به خطر انداختید» درصورتی که اینها واقعیت ندارد، این است که اتهام است، آقای قاضیالقضات.
میگویی «آقایان بحث ستایش از جرئت نیست. لطفاً مغلطه نکنید، چرا که جملۀ من واضح بود. گفتم شما که شعار خیزش کارگران می دهید جرئت همراهی با این خیزش را هم داشته باشید. نه این که کسانی که با آن همراهی کردند را به اتهامات سناریوئی متهم کنید.» نمیدانم چرا از هر چهار جملهات یکیاش این است که «شما به ما اتهام (سناریویی و امنیتی) زدید». لااقل بیا مصداق اینهایی که به ما میبندی را نشان بده. اتهامات سنارویی که میگویی مشخص است. آیا ما صحبت از این کردیم که آن زندانیان با آن احزاب رابطۀ تشکیلاتی داشتهاند یا… لطفاً ما را روشن کن (مشخص است که هر جا صحبت از ما میکنم منظور «موضع کمونیستی» است نه مشتی دانشجو و در مقابل وقتی میگویم شما یعنی تو و همفکران پروغربت نه باز هم مشتی دانشجو). صدای منتقد را با این اراجیف نمیشود خفه کرد. صحبت از جرئت کردی و ستایش از آن. حرفهای من هم مشخص است. دوباره بخوان. گفتم شعار «بر پا خیز» و «کارگران متحد شوید» را همه میدهند، اما همه آوانتوریست نیستند. من هم خیلی واضح گفتم که هر کسی که این شعار را میدهد لزوماً شعار «ادارۀ شورایی» را نمیدهد. یعنی همۀ شعاردهندگان لزوماً یک کار را قرار نیست بکنند. از جنبش «لغو کار مزدی» تا احزاب خانوادۀ مقدس و غیره تا لنینیستها و آنتیلنینیستها همه شعار «کارگران جهان متحد شوید» را میدهند اما یکی حزب میزند یکی حزب را مخل مبارزه میداند و به کمونیسم شورایی معتقد است دیگری با بورژوازی و امپریالیسم غرب میبندد و فکر میکند دارد با این کار آن شعار را متحقق میکند و… لطفاً خودت را به خنگی نزن، «رفیق». قرار نیست همۀ آنهایی که این شعار را میدهند به «ادارۀ شورایی» اقتدا کنند ولی وقتی میگویی هر کس که آن میگوید این باید بکند و «این باید بکند» را هم توضیح دادم که آوانتوریسم است، آنوقت این میشود دفاع از «تهور» و اینکه جرئت داشته باشیم که بر اساس آن شعار حرکات آوانتوریستی انجام دهیم، میشود ستایش از جرئت. شما میخواهی ما روی بدیهیات خط بکشیم. آوانتوریسم شجاعت نیست، بلکه تهور است و قطعاً جرئت داعشیها از شما «شورا»ییها بیشتر است.
میگویی «شما به کارگران فرمان { بر پا خیز} می دهید. بر پا خیزند که چه کنند؟ کارگر بر پا خاسته اعتصاب و تظاهرات می کند.» اینجا داری خودت را به کوچۀ علیچپ میزنی، چندین مقاله در این سایت و چندین مقاله هم در سایتهای دیگر آمده در نقد دو رویکرد بورژوایی در جنبش کارگری و دربارهشان صحبت شده و راهکارهایی هم مطرح شده. اینکه سرت فقط توی دانشگاه است باعث شده که دنیایت در حد دانشگاه محدود باشد. در همین سایت بگرد و پیدا کن و بخوان تا متوجه شوی. اگر هم توانش را داری و به «کنشگری» مدنیات لطمه نمیزند دست به قلم شو و تحلیل کن و نقد کن، البته شما خیلی به این چیزها اعتقاد ندارید بلکه به رسانههای جمعی معتقدید. میدانم که این خواستهام از توئیترنویسها خواستۀ خیلی زیادی است.
…
لایکلایک
به کنشگر، (بخش 1)
«روی دیگر سکۀ پروژۀ اطلاعاتی» به معنی اطلاعاتی بودن نیست، به معنی این است که دارید اهداف اطلاعات را جلو میبرید (یعنی سرکوب پرولتاریا).
اینکه چطور دارید پروژۀ اطلاعات را جلو میبرید (آگاهانه یا ناآگاهانه) تا جایی که میشد و اجازۀ توضیح داشتم توضیح دادهام و ایرادات «ادارۀ شورایی»تان هم در مقالاتی که هم در این سایت هم در سایتهای دیگر هست نقد شده است (حتی کسانی که من از نظر سیاسی خودم را با آنها یکی نمیدانم این «ادارۀ شورایی» را در حد فهم خودشان خوب نقد کردهاند). آوانتوریسمتان مشخص است. شما هنوز معنی این واژه را نمیدانید و هی پرسشهای بیمعنی میکنید. در کامنت قبلم به شما گفتهام، بدون در نظر گرفتن ظرفیتهای خود مبارزات هفتتپه (و حتی میزان نیروهایتان) دست به اقداماتی زدهاید، که در دو مورد میتوان به نتایجش پرداخت. (1) مبارزۀ کارگران هفتتپه را به بیراهه کشاندهاید، برآوردتان از ظرفیتهای واقعی هفتتپه خیالبافانه بود. اگر به مقالاتی که «ادارۀ شورایی» را نقد کردهاند نگاهی انداخته شود، آن مقالات به انحرافات «ادارۀ شورایی» مطرحشده پرداختهاند. (2) نتیجۀ بیواسطۀ آوانتوریسم «ادارۀ شورایی»طلبان به ضربههای امنیتیای انجامیده است که فقط گریبان «ادارۀ شورایی»طلبان را نگرفته است. گریبان کارگران هفتتپه و فولاد و دیگر نیروهای چپ و کمونیست را نیز گرفته و خواهد گرفت. این آش شور بیش از همه دستپخت «ادارۀ شورایی»طلبان است. این همان چیزی بود که حاکمیت درصددش بوده (انحراف مبارزات کارگران و سرکوب امنیتی طبقۀ کارگر). شما با پراتیک آوانتوریستیتان خیلی راحت در ایجاد و تثبیت این پروژه کمک کردهاید. حالا اگر بعضی از «ادارۀ شورایی»طلبان آگاهانه این کار را کردهاند اطلاعاتیاند و اگر ناآگاهانه دارند این کار را میکنند از نظر من کودن و گیجسرند، چیزی که از ویژگیهای خردهبورژوایی است. من در کامنت قبلی این را گفتهام. تصور نمیکنم که این مصداق توهین باشد.
نوشتهای «بسیج این اتهامات را به ما نمی زند که شما می زنید. یعنی ما این قدر در هفت تپه و فولاد نفوذ داشتیم و خودمان خبر نداشتیم؟» آنقدر غرق در حرفهای بسیج و امثالهم شدهاید که اصلاً نمیفهمید کمونیستها چه میگویند. بالاتر دربارۀ نفوذتان توضیح دادم. اتفاقاً توضیح من، که مبتنی بر آوانتوریسم شماست، خلاف چیزی را میگوید که مدعی هستید بسیج میگوید (نفوذ زیادتان). اتفاقاً شما خودتان هستید که دور برتان داشته تصور میکنید نفوذتان در هفتتپه زیاد بوده است.
نوشتهای «واقعاً معنی حرف های شما چیست؟ یعنی ما هم بر انداز هستیم و هم اطلاعاتی ؟! آخر کمی بفهمید به دیگران چه می گو ئید.» یعنی شما آوانتوریستها و بورژوازی ایران دو روی یک سکهاید. این است که از فهم شما خارج است. این همان چیزی است که ارژنگ هم با مثال برای شما توضیح داد. چپ پروغرب و چپ محور مقاومتی (اگر به این دو فکر کنید میگویید اووووووه چه تفاوت دیدگاه و چه تفاوت نظر و مواضعی) دو روی سکۀ چپ بورژواییاند. حالا این اختلاف که در ذهن شما آنقدر زیاد است و در تصور شما نمیتوان این دو را از یک نظرگاه بررسی کرد چطور این دو را دو روی یک سکه کرده است؟ وقتی از دیدگاه پرولتاریا و از جایگاه مبارزۀ طبقاتی پرولتاریا نگاه کنید متوجه میشوید که هر دو روی سکۀ چپ بورژوایی به نفع طبقۀ بورژوازی در کلیت خود کار میکنند و به ضرر پرولتاریا. اینکه شما این را نمیفهمید به جایگاهتان برمیگردد، کسی که از جایگاه چپ پروغرب نگاه میکند اساساً نمیتواند این را بفهمد. هر دو در راستای سرکوب مبارزۀ پرولتاریا و انحراف پرولتاریا از مبارزۀ طبقاتی تلاش میکنند.
میگویی «لااقل بگذارید اول آن هائی که الآن در داخل زندان هستند سالم بیرون بیایند…» این از آن اتهاماتی است که همینطور روی هوا میزنید و باید ثابتش کنید. اگر هم احساس میکنید در کامنتهای من چیزی هست که ممکن است این را ایجاد کند جای دادوقال بیا بگو این قسمت مشکل دارد و سپس جوابت را هم بشنو و اگر مشکل داشتم من قطعاً آن را برمیدارم، ولی شما حتی دلتان به حال آن زندانیان هم نسوخته (که اگر سوخته بود حتماً کاری را که گفته بودم میکردید) شما دنبال اتهامزنی (از جنس امنیتی) به طرف مقابلتان هستید تا منکوبش کنید. من نه مسئول امنیت آنها داخل زندانم و نه بیرون زندان. به آن کسی هم که داخل زندان است اتهامی وارد نکردهام، به شخص و حزب و گروه خاصی هم وصلش نکردهام که بخواهد برایشان بد بشود یا خوب بشود. من اصلاً دربارۀ آن زندانیان صحبتی نکردهام که بخواهم حتی حضورشان را در اعتراضات به رسمیت بشناسم. شمایید که پیشاپیش در ذهنتان آنها را به خودتان وصل کردهاید. ما جایی دربارهاش صحبت هم نکردهایم شما خودتان دارید با این گفتهتان مهر تأیید میزنید به آن اتهامات. من دربارۀ تو و دوستان «ادارۀ شورایی»ات در طیف چپ صحبت کردهام. دربارۀ نظریههای منحطتان و پراتیک معیوب خردهبورژواییتان. آیا صحبت از اینها به جان آنکه داخل زندان است یا بیرون زندان است خدشه وارد میکند؟ ما را گرفتهاید؟ هرچه نقدتان میکنیم میگویید حرف نزنید جان کسانی به خطر میافتد. ای آقا، بیا بگو چه حرف ما جان اینها را به خطر میاندازد. خجالت هم خوب چیزی است. کسی که جان او را به خطر انداخته خود شمایید که فایلهای صوتی مورددار پخش میکنید. عجیب است طیف شما همۀ این کارها را کرده بعد به امثال من پیله میکنی؟ اگر جانش به خطر بیفته تقصیر امثال من است که «ادارۀ شورایی» را نقد کردهایم و پراتیک شما را آوانتوریسم خواندهایم؟ واقعاً یا نمیفهمید چه میگویید یا اینکه دنبال سیاهبازی هستید. اما دورۀ سیاهبازی تمام شده، این دغلکاریها دیگر جواب نمیدهد. دربارۀ اینکه چطور باعث ضربه شدهاید توضیح دادهام بالاتر. در ضربههای احتمالی دیگرِ آینده که به بدنۀ چپ و کمونیست وارد میشود سهم چشمگیری از آن حاصل ندانمکاریها و آوانتوریسم شماست که آتش سرکوب ج.ا.ا را با هیزمهایتان شعلهورتر کردهاید. شرم هم نمیکنید. خیلی راحت همهچیز را منکر میشوید و هر کار ناصوابی که خودتان کردهاید را به من و امثال من میبندید، گویی لاطائلاتتان پایانی ندارد و قصدتان گلآلود کردن هر بحثی است. گفتهای «لااقل بگذارید اول آن هائی که الآن در داخل زندان هستند سالم بیرون بیایند، بعد پروندۀ آن ها را با افتراهای تان سنگین کنید». پس یک مورد مثال بزن در گفتههای من که از آن بتوان برداشت کرد که من به آن آدمهایی که «داخل زندان» هستند «افترا» زدهام («افتراهای سنگین» پیشکشت). شمایی صحبت از اخلاق میکنید که پروندۀ سیاه خودتان را و هرچه جمهوری اسلامی کرده است میخواهید به پای ما بنویسید.
…
لایکلایک
سایت هفته احتمالا یک مشکل فنی به وجود امده چون کامنت امروز صبح من هم نرسیده
رزا کیوان و کنشگر انکار می کنند که موضع پروغربی دارند. این موضع را نباید در حرفهای آنها پیدا کرد بلکه در بطن نظرات آنها قرار دارد. آنها فقط به چپهای ضدامپریالیستی نقد دارند. هرگز دیده نشده که نقدی به جریانات پروغربی وارد کنند، یعنی به چپهایی که در سراسر میدیا صبح تا شب ویراژ می دهند. ما از این افراد حتی یک کلمه در نقد یا جر و بحث با این پروغربیها ندیده ایم. ماهیت این جریان را باید از روی دشمنانش شناخت.
لایکلایک
انصافا به اسم عماد چیزی بدست ما نرسیده چک کردیم نه در اسپم و نه در جای دیگری اگر طولانی بوده ممکن چند ساعتی طول بکشد بدستمان برسد
لایکلایک
جناب خسرو عزیز
ممنون از جواب شما. ولی ما چرا باید یک سوال را صد بار بپرسیم و آخر هیچ جوابی نگیریم ؟ ما نخواستیم مواضع ما را از 88 به بعد بنویسید. این ها را به دیدۀ منت قبول کردیم. خواستیم مواضع و دیدگاه های خود تان را در همان قضایا با ارائۀ یک مدرک نشان دهید. من حرف آقای کیوان را تکرار می کنم: مواضع ما از 88 و 89 تا امروز به قول جناب اتان { آمریکائی} و { پرو غربی } بود. بسیار خوب قبول ، ما همۀ این نظرات را در وقایع مورد اشارۀ جناب عالی اتخاذ کرده بودیم. شما نظرات ما را در مقالات یا نشریات یا توئیتر یا هر جای دیگری که خودتان آن ها را دیده اید، مشاهده کردید و به این نتایج رسیدید که ما بر این نظرات بودیم. سند شما را برای این اتهامات ندیده قبول کردیم. حالا سوال ما را جواب بدهید . در همۀ موارد مذکور شما با ذکر سند مواضع خودتان را به ما نشان بدهید تا ببینیم در آن موارد {در همان زمان} نظرات شما چه بود. از این واضح تر بپرسیم؟ از این بیش تر با شما راه بیائیم ؟ پس تاکید می نمایم، لطف بفرمائید نظرات خودتان را بگوئید نه دوباره نظرات ما را. مایلیم بدانیم شما آن زمان چه می گفتید. من در کامنت های جدل های قبلی به چند مثال از نشریۀ قدیم شما اشاره کردم که اصولاً نظراتی صد در صد مغایر با آن چه امروز ادعای اش را دارید را منعکس می نمود . حال مشتاق مشاهدۀ مدارک بقیۀ نظرات گذشتۀ اتان می باشیم
شما در آخر هر کدام از لیست هفت گانۀ فوق مرقوم نموده اید { که دیگرانی آن را متفاوت ارزیابی کردند} . ما هم منظورمان همین است. { دیگرانی } که شما باشید و امور را { متفاوت ارزیابی می کردند}، دقیقاً چه ارزیابی ای داشتید که ما از آن خبر نداشتیم. در ضمن چند بار تکرار کردیم که با مواضع چند ماه اخیر حضرات که ناگهان تغییر کرده اند کاری نداریم. بنابراین صحبت بر سر مباحث شما مثلاً دربارۀ مراسم 18 آذر 97 یا اعتراضات کارگری 97 نیست، چون صورت سوال همین است: چه شد که کسانی که در 93 و 94 و 95 اولترا انقلابی بودند، چند ماه است هر جریان معترض را آمریکائی می نامند، درست شبیه مواضع چپ مقاومتی ، اما انکار می کنند که مقاومتی هستند و ادعا می نمایند که این مواضع را به طور مستقل و از قدیم الایام داشته اند. یا شما با عرض معذرت دو رنگی می کنید یا ما در اشتباه هستیم. از صمیم قلب امیدواریم که اولی نباشد و شما با عنایت عالی ما را از اشتباه در بیاورید.
دوستان بی پرده می گویم ، ارزیابی ما و خیلی از ناظران در مورد شما این است که تقریباً به مدت یک سال است که دچار تزلزل شده و تغییر موضع صد در صد داده اید و تحت تأثیر مواضع چپ مقاومتی می باشید، اما هنوز کمی دچار شک و تردید هستید ، و از طرفی برای تان افت دارد که این تغییر مواضع را به روی مبارک بیاورید و هم چنین از داشتن نام مقاومتی شرم می کنید. به همین دلیل در هر نظری که با نسخه برداری از مقاومتی ها یا به قول کیوان از { جبهه عریض و طویل گرایلو و خودش! } اتخاذ می کنید یک تبصرۀ بی معنی می گذارید و اسم آن را می گذارید نقد یا تفاوت از نظرات چپ مقاومتی. شما تا مدتی قبل باز به قول آقای کیوان در بعضی از قضایا هیچ نظری نداشتید و در بعضی دیگر نظراتی کاملاً مغایر با آن چه که امروز می فرمائید ارائه می نمودید. ولیکن امروز با چنان حالت پر مدعائی به ما حمله می کنید و انگ و تهمت و دشنام می دهید که انگار مچ ما را حین ارتکاب جرم گرفته اید . اگر کار ما جرم است ، شما نیز همین جرم را با شدت بیش تر مرتکب می شدید. اگر ما اشتباه می کنیم، مرحمت فرموده و با ارائۀ مدرکی به نشانۀ مواضع خود دربارۀ قضایای مورد بحث از مقالات و آثار مربوط همان زمان اتان، ما را از اشتباه در بیاورید. ما می خواهیم ببینیم گناه ما که چند سال است با نظرات و رویۀ ثابت در جنبش دانشجوئی فعالیت می کنیم چیست که مه 68 ای هائی که دو سال قبل به ما می گفتند سازش کار و حکومتی، امروز می گویند آمریکائی و برانداز . می خواهیم بدانیم گناه ما چیست که فعالیت های ما در دفاع از حقوق صنفی دانشجویان امروز از طرف کسانی انگ پرو امپریالیستی و پرو غربی می خورد که دیروز خودشان در همان فعالیت ها عرق می ریختند و حتی همین امروز نیز رگه هائی از افکار آن زمان اشان قابل مشاهده است (مثال دانشجویان بهائی یا تبعیض جنسیتی در دانشگاه را چند بار باید بزنیم؟ ). ما می خواهیم بدانیم گناه ما چیست که کسانی که دو سال قبل با جدیت بیش تر از ما از مبارزات و مبارزان کارگری دفاع می کردند ، امروز همان کار و دفاع از همان مبارزان را وقتی توسط ما یا دیگران انجام می شود، به اسم براندازی مورد حمله قرار می دهند
جناب خسرو
ممنون از جواب شما. ولی ما چرا باید یک سوال را صد بار بپرسیم و آخر هیچ جوابی نگیریم ؟ ما نخواستیم مواضع ما را از 88 به بعد بنویسید. این ها را به دیدۀ منت قبول کردیم. خواستیم مواضع و دیدگاه های خود تان را در همان قضایا با ارائۀ یک مدرک نشان دهید. من حرف آقای کیوان را تکرار می کنم : مواضع ما از 88 و 89 تا امروز به قول جناب اتان { آمریکائی} و { پرو غربی } بود. بسیار خوب قبول ، ما همۀ این نظرات را در وقایع مورد اشارۀ جناب عالی اتخاذ کرده بودیم. شما نظرات ما را در مقالات یا نشریات یا توئیتر یا هر جای دیگری که خودتان آن ها را دیده اید، مشاهده کردید و به این نتایج رسیدید که ما بر این نظرات بودیم. سند شما را برای این اتهامات ندیده قبول کردیم. حالا سوال ما را جواب بدهید . در همۀ موارد مذکور با ذکر سند مواضع خودتان را به ما نشان بدهید تا ببینیم در آن موارد {در همان زمان} نظرات شما چه بود. از این واضح تر بپرسیم؟ از این بیش تر با شما راه بیائیم ؟ پس تاکید می نمایم، لطف بفرمائید نظرات خودتان را بگوئید نه دوباره نظرات ما را. مایلیم بدانیم شما آن زمان چه می گفتید. من در کامنت های جدل های قبلی به چند مثال از نشریۀ قدیم شما اشاره کردم که اصولاً نظراتی صد در صد مغایر با آن چه امروز ادعای اش را دارید را منعکس می نمود . حال مشتاق مشاهدۀ مدارک بقیۀ نظرات گذشتۀ اتان می باشیم
شما در آخر هر کدام از لیست هفت گانۀ فوق مرقوم نموده اید { که دیگرانی آن را متفاوت ارزیابی کردند} . ما هم منظورمان همین است. { دیگرانی } که شما باشید و امور را { متفاوت ارزیابی می کردند} ، دقیقاً چه ارزیابی ای داشتید که ما از آن خبر نداشتیم. در ضمن چند بار تکرار کردیم که با مواضع چند ماه اخیر شما که ناگهان تغییر کرده اند کاری نداریم. بنابراین صحبت بر سر مباحث اتان مثلاً دربارۀ مراسم 18 آذر 97 یا اعتراضات کارگری 97 نیست، چون صورت سوال همین است : چه شد که کسانی که در 93 و 94 و 95 اولترا انقلابی بودند، چند ماه است هر جریان معترض را آمریکائی می نامند، درست شبیه مواضع چپ مقاومتی ، اما انکار می کنند که مقاومتی هستند و ادعا می نمایند که این مواضع را به طور مستقل و از قدیم الایام داشته اند. یا شما با عرض معذرت دو رنگی می کنید یا ما در اشتباه هستیم. از صمیم قلب امیدواریم که اولی نباشد و شما با عنایت عالی ما را از اشتباه در بیاورید.
دوستان بی پرده می گویم ، ارزیابی ما و خیلی از ناظران در مورد شما این است که تقریباً به مدت یک سال است که دچار تزلزل شده و تغییر موضع صد در صد داده اید و تحت تأثیر مواضع چپ مقاومتی می باشید، اما هنوز دچار شک و تردید هستید ، و از طرفی برای تان افت دارد که این تغییر مواضع را به روی مبارک بیاورید و هم چنین از داشتن نام فخیمۀ مقاومتی شرم می کنید ! به همین دلیل در هر نظری که با نسخه برداری از مقاومتی ها یا به قول کیوان از { جبهه عریض و طویل گرایلو و خودش! } اتخاذ می کنید، یک تبصرۀ بی معنی می گذارید و اسم آن را می گذارید نقد یا تفاوت از نظرات چپ مقاومتی. شما تا مدتی قبل باز به قول آقای کیوان در بعضی از قضایا هیچ نظری نداشتید و در بعضی دیگر نظراتی کاملاً مغایر با آن چه که امروز می فرمائید ارائه می نمودید. ولیکن امروز با چنان حالت پر مدعائی به ما حمله می کنید و انگ و تهمت و دشنام می دهید که انگار مچ ما را حین ارتکاب جرم گرفته اید . اگر کار ما جرم است ، شما نیز همین جرم را با شدت بیش تر مرتکب می شدید. اگر ما اشتباه می کنیم، مرحمت فرموده و با ارائۀ مدرکی به نشانۀ مواضع خود دربارۀ قضایای مورد بحث از مقالات و آثار مربوط همان زمان اتان، ما را از اشتباه در بیاورید. ما می خواهیم ببینیم گناه ما که چند سال است با نظرات و رویۀ ثابت در جنبش دانشجوئی فعالیت می کنیم چیست که مه 68 ای هائی که دو سال قبل به ما می گفتند سازش کار و حکومتی، امروز می گویند آمریکائی و برانداز . می خواهیم بدانیم گناه ما چیست که فعالیت های ما در دفاع از حقوق صنفی دانشجویان امروز از طرف کسانی انگ پرو امپریالیستی و پرو غربی می خورد که دیروز خودشان در همان فعالیت ها عرق می ریختند و حتی همین امروز نیز رگه هائی از افکار آن زمان اشان قابل مشاهده است (مثال دانشجویان بهائی یا تبعیض جنسیتی در دانشگاه را چند بار باید ذکر کنیم؟ ). ما می خواهیم بدانیم گناه ما چیست که کسانی که دو سال قبل با جدیت بیش تر از ما از مبارزات و مبارزان کارگری دفاع می کردند ، امروز همان کار و دفاع از همان مبارزان را وقتی توسط ما یا دیگران انجام می شود، به اسم براندازی مورد حمله قرار می دهند
و آقای احمد عزیز
ضمن دعوت صمیمانه به خون سردی ، عرض می نمایم که چون گفته اید که نگاهم را از دانشگاه فراتر ببرم و به آقای کیوان هم گفته بودید که بحث دانشگاه را با این بحث خلط نکند، باید عرض کنم که این حرف جناب عالی کاملاً درست است و بهتر بود که بحث در مورد موضوع همین کتاب تاریخ سوریۀ شما باشد . اما تایید می فرمائید که چه خود تان و چه دیگر دوستان اتان در توصیف ها و اتهاماتی که در طول همۀ این کامنت ها در مورد ما عنایت می فرمودید، عملاً و آگاهانه به یک جریان شناخته شدۀ دانشجوئی اشاره می کردید. برای مثال به موارد هفت گانۀ آقای خسرو توجه کنید تا متوجه شوید که شما بهتر از ما می دانید دارید دربارۀ کدام جریان دانشجوئی حرف می زنید و خودتان نیز تاریخ و مشخصات خود تان را با همین کامنت ها به وضوح ارائه می کنید . پس وانمود نکنید که ما اشتباه گرفته ایم. وقتی بلافاصله خودتان صحبت را بدون هیچ خویشتن داری به پلاسچی و منجنیق و مقاله در بارۀ شوراها و مواضع ما از 89 به بعد و … می کشید، حتما می دانید دارید در مورد چه افرادی صحبت می کنید. غیر از این است ؟ حتماً آن ها را می شناسید که حرف را به آن ها می کشید . باور بفرمائید تا قبل از از این که شما صحبت را به سمت اشاره به جریانات دانشجوئی ببرید ، من هیچ میلی به وارد شدن در این مشاجره نداشتم . صحبت را هم که خود تان به دانشگاه کشیدید ، باز تا هنگامی که جنبۀ اتهامات اخلاقی و امنیتی نگرفته بود ، از ورود به مشاجره اجتناب می نمودم .
لایکلایک
به کنشگر،
نه خیر آقا، منجنیق و پلاسچی و مقالات منجنیق و بسیاری دیگر از نظر من ربطی به جنبش دانشجویی بهطور خاص ندارد. ولی منجنیق و پلاسچی و بقیه به «چپ پروغرب» ربز دارد و اگر شما (کنشگران مدنی دانشگاه) خودتان را با اینها تعریف میکنید شما هم در دایرۀ چپ پروغرب قرار دارید.
شما بیا و راهکاری ارائه بده که اگر نقدی بود به پلاسچی یا غیره باید چه کار کرد شاید از راهکار شما استقبال بشود. اما چیزی که شما میگویی به این معنی است که پلاسچی را نقد نکنید و ادارۀ شورایی را نقد نکنید. نه خیر، اینگونه نمیشود. این یعنی اینکه به ما میگویید «ساکت باشید، و بگذارید ما هرکاری دلمان خواست بکنیم». نه خیر اینگونه هم نیست و نخواهد بود.
منجنیق و بسیاری دیگر دربارۀ ادارۀ شورایی نوشتهاند. این را که کتمان نمیتوانید بکنید. خودشان دارند فریاد میزنند. حالا ما اگر بخواهیم این ایدۀ پروغربی و پراتیک مبتنی بر آن را نقد کنیم چه باید بکنیم؟ صحبتش را نکنیم؟
من صحبتی را به سمت جریانات دانشجویی نبردم بلکه دربارۀ «ادارۀ شورایی» حرف زدم. انگار میخواهید این را بهزور به خودتان بچسبانید. «جنبۀ اتهامات اخلاقی و امنیتی»ای را که میگویید در اینجا به ما هم بگویید تا متوجه شویم. شاید واقعاً متوجه نیستیم که اینهایی که شما میگویی «جنبۀ اتهامات اخلاقی و امنیتی» دارد. پس هی این مهملات را تکرار نکنید.
تو متوجه نیستی که خسرو دارد «چپ پروغرب» را میگوید و مواردش براساس چپ پروغرب است ولی تو فکر میکنی دارد دربارۀ گنگی از دانشجویان صحبت میکند. این هم به خاطر این است که قبلۀ عالمت دانشگاه است.
اگر منظورت از «شما» دوستان مخالفت در دانشگاه است و میگویی «چه نوشتهاید» منظور آنهاست، باید بروی از خودشان بپرسی، اما اگر منظورت از «شما» کسانی است که به موضع سیاسیای که من دارم (موضع کمونیستی) قائلاند، باید چند نکته را به تو گوشزد کنم. اول اینکه اگر نمیدانی موضع کمونیستی چیست و چه مقالاتی در دفاع از این موضع تاکنون آمده این یعنی اینکه تو اصلاً با فضای سیاسی چپ و کمونیستی آشنا نیستی، و اگر اینطور است پریدنت وسط بحثی سیاسی بیمورد است و در این موارد که اطلاعی نداری دخالت نکنی هم برای خودت و هم برای دیگران بهتر است. دوم اینکه اگر این کتاب را خوانده بودی لاقل با مقالهای آشنا میشدی در نقد چپ پروغرب و مختصات نظری و ایدئولوژیکش. مجموعه مقالاتی هم معرفی شده دربارۀ کوبانی و ماجراهای سوریه، مقالاتی معرفی شده دربارۀ اینکه چرا چپ پروغرب و محور مقاومتی دو روی سکۀ چپ بورژواییاند (که همانها دربارۀ دیماه هم هستند). اینها فقط چیزهایی است که نویسندگان کتاب به آن اشره کردهاند. جدا از اینها در همین سایت مقالاتی هست که از منظر کمونیستی به اوکراین پرداختهاند، مقالاتی هست که در نقد کنشگری مدنی و نقد «جامعۀ مدنی» و غیره است. مقالاتی هست که به ادارۀ شورایی نقد وارد کردهاند. اینهایی را که گفتم فقط مربوط به همین سایت است، تازه اضافه کن مقالات و نوشتهها و کتابهای دیگر را که در سایتهای دیگر هست. اما علاقهای به گذاشتن لینک ندارم و خودت باید زحمت بکشی کتاب را بخوانی و مقالات را پیدا کنی. اگر هم پیدا کردنش برایت سخت است بهتر است به همان حیطۀ کنشگری دانشگاهت بپردازی.
کاری به این ندارم که بهطرز کودکانهای موضع کمونیستی دربارۀ سوریه را به «تاریخ سوریه» تقلیل میدهی (بدون خواندن کتاب)، اما ایا تاریخ شوراهای 57 کتابی سوپرانقلابی است، نه؟ نوشتن تاریخ برای شما (چپ پروغرب) خوب است و برای دیگران بد؟
شما خودبزرگبینیتان اجازه نمیدهد که فراتر از دانشگاه ببینید و تصور میکنید هرکه هرچیزی میگوید دارد به «جریان مشخص دانشجویی»ای اشاره میکند. خودتان دوست دارید گودرزتان را به شقایق وصل کنید.
لایکلایک
به احمد
پاسخ سوال خودم را گرفتم. اگر یک کلمه فحش در کامنتهای من پیدا کردی نشانم بده. من به یک نتیجه رسیدم و آنهم اینکه اگر فردا آمریکا به ایران حمله کند قطعا طرف جمهوری اسلامی را میگیرم. و هیچ ابایی هم از گفتن آن ندارم. فقط یک بی شرف می تواند خود را کمونیست بداند و همزمان با سلطنت طلبان پرو اسراییلی و پرو آمریکایی خواسته ی مشترکی را دنبال کند.
لایکلایک
اول تشکر میکنم از رفقای نویسنده برای تلاششان در راستای تمییز خطوط سیاسی متفاوت در مورد مشخص سوریه، متن را خواندم و بسیار آموختم. رفقا خسته نباشید.
میخواستم با آقای کنشگر مدنی وارد بحث شوم؛ ولی انصافا جمله ی «شعار بر پا خیز یعنی بیا داخل خیابان. با شعار شورا یا هر شعار دیگر بیا داخل خیابان. برای کار حوزه ای که لازم نیست کارگر بر پا خیزد «! در نظر آخرش منصرفم کرد. مثل اینکه این آقا از دی ماه به این سو اصلا مقاله ای از این طرفی ها نخوانده و احتمالا از دی ماه به آن سو نیز.
اما آنچه وادارم کرد که نظرم را بدهم وقاحت کنشگر در مخدوش جلوه دادن و پاک کردن همان تماییزاتی است که نویسندگان در مورد مشخص سوریه سعی کرده اند روشن کنند. این تمایزات خیلی پیشتر ها نیز خود را نشان داده بود و وظیفه ی ماست که آن ها را به روشن ترین شکل ممکن بیان و نظریه مند کنیم. به این هدف که برای کنشگر (و البته مهمتر دیگر خوانندگان) یادآوری شود که این تمایزات حداقل در سطح موضع گیری سیاسی چه بوده است و همچنین کمک به اینکه این تمایزات نه در شکل دعواهای زرگری مد نظر کنشکر که به واقع در شکل جدال هایی جدی، که قطعا هر چه جلوتر میرویم خود را شدیدتر نشان می دهد، ارزیابی شود چند موردی که ذهنم یاری میکند را ذکر میکنم.
1. جنبش سبزِ سال 88 ، قرار گرفتن دوستان کنشگر در جنبشی که دیگرانی آن را ارتجاعی، پرو غرب و امپریالیستی ارزیابی کردند.
2. وقایع لیبیِ سال 89 و 90، قرار گرفتن دوستان کنشگر در جبهه ی حامیان «منطقه ی پرواز ممنوع بر فراز لیبی برای به ارمفان آوردن دموکراسی با ناتو» که دیگرانی آن را مداخله ی امپریالیستی ارزیابی کردند.
3. وقایع سوریه از 89 و 90 تا به امروز، قرار گرفتن دوستان کنشگر در جبهه ی حامیان «انقلابیونِ! سوریه، بعدها سکولارهای! سوریه، بعدتر ها میانه روهای! سوریه و…» که دیگرانی آن را مداخلات امپریالیستی ارزیابی کردند (خوب بهتر از هر چیز رجوع به همین متن است)
4. وقایع اوکراین سال 92، قرار گرفتن دوستان کنشگر در جبهه ی حامیان «یورو میدان برای دستیابی به دموکراسی در اوکراین» که دیگرانی آن را امپریالیستی و فاشیستی ارزیابی کردند.
5. در ارتباط با سوریه، وقایع مربوط به کردستان سوریه و شکل گیری کانتون ها و مسئله ی جنگ کوبانی در سال 93، قرار گرفتن دوستان کنشگر در جبهه ی حامیان آپو به همراه سیل رسانه های امپریالیستی جهان که از سوی دیگرانی مورد انتقاد شدید قرار گرفت و امپریالیستی و پرو غرب بودن آن فاش شد.
6. وقایع دی ماه 96، قرار گرفتن دوستان کنشگر در «درگاه انقلاب!» که دیگرانی آن را متفاوت ارزیابی کردند.
7. اعتراضات کارگری جاری سال 97، قرار گرفتن دوستان کنشگر در فرایند اداره ی شورایی! که دیگرانی آن را متفاوت ارزیابی کردند.
در تمام موارد بالا دوستان آقای کنشگر ،یعنی اکثریت چپ، یعنی چپ پرو غرب در جبهه ای ایستادند که نه تنها مورد حمایت امپریالیسم که اکثراً پروژه ای دموکراسی خواهانه – امپریالیستی بود.
اما آنچه که انصافا از کنشگر و حتی دوستانش انتظار فهمش را ندارم این است که در سوی مخالف ایشان، یعنی آن دیگرانی که در موارد بالا در کنار آن ها و کنشگری های غرب گرایانه شان نایستادند، نیز دو دستگی وجود دارد. چپ محور مقاومت و کمونیست ها. حداقل در موارد 3 و 4 و 6 و7 در سطح موضع گیری نیز تمایز ها آشکار شد. که یکی از سویه های ستودنی متن حاظر نیز روشن کردن همین تمایزات است. در جایگاهی که کنشگر ایستاده فهم این تمایزات اگر غیر ممکن نباشد بسیار دشوار است، به همین سبب اصراری ندارم که تمایز میان کمونیست ها و چپ های محور مقاومتی را به او بفهمانم ولی اصرار دارم که به او بفهمانم که میان شما و کمونیست ها تمایزاتی جدی وجود دارد. هر چند در این چند هفته نظر پراکنی از آن موضع اولیه که «شما هم همین را می گفتید که ما میگفتیم و فقط دنبال بهانه هستید» کمی کوتاه آمده. اما در گام نخست باید به او فهماند که تو از همان قماشی هستی که در موارد بالا سینه چاک دموکراسیِ امپریالیستی بودی. این که از 88 تا امروز هر جا به شکلی درامدند تغییری در ماجرا نمیدهد: یک جا سبزِ «یا حسین میر حسین» بودند و یکجا دوستان هیلاری کلینتون برای دفاع از انقلاب لیبی، یکجا دوست انقلابیون و سکولارها و دست آخر جهادی های ضد اسد بودند و یکجا دوست فاشیست های ضد یانوکویچ، یکجا آنارشیست دوست دار اوجالان و یکجا چپ حامی دموکراسی شورایی. اما در همه ی موارد بالا در واقع یک چیز بودند «کنشگر مدنی دموکراسی خواه» و همه ی بحث این است کنشگر مدنی دموکراسی خواه چه بخواهد چه نخواهد سرباز و پیاده نظام آمریکاست.
رو به کنشگر میگویم، به در و دیوار نزن، به سراغ اصل بحث برو. اصلا فرض کن هیچ کس تا به حا هیچ حرفی نزده، فرض امروز صبح کسی از خواب بلند شده و این حرف ها را می زند.همه ی افعال ماضی 7 مورد بالا را مضارع کن. بگو در هر مورد کجا ایستادی و از آن دفاع کن. اما پیش از آن کتاب را بخوان، همه ی کتاب را بخوان، برای شناخت جایگاهت به تو کمک میکند.
لایکلایک
گفتنی ها را کنشگر گفت. احمد آقا از قدیم گفته اند کسی که دیر می رسد از همه هول تر است. شما تازگی ها از مواضع انقلابی چرخیدید به سمت چپ پرو شرقی و محور مقاومتی و عشق به اسد، با چند اما و اگر برای در امان ماندن از ننگ این چرخش. حالا برای نمایش مواضع جدید چنان هول شده اید که دیگر هیچ قید و بندی برای خود قائل نیستید و هرکول هم جلودارتان نمی شود. گفتی که ما سعی می کنیم “ برای زدن خط کمونیستی „، یعنی خط تو و رفقایت، آن را کنار محور مقاومتی بگذاریم “ تا با زدن محور مقاومتی به خیال خودتان خط کمونیستی را هم بزنید „. من خط کمونیستی تو را با محور مقاومت نمی زنم، اگر قبلا می شد این کار را کرد الان دیگر نمی شود. از این لحظه به بعد باید محور مقاومتی ها را با شما و خط کمونیستی تان بزنیم چون فکر می کنم شما به لحاظ اخلاقی خیلی از آنها نازل تر هستید. کامنت های تو در بی اخلاقی و بی پرنسیپی واقعا نظیر ندارد.
دوباره می گویم: کسی می تواند تاریخ نظرات دیگران از سال 89 را نقد کند که نظرات خودش از همان سال مشخص باشد. 5 سال تخفیف: از 94 مشخص باشد. مدرکی از نظرات خودتان نشان بده. گفتی مواضع ما از 89 در مورد سوریه چه ها بوده و کلهم آمریکایی بوده. من همه اتهام های تو را بدون مدرک قبول می کنم به شرط این که تو هم با یک مدرک جواب سوال کامنت قبلی من را بدهی: تحلیل های شما از 89 در مورد سوریه چه بود؟ اصلا تحلیلی داشتید؟ شما در این قضیه نظری نداشتید و در قضایای دیگر همان طور که کنشگر نشان داد نظراتی کاملا متفاوت و بلکه متضاد با امروز داشتید. روی هوا که حرف نمی زنیم. ما در یک محیط بودیم و نشریه شما را تا زمانی که منتشر می شد می خواندیم. کنشگر چقدر از آن فاکت آورد؟ یک دفعه غیبتان زد و امروز با این مواضع کاملا متفاوت آمده اید و دیگران را به انواع چیزها متهم می کنید. فحش های شما به چپ پرو شرقی و مقاومتی فقط برای حفظ حیثیت است و این که نمی خواهید به این اسم خجالت آور آلوده شوید. مواضعش را با پاهای لرزان دنبال می کنید اما از خودش و اسمش احساس اشمئزاز می کنید که البته در این یکی حق دارید. اما متوجه نیستید که دارید با این رفتار از آن مشمئز کننده تر می شوید. چرا از جواب به سوال های کنشگر یا سوال من طفره می روید؟ نوشته ها و رفتار شما پر از تناقض است. به جای این که جواب این کوه تناقض ها را بدهید فقط تهمت می زنید و به زمین و زمان توهین می کنید.
لایکلایک
به کیوان،
من از سؤالی طفره نرفتهام و صحبتی از سال 89 یا 94 نکردهام، که بخواهم شفافسازی کنم. سؤالت را از کاربری که اینها را گفته بکن، نه از من.
اما شما به ابهامات و سؤالات من پاسخ ندادید. شما یک مقاله که از نظر شما «تحلیل» باشد ارائه نکردید. شما گفتید من در کامنتم جواب «رزا» را با فحش دادهام اما مصداقش را نگفتید. شما گفتید که در کتاب فحش داده شده است اما یک مورد را نشانمان ندادید. اینها نشان میدهد که تا چه حد رفتارتان «رفیقانه» است. گفتی چرا (به قول تو) «داستانسرایی» کردم، که من هم پاسخت را دادم و صحبت از تحلیل مواضع و نظریات چپ پروغرب کردم و گفتم نظر شما و «رزا» پروغرب است، اما شما با استدلال ثابت نکردی چرا نظرات ما محور مقاومتی هست. البته اینکه چرا پاسخ نمیدهی را خوب میدانم، چون برای این گفتههایت نه مدرکی داری نه استدلالی و دنبال سیاهبازیای. دورۀ سیاهبازیهایتان تمام شده.
به کنشگر در کامنتی گفتم که دنیای خود را از دانشگاه فراتر ببرد (اما هنوز مجله هفته منتشرش نکرده). از آنجا که تو خود میگویی «ما در یک محیط بودیم و نشریه شما را تا زمانی که منتشر می شد می خواندیم»، مشخص است که اینجا را با دانشگاه و کامنتگذاران اینجا را با دوستان دانشجوی مخالفت اشتباه گرفتهای. اختلافات دانشجوییتان ارتباطی به اینجا ندارد که همهاش دارید از آن صحبت میکنید. نگاهی به اسم کتاب بکنی متوجه میشوی که بحث دربارۀ سوریه است نه دانشگاه محل تحصیلت.
لایکلایک
آقای ارژنگ من چند مرتبه کامنت شما را خواندم، اما متوجه منظور نشدم. من گفته بودم که شما که امروز ما را به آوانتوریسم متهم می نمائید، دو سال قبل مواضعی بسیار انقلابی تر از هر جریان چپ ایران داشتید. شما که دو سال قبل فضای اجتماعی آرام و متعادل ایران را مشابه مه 1968 فرانسه ملتهب و انقلابی ارزیابی می نمودید، امروز چه اتفاقی افتاده که به دیگرانی که آن زمان آن ها را سازش کار می نامیدید می گوئید آوانتوریست. شما در جواب به این سوال به دفعات پرسیده شده و بی جواب ماندۀ من مثال آقایانی مثل سعید حبیبی را می زنید که بنا به توضیحات شما زمانی اصلاح طلب بود و بعد رادیکال و کمونیست شد و اکنون سرنگونی طلب شده است. اگر توصیفی که با توسل به لوکاچ از حال آن ها کرده اید درست باشد و آن ها به قول جناب تان نمونۀ یکسانی آوانتوریسم و پاسیویسم باشند، اشتباه نمی کنم که؟ این را برای وصف حال امروز خودتان گفتید دیگر ؟! ما که از وقتی حرف زدیم حرف مان همین بوده که امروز است. این شما هستید که دیروز رادیکال و انقلابی بودید و امروز جلوی در فرماندهی چپ مقاومتی خبردار ایستاده اید. من آقای حبیبی و دیگر افراد نام برده را نه دیده ام و نه جز در حد اسم می شناسم و نمی توانم تحلیل و توضیح شما دربارۀ ایشان را تایید کنم، اما اگر حرف شما صحیح است، من متوجه نشدم که آن را برای توضیح وضعیت خودتان مثال زدید یا وضعیت ما.
و شما آقای احمد
کمی آرام تر برانید تا ما هم به پای تان برسیم. آقای عزیز، حتی ساواما با این حدت و شدت شما تمام ماجرای هفت تپه را به پای ما ننوشته است. بسیج این اتهامات را به ما نمی زند که شما می زنید. یعنی ما این قدر در هفت تپه و فولاد نفوذ داشتیم و خودمان خبر نداشتیم؟ در ضمن من با شما مودبانه صحبت می کنم، شما هم ادب را حفظ کنید. از دشنام هائی مثل { کودن } و { خائن} و نقطه چین هائی که مجلۀ هفته به جای الفاظ شما گذاشته است می گذرم، به ما انگ { اطلاعاتی } عنایت فرموده اید : { شما روی دیگر سکۀ پروژۀ اطلاعاتی جمهوری اسلامی هستید. اگر میدانید که حقا اطلاعاتی هستید و اگر نمیدانید همچون کودنی که میخواهد زرنگبازی درآورد} . اتفاق افتاده را که معلوم نیست بر چه اساسی به ما می بندید، تازه آینده را هم پیش بینی می کنید: { روزها، ماهها و سالهای آینده، در دستگیر شدن و سرکوب شدن هر نیروی چپ و کمونیستی، شما و همفکرانتان که در «ادارۀ شورایی» دمیدید و این رسوایی را به بار آوردهاید شریکید }. برای این حد از سقوط اخلاقی متاسفم. واقعاً معنی حرف های شما چیست؟ یعنی ما هم بر انداز هستیم و هم اطلاعاتی ؟! آخر کمی بفهمید به دیگران چه می گو ئید.
زشت است آقای عزیز. انواع اتهامات بی پایه را به ما می بندید که ما باعث ضربه شدیم. به چه اعتباری این حرف یاوه را می زنید ؟ ما به جهنم، حواس تان هست که دارید با دیگران چه کار می کنید؟ لااقل بگذارید اول آن هائی که الآن در داخل زندان هستند سالم بیرون بیایند، بعد پروندۀ آن ها را با افتراهای تان سنگین کنید. هفت تپه تشکیلات عظیم و ساز و کارهای پیچیده و قدیمی خودش را داشت. ضربۀ آن به { آوانتوریسم } ما یا دو نفر دانشجوی بی نوای بازداشت شده که ما اصلا آن ها را نمی شناسیم چه ربطی دارد؟ دو سال قبل که شما انقلابی بودید و ما سازش کار، اگر این بلا را خدای نکرده سر شما می آوردند، چپ ها موظف بودند هیچ اتهامی را در مورد شما قبول نکنند. امروز که 180 درجه تغییر جهت داده اید نه تنها اتهامات را باور می کنید بل که به نوبۀ خود اتهام بر اتهامات اضافه می کنید. اسم این کار چیست ؟
آقایان بحث ستایش از جرئت نیست. لطفاً مغلطه نکنید، چرا که جملۀ من واضح بود. گفتم شما که شعار خیزش کارگران می دهید جرئت همراهی با این خیزش را هم داشته باشید. نه این که کسانی که با آن همراهی کردند را به اتهامات سناریوئی متهم کنید. شما به کارگران فرمان { بر پا خیز} می دهید. بر پا خیزند که چه کنند؟ کارگر بر پا خاسته اعتصاب و تظاهرات می کند. فرمودید ما هر کار { حوزه ای} را تا جائی که به خیابان ربط دارد پذیرا می شویم. آقای عزیز باز هم متوجه معنی حرف ات هستی؟ اگر کار حوزه ای مورد نظر شما ربطی به خیابان ندارد، پس برای چه به کارگر می گوئی { بر پا خیز }. شعار بر پا خیز یعنی بیا داخل خیابان. با شعار شورا یا هر شعار دیگر بیا داخل خیابان. برای کار حوزه ای که لازم نیست کارگر بر پا خیزد ! این ها است آن شطحیات نا مفهومی که شما به اسم رئال پلیتیک کمونیستی به خورد ما می دهید. آقایان یک بام و دو هوا نمی شود و شما ما شاء الله چیزی که زیاد دارید یک بام است و دو هزار هوا. خلاصه اگر جوابی برای سوالات بی جواب ماندۀ من در طول هفته های گذشته در بارۀ تناقضات و تغییر جهت های ناگهانی اتان داشتید خوش حال می شوم که بشنوم. و اگر نداشتید همین که به جمع آوری و کتابت تاریخ تحولات خاورمیانه ادامه بدهید هم برای مردم و چپ ها بهتر است و هم برای شخصیت خود تان.
لایکلایک
به مجله هفته،
من دیشب 4 ساعت ….
لایکلایک
نظر دهنده محترم متاسفانه کامنتی که شما اشاره کرده اید ما دریافت نکرده ایم لطفا اگر ممکن است دوباره ارسال کنید و اینقدر هم در داوری خود عجله نکنید ما طرف هیچ کدام ار نظر دهندگان را نخواهیم گرفت.
لایکلایک
به مجله هفته،
آن را در جایی که سیو نکردهام. وقتی برایتان فرستادم (به همراه کامنتی برای شما) آن کامنت بلند به همراه کامنت دیگر زیرشان نوشته شده بود «چشم به راه» بعد از چند دقیقه کامنت بلند من دیگر نبود ولی کامنت دیگری که برای شما فرستاده بودم «چشم به راه» را داشت. در هر صورت چیزی ندارم که دوباره بفرستم.
لایکلایک
بسیار متاسفیم که چنین است بهرحال ما طرفداری از کسی نمی کنیم
در مورد نظر اگر با ویندوز کار میکنید می توانید در فایل اکسپلورر خود در بخش نوشتن دستورات این دستور را نوشته %temp% سپس انتر را فشار دهید و وارد دسته تمپ شوید شاید در آنجا پیدا شود البته اگر آنرا قبلا در وورد نوشته باشید اگر مستقیم در سایت نوشتید که فایده ای ندارد.
ما سعی میکنیم با پروایدرمان تماس بگیریم شاید آمها بتوانند کمکی به ما کنند که چرا نظرات شما به ما نرسیده
لایکلایک
به کاربر گرامی احمد:
لطفا اگر ایمیلتان معتبر نیست یک ایمیل معتبر برایمان ارسال کنید تا اگر پروایدرمان نظرات شما پیدا کرد برایتان قبل از انتشار ارسال کنیم، البته اگر شما قبلا در تمپ پیدا نکردید
لایکلایک
به کنشگر
این جمله تان: „یاد آوری می کنم که شما دو سال قبل از هر جریان چپ دیگر در ایران تند رو تر و انقلابی تر بودید تا آن حد که ما را به سازش کاری با حکومت و زد و بند از بالا متهم می کردید .“
این گزاره شما به غایت نگاه الکن شما را به سیاست رو میکند. لوکاچ در همان صفحات ابتدایی تاریخ و آگاهی طبقاتی آوانتوریسم و اراده گرایی را جفت دیالکتیکی پاسیویسم میداند. از این جفت های دیالکتیکی بسیار وجود دارد و از آن جمله اند رفرمیسم و سرنگونی طلبی.
این را با توضیحاتی بیشتر به یادت می آورم: دفتر تحکیم وحدت از خاتمی و اصلاح طلبی حمایت میکرد و همین سعید حبیبی که الان از چهره های اتوکشیده چپ سرنگونی طلب خارج نشین است و خفته های خاوران را عموهای واقعی خود می داند (سانتی مانتالیسم خرده بورژوایی)، قبل از 2 خرداد 76اولین مجری برنامه دانشجویی تبلیغاتیِ خاتمی بود. این دفتر در مقطع حمله آمریکا به عراق بیانیه „بهار بغداد“ را داد و از حمله آمریکا به ایران در کنار دیگرانی چون نشریه „تلنگر“ (کسانی چون سعید قاسمی نژاد و امیرحسین اعتمادی و احمد عشقیار و … که هم اکنون حلقه مرکزی „فرشگرد“ را تشکیل می دهند) دفاع کرد. در ادامه بخشی از این جریان از فرط رادیکالیسم و اینکه رفرمیسم توان استحاله ج.ا.ا را ندارد به چپ گرویدند که معرف حضورتان هستند کسانی چون سعید حبیبی و مرتضا اصلاح چی و مجید اشرف نژاد و عابد توانچه و … و با خود انواع و اقسام فسادهای لیبرالی را آوردند (بگذریم از اینکه جایی هم که این فسادهای لیبرالی را آوردند، جایی بسیار پاکیزه نبود و خود به انواع فسادهای منشا گرفته از حکمت آلوده بود).
غرض این است که نشان داده شود که چگونه دو چیز نه دو چیز، بلکه وهله های متفاوت یک چیزند که در فرآیند به هم تبدل می یابند.
نقد ما به شما نیز نقد وهله های متفاوت و به ظاهر متناقض شما به منزله ی بروزات و پدیدارهای یک چیز است: سیاست دموکراسیخواه سرنگونی طلب.
در سال 88 طیفهایی چون شما به کمونیست های ضد جنبش سبزی کمترین بدوبیراهی که میگفتین پاسیویست بود. چون شمایان همان زمان حرف کمونستها را درک نمیکردید و الان نیز درک نمیکنید. کدگذاری ایدئولوژیک و معذورات ناخودآگاه لیبرال و جنبش گرایتان، توان تبیین و پراتیک کمونیستی را از شما ربوده است.
خوش بینی ای وجود ندارد لیکن امیدوارم با یک گسست عظیم امکان تغییر را در خودتان ایجاد کنید.
لایکلایک
آقایان احمد و فرهاد
برای شما و دو رنگی های متعدد تان متاسفم. مرقوم فرمودید که {تقاص} آوانتوریسم ما را کارگران هفت تپه پس می دهند. احتمال می دهم که این روزها زیاد تلویزیون تماشا می کنید. رفیقانه توصیه می کنم سرگرمی بهتری برای خود پیدا کنید یا اگر می خواهید تماشاچی برنامه های صدا و سیما باشید، لا اقل به اشتباهات و بی ربط بافی های محرز آن که امروز نقل محافل شده است هوشیار باشید. اگر حتی نمی خواهید در همین حد هوشیار باشید و فقط می خواهید پای تلویزیون تخمه بشکنید، لطف فرموده و به قول جناب کیوان مدرکی نشان بدهید که {آوانتوریسم} ما موجب تقاص کارگران هفت تپه و گروه ملی شده باشد. منظورم مدرکی نیست که خوانندگان محترم این مجله را قانع کند. چیزی که برای سازندگان برنامه های تلویزیون قانع کننده باشد.
در ثانی ، کسانی که خود در تجمع دانشگاه فریاد زنان شعار می دادند { از هفت تپه تا پاریس ای کارگر به پا خیز} و پلاکارد آن را هم در دست داشتند، امروز دیگران را به آوانتوریسم متهم می کنند ؟ دو رنگی هم حدی دارد. چیزی که نگذاشت خود شما نیز امروز قربانی این سناریو های شرم آور باشید، این بود که در شوش نبودید. جرئت داشتید این شعار را در تجمع کارگران در شوش و اهواز بدهید یا از همین عواقب آن ترسیدید؟ یک بار گفتم شما هم خدا را می خواهید هم خرما را. شعار { بر پا خیز} به کارگران می دهید. بعد که کارگران بر پا می خیزند و سرکوب می شوند، دیگرانی را که همین شعار را می دادند را به استناد یک سناریوی تلویزیونی آوانتوریست می دانید. آن هم نه فقط افرادی را که در این فیلم بودند، بل که کسانی که خود ساواما کاری به کارشان نداشت. شاه می بخشد و وزیر نمی بخشد .
تا بوده خیزش کارگران بوده و سرکوب آن ها و بعد سناریو سازی علیه نیروهای سیاسی با اتهاماتی که مسخره بودن آن ها امروز بر همه معلوم است (واقعاً شما متوجه پرت بودن بعضی از رابطه هائی که در این برنامه ترسیم شد نشدید؟). در آینده نیز با همین وضع رو به رو خواهیم بود. شما هم یا بفرمائید کنار تماشا کنندگان علاقه مند این برنامه ها یا با خلوص نیت بگوئید {از هفت تپه تا پاریس ای کارگر به پا خیز } .
آقای کیوان از شما سندی دال بر مواضع قدیمی اتان خواست. به ایشان خواندن کامنت های قبلی خودم را توصیه می کنم. یاد آوری می کنم که شما دو سال قبل از هر جریان چپ دیگر در ایران تند رو تر و انقلابی تر بودید تا آن حد که ما را به سازش کاری با حکومت و زد و بند از بالا متهم می کردید . خجالت بکشید دوستان . شما به هیچ پرنسیپی پایبند نیستید. دو رنگی شما مثال زدنی است. به کارگران فرمان بر پا خیز می دهید ولیکن دیگران را که همین کار را می کنند به آوانتوریسم متهم می نمائید، در جنبش دانشجوئی شرکت می کنید ، اما به جنبش دشنام می دهید. از حق تحصیل دانشجویان بهائی دفاع می کنید ولیکن دفاع از بهائیان را ارتجاعی می دانید، از تبعیض حقوق دختران دانشجو صحبت می کنید و در عین حال شعار لغو حجاب اجباری را ارتجاعی می دانید (مگر به جز پوشش اجباری تبعیض دیگری در حق دختران دانشجو می شناسید ؟) . از خط به خط مواضع و منابع چپ محور مقاومتی برای حمله به کمونیست ها استفاده می کنید و در آن واحد برای تطهیر خود کنار کمونیست ها می ایستید تا مقاومتی نامیده نشوید. مواضعی را در تحلیل های مقاومتی ها نقد می کنید و به مثابۀ خطوط تفاوت خود عرضه می کنید که در مقاله های تان کلمه به کلمه اش را تکرار می کنید. نه به تحلیل های قدیم اتان پایبند هستید و نه حتی به مواضع امروزی اتان. این بازی را تا کی می خواهید ادامه بدهید ؟
لایکلایک
نظردهندگان محترم، لطفن ار موضوع مطلب خارج نشوید، مطالب دانشگاه موضوع این مطلب نیست(در جائی دیگر مفصلن به آن پرداخته اید)، همین طور مطلب مبارزات صنفی کارگران هفت تپه لطفا به موضوع کتاب منتشر شده بپردازید، در صورت اعتراض به این نظر ما مجبور به حذف بخشهای فوق خواهیم شد با تشکر از تمام نظردهنده گان
لایکلایک
به مجله هفته،
در مورد دانشگاه با شما موافقم. اینجا و این بحثها ربطی به دانشگاه و نشریاتش و شعارهایش ندارد. اما «کنشگر» مدنی ما تصور میکند که نشریات دانشگاه قبلۀ عالم هست و مواضع آنها تعیینکنندهتر از مواضع مقالات سیاسی در نشریات سیاسی غیردانشگاهی و سایتهای سیاسی است. این برای این است که این «کنشگر» مدنی ما دانشگاه و خودش و دوستانش را قبلۀ عالم و کانون مبارزۀ سیاسیاش میداند.
اما در مورد «مبارزات صنفی کارگران هفت تپه»، این را عرض کنم که من این را صرفاً مثالی در کنار مثالهای دیگر، که اتفاقاً همۀ اینها برسازندۀ دیدگاه پروغرب است، مطرح کردم. برخلاف نظر شما، به نظرم مسئلۀ سوریه و مبارزات صنفی هفتتپه به هم ربط دارند، زیرا موضعگیری در این موارد پیوند خطوط سیاسی را نشان میدهد.
به کنشگر،
جناب دانشمند فرزانه، «بر پا خیز» با «آوانتوریسم» فرق میکند، همۀ نیروهای چپ و کمونیست میگویند «کارگران متحد شوید» و «بر پا خیز از جا کن» اما این به این معنی نیست که «برخیز و دیوانهوار ادارۀ شورایی را طلب کن». مبارزۀ کارگران در هفتتپه فقط منوط به «ادارۀ شورایی» مضحک شما نبود (که عملاً مبارزهشان را به محاق برد).
بیربط بافی یا باربطبافی صداوسیما و فیلم اعترافات «مستقیماً» نتیجۀ کار شما و امثال شماست. اتفاقاً شما با «آوانتوریسم»تان شرایطی را فراهم کردهاید که چپ و کمونیست با هم زیر ضرب برود. خیال نکنید این خیانتتان را فراموش میکنیم. روزها، ماهها و سالهای آینده، در دستگیر شدن و سرکوب شدن هر نیروی چپ و کمونیستی، شما و همفکرانتان که در «ادارۀ شورایی» دمیدید و این رسوایی را به بار آوردهاید شریکید، شما با سبک کار لیبرالیتان کلیت نیروهای چپ و کمونیست را زیر ضرب بردهاید، بدون اینکه کوچکترین دستاوردی برای پرولتاریا و برای پیشبرد مبارزۀ طبقاتی پرولتاریا داشته باشید. شما نهفقط هیچ سودی نداشتید، بلکه ضربهتان را هم زدید. مطمئناً نیرویی که در کنار بورژوازی ایستاده است و خوراک برای پروژههای سرکوب پرولتاریا فراهم میکند رفیق من نیست که بخواهم یاوههایش را «نصیحت رفیقانه» تصور کنم.
من هم به مهملبافیهای صداوسیما واقفم و هم به هیزم ریختن رفقایتان در این تنور. چرا ناراحتید؟ مگر نمیخواستید معروف شوید؟ مگر شما نبودید که نشریه داشتن را مضحک میپنداشتید و به رسانههای جمعی مینازیدید؟ جناب کنشگر! به کنشگری مدنیتان بپردازید و مبارزۀ طبقاتی پرولتاریا برای شما لقمهای بزرگتر از دهانتان است.
دهان …را باز کردهاید و گفتهاید، «چیزی که نگذاشت خود شما نیز امروز قربانی این سناریو های شرم آور باشید، این بود که در شوش نبودید.» پراتیک آوانتوریستی و خردهبورژواییتان …را به سر و روی همه پاشیده است. کسی را در امان نگذاشتهاید و بالاتر گفتم که کثافتکاریهایتان نهفقط خودتان بلکه گریبان همۀ نیروهای چپ و نیروهای کمونیست را گرفته است و خواهد گرفت. شما روی دیگر سکۀ پروژۀ اطلاعاتی جمهوری اسلامی هستید. اگر میدانید که حقا اطلاعاتی هستید و اگر نمیدانید همچون کودنی که میخواهد زرنگبازی درآورد. دربارۀ ادامۀ جملهات صحبتی ندارم، صحبت در این باره نه با اطلاعاتی، نه با کودن جماعت صحیح نیست و اساساً پیش کشیدن چنین گزارهای باز «کنشگر» مدنی ما را در همان دوگانۀ اطلاعاتی/کودن قرار میدهد. بیش از این هم صلاح نمیدانم دربارۀ این موضوع و اعترافات صحبت کنم، این به این معنا نیست که حرفی برای گفتن ندارم. اتفاقاً خیلی علاقه دارم به خائنان با ریز جزئیاتِ ترهاتشان در رسانههای جمعیشان خیانتشان را اثبات کنم.
گفتهای «جرئت داشتید این شعار را در تجمع کارگران در شوش و اهواز بدهید یا از همین عواقب آن ترسیدید» از دیگر نشانههای آوانتوریسم این است که همه چیز را با «جرئت» میخواهند بسنجند و شعور نداشتهشان جایی در این بازی ندارد. ای چریک کنشگر که جرئت تو و دوستانت زیاد است، در این باره تو را حواله میدهم به جرئت فرزندان رجوی که از هزار تای شما بیشتر است، حواله میدهم به جرئت داعشیهایی که به خودشان بمب میبندند و انتحار میکنند، حواله میدهم به جرئت الواتی که در زندانند، آنهایی که جرئت دارند و سر کلی آدم را میبرند. شما خیال کردهای اینجا ماجرای داوود و جالوت برقرار است. برو جرئتت را با آنها مقایسه کن و سر «ادارۀ شورایی» با آنها مسابقه بده. گند زدن به اعتصاب هفتتپه و فولاد اسمش جرئت داشتن نیست؛ اسمش «آوانتوریسم» است.
میگویی «شعار { بر پا خیز} به کارگران می دهید. بعد که کارگران بر پا می خیزند و سرکوب می شوند، دیگرانی را که همین شعار را می دادند را به استناد یک سناریوی تلویزیونی آوانتوریست می دانید. آن هم نه فقط افرادی را که در این فیلم بودند، بل که کسانی که خود ساواما کاری به کارشان نداشت.» اینکه مغز تو با تلویزیون گره خورده است به من ربطی ندارد. لااقل به اون حافظۀ …فشاری بیاور و مقالات متعددی را ببین که در نقد آوانتوریسم شما بود. اعترافات تلویزیونی چه ربطی دارد؟ البته شما برای زدن خط کمونیستی باید از این مزخرفات آویزان شوید. هر بار چیزی بگویی میگویند آب به آسیاب جمهوری اسلامی میریزند. ما نمیدانیم نقد کردن «ادارۀ شورایی» چه ربطی به اعترافات تلویزیونی دارد، آنهم در گرماگرم اعتصابات و چندین هفته پیش از اعترافات. میگویی «آن هم نه فقط افرادی را که در این فیلم بودند، بل که کسانی که خود ساواما کاری به کارشان نداشت» واقعاً از چه حرف میزنی؟ آیا کامنت مرا خواندهای؟ من صحبت از چپ پروغرب کردهام. نمونههایی از نویسندگان این طیف چپ را نشان دادهام (که مرتضوی(ها) و صداقت(ها) دربارۀ سوریه ترجمه کردهاند و پلاسچی شش پاراگراف دربارۀ هفتتپه). مثل این میماند که مقالهای بنویسی و در آن به مقالۀ صادق زیباکلام اشاره کنی و در مقام لیبرال نقدش کنی، بعد زیباکلام به تو بگوید «تو داری به ج. ا. ا گرا میدهی». طنز ماجراهای شما هم همینگونه است. اینها فیسبوک و هزار تا کوفت و زهر مار دارند و مقالات و ترجمههایشان هم هست و همه میتوانند ببینند.
میخواهی کسی دربارۀ چپ پروغرب حرف نزند و نقدی نیاید و اینگونه خیالت راحت میشود؟ واقعاً ماجرا جالب است. یک جماعت را نقد میکنی، تحلیل میکنی و نشان میدهی که نظراً و عملاً در طیف پروغرب قرار میگیرند و عدهای پیدا میشوند میگویند هیس نگو چون ممکن است مشکل پیش بیاید و کسانی برای آنها مقاله بفرستند. شمایید که هم خدا را میخواهید هم خرما را. هم آنها را میخواهید و هم میخواهید کسی نه شما را و نه جماعت پروغرب را نقد کند. انگار این زیادهخواهی شما خیلی «رفیقانه» است. اما باید به شما بگویم که هیچ مقاله و نظری از شما صرفاً به خاطر محل انتشارش پروغرب نیست. چیزی که آشکارا پروغرب است خود مقالات و نظرتان (و در ادامهاش «کنشگری» مدنیتان) است (مشخصاً کلیۀ مقالات طیف پروغرب در دفاع از «ادارۀ شورایی»، در دفاع از اپوزیسیون و مخالفان مسلح دولت سوریه است و مشخصاً پراتیک آوانتوریستی پروغربها در اعتصابات کارگری است که دود «طراحی سوخته» را به خورد همۀ چپها و کمونیستها میدهد).
گفتهای «تا بوده خیزش کارگران بوده و سرکوب آن ها و بعد سناریو سازی علیه نیروهای سیاسی با اتهاماتی که مسخره بودن آن ها امروز بر همه معلوم است (واقعاً شما متوجه پرت بودن بعضی از رابطه هائی که در این برنامه ترسیم شد نشدید؟)» و چه کودکانه دربارۀ دیگران تصور میکنید. به دوستان دیگرت هم مقالههای در نقد شوراهایتان را نشان بده تا شاید از این توهم که تصور میکنند ما صبح تا شب پای تلویزیونیم و داریم اخبار جمهوری اسلامی را گوش میدهیم و فریاد احسنت احسنت سر میدهیم بیایند بیرون. اینکه شما مبارزات هفتتپه را تباه کردید و «ادارۀ شورایی»تان هم به شورای اسلامی کار رسید نه ربطی به فیلم اعترافات دارد، نه به صداوسیما، این از پراتیک و نظریات بورژواییتان بیرون آمده. این از برآورد نادرستتان از واقعیت است. این است که آوانتوریسم است.
گفتهای «در آینده نیز با همین وضع رو به رو خواهیم بود. شما هم یا بفرمائید کنار تماشا کنندگان علاقه مند این برنامه ها یا با خلوص نیت بگوئید {از هفت تپه تا پاریس ای کارگر به پا خیز}.» من هم در همین اول کامنتم نوشتهام که با همین وضع روبهرو خواهیم بود، با همین وضع بگیر و ببند و سرکوب و شما در کنار نیروهای اطلاعاتی پررنگترین نقش را در این پروژه ایفا کردهاید. اینکه امثال من و همفکران من کنار باشیم یا وسط باشیم یا کجا باشیم هیچ ربطی به «پیشبرندگان آوانتوریست پروژههای اطلاعاتی» ندارد.
لایکلایک
به فرهاد
واقعا هم شرم از همان احساس هایی است که تو می گویی و اگر نباشد جایش را آن چیزی می گیرد که تو می گویی. نوشتی:
“ از سال 89 تا کنون، در سوریه از تمام نیروهایی حمایت کردید که یک به یک وابستگی شان به القاعده و آمریکا مشخص شد. از ارتش آزاد و کمیته های محلی هماهنگی گرفته تا اوجالانیست های «روژاوا». شما فعلن باید توضیح دهید که چرا از هر نیرویی حمایت می کنید سر از آخور امپریالیسم در می آورد!! حقیقتا که با این همه افتضاح سیاسی که از مواضعتان برخواتسته، وقاحتی وصف ناشدنی دارید که باز در خصوص سوریه اظهارنظر می کنید! حمایت تان از روژاوا از همه جالب تر بود که تا دیروز سر در توبره آمریکا داشت و حالا که زمزمه های خروج آمریکا بلند شده، شتاب زده برای به قول شما «امپریالیسم شرق» سر و دم تکان می دهد. اگر هم قرار به توضیح باشد شما باید توضیح دهید که چرا آن نیروی انقلابی تان به سمت «شرق» و حتی بالاتر از آن به سمت اسد چرخیده؟ امیدوارم این هم از آن تاکتیک های انقلابی نباشد که روژاوا را تا سطح «شریک سیاسی» آمریکا بالا کشید !“
بر فرض که همه اینها مواضع ما از 89 تا الان در مورد سوریه بوده. مواضع شما از 89 چه بوده؟ اصلا موضعی داشتید؟ می شود مواضع آن وقت تان را به من توضیح بدهی؟ شما چند ماه یا فوقش یک سال است که با کمی نچ و نوچ و شک و تردید افتادید دنبال مواضع چپ پرو شرقی و مقاومتی. اسد اسد کردن را از همین حزب اللهی بازی مقاومتی ها (یعنی جبهه عریض و طویل گرایلو و خودش!) یاد گرفتید. یک مدرک نه از 89، از دو سال پیش برای من بیار که نشان دهد شما این طور عاشق سینه چاک رژیم اسد بودید. فرهاد عزیز، چه در مورد سوریه، چه موضع علیه اعتراضات کارگری چه علیه جریانات دانشجویی و چه هر قضیه دیگر دنباله لرزان و مردد مواضع چپ پرو شرقی هستید. این آن قدر آشکار است که آدم های پرت از مرحله هم فهمیده اند. حرف های این روزهای شما به ما شبیه اتهامات شریعتمداری ای “ جبهه !“ پرو شرقی ها و مقاومتی ها به زمین و زمان است که همه را جز خود آمریکایی می نامند. فقط با چند سال تاخیر دارید این حرف ها را می زنید. گوش ما خیلی وقت است که از این اتهامات پر است و متهمان دارند به آن می خندند. شما تازه آنها را یاد گرفتید و بنابراین بیشتر باعث خنده می شوید.
باز هم می گویم که شما به هر دلیلی از چپ مقاومتی بد می گویید و دوست ندارید به این اسم شناخته بشوید. حق دارید که از این لقب بدتان بیاید. مقاومتی ها بیشتر و در واقع بی پرده تر از شما سنگ مقاومت را به سینه می زنند. شما هنوز ته مانده ای از چندش ناشی از کراهت این کار در وجودتان هست. اما این نکته واقعیت رقت انگیز شما را تغییر نمی دهد: ما شما را حتی مقاومتی نمی دانیم، دنباله روهای ضعیف و لرزان آن می دانیم.
لایکلایک
به کیوان،
نظرات شما از پی نظر «رزا» و در دفاع از نظر «رزا» احتیاج هوش سرشاری نمی÷واهد تا پروغرب بودن شما بر کسی اثبات شود. اما یک چیز را به تو بگویم: در این کتاب دربارۀ پروغرب صحبت کرده و برخی خطوط تحلیلی و نظریشان را آشکار ساخته است. در همین کتاب به مقالاتی ارجاع داده شده است که در آن مقالات مواضع و خطوط تحلیلی چپ پروغرب کاویده شده است. بنابراین، تصور نکن که من از روی هوا دارم نتیجهگیری میکنم. اگر به آن مقالات نگاهی کرده باشی (که نکردی و کتاب را اساساً نخواندهای که آن ارجاعات را ببینی) متوجه میشوی که سه منبع و سهجزء چپ پروغرب چیست. اشارهام هم به طیف چپ پروغرب است (که نظر شما و «رزا» را در بر میگیرد). اما شما نه نقدی به موضع کمونیستی کردهاید نه تبیینش کردهاید. حتی چپ محور مقاومتی را هم نتوانستهاید تبیین کنید. هروقت شما اینها را تبیین کردید بیاید اینجا داد و قال راه بندازید. شما خیلی زرنگی و به این خاطر است که هیچ مقالهای یا کتابی را اینجا به ما معرفی نکردی که ببینیم «تحلیل» یعنی چه. شاید هم میترسی که «داستانسرایی» ما درست از آب درآید. باز هم میگویی فحش دادهاند. والا اینجا کسی فحشی نداده است، اما تو انگار خیلی دوست داری فحشی بندازی وسط و خودت هم صاحابش بشوی.
نیازی نیست بریم و بدوزیم، چپ پروغرب طیفی است وسیع که همهتان را در بر میگیرد. این به این معنی نیست که با پلاسچی و… ارتباط خاصی داشته باشی. از نظر من نظرت پروغربی است و پلاسچی و مرتضوی و… نیز نمایندگان آن هستند. از این رومن هم بهت کسانی را نشان دادم که مواضع شما را جلو میبرند. اون از کجاهایی هم که پرسیدی از همین پروغرب بودنت فهمیدهام. چپ پروغرب متحداً «ادارۀ شورایی» را جلو برد دقیقاً با همان تفکرات «حزب شخصیتها»، گندی هم که از نظر من بالا آمده همین «ادارۀ شورایی»ها زدهاند. میگویی «چه طور است که من با یک کامنت بدون هیچ مدرکی همه اینها هستم، اما تو با این همه مدرک از مواضعی که با چپ مقاومتی و پرو شرقی مو نمی زنند، پرو شرقی نیستی؟» چطور؟ اینطوری که در مقالاتی که در همین کتاب اشاره شده به ماهیت چپ پروغرب اشاره شده. شما گفتی «رزا» درست میگوید از موضعش در کامنتت دفاع کردی. از اینجا میفهمم که پروغرب هستی یا نه. دربارۀ اینکه نظرات «رزا» پروغرب هست یا نه نیز در کامنتی دیگر نوشتهام.
چون درکش برای امثال تو سخت هست اینجا مینویسم: اولاً مقالاتی پیش از اینها دربارۀ چپ پروغرب نوشته شده است که مواضع آنها را تبیین کرده و تحلیلشان کرده. ثانیاً کامنتی آمده که مواضع پروغربی دارد (در این باره در کامنتی نوشتهام). ثالثاً تو از مواضع پرو پیمان پروغربی دفاع میکنی. رابعاً از نظر من این به این میرسد که تو پروغربی. خامساً تفکر پروغربی در ایران اشخاص سرشناسی دارد از جمله آنهایی که نام بردم و خیلیهای دیگر و این طبف پروغربی در موارد مشخص مواضعی دارند. مثلاً در ماجرای سوریه از «انقلاب سوریه» سخن میگویند و از مخالفان اسد حمایت میکنند، در ماجرای دیماه 96 از «انقلاب» دیگر صحبت میکنند و فراخوان به حضور در خیابان میدهند و هر اعتصاب و اعتراضی را و هر کار حوزهایای را تا جایی که به خیابان ربط دارد پذیرا میشوند یا اینکه اساساً میخواهند آنها به خیابان منجر شود. در مورد اعتصابات هفتتپه و فولاد از «ادارۀ شورایی» سخن میگویند چون خوراک خوبی است که آن را به خیابان و سرنگونیطلبی بکشانند. این توصیف چپ پروغرب به صورت خیلی خلاصه بود. آن صحبتهایی که کردم معنایش اینجاست. از اینها گذشته شما با صحبتی که میکنید آدم چشم و گوش بستهای نیستید جالب است که در مقابل فرهاد میگویید «فرهاد عزیز، چه در مورد سوریه، چه موضع علیه اعتراضات کارگری چه علیه جریانات دانشجویی و چه هر قضیه دیگر دنباله لرزان و مردد مواضع چپ پرو شرقی هستید.» شما همان را که برای من بد میدانستید خود دارید انجام میدهید. اما هم شما خوب نظرات خط کمونیستی را میشناسید و هم ما نظرات پروغربی را خوب میشناسیم. پس زیاد خودت را اذیت نکن و داد و هوار نکن.
اما وقتی میگویم شما برچسب میزنید ولی هیچ در اثباتش ندارید، پربیراه نمیگویم. چرا؟ برای اینکه من در بالا توضیح دادم که مقالاتی دربارۀ پروغرب هست و خطوط سیاسی و تئوریک و مواضع پروغربها تبیین شده است، مواضع پروغرب دربارۀ سه مورد خاص را مطرح کردم. در کنار این مواضع شما و این را که از نظرات پروغربی «رزا» دفاع میکنید نشان دادهام و کلیت طیف شما را نشانه گرفتهام.
شما درعوض چه کردهاید؟ آیا مقالاتی در تبیین خط کمونیستی ما دارید؟ آیا مقالاتی در تبیین چپ محور مقاومتی دارید؟ آیا مقالاتی در تبیین (به قول امثال شما) شباهت یا یکی بودن خط کمونیستی با محور مقاومتی دارید؟ در کامنت پیش بهت چه گفتم؟ گفتم که میگویی این کتاب تحلیل ندارد. باشد، شما مقاله و کتاب از «تحلیل»تان تحویل ما بده «اگر آن مقالات در کتاب مطرح (نقد) نشده است». شما هنوز چیزی معرفی نکردهای. میدانی چرا؟ چون اگر معرفی کنی دیگر نمیتوانی بلبلزبانانه از خودت دفاع کنی. چون یا هیچ مقالهای ندارید یا همان مقالاتی که در کتاب نقد شده را باید به خوردمان دهی. آنوقت چه میشود؟ همان «داستانسرایی»ای که میگویی درست از آب درمیآید.
بنابراین، شما مقالاتی در تبیین خط کمونیستی یا چپ محور مقاومتی ندارید. شما گزارههایی را مطرح میکنید که همه نتایج خودتان است و گزارههایی که دلیلی بر آن نتایج باشد مطرح نمیکنید. تفاوت ما در این است، آقای زرنگ. شما نیازی هم ندارید که این کارها را بکنید چون اساساً برای زدن مبارزۀ طبقاتی پرولتاریا و برای زدن خط کمونیستی باید آن را کنار محور مقاومتی بگذارید تا با زدن محور مقاومتی به خیال خودتان خط کمونیستی را هم بزنید. «پیداست که چنین تصوراتی آن اندازه باطل است که خیالات مرغی بیچاره و زبون همچون بوتیمار.»
لایکلایک
متاسفام برای هر کسی که روژاو را یک انقلاب کمونیستی بداند. مگر یک شوون کُرد!
فکر میکنم رفقا ساعت به دست کتاب می خوانند. درک این نکته بسیار ساده است که ما وقتی از دخالت نظامی در کشورهای دیگر سخت می گوییم الگوهای تاریخی فوق العاده ای را داریم. نگاهی بیاندازید به حضورهای نظامی کوبا در آفریقا. نمونه ی درخشانی از تصمیمِ مستقل و بی پروای فیدل کاسترو برای اعزام 30000 هزار سرباز به کنگو ( اگر درست یادم باشد). فکر نمی کنم خامنه ای و یا جمهوری اسلامی خایه ی این را داشته باشد که 30000 نفر از جوانانِ خودش را نه “ اسرای“ افغانستانی را به این جنگ بسیج کند. بحث بر سر جملاتِی که طبقه ی کارگر را در این متن غسل تعمید می دهند نیست. بحث بر سر موضعی است که شما اتخاذ می کنید. یک موضع کلانِ آنتی کمونیسم. موضعی که می خواهد مبارزه با امپریالیسم ِ آمریکا که من تا پای جانم بر آن تاکید می کنم را در غالب دفاع از حکومت های بورژوا در سوریه توجیه کنید. باید یک چیز را روشن کنیم و آن این است که شما به عنوان کمونیست این متن را نوشته اید. پروبلماتیک اینجاست دقیقا. چگونه یک کمونیست می تواند از حرکتِ نظامی و یا حتی غیری نظامی که منجر به سوسیالیسم نشود دفاع کند؟ چگونه تفکر کمونیسم که ضدِ دولت های بورژوایی ست می تواند به دفاع از آنها بپردازد؟ نکته ی مضحک اینجا مسله ی بین بد و بدتر است که مطرح می کنید . این موضع کاملا آپورتونیستی ست . برای کمونیسم بد و بدتر وجود ندارد آنچه که اهمیت دارد انقلابی ست که منجر به دیکتاتوریِ پرولتاریا شود. که منجر به حکومتی مردم شود.
فکر می کنم آب در هاون کوبیدن است بحث با شما. فقط یک چیز را بگویم با تمام وجودم متنفرم از گرایش غربی. برای نمونه فقط یک سوال را مطرح می کنم خلق فلسطین بیش ازط نیم قرن است که زیرِ چکمه های اسراییل له و لورده شده است. چطورِ جمهوریِ سوسیالیستیِ اسلامیِ شما حاضر نیست به آنجا لشکر کشی کند؟ آیا ارتجاعی تر از اسراییل در منطقه و دنیا نظامی وجود دارد؟ برای همین می گویم موضع شما آپورتونیستی ست. وااسفا که کرموهایی مثلِ علی علیزاده و جانورانی از این دست از خواندنِ این مطلب هورا می کشند و نعره ی شادمانی سر می دهد.
این آخرین کامنت من است.
زنده باد سوسیالیسم
مرگ بر امپریالیسم آمریکا.
لایکلایک
به رزا،
برای بار چندم میگم به فصل 4 مراجعه کن. آنجا دربارۀ موضع دفاع از اسد پرداخته شده است. دربارۀ جنگهای مختلفی صحبت شده است. اگر کتاب را خوانده بودی. جای اینکه بیای این چیزایی را که تابهحال نوشته بودی بنویسی حداقل میآمدی آن حرفهایی را که در فصل 4 زده شده مینوشتی و نقد میکردی. برای صدمین بار میگویم: جواب سؤالت («چگونه یک کمونیست می تواند از حرکتِ نظامی و یا حتی غیری نظامی که منجر به سوسیالیسم نشود دفاع کند؟ چگونه تفکر کمونیسم که ضدِ دولت های بورژوایی ست می تواند به دفاع از آنها بپردازد؟») در فصل 4 هست. میگویی «برای کمونیسم بد و بدتر وجود ندارد آنچه که اهمیت دارد انقلابی ست که منجر به دیکتاتوریِ پرولتاریا شود.» در این باره هم در فصل 4 نوشته شده است و توضیح داده شده که انتخاب بین بد و بدتر نیست و… حتی در پشت جلد هم هست اما انگار در حین خواندن با سرعت زیاد چندصد صفحهای را ورق زدهاید و اینها را ندیدهاید. باید نویسندگان یادشان باشد که زینپس برای متونشان سرعتگیر بگذارند. کتاب را با ساعت نمیخوانیم، شاخکهامان به سمپراکنی حساس است. نوشتهای «وااسفا که کرموهایی مثلِ علی علیزاده و جانورانی از این دست از خواندنِ این مطلب هورا می کشند و نعره ی شادمانی سر می دهد» باید بهت یادآوری کنم که همانطور که تو و کیوان این کتاب را خواندید و خیلی با دقت خواندید و خیلی سریع، علیزاده و رفقاش هم آن را میخوانند. از موضع شما دربارۀ سوریه هم سلطنتطلبها و آمریکا و اسرائیل هورا میکشند و نعرۀ شادمانی سر میدهند.
کسی مبرا از خطا نیست. در هر کتابی هم ممکن است خطا یا حتی انحرافی پیدا شود. نقد کمونیستی میگوید که به انحرافات بپردازیم تا موضع کمونیستی پالوده شود. اما پروغرب جماعت این متن را کمونیستی نمیبیند، روحیۀ کمونیستی ندارد که بخواهد نقد کند و به انحرافات (اگر وجود داشته باشد) بپردازد. پروغرب با پیش کشیدن گزارههایی که خود نتیجۀ فکرش هست و نه دلیلی برای آن نتیجه، نقد را به یاوهسرایی تقلیل میدهد. پروغرب نقد را با فحاشی اشتباه میگیرد و اصرار دارد که فحش را بندازد وسط و خودش هم صاحابش میخواهد بشود. پروغرب، با پیش کشیدن خلق، خلقگرایی خود را رسوا میکند. او، با یکی پنداشتن تمام بازیگران، رئالپلیتیک مبتذل خود را نشان میدهد. میگوید همه بورژوا هستند اما پاسخ فرهاد را که دربارۀ اوکراین و جاهای دیگر صحبت کرده نمیدهد. پروغرب میگوید تحلیل نداری، ولی مقالههای تحلیلیاش دربارۀ سوریه نشانمان نمیدهد، چون میترسد «داستانسرایی»ای که ازش حرف میزند درست از آب دربیاید. پروغرب کسی است که میگوید «… انقلابی ست که منجر به دیکتاتوریِ پرولتاریا شود. که منجر به حکومتی مردم شود.» یعنی کسی است که «دیکتاتوری پرولتاریا» را با «حکومتی مردمی» یکی میپندارد، چون میخواهد مبارزۀ طبقاتی را به مبارزۀ استباداد/دموکراسی تقلیل دهد، چون «دیکتاتوری پرولتاریا» اصطلاحی طبقاتی و دموکراسی پرولتری است و «حکومتی مردمی» برای اغتشاش در تفکر طبقاتی است و دموکراسی بورژوایی است. آیا لازم است ادامه دهم؟ میگویید چرا اینها پروغربی است؟ به فصل 4 مراحعه کنید، مقالهای معرفی شده و سه منبع و سه جزء شما را توضیح داده است. مقالات دیگری هم هست که دربارۀ جامعۀ مدنی، دموکراسی بورژوایی و غیره توضیح داده. «رزا» دربارۀ اینکه «دیکتاتوری پرولتاریا» را با «حکومتی مردمی» یکی میپنداری میتوانی به کتاب لنین (کائوتسکی مرتد…) مراجعه کنی. با پیش کشیدن این مفاهیم عملاً دوگانۀ استبداد/دموکراسی را جای تضاد کار/سرمایه نشاندهای (چه بخواهی چه نخواهی). سرنگونیطلبی (در مورد سوریه و به تبع آن درمورد ایران) در کفتارت موج میزند و عطش «حکومتی مردمی».
آیا لازم است بیشتر از این دربارۀ ماهیت پروغربیتان صحبت کرد؟
لایکلایک
به احمد
آقای داستان نویس که برای خودت می بری و می دوزی. از کجای 10 خط کامنت من فهمیدی من با پلاسچی و صداقت و مرتضوی هستم، یا با احزاب خانواده مقدس و روژآوا هستم؟ از کجا فهمیدی من و “ کل طیفم “ حزب شخصیتها و “ اداره شورایی “ را پختیم، به منجنیق مقاله دادیم، با “ آوانتوریسم کودکانه “ ما هفت تپه و فولاد تقاص پس می دهند؟ از کجا فهمیدی تحلیل هایی که در توئیتر خواندی مال همفکران من و طیف من است؟ چه طور است که من با یک کامنت بدون هیچ مدرکی همه اینها هستم، اما تو با این همه مدرک از مواضعی که با چپ مقاومتی و پرو شرقی مو نمی زنند، پرو شرقی نیستی؟ به من می گویی “ شما که فقط برچسبتان را میزنید بدون تلاشی برای اثبات آن „. من بر چسب نزدم. مدرک من مواضع این به اصطلاح کتاب است که اظهر من الشمس است. به هر کسی نشان بدهی حرف من را می زند. تو بر اساس چه مدرکی آن همه رابطه و اتهام را به من بر چسب زدی؟
ببین آقای احمد بی دلیل داد و هوار نکن. با گرد و خاک کردن که واقعیت پنهان نمی شود. قضیه روشن است: شما دنباله مردد چپ مقاومتی و پرو شرقی هستید. تحلیلی هم ندارید. به جای 300 صفحه اگر 3000 صفحه اطلاعات تاریخی ارائه کنید، هم چنان برای کسی که مواضع را دنبال می کند باز با یک نگاه یا فوقش طی همان “ دو روز “ همه چیز مشخص می شود. می توانید به هر دلیلی از مقاومتی ها و پرو شرقی بودن بدتان بیآید. این به خودتان مربوط است. چیزی که به خواننده مربوط است حرکت شما با پاهایی لرزان و مردد به دنبال مواضع این چپ است. با تعدادی فحش به بورژوازی پرو شرق به جای این که مسیرتان واقعا عوض شود، لرزش پاهای تان شدیدتر می شود.
نمی گویم یک بار دیگر کل 300 صفحه را بخوان، چون مثل این که از تو خیلی وقت مفید می گیرد. به جای آن دوباره کامنت آخر خودت و فرهاد را بخوان. خنده ات نمی گیرد؟
لایکلایک
به کیوان
شما هم همچون رزا، به بیماری های بورژوایی مبتلایید. بی توجه به منطق یک تحلیل، موضع برآمده از آن را با هرچیز دیگری یکی می دانید. چپ محور مقاومتی از چیزی به اسم دال مقاومت سخن به میان می آورد. حفظ آن را مقدم بر پیشبرد مبارزه طبقانی می داند و اتفاقا همچون شما موضعی خاص در خصوص سوریه را به ایران و جهان تعمیم می دهد. کتاب همین نکته را توضیح داده و واضح است که شما آن را نخوانده اید! ذهن بورژوایی تان از دیدن این نکته ساده عاجز است که: از این حسن تا آن حسن صد گز رسن!
در همان کتاب به مقالات زیر ارجاع داده شده که به اندازه کافی اختلاف موضع کتاب را با چپ محور مقاومتی معلوم میکند. لطفا بخوانید و حرف اضافه و بی ربط نزنید. بخوانید و این همه وقیحانه قیافه حق به جانب نگیرید:
https://mejalehhafteh.com/2018/01/05/%DA%A9%D9%84%DB%8C%D9%91%D8%AA-%D9%88-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%80%E2%80%8C%D9%85%D8%A4%D9%84%D9%91%D9%81%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D9%88/
https://mejalehhafteh.com/2018/01/30/%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%86-%DB%8C%DA%A9%E2%80%8C%D8%B7%D8%B1%D9%81%D9%87-%D9%88-%D8%B9%D8%B1%D9%88%D8%B3%DA%A9%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%88%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%87%E2%80%8C%D8%A7/
شرم یک احساس انقلابی است و وقتی نباشد جایش را وقاحت میگیرد. از سال 89 تا کنون، در سوریه از تمام نیروهایی حمایت کردید که یک به یک وابستگی شان به القاعده و آمریکا مشخص شد. از ارتش آزاد و کمیته های محلی هماهنگی گرفته تا اوجالانیست های «روژاوا». شما فعلن باید توضیح دهید که چرا از هر نیرویی حمایت می کنید سر از آخور امپریالیسم در می آورد!! حقیقتا که با این همه افتضاح سیاسی که از مواضعتان برخواتسته، وقاحتی وصف ناشدنی دارید که باز در خصوص سوریه اظهارنظر می کنید!
حمایت تان از روژاوا از همه جالب تر بود که تا دیروز سر در توبره آمریکا داشت و حالا که زمزمه های خروج آمریکا بلند شده، شتاب زده برای به قول شما «امپریالیسم شرق» سر و دم تکان می دهد. اگر هم قرار به توضیح باشد شما باید توضیح دهید که چرا آن نیروی انقلابی تان به سمت «شرق» و حتی بالاتر از آن به سمت اسد چرخیده؟ امیدوارم این هم از آن تاکتیک های انقلابی نباشد که روژاوا را تا سطح «شریک سیاسی» آمریکا بالا کشید!
اگر اسم افشای ریاکاریتان در سوریه را (که عبارت بود از نام «نیروهای انقلابی» بر متحدان داعش و جبهه النصره و آمریکا نهادن) فحاشی می گذارید؛ از این فحاشی برخود بپیچید. اما عجالتا بهتر است توضیح دهید که چرا نشان دادن نادرستی و ریاکاری یک تحلیل؛ از نظر شما فحاشی است؟
آن چه که شما با ساده انگاری نامش را «جمع آوری داده» گذاشته اید، در واقع توضیح و شفاف سازی در خصوصحجم عظیم تمام دروغ هایی است که شما و کل چپ پروغرب در تمام این سال ها در خصوص سوریه مطرح کرده است. حجم زیادش را که مطالعه اش از طاقت و توان شما خارج است بر کمونیست ها ببخشایید که آلودگی و شناعت هرچه بیشتر تمیز کردنش هم زمان برتر!
لایکلایک
به رزا
سیاست کمونیستی چیزی است ورای پراگماتیسم و پوزیتیویسمی که شما به آن دچارید. چیزی است ورای مشاهده ی دو پدیدار مشابه و، بی توجه به منطق درونی آن دو، نام یکسان بر آنها نهادن.
رزا نوشته است که «آیا کمونیسم می تواند تا به ااین حد ارتجاعی باشد که به واسطه ی مبارزه با امپریالسم به دفاع از حضور طالبان در اففانستان بپردازد؟» برای درک بورژوایی از سیاست انتخاب بین امپریالیسم و طالبان انتخاب بین بد و بدتر است! (همان گونه که در دی ماه 96 انتخاب بین شاه و رهبر برایش انتخاب بین بد و بدتر بود و شعار میداد نه شاه میخوایم نه رهبر … نه بد میخوایم نه بدتر). درک پراگماتیک شما از سیاست، بدانجا میکشاندتان که در لیبی بین قذافی و امپریالیسم «انتخاب» کنید. برای شما سیاست عرصه حکمفرمایی اخلاقی است که از قضا تا منتها الیه خود بورژوایی است. همین است که به استعاره ی مضحکی چون انتخاب میان طالبان و امپریالیسم می رسید و موضع گیری در خصوص سوریه را با موضع گیری در افغانستان یکی میدانید!
البته مطرح کردن انتخاب بین امپریالیسم و طالبان خود دلالت سیاسی مهمی در بردارد. وسوسه درونی تان به حمایت از حمله امپریالیستی به افغانستان را برملا مس سازد. همچون عراق، لیبی، سوریه و یمن. آخر هر چه باشد برای شما اشرف غنی بهتر از طالبان است و اگر یک کراواتی جایش را بگیرد که دیگر معرکه است!
آنچه از تحلیل پراگماتیک و اخلاق گراتان خالی است منافع پرولتاریاست. نه منافع امروز و فردایش. بلکه منافع تاریخی-جهانی اش. کتاب را کمی بهتر بخوانید. این موضع اخلاق گرایانه از مبارزه حماسی اسد در برابر امپریالیسم لاف نزده (برخلاف شما که دختران کوبانی را علم کردید) بلکه نشان داده که این منافع در لحظه کنونی و در خاورمیانه تنها از رهگذر کوتاه کردن دست امپریالیسم در حال افول امریکا ممکن است. معنی این امر در «سوریه» حفظ اسد است. امیدوارم به واژگان کنونی، خاورمیانه و سوریه دقت کنید و خیالبافی هایتان در مورد وضعیتی خاص مثلا در کره مریخ را مطرح نکنید!
راستی یک سوال: شما که این همه به انتخاب بین بد و بدتر علاقه دارید و از امپریالیسم شرق اسم می کی آورید (و تمام این سال ها فقط اسم آورده اید و هیچ تحلیلی ارائه ندادید که امپریالیسم شرق چیست)، بین فاشیست های اوکراین و کمونیست های به اصطلاح «پرو-روس» کدام را انتخاب می کنید؟ تا آنجا که خاطرم هست دوستانتان فاشیست ها را انتخاب کردند.
رزا نوشته است که «آیا تمام ارتش های حاضر در سوریه در دسته بندیِ نظام های سرمایه داری قرار نمی گیرند؟». معلوم نیست خانم رزا چرا این سوال را خطاب به موافقان موضع کتاب مطرح کرده است! بهتر بود این سوال را از دوستان پروغربتان (و از جمله کیوان) می پرسیدید که روژاوا را انقلاب میدانند. عجالتا وقتی هیچ نیروی غیر بورژوایی وجود ندارد حمایت شما از روژاوا و ارتش آزاد و کمیته های محلی هماهنگی دیگر چیست؟ در تمام این سال ها از یک جناح بورژوازی در برابر جناح دیگرش حمایت کرده اید و نام انقلاب بر آن گذاشته اید؟ کل حرف کتاب، که شما آن را نفهمیده اید این است که راه انقلاب پرولتری علیه نظم سرمایه داری در سوریه و خاورمیانه از مسیر کوتاه کردن دست امریکا از منطقه است. راهی که دلالتش ماندن اسد در قدرت می است نه از مسیر برسر کار آوردن یک دولت غربگرا در سوریه (که البته به علت افول هژمونی آمریکا به انهدام اجتماعی منجر شده). ما از بر سر زبان آوردن این دلالت ابایی نداریم.
باری، خلق سوریه، خلق کرد، خلق بلوچ و … ادبیات خلقی همان ادبیات خرده بورژایی توده است. و شما بعد از این همه تحول در تاریخ تنها عقب ماندگی سیاسی خود را نشان می دهید. جالبی اش این است که با ذهن بورژوایی تان موضع ما را با موضع توده یکی می دانید. چشمان احول تان تنها پدیدارها را میبیند و تحلیل عقب مانده تان از درک منطق فرایندها عاجز است. ظاهربینی در عالم سیاست عواقب خطرناکی دارد. یکی اش همین حمایت تان از منطقه پرواز ممنوع در لیبی.
پس فعلن به جای ترساندن ما از تف «خلق» سوریه بهتر است سر و صورت تان را از تف های تاریخ پاک کنید که خیلی بدتر از تف های خلق سوریه است.
لایکلایک
به هاشم،
هاشم جان، کامنت کیوان را بخوان تا متوجه بشوی که جوابی که به تو دادم تا چه حد درست است. در هر صورت میخواهند بچسبانندت کنار محور مقاومتیها و دوستان محور مقاومتی نیز برعکس. هاشم جان، طرف میگوید «این که شما در کدام بخش کتاب برای حفظ وجهه کمونیستی چه مطالبی بر علیه چپ مقاومتی گفته اید اهمیت ندارد.» متوجه هستی که. برایشان چیزی اهمیت ندارد، ترجیح میدهند به تو میگویند موضعت محور مقاومتی است. حتی سعی نمیکنند نشان دهند رابطۀ بین (به قول ایشان) «بخشهایی از کتاب که برای حفظ وجهۀ کمونیستی نوشته شده» با پراتیکی که (به قول ایشان) «دنبالهروی از محور مقاومت است» چیست. میدانی چرا؟ چون چیزی در چنته ندارند، جز دروغگویی. بیشرمانه میگویند «با فحش دادن به امثال رزا…»
از یکطرف، «رزا» کامنت میگذارد که نویسندگان در کتاب گفتهاند «حضور عربستان در سوریه برای مقابله با آمریکاست» که مشخصاً دروغ است و در کتاب چنین چیزی نیامده. چنین نظری را هیچ کس در هیچ کجای چارت چپ (از پروغرب و محور مقاومتی و کمونیست و غیره) نداشته است. اینکه چطور خوانندهای به نام «رزا» چنین حرف احمقانهای را به این کتاب نسبت میدهد مشخص است. این فقط برای دروغگویی و تهمت زدن و سمپراکنی است، بدون اینکه بداند محتوای کتاب چیست.
از طرف دیگر، کیوان میگوید که «با فحش دادن به امثال رزا…». پاسخی برای نوشتههای این کتاب ندارند و فقط به گفتن یک سری حرفهای بیسروته دربارۀ محتوا میپردازند و از آنجا که این حرفهای بیسروته فایدهای برای تخریبهایشان ندارد باید به دروغ متوسل شوند. آخرش بازهم دروغ دیگری میگوید که در کتاب به همه «فحاشی» شده است.
آیا میشود کاری کرد که این جماعت به تو نگویند «محور مقاومتی»؟ پاسخ من به تو این است: نه، تا موقعی که یکی از آنها نشوی. موضع کمونیستی را میگویند محور مقاومتی چون برای زدن موضع کمونیستی هیچ چیز تئوریکی که ندارند فقط میتوانند با قرار دادن موضع کمونیستی در کنار موضع محور مقاومتی شرایط را طوری مهیا کننند که موضع کمونیستی را بزنند.
به کیوان،
شما جای اینکه دروغ بگویی و «فحش دادن» را به من نسبت دهی، مصداق آن فحش دادن را اینجا بنویس و به مجله هفته هم بگو فلانی در فلان کامنت فحش داده است تا کامنتم را پاک کنند. شاید هم معنی فحش دادن را نمیدانید.
لااقل نویسندگان این کتاب تلاش کردهاند وجوه مشترک پروغربیها را با محور مقاومتیها نشان دهند، احتمالاً از این روست که هر دو را چپ بورژوایی میخوانند. شما که فقط برچسبتان را میزنید بدون تلاشی برای اثبات آن. حتی در توانتان نبوده که تلاش کنید تفاوت بین خودتان و پروغربها را نشان دهید، اوج تلاشتان را در توئیتر با هفت هشت خط کردهاید. (البته شاید هم شما خودتان را باافتخار پروغرب و عضوی از احزاب خانوادۀ مقدس بنامید!)
اوج کاری هم که کل طیفتان بکند این است که پلاسچی برایتان در شش پاراگراف سروته قضایای هفتتپه را به هم آورد یا مرتضوی و صداقت و امثالهم برایتان مقالهای از یاسر مونیف دربارۀ سوریه ترجمه کنند.
در سطح عملی، دستپخت «حزب شخصیتها»یتان را هم دیدیم. دستپخت «ادارۀ شورایی»تان را هم دیدیم. البته مشخص است که شماها ذرهای درکی از شوراهای بلشویکی ندارید و نوشتههای تئوریکتان دربارۀ شورا را هم در منجنیق خواندهایم، بهویژه آن مطلبی را که طرف تمام ارجاعاتش به کتاب خود منجنیق دربارۀ شوراها در انقلاب 57 بود و حتی اشارهای به مطالب کمونیستهای روس و آلمانی و… دربارۀ شورا نکرده بود. یعنی تئوریسینهایتان تا انقلاب 57 را بیشتر نمیتوانند ببینند و پیش از آن را اگر بخواهند ببینند نور چشمانشان را اذیت میکند. (جدا از این، به طرز کمیکی میخواهند همان شوراهای 57 را دوباره بر پا کنند و جهلشان اجازه نمیدهد که اندکی تأمل کنند تا بفهمند که چرا شوراهای 57 با شکست مواجه شد و اندکی هم دربارۀ آن بنویسند.) در سطح عملی، با آوانتوریسم کودکانهتان عملاً سد راه مبارزۀ طبقاتی پرولتاریا شدهاید. تقاص آوانتوریسم کودکانهتان را هم کارگران هفتتپه و فولاد دارند پس میدهند.
این تحلیلهای به قول شما اعلام نظر و… را بگذارید برای ما. ما هم تحلیلهای همنظرانتان را در توئیتر میخوانیم.
دربارۀ دو روز و «رزا» نیز در کامنتم به هاشم حرفم را زدهام. اینکه متوجه نمیشوید یا دوست دارید دروغ بگویید یا خوانندههای کامنت را خر فرض کردهای یا خودت را به کوچۀ علی چپ زدهای دیگر ربطی به من ندارد.
نوشتۀ من به هاشم که در آن گفتهام «مسئله این است که شما از چه جایگاهی و با چه تحلیلی مواضع را بررسی کنید» دقیقاً مربوط به جملات قبلش هست که شما چون سرعت خواندنتان زیاد است و دوست دارید مطالب را سریعتر تمام کنید از رویش پریدهاید. دوباره مینویسم نه برای شما بلکه برای کسی که این بحث را دنبال میکند: «شما اگر به ماجرای هفتتپه نقد دوخطی وارد کنی و 10 صفحه دربارۀ بورژوازی ایران و مبارزه علیه آن بنویسی، پروغربها باز شما را محور مقاومتی میدانند و آن 10 صفحه را سیاهبازی و اگر 10 صفحه در نقد هفتتپه بنویسی و دو خط هم بورژوازی ایران را نقد کنی محور مقاومتیها پروغرب و سرنگونیطلب مینامندت. مسئله این است که شما از چه جایگاهی و با چه تحلیلی مواضع را بررسی کنید.»
هر کودکی میفهمد که جملۀ «مسئله این است که شما از چه جایگاهی و با چه تحلیلی مواضع را بررسی کنید» ربطی به کتاب ندارد بلکه به کل متونی که کل نویسندگان سیاسی مینویسند ربط دارد. وقتی تحلیلت مبتنی بر دوگانۀ دموکراسی/استبداد باشد نوشتههایی مانند این کتاب را محور مقاومتی میدانی. وقتی تحلیلت مبتنی بر امپریالیسمِ صرف باشد، این کتاب و نوشتههای اینچنینی را پروغربی میبینی. (این را برای شما بیشتر توضیح دادم، اما مطمئنم که از درک این توضیح واضحات هم عاجزید.) منتها شما با نگاه تنگنظرانه و مغرضانهتان سعی در دروغ گفتن به مخاطب دارید، آقای کیوان. وقتی این جملات به این سادگی را متوجه نمیشوید فهماندن «رئالپلیتیک کمونیستی» به شما محال است.
آخرِ کامنتت هم که مثل تمام اسلافت دروغ دیگری تحویل دادهای و گفتهای: «جمع آوری و ارائه اخبار اتفاقات تاریخی به اضافه فحاشی به همه، از امپریالیسم و حکومت اسد و روژآوا تا چپ پرو غربی و پرو شرقی اسمش تحلیل و دیدگاه نیست…»
از این میگذرم که سعی کردهای بگویی که کتاب مشتی بدیهیات را گفته و تحلیل ندارد، ما «تحلیل» همفکرانتان را در توئیتر خواندهایم. اگر هم مدعی هستی که نوشتههایی بهتر از این موجود است معرفی کن تا «تحلیلها»ی شما را هم بخوانیم اگر نامشان توی این کتاب نیامده. گفتهای در این کتاب به همه «فحاشی» شده است. نمیدانم اسمت را باید چه گذاشت باید گفت دروغگویی، مغرضی، یا اینکه واقعاً کتاب را نخواندهای (و ادعا میکنی که من در عرض فلانقدر خواندم و الدرم بلدرم میکنی). پاسخش با خوانندههای کامنتها و کتاب.
اگر ذرهای نیت کمونیستی داشتی به این «فحاشی»ای که میگویی اشاره میکردی. البته که نمیتوانی اشاره کنی، چون در متن نه به کسی فحاشی شده نه به دستهای نه چیزی. ناراحتی شما احتمالاً از نقد دوستانتان است. ناراحتیتان از این است که نوشتهای پیدا شده که هم با امپریالیسم مرزبندی کرده است و هم با دولت اسد، نوشتهای که تحلیل مشخص از شرایط مشخص به دست داده است و کمونیسم را به دموکراسی بورژوایی و دوگانۀ استبداد/دموکراسی تقلیل نداده است و در کنار ارتش آزاد سوریه و النصره نایستاده است، نوشتهای که با «انقلابیون» روژاوا همدل نیست.
لایکلایک
حق با رزا است. شما موقع حرف زدن که می شود خوب از خجالت چپ مقاومتی و پرو شرقی در می آیید. می گویید پا در زمین مبارزه طبقاتی ندارد، گذشته را نمی بیند یا بر اساس ذهنیات خود تحلیل می کند و غیرو. اما همیشه در هر مسئله ای با چند قدم فاصله و با مقداری غر و لند کردن و نچ و نوچ، نهایتا از همان مواضع چپ مقاومتی دنباله روی می کنید. با فحش دادن به امثال رزا که این واقعیت را در اولین نگاه متوجه شده است نمی توانید صورت مسئله را پاک کنید. دنباله روی شما از چپ پرو شرقی واضحتر از آن است که بخواهید انکارش کنید. این که شما در کدام بخش کتاب برای حفظ وجهه کمونیستی چه مطالبی بر علیه چپ مقاومتی گفته اید اهمیت ندارد. آن چه اهمیت دارد نتیجه گیری بحث های شما است که به نظر من به طور مطلق تابع چپ پرو شرقی و محور مقاومتی است.
احمد می گوید “ کسی نمیتواند تضمین کند که موضع کمونیستی با موضع محور مقاومتیها اشتباه گرفته نشود. “ شاید در یک یا دو مورد این حرف صحیحی باشد، اما وقتی همیشه همه مواضع نهایتا همان مواضع مقاومتی ها و پرو شرقی ها می شود حتما یک جای کار ایراد دارد. فهمیدن این که سیاست های دولت اسد بود که زمینه ساز اعتراضات شد، یا این که حافظ اسد چه قدر کارگران و کمونیست ها را با خشونت سرکوب کرد، توفیری در مسئله ایجاد نمی کند. کسی نیست که از این سرکوب ها اطلاع نداشته باشد. تاثیرش فقط این است که می خواهید با آن خود را مبری از ننگ همراهی با مواضع بشار اسد و جمهوری اسلامی نشان دهید که به نظر من نتیجه قابل قبولی در این کاربه دست نمی آورید. چپ مقاومتی که در واقع به شخص گرایلو و “ انزوای بی مخاطبش “ منحصر می شود (چون خوش بختانه فرد دیگری را متمایل به این چپ نمی شناسیم) حد اقل تا این حد رو راست است که سعی نمی کند آن ننگ را از دامن پاک کند. شما نه شانسی برای مبری بودن دارید و نه امتیاز رو راستی را.
من این کتاب را خیلی زودتر از دو روز تمام کردم بدون این که روزی“ شش هفت ساعت مفید “ صرف کنم. بیشتر از نصف یا شاید دو ثلث آن به قول هاشم روایت تاریخ و اتفاقات بود. بعضی از جزئیات این قسمت کتاب به اطلاعات من اضافه کرد. اما بقیه کار چیزی نبود که هیچ ربطی به اسم قلمبه سلمبه رئال پولیتیک کمونیستی داشته باشد یا حتی به احمد اجازه این نصیحت را بدهد که “ مسئله این است که شما از چه جایگاهی و با چه تحلیلی مواضع را بررسی کنید. “ جمع آوری و ارائه اخبار اتفاقات تاریخی به اضافه فحاشی به همه، از امپریالیسم و حکومت اسد و روژآوا تا چپ پرو غربی و پرو شرقی اسمش تحلیل و دیدگاه نیست، همان اعلام موضعی است که قرار بود تحلیل یا دیدگاه تو آن را و تفاوت های آن را توضیح دهد. اگر هم قصد تو واقعا ارائه تحلیل و به اصطلاح ارائه رئال پولیتیک کمونیستی بوده و نه به هم بافتن توجیهاتی برای قبولاندن تفاوت با پروشرقی ها، این را بدان که تقلا برای تحلیل کردن هنوز خود تحلیل کردن نیست.
لایکلایک
من متن را خواندم، البته نه یک دفعه ای و پشت سر هم بلکه قطعه قطعه و در زمان های جدا از هم. اما فکر کنم به طور مجموع برای خواندن آن دو روز می تواند کافی باشد، چون حجم زیاد آن مربوط به ارائه اطلاعات تاریخی و شرح وقایع است که به جای خود ارزش مند است اما می توان آن را سریع خواند یا اگر قبلا آن اطلاعات را می دانیم از آن صرف نظر کرد. مثلا 40 صفحه آخر کتاب گاه شمار و معرفی جریانات درگیر در سوریه است. به این ترتیب مباحث سیاسی متن را شاید می توان در فرصت دو روزه خواند.
از طرفی رزا در قضاوت افراط می کند و شواهدی که پرویز به آنها اشاره می کند، نشان می دهند که متن موضع پرو شرقی ندارد و نسبت به ماهیت ضد کارگری و ضد کمونیستی و سرکوب گر حکومت اسد و پدرش و موتلفین آنها آگاه است. در کل موضع خوبی دارد که نه پرو شرقی است و نه پرو غربی. اما بهتر است که رنگ ضد پرو شرقی آن بیشتر شود و عملکرد رژیم اسد در ایجاد شرایط اولیه اعتراضات و سرکوب اعتراضات اولیه بیشتر افشا شود تا موضع آن با چپ های پرو شرقی و محور مقاومتی اشتباه گرفته نشود.
لایکلایک
به هاشم،
رفیق عزیز، نوشتهای «اما بهتر است که رنگ ضد پرو شرقی آن بیشتر شود و عملکرد رژیم اسد در ایجاد شرایط اولیه اعتراضات و سرکوب اعتراضات اولیه بیشتر افشا شود تا موضع آن با چپ های پرو شرقی و محور مقاومتی اشتباه گرفته نشود.»
در فصل 4، همان اوایل توضیح داده شده است که چرا به چپ محور مقاومتی کمتر پرداخته شده است. در اواخر این فصل هم تمایزات موضع رئالپلیتیک کمونیستی و موضع چپ محور مقاومتی بیان شده است. اگر به نظرتان کاستیای در اینها هست چه خوب است که در اینجا دربارهاش بنویسید تا امثال من هم متوجه این کاستیها بشویم. در هر صورت، کسی نمیتواند تضمین کند که موضع کمونیستی با موضع محور مقاومتیها اشتباه گرفته نشود، زیرا چپ پروغرب موضع کمونیستی را محور مقاومتی مینامد و چپ محور مقاومتی موضع کمونیستی را پروغرب مینامند. شما اگر به ماجرای هفتتپه نقد دوخطی وارد کنی و 10 صفحه دربارۀ بورژوازی ایران و مبارزه علیه آن بنویسی، پروغربها باز شما را محور مقاومتی میدانند و آن 10 صفحه را سیاهبازی و اگر 10 صفحه در نقد هفتتپه بنویسی و دو خط هم بورژوازی ایران را نقد کنی محور مقاومتیها پروغرب و سرنگونیطلب مینامندت. مسئله این است که شما از چه جایگاهی و با چه تحلیلی مواضع را بررسی کنید.
اگر صحبت از 2 روز کردهام مشخص است که منظورم خواندن حدود 300 صفحه کتاب است، نه خواندن 70 یا 80 صفحه و حذف 200 صفحه با این فرض که اینها اطلاعات تاریخی است و غیره. بخشی از سؤالات «رزا» مربوط به همین «حجم زیاد اطلاعات تاریخی» و «شرح وقایع» است که فرمودهاید. خواندن همینها بخشی از سؤالات «رزا» را پاسخ میدهد.
300 صفحه را در 2 روز خواندن یعنی روزی 150 صفحه. اگر سرعت خواندن میانگین انسان را در نظر بگیریم، ساعتی 20 تا 25 صفحه بخواند، شش هفت ساعت «مفید» در «یک روز» باید بخوانی. آیا «رزا» با آن سؤالاتش و اینکه متن را دارای انحطاط سیاسی میدانست و اخ و تف میکرد با خواندن اولین جملات و خواندن اولین فصل به خواندن ادامه داده است و حاضر شده است از همۀ کارش بزند و از برنامهاش بزند و روزی 7 ساعت «مفید» وقت صرف این متن که از نظرش «باید تف انداخت به آن» بکند؟ اگر منظور من را دربارۀ مطرح کردن 2 روز میخواهی بدانی، منظورم همین بود، وگرنه ممکن است یک نفر این را از 2 روز هم زودتر بخواند. جان کلام را بگویم: مسئله این است که «رزا» این کار را نکرده و میخواهد زرنگبازی دربیاورد و سمپراکنی کند.
لایکلایک
آقای پرویز
شما می توانید این ایرادات را پوچ یا هر چیز دیگری بنامید. اتفاقا این بخش از یادداشت را خوب خواندم.
ادعای شما زمانی قابل قبول است که یک رژیم سوسیالستی ارتش ش را به کشور ِ همسایه و دوست و متحد برای منافعی سویالیستی بسیج کند. نه اینکه کلِ رژیم های بورژواییِ منطقه برای پیش بردنِ و تحکیمِ یک دولتِ لیبرال به آن منطقه بسیج شوند. این غیر قابل دفاع است. جالبی نقطه نظر شما اینجاست که در آخر هر گونه جانبداری را هم نفی می کنید. نه پرو غرب و نه پرو شرق. بسیار بدیهی ست که دیدگاه شما کاملا پرو شرق است. ولی منطقتان در برابرِ نظامِ وحشی امپریالسم کاملا پرو شرقی ست.
لایکلایک
به رزا،
آن کمونیستهایی که شما «نظر» آنها و «اخ و تف»شان را به رخ میکشید اگر بهواقع کمونیست باشند سلاحشان را در مقابل تفکرات و پراتیک بورژواییای که در کتاب توصیفش رفته خواهند گرفت. اگر هم این کمونیستهایی که میگویید از جنس «کمونیست»هایی باشند مثل ژیژک و کوین اندرسون و همدلانشان در ایران، که جنبش فاشیستی یورومیدان را انقلاب مینامیدند و از حمله به لیبی ابراز خوشحالی میکردند و…، همان بهتر که تفشان را بیندازند. راستش، وقتی امپریالیسم غرب و بورژوازی ایران با سیلی و چکمه و تفنگ به جانمان افتادهاند، تفهای این «کمونیست»ها و «خلق» ادعایی شما در سوریه نهفقط آزاردهنده نیست، بلکه چیزی است که انتظارش را هم داریم.
کاری به این ندارم که چطور میخواهید این گفتهتان را «توجیه» کنید: «حضورِ امپریالسم ِ روس، ایران، عربستانِ سعودی را تنها به واسطه ی مقابله با امپریالسمِ آمریکا در سوریه توجیح کنیم؟» اما واقعاً از کجای متن به این نتیجه رسیدهاید که «حضور عربستان سعودی در سوریه به واسطۀ مقابله با امپریالیسم امریکاست»؟
اگر منظورتان از «پوزیسیون» همان موضع و جهتگیری است بهتر است کامنتهایتان را به زبان فرانسوی بنویسید، چون اینطوری راحتترید. شاید هم به خاطر سالها دوری از وطن زبان فارسی را فراموش کردهاید و به همین خاطر این سؤالها برایتان پیش آمده است.
اینطور که از آشفتگی شما برمیآید، نویسندگان روی جملات لوکاچ و لنین لم ندادهاند بلکه آن را همچون نیزهای در چشم چپ بورژوایی کردهاند.
شما دقیقاً 2 روز پس از اینکه این کتاب روی سایت آمده صحبت از سؤالهایتان و غیره میکنید. لااقل میگذاشتید چند روز بگذرد، چون مشخص است که کتاب 300 صفحهای را در 2 روز نخواندهاید. مشخص است که فصل 1 را نگاهی انداختهاید وگرنه فقط صحبت از نقلقول لوکاچ و لنین نمیکردید. اینها به کنار، وقتی میگویید «نه اینکه کلِ رژیم های بورژواییِ منطقه برای پیش بردنِ و تحکیمِ یک دولتِ لیبرال به آن منطقه بسیج شوند. این غیر قابل دفاع است.» کاملاً مشخص است که فصل 4 را نخواندهاید، اگر خوانده بودید یقیناً چنین حرف نمیزدید، چون آن موقع متوجه بودید که بحث کتاب اساساً چیست و بر آن اساس یا نوشته را نقد میکردید یا با آن همدل بودید.
در هر صورت، اگر کتاب را تا به آخر بخوانید و از یکی دو صفحۀ اول متن جلوتر بروید، پاسخ سؤالهایتان را خواهید گرفت (چه با آن پاسخ موافق باشید چه مخالف). البته شما با این شیوایی و بلاغت در سخنتان نیازی هم به پاسخ ندارید. شما از ابتدا همۀ پاسخها را در آستینتان دارید.
لایکلایک
خانم یا آقای رزا، کسی که در صفحه 112 سر تیتر „حافظ اسد، منادی سرکوب و ارتجاع“ را که چند صفحه به طور مبسوط به نقش حافظ اسد در سرکوب کارگران و دفاع از بورژوازی سوریه پرداخته است، ندیده است، چطور میتواند بگوید متن را خوانده است؟ در این متن، درباره نقش خاندان اسد در ایجاد بستر اعتراضات و سرکوب کارگران و کمونیستهای سوریه توضیح روشن و کافی داده شده است. این بار درست بخوان و ایراد پوچ نگیر:
به هر ترتیب، مسئلۀ مهم در آنجاست که با شکست نیروهای چپ گرا در دهۀ 1970 در سوریه و فروپاشی شوروی، نیروهای اسلام گرا به برجسته ترین محمل اعتراض به وضعیت بدل شدند و توانستند با بهره گیری از تبعات اجرای سیاست های نئولیبرالی در سوریه در میان توده ها مقبولیت و مشروعیت سیاسی برای خود به دست آورند. از سوی دیگر، در میانۀ دهۀ 1990 نشانه های شکست سیاست های سکولاریستی دولت حافظ اسد آشکار شده بود و دولت بشار اسد ناگزیر از تعامل با عروج اسلام گرایی در سوریه بود(ص 131)
زمینۀ آغاز اعتراضات گسترده در سوریه ناشی از معضلات اقتصادی و فساد گستردۀ سیاسی-اقتصادی در کشور بود. دولت سوریه، با حرکت ناگزیرش به سمت آزادسازی های اقتصادی، بستر این اعتراضات را فراهم کرده بود. با این همه، شکست عمیق و هژمونیک جبهۀ سوسیالیستی در جهان، که یک نمودش سرکوب نیروهای کمونیست و اتحادیه ها و تشکیلات مترقیِ کارگری در سوریه بود، طبقۀ کارگر سوریه را پیش از اینها خلع سلاح کرده بود (ص 145)
این متن موضع حقیقی را بدون انحراف به چپ پرو غرب و پرو شرق نمایندگی میکند: نه به امپریالیسم وحشی غرب و در عین آن حفظ موضع مقابل سیاستهای اقتصادی و اجتماعی بورژوایی خاندان اسد، استقلال سیاسی از هر دو جناح بورژوازی و تحلیل شرایط برای پیدا کردن بهترین راه ارتقای مبارزه طبقاتی به نفع کارگران هم در برابر امپریالیسم و هم برای مهار بورژوازی حاکم اسد. درست است که از نظر متن خطر اصلی امپریالیسم غرب است، اما این دلیل غفلت آن از نقش سرکوبگرانه خاندان اسد و یگانه شدن با آن نشده است. امپریالیسم از همان شرایطی برای ایفای نقش استفاده کرد که دولت سوریه در طول تاریخ حاکمیت خاندان اسد و بعد از سرکوب جناح رادیکال و کارگران سوریه بوجود آورده بود.
لایکلایک
در طی خواندن این کتاب پرسش هایی برای من به عنوان یک خواننده ی کمونیست مطرح شد که لازم دانستم آنها را در اینجا بنویسم.
وقتی از آنالیز لنین درباره ی تاکتیک مبارزه سخن به میان آورده میشود نباید فراموش کرد که تمام همت و سعی لنین برای برقراری انقلاب مبارزه با تزاریسم بود و پوزیسیونی که در برابر کشور های همجوار داشت به هیچ رو تهاجمی نبود و در مرحله ی بعد وضعیتِ دفاعی در برابرِ حمله ی کشورهای امپریالیسم که بیشتر جنبه ی تدافعی داشت تا اینکه به فکر ِ کشورگشایی و حمله به کشورهای همجوار باشد. با این مقدمه چگونه می توانیم حضورِ امپریالسم ِ روس، ایران، عربستانِ سعودی را تنها به واسطه ی مقابله با امپریالسمِ آمریکا در سوریه توجیح کنیم؟
این متن به هیچ رو هر چند هم که سعی بر آن دارد، رویکردی انقلابی به مسله ی سوریه ندارد. وگرنه از خود این سوال را می پرسد که پوزیسیونِ کمونیسم در برابرِ اعتراضاتِ مردمی مخالف اسد در بطن این فاجعه چیست؟
آیا تمام ارتش های حاضر در سوریه در دسته بندیِ نظام های سرمایه داری قرار نمی گیرند؟
این پوزیسیونِ خام دستانه که سعی در ایجاد یک نگاهِ اقلیتی دارد آیا منجر به بی اعتباری کمونیسم در بینِ مردم و جوانان نمی شود؟
آیا این متن را اگر برای خلق سوریه ترجمه کنیم روی آن تُف نمی اندازند؟
آیا کمونیسم می تواند تا به ااین حد ارتجاعی باشد که به واسطه ی مبارزه با امپریالسم به دفاع از حضور طالبان در اففانستان بپردازد؟
آیا کومونیسم در وحله ی اول برخورد با فاجعه ای چنینی پرنسیپ های اولیه ی خود را لحاظ کند؟
این پوزیسون شما به نظرِ من یک پوزیسیونِ اشتباه و فاجعه بار است. پوزیسیونی که هیچ توجیحی ندارد. صرف سوار شدن و لم دادن روی جملاتِ لنین و لوکاچ نم یتواند یک محتوایِ انقلابی تولید کند.
به نظر می رسد که نگارندگان این متن ابله نباشند از آنجا به خوبی به ارتجاعی بودنِ اعتراضات 88 در ایران اشاره می کنند ولی حاضر نیستند به ارتجاعی بودنِ پوزیسیونی خود در جنگی که اتفاقا فجایعِ فاشیستی و طبقاتی زیادی از جمله اعزام سپاهی متشکل از افعان های بدونِ روادید در سوریه است اعتراف کند. گرچه ممکن است که این آخری را از جمله ابزارهای کوبنده ی امپریالستِ آمریکا در برابرِ جمهوری اسلامی قلمداد کنید. ولی در هیچ نقطه ای از تاریخ نباید فراموش کرد که این دفاع از حضورِ نظامی ایران در سوریه یک اشتباهِ تاکتیکی ست که امید می رود آنرا از جانب خود و سایتِ خود مطرح کنید چرا که شما نماینده ی جامعه ی کمونیست های انقلابی در ایران نیستید. این متن را ترجمه کنید تا واکنش کمونیست های سایر ِ کشورها را ببینید. این آنالیز فقیر و بی مایه ی انقلابی ست. در آن خلقِ سوریه هیچ نقش و قدرتی ندارند و تنها نظامیان و قدرتِ سلاح و پول است که مورد توجه قرار دارد.
لایکلایک